پیش از این ، نظر فقهاى اهل سنّت را درباره خصوص زیارت ، روشن ساختیم ، ویادآور شدیم که آنان به استحباب زیارت رسول اکرم ص قائلاند و آن را ازبزرگترین وسایل قرب به خداى متعال مى دانند ؛ این فتاوى محدود به مردان نیست ،بلکه زنان را نیز شامل مى شود؛ و افزون بر این ، در فتواهاى بسیارى ازعالمان تصریح شده به اینکه مستحب است زنان به زیارت پیامبر و علما و شهدا بروند .آنچه در ذیل مى آید نمونه هایى از اقوال فقهاء اهل سنّت در این باره است :
۱ . دمیاطى در حاشیه «اعانة الطالبین ۲ : ۲۲۳» مى گوید : قول مصنّف که مى گوید : «براى زنان زیارت قبر پیامبر ص سُنّت است»یعنى بدان جهت که این زیارت براى مردان و زنان از بزرگترین مایه هاى تقرُّب است .این قول او که : «بعضشان گفته اند» ، مقصود ابن رفعه و قمولى ودیگران است .و این قولش که : «و همچنین … تا آخر آن» ، یعنى مثل زیارت قبرپیامبر ص است زیارت قبورِ سایر پیامبران و علما و اولیا ، پس براى زنان زیارت آنان نیز سنّت است .
۲ . بهوتى در «کشّاف القناع ۲ : ۲۱۲» مى گوید :زیارت پیامبر ص براى مردان و زنان سنّت است ، به جهت آنکه ادلّه درطلب زیارت آن حضرت عمومیّت دارد .
۳ . ملیبارى ، فانى هندى ، در «فتح المعین : ۲۲۸» ، مى نویسد :بلى ، زیارت قبر پیامبر ص براى زنان سنّت است ، بعضى گفته اند : وهمچنین دیگر انبیا و علما و اولیاء .
۴ . زکریّا انصارى در «فتح الوهّاب ۱ : ۱۰۱» مى گوید :امّا زیارت قبر آن حضرت ، براى زن و خنثى ـ مانند مرد ـ سنّت است ؛چنان که اطلاق عباراتشان در حج آن را اقتضا مى کند ؛ و مثل آن است قبور دیگر انبیا و علما و اولیا .
۵ . شربینى خطیب در «الإقناع فى حلّ الفاظ أبى شجاع : ۲۰۸» مى گوید :آرى ، براى زنان زیارت قبر رسول خدا ص مستحب است ، زیرا آن ازبزرگترین وسایل قرب [ به خدا ] است ؛ و سزامند است که دیگر انبیا و صالحان و شهدا ، به آن ملحق شود .
زنان و زیارت قبور مسلمانان
درباره زیارت زنان قبرهاى مسلمانان را ـ به جز پیامبر اکرم ص و اولیاء و صالحان ـ علماء ما بر استحباب آن تصریح دارند ، محقّق در معتبر با آن مخالفت کرده و این کاررا براى زنان مکروه دانسته است ، بلکه ظاهر یا صریح آن نسبت این فتواست به اهل علم ، لیکن علّت را تنافى این کار با پوشیده بودن زنان و صیانت آنها دانسته است ، واین اشاره دارد به اینکه کراهت به دلیل امر خارجى است ؛ چنان که صاحب جواهر برآن تعلیق زده است با این سخن که : «این فتوا به کراهت خوب و پسندیده است درصورتى که چنین پیامدى را داشته باشد ، و نیز بى تابى و نابردبارى زنان بر قضاى الهى همراه آن گردد ، بلکه چه بسا این کار به حدّ حرمت مى رسد ؛ و امّا بدون این [ پیامدها ]ظاهر این است که [ زیارت زنان قبرهاى مسلمانان را ] مستحب است ، زیرا ادلّه عام است و اخبار خاص [ نیز در این زمینه ] وجود دارد[۱] .گروهى از علماى عامّه به جواز قائل اند ؛ مستند آنها احادیثى است که بیان مى دارد نهى از سوى آن حضرت نسخ شده است[۲] ،بلکه آنان روایت کرده اند که پیامبر ص چگونگى زیارت قبور را به بعضى از زنانش آموخت[۳] .گروه دیگر از عالمان اهل سنّت قائل به کراهت اند .با آنکه بعضى از ایشان ـ مانند صاحب «المهذّب» و صاحب «البیان» ـ به طور مطلق آن را حرام دانسته اند و به احادیث منسوخ ـ و نه ناسخ ـ استناد کرده اند ، دیگران در این زمینه با آنها موافق نمى باشند ، و نظر این دو نفر را قول شاذّ شمرده اند[۴] . در این قسم ، بعضى از روایات و اقوال علماى عامّه را ـ که به این موضوع پرداخته اند ـ مى آوریم .
آ . روایات
۱ . از ابو هریره نقل شده که رسول خدا ص زنانى را که به زیارت قبرها مى روند لعنت مى کرد[۵] .
۲ . از ابن عبّاس روایت شده که گفت : رسول خدا ص زنانى را که به زیارت قبرها مى روند و آنجا را مسجد و نشیمنگاه مى سازند ، لعنت کرده است[۶] .
۳ . اُم عطیّه روایت کرده است که گفت : از زیارت قبرها نهى شدیم و بر ما رخصت داده نشد ؛ این حدیث را مسلم روایت کرده است[۷] .
۴ . از انس بن مالک روایت شده که رسول خدا ص به زنى گذشت که نزد قبرى مى گریست ، به او گفت : از خدا بترس و بردبار باش !بیهقى پس از نقل این خبر مى گوید : در این خبر ، این سخن که آن حضرت زنان رااز بیرون آمدن به سوى مقبره نهى کرد نیامده است ؛ و این خود روایت عائشه را تقویت مى کند[۸] .
۵ . عبداللّه بن ابى ملیکه مى گوید : روزى عائشه از طرف گورستان آمد ، از او پرسیدم : اى امّ المؤمنین ، از کجا آمدى ؟ گفت : از نزد قبر برادرم عبدالرحمن بن ابى بکر . پرسیدم : مگر نه این است که رسول خدا ص از زیارت قبور نهى کرد ؟ پاسخ داد : آرى ، نهى کرد ، سپس به زیارت آن دستور داد [۹] .
۶ . از عائشه روایت شده که گفت : اى رسول خدا ، آن گاه که قبور را زیارت کنم ،چه بگویم ؟ فرمود : بگو :السَّلامُ على أهلِ الدیار مِنَ المؤمنین والمسلمین ، ویرحم اللّهُ المستقدمینَ منّا والمستأخرین ، وإنّا إن شاء اللّه بکم لاحِقُونَ[۱۰] سلام برمؤمنان و مسلمانان ساکن در این خانه ها ، خدا کسانى را که پیش از ما رفتند و پس از ما مى آیند رحمت کند ، ما ـ إن شاء اللّه و به خواست خدا ـ به شما ملحق مى شویم .
۷ . از سعد بن طریف ، از ابو جعفر روایت شده که : فاطمه ـ دختر رسول خدا ص قبر حمزه رضى الله عنه را زیارت مى کرد و به مرمّت و اصلاح آن مى پرداخت ، و این کار را باسنگ آموخته بود[۱۱] .
۸ .از على بن حسین ، از پدرش روایت شده که فرمود: فاطمه علیهاالسلام قبر عمویش حمزه را ـ در هر جمعه ـ زیارت مى کرد ، و نزد آن نماز مى گزارد و مى گریست[۱۲] .
۹ . اُمّ سَلَمَه رحمها اللّه در هر ماه [ نزد شهداى اُحُد ] مى رفت و بر آنان سلام مى فرستاد ، و روزهش را در آنجا سپرى مى ساخت ؛ روزى به همراه غلامش ـ أنبهان ـ آنجا آمد ، غلام سلام نکرد ، امّ سلمه گفت : اى نادان ، چرا بر آنان سلام نفرستادى ؟! به خدا سوگند ، احدى بر آنان سلام نمى دهد جز اینکه تا روز قیامت بر او جواب سلام راباز مى گردانند[۱۳] .
۱۰ . فاطمه خزاعیّه گفت : روزى قبر قبر حمزه سلام کردم ، خواهرم با من بود ؛شنیدم گوینده اى از قبر مى گفت : «وعلیکما السلام ورحمة اللّه» ، فاطمه مى گوید : واَحَدى از مردم در نزدیکى ما نبود[۱۴] !
ب . اَقوال عُلماى عامّه
۱ . حاکم نیسابورى [۱۵] در «المستدرک ۱ : ۵۳۳ ، رقم ۱۳۹۶» پس از آنکه یادآورمى شود که فاطمه ـ دختر پیامبر ص ـ قبر عمویش را زیارت مى کرد ، مى گوید :راویان این حدیث همه تا به آخر ثقه اند ، در تشویق بر زیارت قبور[ روایات را ] استقصا و جستجو کردم براى مشارکت در ترغیب ، و[ نیز ] بدان جهت که آزمند به گناه بداند که آن سنّتى است پایدار ؛ وهمواره صلوات خدا بر محمّد و آلش باد .
۲ . ابن حزم[۱۶] در «المحلّى ۵ : ۱۶۰ ، رقم ۶۰۰» مى نویسد :زیارت قبور را مستحب مى دانیم ، و [ عمل به این استحباب ] فرض وواجب است هرچند یک مرتبه … مرد و زن در آن مساوى اند .وى سپس به حدیث ابن بُرَیده ـ به نقل از پدرش ـ استدلال مى کند که پیامبر ص فرمود : «شما را از زیارت قبرها نهى کردم ، سپس آنها را زیارت کنید» ؛ و آن گاه مى گوید :روایت صحیح از اُمّ المؤمنین و ابن عمر و دیگران درباره زیارت قبوررسیده است ، و از عمر روایت شده که از این کار نهى کرد ، ولى این استناد صحیح نمى باشد .
۳ . قاضى عیاض در «إکمال المعلم ۳ : ۴۵۳» ذیل حدیث ابن بُرَیده مى نویسد :علما اختلاف کرده اند که آیا این نسخ عام است و شامل مرد و زن هر دومى شود یا اینکه ویژه مردان است و حکم زنان بر منع باقى است ؟ قول اول اظهر است .
۴ . عبداللّه بن قُدامه در «المغنى ۲ : ۴۳۰» مى گوید :مسئله : مصنّف مى گوید : «و براى زنان [ زیارت قبور ] مکروه است .درباره زیارت زنان قبرها را از احمد روایات مختلف رسیده است ؛کراهت این کار از وى روایت شده است ؛ زیرا اُمّ عطیّه روایت کرده است که : «ما از زیارت قبور نهى شدیم و بر ما رخصت داده نشد» ، این روایت را مسلم آورده است ؛ و بدان جهت که پیامبر ص فرمود : «خدا زنانى را که [ زیاد ] به زیارت قبرها مى روند لعن کرده است» . ترمذىمى گوید : این حدیث صحیح است و مخصوص زنان است ، و نهیى که نسخ شده عام مى باشد و مرد و زن را در بر مى گیرد ؛ و احتمال آن مى رود که نسخِ نهى [ از زیارت ] ویژه مردان باشد ، و نیز این احتمال هست که خبر لعن «زَوّاراتِ القبور ؛ زنان زائر قبرها» ، پس از امر مردان به زیارت قبرها باشد ؛ پس امر بین منع و اباحه دائر است ، که کمترین احوال آن کراهت مى باشد ؛ و براى اینکه زن کم صبر است و زیاد ناله وفریاد مى کند و در هنگام زیارت قبر ، حُزن و اندوهش برانگیخته مى شود و مصیبت دوباره یادش مى آید ، و ایمن نیست از اینکه این تجدید خاطره او را به کارى وادارد که جایز نمى باشد ، به خلاف مرد [ که این خوى ها را ندارد ] ؛ و از این رو زنان به شیون بر مُرده و صفات پسندیده او را برشمردن اختصاص یافته اند ، و نهى از کندنِ مو و فریادهنگام مصیبت و مانند این دو ویژه آنان شده است .و روایت دوم این است که [ زیارت زنان ] مکروه نمى باشد ، به جهت عموم سخن پیامبر که فرمود : «شما را از زیارت قبرها بازداشتم ، پس آنها را زیارت کنید» ؛ و این روایت بر نهى پیشین و نسخ آن دلالت مى کند ، و در عموم آن مرد و زن در مى آید .و از ابى ملیکه روایت شده که به عائشه گفت : اى امّ المؤمنین ، از کجاآمدى ؟ گفت : از [ سَرِ ] قبر برادرم عبدالرحمن . به او گفتم :رسول خدا ص از زیارت قبور نهى کرد ! گفت : آرى ، نهى کرده بود ،سپس به زیارت قبور فرمان داد .
۵ . عبدالرحمن بن قُدامه در «الشرح الکبیر ۲ : ۴۲۷» ، مانند آنچه از ابن قدامه درمغنى ذکر شد ، آورده است .
۶ . محیى الدین نَووى در «المجموع شرح المهذّب ۵ : ۲۷۷ ـ ۲۷۸» مى گوید :… و امّا زنان ، مصنّف و صاحب البیان ، گفته است : براى زنان زیارت [ قبور ] جایز نمى باشد ؛ و همین سخن ، ظاهر حدیث [ که خدا بر زنان زائر قبرها لعن فرستاد ] ، ولیکن در مذهب [ اهل سنّت ] نظر شاذ و نادرى است ، آنچه جمهور به آن قطع دارند این است که زیارت قبور براى زنها کراهت تنزیهى دارد .رویانى در البحر دو وجه آورده است : وجه اول کراهت است ـ چنان که جمهور گفته اند ـ وجه دوم این است که مکروه نمى باشد ؛ وى مى گوید :همین وجه دوم در نزد من صحیحتر است آن گاه که از فتنه و وسوسه انگیزى ایمنى باشد .و صاحب المستظهرى مى گوید : اگر زیارت زنان براى تجدید حزن وذکر مناقب مُرده و گریه و شیون باشد ـ براساس جریان عادتشان در این زمینه ـ به نظر من این کار حرام است ، حدیث «لَعَن اللّه زَوّاراتِ القبور»بر آن حمل مى شود .و اگر زیارتشان براى عبرت آموزى باشد بدون تعدید (شمردن صفات خوب مُرده) و گریه و زارى ، مکروه است مگر اینکه پیرزالى باشد که مورد رغبت نیست ، کراهت ندارد ، مانند حضور آنان براى نماز جماعت در مساجد .این نظر وى ، سخن نیک و پسندیده اى است ، و با وجود این ، احتیاط این است که پیرزنان [ نیز ] به زیارت قبور نروند به جهت ظاهر حدیث .و علما رحمهم الله در اینکه آیا زنان در حدیث پیامبر داخل اند یا نه ـ اینکه فرمود : «شما را از زیارت قبرها نهى کردم پس آنها را زیارت کنید» ـ اختلاف کرده اند ، مختار [ و گزینش ] اصحاب ما این است که زنان درضمن مردان درنمى آیند .و از چیزهایى که دلالت بر عدم حرمت زیارت زنان مى کند ، حدیث انس است که : پیامبر ص به زنى گذشت که نزد قبر مى گریست ، فرمود : از خدا بترس و صبر پیشه کن ! این حدیث را بخارى و مسلم آورده اند ،و موضع دلالت این است که آن حضرت ، آن زن را از زیارت نهى نکرد .از عائشة رسیده که گفت : اى رسول خدا ، آن گاه که قبرها را زیارت کردم چه بگویم ؟ فرمود بگو : السّلام على أهل الدیار … این حدیث را مسلم روایت کرده است .
۷ . محمّد شربینى در «مغنى المحتاج إلى معرفة معانى ألفاظ المنهاج ۱ : ۴۹۴ ـ ۴۹۵»مى گوید :و زیارت قبورى که مسلمانان در آن اند براى مردان ، به اجماع ، مندوباست … و براى زنان مکروه مى باشد ؛ زیرا گمان گریه آنهاست و بلند ساختن صدایشان ؛ زیرا آنان نازک دلاند و بسیار دارد و فریاد مى کنند ودر تحمل مصائب کمتر بُردبار مى مانند .و اینکه حرام نمى باشد به جهت آن است که پیامبر ص بر زنى گذشت که بر قبرى ـ که کودش در آن بود ـ گریه مى کرد ، به او فرمود : از خدابترس و صبور باش . این حدیث مورد اتفاق است ، اگر زیارت حرام بود ، پیامبر آن زن را نهى مى کرد .و از عائشه روایت شده که گفت : چگونه بگویم اى رسول خدا ـ یعنى هنگامى که قبور را زیارت کردم ـ ؟ فرمود : مى گویى : السَّلام على أهل الدیار … . و گفته اند : حرام مى باشد ؛ زیرا این ماجَه و تِرمِذى از ابو هُرَیره روایت کرده اند که پیامبر ص زنانى را که قبرها را [ بسیار ] زیارت مى کنند لعن و نفرین فرستاد ؛ این وجه در الروضه نیست ، و صاحب المهذّب و جزاو به آن قائل است .و گفته شده : مباح است ، در الإحیاء جزم [ و نظر قطعى ] به آن داده شده ،و رویانى آن را صحیح دانسته ـ آن گاه که از فتنه و فریبندگى مصون ماند ـ از باب عمل به اصل ، و خبر در موردى است که بر زیارت گریه و مانند آن مترتّب شود .و محل این اقوال در غیر زیارت قبر سرور پیامبران ص است ، امّا زیارت آن حضرت براى مردان و زنان از بزرگترین وسایل قُرب است ؛ و دمنهورى قبور دیگر انبیا و صالحان و شهدا را به آن [ قبرپیامبر ص ] ملحق کرده است ، و این امر روشنى است .
۸ . دِمیاطى در «حاشیة إعانة الطالبین ۲ : ۲۲۲ ـ ۲۲۳ مى گوید :و زیارت قبور براى مرد مندوب است … این سخن مصنّف که «نه براى زن» به مفهوم تصریح دارد ، و مثل آن است خنثى . و این سخن که «کراهت دارد» یعنى زیارت [ قبور براى زنان مکروه است ] ؛ زیرا گمان آن مى رود که به گریه افتند و صداشان را بلند کنند ، چه نازل دل اند وزیاد ناله و زارى مى کنند و تحملشان در مصیبتها اندک است ؛ و همانااین کار حرام نشده است بدان جهت که پیامبر ص بر زنى گذشت که برقبر کودکش مى گریست ، به او فرمود : خدا را در نظر آر و صبر پیشه کن . این روایت مورد اتفاق است ، اگر زیارت حرام بود پیامبر از آن نهى مى کرد .و به دلیل خبر عائشه که گفت : و چه بگویم اى رسول خدا ؟ ـ یعنى زمانى که قبور را زیارت کردم ـ فرمود : بگو : السَّلام على أهل الدیار من المؤمنین … و محل این آنجاست که بر خروج زن فتنهاى مترتب نشود وگرنه در حرام بودن آن شکى وجود ندارد ، و خبر صحیح «لَعَنَ اللّه زَوّاراتِ القبور ؛ خدا زنان زائر قبور را لعن کرد» بر این مورد مى شود .حق در این زمینه این است که تفصیل داده شود میان اینکه به مشهدى برود ـ مانند رفتن زن به مسجد ـ که در اینجا آنچه گذشت شرط است ، سپس [ استثنایى که ذکر شده ] از اینکه پیرزنى باشد که به بوى خوش و زیور آلات و لباس زینت آراسته نیست ـ چنان که در [ نماز ] جماعت آمده ـ بلکه اَوْلى است .و میان اینکه در مانند «هَوْدَج ؛ کجاوه» ـ که شخص زن از دید اَجانب [ و نامحرمان ] پوشیده مى ماند ـ پس [ در اینجا زیارت قبور ] سنّت است ؛ هرچند زن جوان باشد ؛ زیرا ترس فتنه در اینجا وجود ندارد … .
۹ . محمّد بن على شوکانى در «نیل الأوطار ۴ : ۱۱۱» مى گوید : گروهى از اهل علم به کراهت زیارت براى زنان نظر داده اند ، و به احادیثى در این باب دست یازیده اند ؛ و اختلاف کرده اند که آیا این کراهت تحریمى است یا تنزیهى .نظر اکثر ،آن گاه که زن از فتنه در آمان باشد ، جواز است ، و به ادله اى استدلال کرده اند ، از جمله درآمدن زنان تحت اذن عام به زیارت … .و از آن دلیل هاست روایتى که مسلم از عائشه نقل مى کند که گفت : اى رسول خدا ، هنگامى که قبور را زیارت کنم چگونه [ سخنى ] بر زبان آورم ؟ فرمود : بگو : السَّلام على أهل الدیار من المؤمنین … . و از آنهاست روایتى که بخارى آورده است که پیامبر ص بر زنى گذشت که نزد قبرى مى گریست ، فرمود : از خدا بترس ، و بردبار باش ، آن زن گفت : از من دور شو … و پیامبر ص زیارت را بر او انکار نکرد .و از آنهاست آنچه حاکم روایت مى کند که : فاطمه ـ دختر پیامبر ـ قبر عمویش حمزه را ، در هر جمعه ، زیارت مى کرد ، در آنجا نماز مى گزارد و مى گریست .قرطبى مى گوید : لعن ذکر شده در حدیث ، براى زیاد رفتن به زیارت است ، چه صیغه مبالغه این اقتضا را دارد ، و شاید سبب آن پیامدهاى زیارت است مانند تضییع حق شوهر و آشکار ساختن زینت و آنچه از ناله و فریاد ناشى مى شود و مانند آن . بسا گفته اند : آن گاه که همه اینها ایمن باشد مانعى از اذن براى زنان نیست ؛ زیرا این کار یادآور مرگ است که مرد و زن به آن نیازمنداند (انتهى ) و این سخن همان چیزى است که اعتماد به آن در همه احادیث باب ـ که در ظاهر متعارضاند ـ سزاوار است .
[۱] . نگاه کنید به ، جواهر الکلام ۴ : ۳۲۱ ؛ المعتبر : ۹۲ . [۲] . نگاه کنید به ، إکمال المعلم ۳ : ۴۵۳ ؛ المحلّى ۵ : ۱۶۰ ، رقم ۶۰۰ . [۳] . بنگرید به آنچه در دو صفحه بعد از این مى آید . [۴] . المجموع نَووى ۵ : ۲۷۷ . [۵] . مسند احمد ۲ : ۳۳۷ و۳۵۶ ، و جلد ۳ : ۴۴۲ ؛ سنن ابن ماجه ۱ : ۵۰۲ ، رقم ۱۵۷۶ و۱۵۷۴ و۱۵۷۵ ؛سنن ترمذى ۳ : ۳۷۱ ، رقم ۱۰۵۶ ؛ وى مى گوید : نظر بعض اهل علم این است که این [ لعن ] پیش از رخصت پیامبر ص در زیارت قبور بود ؛ چون رخصت داد در آن مردان و زنان داخل شدند ؛ و بعضى گفتهاند : کراهت زیارت قبور براى زنان به جهت کمصبرى و بى تابى و آه و ناله زیاد آنان است .حاکم در «المستدرک ۱ : ۵۳۰ ، رقم ۱۳۸۵» مى گوید : احادیثى که درباره نهى از زیارت قبور وارد شده منسوب مى باشد ، و ناسخ آنها حدیث علقمة بن مرثد ، از سلمان بن بریده ، از پدرش از پیامبر ص است که فرمود : شما را از زیارت قبور نهى کرده بودم ! [ از این پس ] آنها را زیارت کنید ، چه خداى متعال به پیامبرش در زیارت قبر مادرش اجازه داد .در «فتح البارى ۳ : ۱۱۸» آمده است : آن که در حقّ زنان قائل به کراهت است ، اختلاف کرده در اینکه آیا این کراهت تحریمى است یا تنزیهى ؟ قرطبى گوید : این لعن براى زنانى است که زیاد به زیارت قبرها مى روند ، چه این صفت اقتضاى مبالغه را دارد ؛ و شاید سبب این کار تضییع حق شوهر باشد و آشکار شدن زیبایى هاى زنان و ناله و فریادى که از آنان بروز مى یابد ؛ بسا گفته اند که هرگاه همه اینها مصون بماند مانعى از اذن نیست ؛ زیرا زیارت قبور یادآور مرگ است که مردان و زنان به آن نیاز دارند . [۶] . مسند احمد بن حنبل ۱ : ۲۲۹ ، و۲۸۷ و۳۲۴ و۳۳۷ ؛ سنن ابى داود ۳ : ۲۱۸ ، رقم ۳۲۳۶ ؛ سُنن ترمذى ۲ : ۱۳۶ ، رقم ۳۲۰ ؛ سنن نسائى ۴ : ۹۵ ؛ سنن ابن ماجه ۱ : ۵۰۲ ، رقم ۱۵۷۵ ؛ المستدرک حاکم ۱ : ۵۳۰ ، رقم ۱۳۸۴ ؛ السنن الکبرى ۵ : ۴۵۸ ، رقم ۷۳۰۷ ؛ المعجم الکبیر ۱۲ : ۱۱۵ ، رقم ۱۲۷۲۵ ؛ الجامع الصغیر ۲ : ۴۴۷ ، رقم ۷۲۷۶ ؛ کنز العمّال ۱۶ : ۳۸۸ ، رقم ۴۵۰۳۸ . [۷] . این حدیث در «المغنى ۲ : ۴۳۰» همین گونه است ، و در «الشرح الکبیر ۲ : ۴۲۷» آمده است :«مُتّفِقٌ علیه» ، و همچنین در کَشّاف القناع ۲ : ۲۱۲ ، صحیح مسلم ۳ : ۴۷ ، المعجم الکبیر ۲۵ : ۵۳ ، السنن الکبرى ۵ : ۴۵۶ ، رقم ۷۳۰۱ ، مُسند احمد ۶ : ۴۰۸ ، صحیح بخارى ۲ : ۹۹ ، سُنن ابن ماجه ۱ : ۵۰۲ ، رقم ۱۵۷۷ ؛ [ وى مى گوید ] ام عطیّه گفت : ما از به دنبال درآمدن [ وتشییع ] جنازهها نهى شدیم ، و بر ما رخصت داده نشد . [۸] . السنن الکبرى ۵ : ۴۵۹ ، ذیل حدیث ۷۳۰۹ ؛ مسند احمد ۳ : ۱۴۳ ؛ صحیح بخارى ۲ : ۹۹ ـ ۱۰۰ ؛صحیح مسلم ۳ : ۴۰ ؛ نیل الأوطار ۴ : ۱۱۱ ؛ تحفة الأحوذى ۴ : ۱۵۴ ، وى مى گوید : پیامبر صنشستن نزد قبر را براى زن انکار نکرده است ، و تقریر آن حضرت حجّت است . [۹] . السنن الکبرى ۵ : ۴۵۸ ، رقم ۷۳۰۸ ؛ المستدرک حاکم ۱ : ۵۳۲ ، رقم ۱۳۹۲ ؛ نیل الأوطار ۴ :۱۱۰ ، رقم ۴ . [۱۰] . صحیح مسلم ۳ : ۶۴ ؛ مسند احمد ۶ : ۲۲۱ ؛ سنن نسائى ۴ : ۹۳ ؛ سنن الکبرى ۵ : ۴۶۰ ، رقم ۷۳۱۲ ؛ سبل السلام ۲ : ۲۳۲ ؛ المجموع ۵ : ۲۷۸ . [۱۱] . تاریخ المدینة المنوّره ابن شبّه ۱ : ۱۳۲ ؛ الطبقات الکبرى ۲ : ۵۴ . [۱۲] . المستدرک حاکم ۱ : ۵۳۳ ، رقم ۱۳۹۶ ؛ السنن الکبرى ۵ : ۴۵۹ ، رقم ۷۳۰۹ ؛ سبل السلام ۲ :۲۳۲ ، رقم ۵۴۹ . [۱۳] . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ۱۵ : ۴۰ . [۱۴] . همان ۱۵ : ۴۰ ـ ۴۱ . [۱۵] . محمّد بن عبداللّه بن حمدویه بن نعیم ضبى ، طهمانى ، مشهور به حاکم ، و معروف به ابن بیّع ، ابو عداللّه ۳۲۱ ـ ۴۰۵ ه از حافظان بزرگ حدیث و مصنّفان این فن ، زادگاه و وفاتش در نیشابور رخ داد … وى در تمیز حدیث صحیح از سقیم از داناترین مردمان بود ؛ کتابهاى زیادى را نگاشت … از جمله : تاریخ نیسابور … المستدرک على الصحیحین الأعلام ۶ : ۲۲۷ ، و بنگرید به ، سِیَر اعلام النُبَلاء ۱۷ : ۱۶۳ ، الطبقات الشافعیة الکبرى (سبکى ) ۴ : ۱۵۵ . [۱۶] . على بن احمد بن سعید بن حزم ظاهرى ، ابو محمّد ۳۸۴ ـ ۴۵۶ ه ، عالم اندلس در عصرخودش و یکى از ائمّه اسلام ؛ در اندلس خلق زیادى به مذهب او منسوباند که به آنان «حزمیّه» گفته مى شود . وى در «قرطبه» به دنیا آمد … مشهورترین آثار او عبارتند از : المحلّى (در ۱۱ جزء) ؛ جمهرة الأنساب ؛ الناسخ والمنسوخ . (الاعلام ۴ : ۲۵۴) ، و بنگرید به ، سیر اعلام النبلاء ۱۸ : ۱۸۴ ، رقم ۹۹ .