زنان و زیارت گورستان- جایگاه زیارت

زنان و زیارت گورستان- جایگاه زیارت

زیارت قبر پیامبر اکرم ص و قبور اولیاء ،توسط زنان

پیش از این ، نظر فقهاى  اهل سنّت را درباره خصوص زیارت ، روشن ساختیم ، ویادآور شدیم که آنان به استحباب زیارت رسول اکرم ص قائل‏اند و آن را ازبزرگ‏ترین وسایل قرب به خداى  متعال مى ‏دانند ؛ این فتاوى  محدود به مردان نیست ،بلکه زنان را نیز شامل مى ‏شود؛ و افزون بر این ، در فتواهاى  بسیارى  ازعالمان تصریح شده به اینکه مستحب است زنان به زیارت پیامبر و علما و شهدا بروند .آنچه در ذیل مى ‏آید نمونه‏ هایى  از اقوال فقهاء اهل سنّت در این باره است :

۱ . دمیاطى  در حاشیه «اعانة الطالبین ۲ : ۲۲۳» مى ‏گوید :
قول مصنّف که مى ‏گوید : «براى  زنان زیارت قبر پیامبر ص سُنّت است»یعنى  بدان جهت که این زیارت براى  مردان و زنان از بزرگ‏ترین مایه‏ هاى  تقرُّب است .این قول او که : «بعض‏شان گفته‏ اند» ، مقصود ابن رفعه و قمولى  ودیگران است .و این قولش که : «و همچنین … تا آخر آن» ، یعنى  مثل زیارت قبرپیامبر ص است زیارت قبورِ سایر پیامبران و علما و اولیا ، پس براى زنان زیارت آنان نیز سنّت است .

۲ . بهوتى  در «کشّاف القناع ۲ : ۲۱۲» مى ‏گوید :زیارت پیامبر ص براى  مردان و زنان سنّت است ، به جهت آنکه ادلّه درطلب زیارت آن حضرت عمومیّت دارد .

۳ . ملیبارى  ، فانى  هندى  ، در «فتح المعین : ۲۲۸» ، مى ‏نویسد :بلى  ، زیارت قبر پیامبر ص براى  زنان سنّت است ، بعضى  گفته‏ اند : وهمچنین دیگر انبیا و علما و اولیاء .

۴ . زکریّا انصارى  در «فتح الوهّاب ۱ : ۱۰۱» مى ‏گوید :امّا زیارت قبر آن حضرت ، براى  زن و خنثى  ـ مانند مرد ـ سنّت است ؛چنان که اطلاق عباراتشان در حج آن را اقتضا مى ‏کند ؛ و مثل آن است قبور دیگر انبیا و علما و اولیا .

۵ . شربینى  خطیب در «الإقناع فى  حلّ الفاظ أبى  شجاع : ۲۰۸» مى ‏گوید :آرى  ، براى  زنان زیارت قبر رسول خدا ص مستحب است ، زیرا آن ازبزرگ‏ترین وسایل قرب [ به خدا ] است ؛ و سزامند است که دیگر انبیا و صالحان و شهدا ، به آن ملحق شود .

زنان و زیارت قبور مسلمانان

درباره زیارت زنان قبرهاى  مسلمانان را ـ به جز پیامبر اکرم ص و اولیاء و صالحان ـ علماء ما بر استحباب آن تصریح دارند ، محقّق در معتبر با آن مخالفت کرده و این کاررا براى  زنان مکروه دانسته است ، بلکه ظاهر یا صریح آن نسبت این فتواست به اهل علم ، لیکن علّت را تنافى  این کار با پوشیده بودن زنان و صیانت آنها دانسته است ، واین اشاره دارد به اینکه کراهت به دلیل امر خارجى  است ؛ چنان که صاحب جواهر برآن تعلیق زده است با این سخن که : «این فتوا به کراهت خوب و پسندیده است درصورتى  که چنین پیامدى  را داشته باشد ، و نیز بى ‏تابى  و نابردبارى  زنان بر قضاى  الهى همراه آن گردد ، بلکه چه بسا این کار به حدّ حرمت مى ‏رسد ؛ و امّا بدون این [ پیامدها ]ظاهر این است که [ زیارت زنان قبرهاى  مسلمانان را ] مستحب است ، زیرا ادلّه عام است و اخبار خاص [ نیز در این زمینه ] وجود دارد[۱] .گروهى  از علماى  عامّه به جواز قائل‏ اند ؛ مستند آنها احادیثى  است که بیان مى ‏دارد نهى  از سوى  آن حضرت نسخ شده است[۲] ،بلکه آنان روایت کرده ‏اند که پیامبر ص چگونگى زیارت قبور را به بعضى  از زنانش آموخت[۳] .گروه دیگر از عالمان اهل سنّت قائل به کراهت‏ اند .با آنکه بعضى  از ایشان ـ مانند صاحب «المهذّب» و صاحب «البیان» ـ به طور مطلق آن را حرام دانسته ‏اند و به احادیث منسوخ ـ و نه ناسخ ـ استناد کرده‏ اند ، دیگران در این زمینه با آنها موافق نمى ‏باشند ، و نظر این دو نفر را قول شاذّ شمرده ‏اند[۴] . در این قسم ، بعضى از روایات و اقوال علماى  عامّه را ـ که به این موضوع
پرداخته‏ اند ـ مى ‏آوریم .

آ . روایات

۱ . از ابو هریره نقل شده که رسول خدا ص زنانى  را که به زیارت قبرها مى ‏روند لعنت مى ‏کرد[۵] .

۲ . از ابن عبّاس روایت شده که گفت : رسول خدا ص زنانى  را که به زیارت قبرها مى ‏روند و آنجا را مسجد و نشیمن‏گاه مى ‏سازند ، لعنت کرده است[۶] .

۳ . اُم عطیّه روایت کرده است که گفت : از زیارت قبرها نهى  شدیم و بر ما رخصت داده نشد ؛ این حدیث را مسلم روایت کرده است[۷] .

۴ . از انس بن مالک روایت شده که رسول خدا ص به زنى گذشت که نزد قبرى مى ‏گریست ، به او گفت : از خدا بترس و بردبار باش !بیهقى  پس از نقل این خبر مى ‏گوید : در این خبر ، این سخن که آن حضرت زنان رااز بیرون آمدن به سوى  مقبره نهى  کرد نیامده است ؛ و این خود روایت عائشه را تقویت مى ‏کند[۸] .

۵ . عبداللّه‏ بن ابى  ملیکه مى ‏گوید : روزى  عائشه از طرف گورستان آمد ، از او پرسیدم : اى  امّ المؤمنین ، از کجا آمدى  ؟ گفت : از نزد قبر برادرم عبدالرحمن بن ابى  بکر . پرسیدم : مگر نه این است که رسول خدا ص از زیارت قبور نهى  کرد ؟ پاسخ داد : آرى  ، نهى  کرد ، سپس به زیارت آن دستور داد [۹] .

۶ . از عائشه روایت شده که گفت : اى  رسول خدا ، آن گاه که قبور را زیارت کنم ،چه بگویم ؟ فرمود : بگو :السَّلامُ على  أهلِ الدیار مِنَ المؤمنین والمسلمین ، ویرحم اللّه‏ُ المستقدمینَ منّا والمستأخرین ، وإنّا إن شاء اللّه‏ بکم لاحِقُونَ[۱۰] سلام برمؤمنان و مسلمانان ساکن در این خانه ‏ها ، خدا کسانى  را که پیش از ما رفتند و پس از ما مى ‏آیند رحمت کند ، ما ـ إن شاء اللّه‏ و به خواست خدا ـ به شما ملحق مى ‏شویم .

۷ . از سعد بن طریف ، از ابو جعفر روایت شده که : فاطمه ـ دختر رسول خدا ص قبر حمزه  رضى ‏الله‏ عنه را زیارت مى ‏کرد و به مرمّت و اصلاح آن مى ‏پرداخت ، و این کار را باسنگ آموخته بود[۱۱] .

۸ .از على  بن حسین ، از پدرش روایت شده که فرمود: فاطمه  علیهاالسلام قبر عمویش حمزه را ـ در هر جمعه ـ زیارت مى ‏کرد ، و نزد آن نماز مى ‏گزارد و مى ‏گریست[۱۲] .

۹ . اُمّ سَلَمَه رحمها اللّه‏ در هر ماه [ نزد شهداى  اُحُد ] مى ‏رفت و بر آنان سلام مى ‏فرستاد ، و روزهش را در آنجا سپرى  مى ‏ساخت ؛ روزى  به همراه غلامش ـ أنبهان ـ آنجا آمد ، غلام سلام نکرد ، امّ سلمه گفت : اى  نادان ، چرا بر آنان سلام نفرستادى  ؟! به خدا سوگند ، احدى  بر آنان سلام نمى ‏دهد جز اینکه تا روز قیامت بر او جواب سلام راباز مى ‏گردانند[۱۳] .

۱۰ . فاطمه خزاعیّه گفت : روزى  قبر قبر حمزه سلام کردم ، خواهرم با من بود ؛شنیدم گوینده‏ اى  از قبر مى ‏گفت : «وعلیکما السلام ورحمة اللّه‏» ، فاطمه مى ‏گوید : واَحَدى از مردم در نزدیکى ما نبود[۱۴] !

ب . اَقوال عُلماى  عامّه

۱ . حاکم نیسابورى [۱۵] در «المستدرک ۱ : ۵۳۳ ، رقم ۱۳۹۶» پس از آنکه یادآورمى ‏شود که فاطمه ـ دختر پیامبر ص ـ قبر عمویش را زیارت مى ‏کرد ، مى ‏گوید :راویان این حدیث همه تا به آخر ثقه‏ اند ، در تشویق بر زیارت قبور[ روایات را ] استقصا و جستجو کردم براى  مشارکت در ترغیب ، و[ نیز ] بدان جهت که آزمند به گناه بداند که آن سنّتى  است پایدار ؛ وهمواره صلوات خدا بر محمّد و آلش باد .

۲ . ابن حزم[۱۶] در «المحلّى  ۵ : ۱۶۰ ، رقم ۶۰۰» مى ‏نویسد :زیارت قبور را مستحب مى ‏دانیم ، و [ عمل به این استحباب ] فرض وواجب است هرچند یک مرتبه … مرد و زن در آن مساوى ‏اند .وى  سپس به حدیث ابن بُرَیده ـ به نقل از پدرش ـ استدلال مى ‏کند که پیامبر ص فرمود : «شما را از زیارت قبرها نهى  کردم ، سپس آنها را زیارت کنید» ؛ و آن گاه
مى ‏گوید :روایت صحیح از اُمّ المؤمنین و ابن عمر و دیگران درباره زیارت قبوررسیده است ، و از عمر روایت شده که از این کار نهى  کرد ، ولى  این استناد صحیح نمى ‏باشد .

۳ . قاضى  عیاض در «إکمال المعلم ۳ : ۴۵۳» ذیل حدیث ابن بُرَیده مى ‏نویسد :علما اختلاف کرده‏ اند که آیا این نسخ عام است و شامل مرد و زن هر دومى ‏شود یا اینکه ویژه مردان است و حکم زنان بر منع باقى  است ؟ قول اول اظهر است .

۴ . عبداللّه‏ بن قُدامه در «المغنى  ۲ : ۴۳۰» مى ‏گوید :مسئله : مصنّف مى ‏گوید : «و براى  زنان [ زیارت قبور ] مکروه است .درباره زیارت زنان قبرها را از احمد روایات مختلف رسیده است ؛کراهت این کار از وى  روایت شده است ؛ زیرا اُمّ عطیّه روایت کرده است که : «ما از زیارت قبور نهى  شدیم و بر ما رخصت داده نشد» ، این روایت را مسلم آورده است ؛ و بدان جهت که پیامبر ص فرمود : «خدا زنانى  را که [ زیاد ] به زیارت قبرها مى ‏روند لعن کرده است» . ترمذىمى ‏گوید : این حدیث صحیح است و مخصوص زنان است ، و نهیى  که نسخ شده عام مى ‏باشد و مرد و زن را در بر مى ‏گیرد ؛ و احتمال آن مى ‏رود که نسخِ نهى  [ از زیارت ] ویژه مردان باشد ، و نیز این احتمال هست که خبر لعن «زَوّاراتِ القبور ؛ زنان زائر قبرها» ، پس از امر مردان به زیارت قبرها باشد ؛ پس امر بین منع و اباحه دائر است ، که کمترین احوال آن کراهت مى ‏باشد ؛ و براى  اینکه زن کم صبر است و زیاد ناله وفریاد مى ‏کند و در هنگام زیارت قبر ، حُزن و اندوهش برانگیخته مى ‏شود و مصیبت دوباره یادش مى ‏آید ، و ایمن نیست از اینکه این تجدید خاطره او را به کارى  وادارد که جایز نمى ‏باشد ، به خلاف مرد
[ که این خوى ‏ها را ندارد ] ؛ و از این رو زنان به شیون بر مُرده و صفات پسندیده او را برشمردن اختصاص یافته‏ اند ، و نهى  از کندنِ مو و فریادهنگام مصیبت و مانند این دو ویژه آنان شده است .و روایت دوم این است که [ زیارت زنان ] مکروه نمى ‏باشد ، به جهت عموم سخن پیامبر که فرمود : «شما را از زیارت قبرها بازداشتم ، پس آنها را زیارت کنید» ؛ و این روایت بر نهى  پیشین و نسخ آن دلالت مى ‏کند ، و در عموم آن مرد و زن در مى ‏آید .و از ابى  ملیکه روایت شده که به عائشه گفت : اى  امّ المؤمنین ، از کجاآمدى  ؟ گفت : از [ سَرِ ] قبر برادرم عبدالرحمن . به او گفتم :رسول خدا ص از زیارت قبور نهى  کرد ! گفت : آرى  ، نهى  کرده بود ،سپس به زیارت قبور فرمان داد .

۵ . عبدالرحمن بن قُدامه در «الشرح الکبیر ۲ : ۴۲۷» ، مانند آنچه از ابن قدامه درمغنى  ذکر شد ، آورده است .

۶ . محیى  الدین نَووى  در «المجموع شرح المهذّب ۵ : ۲۷۷ ـ ۲۷۸» مى ‏گوید :… و امّا زنان ، مصنّف و صاحب البیان ، گفته است : براى  زنان زیارت [ قبور ] جایز نمى ‏باشد ؛ و همین سخن ، ظاهر حدیث [ که خدا بر زنان زائر قبرها لعن فرستاد ] ، ولیکن در مذهب [ اهل سنّت ] نظر شاذ و نادرى  است ، آنچه جمهور به آن قطع دارند این است که زیارت قبور براى  زن‏ها کراهت تنزیهى  دارد .رویانى  در البحر دو وجه آورده است : وجه اول کراهت است ـ چنان که جمهور گفته ‏اند ـ وجه دوم این است که مکروه نمى ‏باشد ؛ وى  مى ‏گوید :همین وجه دوم در نزد من صحیح‏تر است آن گاه که از فتنه و وسوسه‏ انگیزى  ایمنى  باشد .و صاحب المستظهرى  مى ‏گوید : اگر زیارت زنان براى  تجدید حزن وذکر مناقب مُرده و گریه و شیون باشد ـ براساس جریان عادتشان در این زمینه ـ به نظر من این کار حرام است ، حدیث «لَعَن اللّه‏ زَوّاراتِ القبور»بر آن حمل مى ‏شود .و اگر زیارتشان براى  عبرت‏ آموزى  باشد بدون تعدید (شمردن صفات خوب مُرده) و گریه و زارى  ، مکروه است مگر اینکه پیرزالى  باشد که مورد رغبت نیست ، کراهت ندارد ، مانند حضور آنان براى  نماز جماعت در مساجد .این نظر وى  ، سخن نیک و پسندیده‏ اى  است ، و با وجود این ، احتیاط این است که پیرزنان [ نیز ] به زیارت قبور نروند به جهت ظاهر حدیث .و علما  رحمهم ‏الله در اینکه آیا زنان در حدیث پیامبر داخل‏ اند یا نه ـ اینکه فرمود : «شما را از زیارت قبرها نهى  کردم پس آنها را زیارت کنید» ـ اختلاف کرده ‏اند ، مختار [ و گزینش ] اصحاب ما این است که زنان درضمن مردان درنمى ‏آیند .و از چیزهایى  که دلالت بر عدم حرمت زیارت زنان مى ‏کند ، حدیث انس است که : پیامبر ص به زنى  گذشت که نزد قبر مى ‏گریست ، فرمود :
از خدا بترس و صبر پیشه‏ کن ! این حدیث را بخارى  و مسلم آورده‏ اند ،و موضع دلالت این است که آن حضرت ، آن زن را از زیارت نهى  نکرد .از عائشة رسیده که گفت : اى  رسول خدا ، آن گاه که قبرها را زیارت کردم چه بگویم ؟ فرمود بگو : السّلام على  أهل الدیار … این حدیث را مسلم روایت کرده است .

۷ . محمّد شربینى  در «مغنى  المحتاج إلى  معرفة معانى  ألفاظ المنهاج ۱ : ۴۹۴ ـ ۴۹۵»مى ‏گوید :و زیارت قبورى که مسلمانان در آن‏ اند براى  مردان ، به اجماع ، مندوباست … و براى  زنان مکروه مى ‏باشد ؛ زیرا گمان گریه آنهاست و بلند ساختن صدایشان ؛ زیرا آنان نازک دل‏اند و بسیار دارد و فریاد مى ‏کنند ودر تحمل مصائب کمتر بُردبار مى ‏مانند .و اینکه حرام نمى ‏باشد به جهت آن است که پیامبر ص بر زنى  گذشت که بر قبرى  ـ که کودش در آن بود ـ گریه مى ‏کرد ، به او فرمود : از خدابترس و صبور باش . این حدیث مورد اتفاق است ، اگر زیارت حرام بود ، پیامبر آن زن را نهى  مى ‏کرد .و از عائشه روایت شده که گفت : چگونه بگویم اى  رسول خدا ـ یعنى هنگامى  که قبور را زیارت کردم ـ ؟ فرمود : مى ‏گویى  : السَّلام على  أهل الدیار … . و گفته ‏اند : حرام مى ‏باشد ؛ زیرا این ماجَه و تِرمِذى  از ابو هُرَیره روایت کرده‏ اند که پیامبر ص زنانى  را که قبرها را [ بسیار ] زیارت مى ‏کنند لعن و نفرین فرستاد ؛ این وجه در الروضه نیست ، و صاحب المهذّب و جزاو به آن قائل است .و گفته شده : مباح است ، در الإحیاء جزم [ و نظر قطعى  ] به آن داده شده ،و رویانى  آن را صحیح دانسته ـ آن گاه که از فتنه و فریبندگى  مصون ماند ـ از باب عمل به اصل ، و خبر در موردى  است که بر زیارت گریه و مانند آن مترتّب شود .و محل این اقوال در غیر زیارت قبر سرور پیامبران ص است ، امّا زیارت آن حضرت براى  مردان و زنان از بزرگ‏ترین وسایل قُرب است ؛ و دمنهورى  قبور دیگر انبیا و صالحان و شهدا را به آن [ قبرپیامبر ص ] ملحق کرده است ، و این امر روشنى  است .

۸ . دِمیاطى  در «حاشیة إعانة الطالبین ۲ : ۲۲۲ ـ ۲۲۳ مى ‏گوید :و زیارت قبور براى  مرد مندوب است … این سخن مصنّف که «نه براى زن» به مفهوم تصریح دارد ، و مثل آن است خنثى  . و این سخن که «کراهت دارد» یعنى  زیارت [ قبور براى  زنان مکروه است ] ؛ زیرا گمان آن مى ‏رود که به گریه افتند و صداشان را بلند کنند ، چه نازل دل ‏اند وزیاد ناله و زارى  مى ‏کنند و تحمل‏شان در مصیبت‏ها اندک است ؛ و همانااین کار حرام نشده است بدان جهت که پیامبر ص بر زنى  گذشت که برقبر کودکش مى ‏گریست ، به او فرمود : خدا را در نظر آر و صبر پیشه کن . این روایت مورد اتفاق است ، اگر زیارت حرام بود پیامبر از آن نهى مى ‏کرد .و به دلیل خبر عائشه که گفت : و چه بگویم اى  رسول خدا ؟ ـ یعنى زمانى  که قبور را زیارت کردم ـ فرمود : بگو : السَّلام على  أهل الدیار من المؤمنین … و محل این آنجاست که بر خروج زن فتنه‏اى  مترتب نشود وگرنه در حرام بودن آن شکى  وجود ندارد ، و خبر صحیح «لَعَنَ اللّه‏ زَوّاراتِ القبور ؛ خدا زنان زائر قبور را لعن کرد» بر این مورد مى ‏شود .حق در این زمینه این است که تفصیل داده شود میان اینکه به مشهدى برود ـ مانند رفتن زن به مسجد ـ که در اینجا آنچه گذشت شرط است ، سپس [ استثنایى  که ذکر شده ] از اینکه پیرزنى  باشد که به بوى  خوش و زیور آلات و لباس زینت آراسته نیست ـ چنان که در [ نماز ] جماعت آمده ـ بلکه اَوْلى  است .و میان اینکه در مانند «هَوْدَج ؛ کجاوه» ـ که شخص زن از دید اَجانب [ و نامحرمان ] پوشیده مى ‏ماند ـ پس [ در اینجا زیارت قبور ] سنّت است ؛ هرچند زن جوان باشد ؛ زیرا ترس فتنه در اینجا وجود ندارد … .

۹ . محمّد بن على  شوکانى  در «نیل الأوطار ۴ : ۱۱۱» مى ‏گوید : گروهى  از اهل علم به کراهت زیارت براى  زنان نظر داده‏ اند ، و به احادیثى  در این باب دست یازیده ‏اند ؛ و اختلاف کرده‏ اند که آیا این کراهت تحریمى  است یا تنزیهى  .نظر اکثر ،آن گاه که زن از فتنه در آمان باشد ، جواز است ، و به ادله ‏اى استدلال کرده ‏اند ، از جمله درآمدن زنان تحت اذن عام به زیارت … .و از آن دلیل‏ هاست روایتى  که مسلم از عائشه نقل مى ‏کند که گفت : اى رسول خدا ، هنگامى  که قبور را زیارت کنم چگونه [ سخنى  ] بر زبان آورم ؟ فرمود : بگو : السَّلام على  أهل الدیار من المؤمنین … . و از آنهاست روایتى  که بخارى  آورده است که پیامبر ص بر زنى گذشت که نزد قبرى  مى ‏گریست ، فرمود : از خدا بترس ، و بردبار باش ، آن زن گفت : از من دور شو … و پیامبر ص زیارت را بر او انکار نکرد .و از آنهاست آنچه حاکم روایت مى ‏کند که : فاطمه ـ دختر پیامبر ـ قبر
عمویش حمزه را ، در هر جمعه ، زیارت مى ‏کرد ، در آنجا نماز مى ‏گزارد و مى ‏گریست .قرطبى  مى ‏گوید : لعن ذکر شده در حدیث ، براى  زیاد رفتن به زیارت است ، چه صیغه مبالغه این اقتضا را دارد ، و شاید سبب آن پیامدهاى زیارت است مانند تضییع حق شوهر و آشکار ساختن زینت و آنچه از ناله و فریاد ناشى  مى ‏شود و مانند آن . بسا گفته‏ اند : آن گاه که همه اینها ایمن باشد مانعى  از اذن براى  زنان نیست ؛ زیرا این کار یادآور مرگ است که مرد و زن به آن نیازمنداند (انتهى ) و این سخن همان چیزى  است که اعتماد به آن در همه احادیث باب ـ که در ظاهر متعارض‏اند ـ سزاوار است .

[۱] .  نگاه کنید به ، جواهر الکلام ۴ : ۳۲۱ ؛ المعتبر : ۹۲ .
[۲] .  نگاه کنید به ، إکمال المعلم ۳ : ۴۵۳ ؛ المحلّى  ۵ : ۱۶۰ ، رقم ۶۰۰ .
[۳] .  بنگرید به آنچه در دو صفحه بعد از این مى ‏آید .
[۴] .  المجموع نَووى  ۵ : ۲۷۷ .
[۵] .  مسند احمد ۲ : ۳۳۷ و۳۵۶ ، و جلد ۳ : ۴۴۲ ؛ سنن ابن ماجه ۱ : ۵۰۲ ، رقم ۱۵۷۶ و۱۵۷۴ و۱۵۷۵ ؛سنن ترمذى  ۳ : ۳۷۱ ، رقم ۱۰۵۶ ؛ وى  مى ‏گوید : نظر بعض اهل علم این است که این [ لعن ] پیش از رخصت پیامبر ص در زیارت قبور بود ؛ چون رخصت داد در آن مردان و زنان داخل شدند ؛ و بعضى  گفته‏اند : کراهت زیارت قبور براى  زنان به جهت کم‏صبرى  و بى ‏تابى  و آه و ناله زیاد آنان است .حاکم در «المستدرک ۱ : ۵۳۰ ، رقم ۱۳۸۵» مى ‏گوید : احادیثى  که درباره نهى  از زیارت قبور وارد شده منسوب مى ‏باشد ، و ناسخ آنها حدیث علقمة بن مرثد ، از سلمان بن بریده ، از پدرش از پیامبر ص است که فرمود : شما را از زیارت قبور نهى  کرده بودم ! [ از این پس ] آنها را زیارت کنید ، چه خداى  متعال به پیامبرش در زیارت قبر مادرش اجازه داد .در «فتح البارى  ۳ : ۱۱۸» آمده است : آن که در حقّ زنان قائل به کراهت است ، اختلاف کرده در اینکه آیا این کراهت تحریمى  است یا تنزیهى  ؟ قرطبى  گوید : این لعن براى  زنانى  است که زیاد به زیارت قبرها مى ‏روند ، چه این صفت اقتضاى  مبالغه را دارد ؛ و شاید سبب این کار تضییع حق شوهر باشد و آشکار شدن زیبایى ‏هاى  زنان و ناله و فریادى  که از آنان بروز مى ‏یابد ؛ بسا گفته اند که هرگاه همه اینها مصون بماند مانعى  از اذن نیست ؛ زیرا زیارت قبور یادآور مرگ است که مردان و زنان به آن نیاز دارند .
[۶] .  مسند احمد بن حنبل ۱ : ۲۲۹ ، و۲۸۷ و۳۲۴ و۳۳۷ ؛ سنن ابى  داود ۳ : ۲۱۸ ، رقم ۳۲۳۶ ؛ سُنن
ترمذى  ۲ : ۱۳۶ ، رقم ۳۲۰ ؛ سنن نسائى  ۴ : ۹۵ ؛ سنن ابن ماجه ۱ : ۵۰۲ ، رقم ۱۵۷۵ ؛ المستدرک حاکم ۱ : ۵۳۰ ، رقم ۱۳۸۴ ؛ السنن الکبرى  ۵ : ۴۵۸ ، رقم ۷۳۰۷ ؛ المعجم الکبیر ۱۲ : ۱۱۵ ، رقم ۱۲۷۲۵ ؛ الجامع الصغیر ۲ : ۴۴۷ ، رقم ۷۲۷۶ ؛ کنز العمّال ۱۶ : ۳۸۸ ، رقم ۴۵۰۳۸ .
[۷] .  این حدیث در «المغنى  ۲ : ۴۳۰» همین گونه است ، و در «الشرح الکبیر ۲ : ۴۲۷» آمده است :«مُتّفِقٌ علیه» ، و همچنین در کَشّاف القناع ۲ : ۲۱۲ ، صحیح مسلم ۳ : ۴۷ ، المعجم الکبیر ۲۵ : ۵۳ ، السنن الکبرى  ۵ : ۴۵۶ ، رقم ۷۳۰۱ ، مُسند احمد ۶ : ۴۰۸ ، صحیح بخارى  ۲ : ۹۹ ، سُنن ابن ماجه ۱ : ۵۰۲ ، رقم ۱۵۷۷ ؛ [ وى  مى ‏گوید ] ام عطیّه گفت : ما از به دنبال درآمدن [ وتشییع ] جنازه‏ها نهى  شدیم ، و بر ما رخصت داده نشد .
[۸] .  السنن الکبرى  ۵ : ۴۵۹ ، ذیل حدیث ۷۳۰۹ ؛ مسند احمد ۳ : ۱۴۳ ؛ صحیح بخارى  ۲ : ۹۹ ـ ۱۰۰ ؛صحیح مسلم ۳ : ۴۰ ؛ نیل الأوطار ۴ : ۱۱۱ ؛ تحفة الأحوذى  ۴ : ۱۵۴ ، وى  مى ‏گوید : پیامبر صنشستن نزد قبر را براى  زن انکار نکرده است ، و تقریر آن حضرت حجّت است .
[۹] .  السنن الکبرى  ۵ : ۴۵۸ ، رقم ۷۳۰۸ ؛ المستدرک حاکم ۱ : ۵۳۲ ، رقم ۱۳۹۲ ؛ نیل الأوطار ۴ :۱۱۰ ، رقم ۴ .
[۱۰] .  صحیح مسلم ۳ : ۶۴ ؛ مسند احمد ۶ : ۲۲۱ ؛ سنن نسائى  ۴ : ۹۳ ؛ سنن الکبرى  ۵ : ۴۶۰ ، رقم ۷۳۱۲ ؛ سبل السلام ۲ : ۲۳۲ ؛ المجموع ۵ : ۲۷۸ .
[۱۱] .  تاریخ المدینة المنوّره ابن شبّه ۱ : ۱۳۲ ؛ الطبقات الکبرى  ۲ : ۵۴ .
[۱۲] .  المستدرک حاکم ۱ : ۵۳۳ ، رقم ۱۳۹۶ ؛ السنن الکبرى  ۵ : ۴۵۹ ، رقم ۷۳۰۹ ؛ سبل السلام ۲ :۲۳۲ ، رقم ۵۴۹ .
[۱۳] .  شرح نهج البلاغه ابن ابى  الحدید ۱۵ : ۴۰ .
[۱۴] .  همان ۱۵ : ۴۰ ـ ۴۱ .
[۱۵] .  محمّد بن عبداللّه‏ بن حمدویه بن نعیم ضبى  ، طهمانى  ، مشهور به حاکم ، و معروف به ابن بیّع ، ابو عداللّه‏ ۳۲۱ ـ ۴۰۵ ه از حافظان بزرگ حدیث و مصنّفان این فن ، زادگاه و وفاتش در نیشابور رخ داد … وى  در تمیز حدیث صحیح از سقیم از داناترین مردمان بود ؛ کتاب‏هاى  زیادى  را نگاشت … از جمله : تاریخ نیسابور … المستدرک على  الصحیحین الأعلام ۶ : ۲۲۷ ، و بنگرید به ، سِیَر اعلام النُبَلاء ۱۷ : ۱۶۳ ، الطبقات الشافعیة الکبرى  (سبکى ) ۴ : ۱۵۵ .
[۱۶] .  على  بن احمد بن سعید بن حزم ظاهرى  ، ابو محمّد ۳۸۴ ـ ۴۵۶ ه ، عالم اندلس در عصرخودش و یکى  از ائمّه اسلام ؛ در اندلس خلق زیادى  به مذهب او منسوب‏اند که به  آنان «حزمیّه» گفته مى ‏شود . وى  در «قرطبه» به دنیا آمد … مشهورترین آثار او عبارتند از : المحلّى  (در ۱۱ جزء) ؛ جمهرة الأنساب ؛ الناسخ والمنسوخ . (الاعلام ۴ : ۲۵۴) ، و بنگرید به ، سیر اعلام النبلاء ۱۸ : ۱۸۴ ، رقم ۹۹ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


نُه − 7 =

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>