از سوى معصومین علیهم السلام به زیارت اهتمام زیاد و عنایت ویژه اى نشان داده شده است ، و این امر تجلى یافته است در حضور آنان ـ صلوات اللّه علیهم ـ کنار مرقدپیامبر اعظم ص و زیارتشان آن حضرت را ، و دعا و مناجات و نمازشان نزد قبرپیامبر ص ؛ وهمچنین زیارت مرقدهاى مقدس ائمه اى که پیش از آنها بودند .این [ رفتار ] را تاریخ و سیره امامان علیهم السلام تأکید مى کند ؛ آنان مؤمنان را بر این کاروامى داشتند و به آنان مى آموختند که چگونه در آرامگاههاى مقدس حضور یابند ومراسم زیارت را ـ دعاو استغفار و استغاثه ـ به جا آورند ؛ و مضامین بلند و مفاهیم ژرف و آثار معنوى بزرگى را که این نصوص دربر دارند ، روشن مى ساختند ؛ و فلسفه حضور در مراقد مقدس و زیارت آنها را بیان مى کردند ، و اهتمام آنان به این امر به حدى است که آنان ، در بعضى جا ، کسانى را که به زیارت اهتمام نمى ورزند ـ یا از آن طفره مى روند یا کندى و تنبلى مى کنند ـ توبیخ کرده اند .
در بحث زیر به نمونه هایى از روایاتى مى پردازیم که ایستادن و درنگ فاطمه زهرا علیها السلام را نزد قبر پدرش ، رسول اکرم ص ـ براى زیارت آن حضرت ـ تأکید مى کند ،و [ نیز ] زیارت او قبر حمزه را که سیّد شهداى زمان خودش بود .و همچنین ذکر مى کنیم زیارت امیر المؤمنین على علیه السلام ضریح پیامبر اعظم ص را ،و حضور ائمّه طاهرین نزد قبر جدّشان ، رسول اکرم ص و قبر امیر المؤمنین علیه السلام و دیگر ائمّه اى که برایشان سبقت گرفتند ؛ قصدمان نسبت به ایشان تقرُّب به خداى متعال است ، و تشویق و ترغیب مسلمان بر پیروى از این سنّت مبارک .
* زهرا علیهاالسلام و زیارت قبر پیامبر ص و شهداء
۱ . از على علیه السلام روایت شده که فاطمه ، دختر رسول خدا ص نزد قبر پیامبر آمد ،خود را روى آن انداخت ؛ سپس مشتى از خاک قبر آن حضرت را گرفت و برچشمانش نهاد و گریست و سرود : ماذا على مَن شَمَّ تُربةَ أَحمدٍ أن لا یَشُمَّ مَدَى الزمان غَوالیا صُبَّتْ عَلَیَّ مصائبُ لَو أنّها صُبَّتْ عَلَى الأیّام صِرْنَ لیالیا[۱] آن که تربت احمد را ببوید باکى بر او نیست اگر در طول زمان بوى خوش استشمام نکند .مصیبتهایى برمن فرود آمد که اگر بر روزها رو مى ریخت ، روزها شب مى شدند.
۲ . از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود : فاطمه علیهاالسلام به مسجد وارد مى شد ، درحالى که مى گریست بر قبر پدرش طواف مى کرد[۲] .
۳ . از سعد بن طریف ، از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود : فاطمه ، دختررسول خدا ص قبر حمزه رضى الله عنه را زیارت مى کرد ، و به مَرَمَّت و اصلاح آن آن مى پرداخت ؛ این را ابن حَجَر آموخته بود[۳] .
۴ . واقدى مى گوید : فاطمه ، دختر رسول خدا ص بین دو و سه روز نزد شهداءاُحُد مى آمد ، در آنجا مى گریست و برایشان دعا مى کرد[۴] .
۵ . از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود : فاطمه ـ صلوات اللّه علیها ـ قبر حمزه رازیارت مى کرد و کنار آن مى ایستاد ، و در هر سال[۵] با گروهى از زنان ، نزد قبور شهداء [ اُحُد ] مى آمد ، و برایشان دعا مى کرد و آمرزش مى طلبید [۶] .
۶ . از امام صادق ، از پدرش ، از على بن حسین ، از پدرش علیهم السلام روایت شده که فرمود : فاطمه ، دختر پیامبر ص در هر جمعه ، قبر عمویش حمزه را زیارت مى کرد ،نزد او نماز مى گزارد و مى گریست[۷] .
* اهتمام امامان علیهم السلام به زیارت مشاهد معصومین علیهم السلام
۱ . از ذیّال بن حرمله روایت شده که گفت : على بن ابى طالب علیه السلام پس از وفات پیامبر ص هر صبح و شام نزد او مى رفت ، و با صداى بلند مى گریست ، آن گاه مى فرمود : اى رسول خدا ، صبر بس نیکوست مگر بر فقدان تو ؛ و گریه بسیار زشت است مگر براى تو . ما غاضَ دَمعی عند نازلةٍ إلاّ جعلتُک للبُکا سَبَبا وإذا ذکرتُک میّتاً سَفَحَتْ منّی الجُفُونُ فاض وانسکبا اشکم هنگام مصیبتى جارى نشد مگر اینکه تو را سبب گریه ام قرار دادم (و براى تو گریستم) .و آن گاه که رحلت تو را به یاد مى آورم پلکهایم اشک مى بارد و سیل اشک [ برگونه ها ] به جریان مى افتد .آن گاه صورتش را به خاک مى مالید و مى گریست و نُدبه مى کرد و آنچه را بعد از آن حضرت بر او فرود آمده بود یادآور مى شد ، و پس از آن مى فرمود : ماذا على مَن شَمَّ تربةَ أحمدٍ ألاّ یَشُمَّ مَدَى الزمانِ غَوالیا صُبّت علیَّ مصائبٌ لو أنّها صُبَّتْ على الأیّام عُدْنَ لیالیا[۸] بر کسى که تربت احمد را ببوید چه نکوهشى است اگر براى همیشه عطرى با بو نکند .بر من مصائبى فرو ریخت که اگر بر روزها فرود مى آمد شب مى شدند .
۲ . روایت شده که امیرالمؤمنین ، على علیه السلام در هر هفته یک بار قبر پیامبر ص و قبر فاطمه علیهاالسلام را زیارت مى کرد ، و مى سرود : إلى اللّه أشکو لا إلى النّاس إنّنی أرى الأرضَ تَبْقى والأخِلاّء تَذهَبُ أخِلاّیَ لو غَیْرَ الجمامِ اَصابَکُم عَتَبْتُ ، ولکن ما عَلَى الموتِ مَعْتَبُ[۹] به خدا شکوه مى کنم نه به مردم ، از اینکه مى بینم زمین باقى است و دوستان مى روند ؛ دوستانم ، اگر جز مرگ [ چیز دیگر ] بر شما فرود مى آمد چاره مى اندیشیدم ، لیکن [ چه کنم که ] بر مرگ گریزى نیست .
۳ . چون حسن بن على علیهماالسلام به حال احتضار درآمد ، به حسین علیه السلام فرمود : اى برادرم ، تو را وصیتى مى کنم آن را به یادْ دار ؛ آن گاه که من از دنیا رفتم [ مرا غسل ده وکفن بپوشان و ] آماده ام ساز ، سپس مرا سمتِ رسول خدا ص بِبَر تا با او عهدى را تازه کنم ، پس از آن مرا سوى مادرم فاطمه برگردان[۱۰] .
۴ . چون هنگام وفات امام حسن علیه السلام فرا رسید ، امام حسین علیه السلام را فرا خواند ، وفرمود : اى برادرم ، مرا بر تابوتم سوى قبر جدّم ، رسول خدا ص حمل کن تا با اوعهدى را تجدید کنم[۱۱] .
۵ . هنگامى که امام حسین علیه السلام قصد کرد از سرزمین حجاز سوى عراق رهسپارشود ، قبر جدآش پیامبر ص را زیارت کرد[۱۲] .
۶ . حسین بن على علیه السلام در هر شب جمعه قبر حسن علیه السلام را زیارت مى کرد[۱۳] .
۷ . از جعفر بن محمّد بن على بن على ّ بن حسین بن على بن ابى طالب ، از پدرش ،از جدّش علیهم السلام روایت شده که آن حضرت هنگامى که براى سلام بر پیامبر ص مى آمد ،نزد اُسطوانه اى که در پایین روضه است مى ایستاد و سلام مى داد[۱۴] .
۸ . امام على بن حسین علیهماالسلام در حدیثى به ابوحمزه [ ثُمالى ] فرمود : آیا مى توانى همراه من براى زیارت قبر جدّم ، على بن ابى طالب علیه السلام بیایى ؟ ابو حمزه مى گوید ،گفتم : آرى . در سایه ناقه اش حرکت کردم و او با من سخن مى گفت تا به «غَریَّین» که بقعه اى سفید است و مى درخشید ، درآمدیم ؛ پس [ در آنجا ] امام علیه السلام از ناقه فرود آمدو گونه هایش بر آن مالید و گفت : اى ابا حمزه ، این قبر جدّم على بن ابى طالب است ؛آن گاه او را به زیارتى زیارت کرد که اول آن چنین است :«السّلامُ على اسمِ اللّه الرضیّ ونُور وَجْهِهِ المُضیِیءُ» سلام بر اسم مرضى ّ خداوند ونور تابان او .سپس امام علیه السلام آن حضرت را وداع گفت ، و سوى مدینه رهسپار شد[۱۵] .
۹ . از على بن جعفر ، از برادرش ابوالحسن موسى ، از پدرش ، از جدّش علیهم السلام روایت شده که فرمود : پدرم على بن الحسین علیهماالسلام کنار قبر پیامبر مى ایستاد و بر اوسلام مى فرستاد ، و براى او به بَلاغ (اداى کامل رسالت) گواهى مى داد ، و به آنچه درخاطر داشت دعا مى خواند ؛ آن گاه پشتش را به سنگ نازک سبزى که پایین قبر است ،تکیه مى داد و به قبر مى چسبید ، و با تکیه پشت به قبر رو به قبله مى فرمود …[۱۶] .
۱۰ . از على بن موسى روایت شده که گفت : برایم حدیث کرد پدرم موسى بن جعفر علیهماالسلام از پدرش جعفر علیه السلام که فرمود : زین العابدین ، على بن حسین علیهماالسلام ، قبرامیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام را زیارت کرد ، کنار قبر ایستاد و گریست و گفت :«السلام علیک یا أمیرالمؤمنین ورحمة اللّه وبرکاتُه …» سلام بر تو اى امیر مؤمنان ، ورحمت و برکات خدا بر تو باد …«اللّهمّ إنّ قلوبَ المُخبتین إلیک والهة …»[۱۷] پروردگارا ، قلبهاى آنان که به تواطمینان دارند و برایت خاشع اند ، شیداى توست .
۱۱ . از ابو جعفر محمّد بن على علیهماالسلام روایت شده که فرمود : پدرم على بن حسین علیهماالسلام ـ پس از مقتل پدرش حسین بن على علیهماالسلام ـ خانه اى مویین برگرفت ، و در بیابان سکونت گزید و چند سال در آنجا ماند ؛ زیرا رفت و آمد میان مردم و معاشرت و همنشینى با آنها را خوش نداشت ؛ و از بایه به جاى اقامت خود به عراق مى آمد براىزیارت پدرش و جدّش علیهم السلام ، و به این کار او کسى با خبر نمى شد [۱۸] .
۱۲ . از محمّد بن مسعود روایت شده که گفت : ابو عبداللّه علیه السلام را دیدم که به قبرپیامبر ص رسید ، دستش را بر آن گذاشت ، و فرمود …[۱۹] .
۱۳ . از اسحاق بن جریر ، از ابو عبداللّه علیه السلام روایت شده که فرمود : آن زمان که در«حیره» نزد ابوالعبّاس بودم ، شبانه نزد قبر امیرالمؤمنین علیه السلام مى آمدم ـ و آن در ناحیه نجف است کنار «غرى ّ النعمان» ـ پس نزد آن نماز شب مى گزاردم و پیش از فجربازمى گشتم[۲۰] .
۱۴ . به ما خبر داد عبداللّه بن عُبید بن زید ، گفت : جعفر بن محمّد و عبداللّه بن حسن را در «غرى » نزد قبر امیرالمؤمنین علیه السلام دیدم ؛ عبداللّه براى نماز اذان و اقامه گفت ، و جعفر بن محمّد نماز گزارد ؛ و شنیدم که جعفر مى گفت : این قبرامیرالمؤمنین است[۲۱] .
۱۵ . از صفوان جمّال روایت شده که گفت : چون با جعفر صادق علیه السلام ، به قصددیدار با ابو جعفر منصور ،ناگهانى به کوفه درآمدیم ، آن حضرت به من گفت : اىصفوان ، شتر را بخوابان ، این حرم جدّم امیرالمؤمنین علیه السلام است … آن گاه اشکهایش برگونه اش جارى شد و فرمود : « إِنَّا لِلَّهِ وإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ » ـ ما از آنِ خداییم و به سوى اوبازمى گردیم ـ سپس فرمود : السَّلام علیک ..[۲۲] .
۱۶ . از بعض اصحاب ما روایت شده که گفت : ابوالحسن اول و هارون ـ خلیفه[ عبّاسى ] ـ و عیسى بن جعفر و جعفر بن یحیى ـ به مدینه وارد شدند ، سوى قبرپیامبر ص آمدند … ابوالحسن پیش افتاد و فرمود : السَّلام علیک یا أبه … ؛ سلام بر تواى پدر …[۲۳] .
۱۷ . از حسن بن على بن فَضّال نقل شده که گفت : ابوالحسن رضا علیه السلام را دیدم درحالى که مى خواست براى رفتن به عمره وداع کند ؛ آن حضرت ـ پس از مغرب ـ ازبالاسر پیامبر ص نزد قبر آمد ، بر پیامبر ص سلام کرد و به قبر چسبید ؛ آن گاه بازگشت تا اینکه قبر را به پایان رسانید ، پس به جانب آن براى نماز ایستاد ؛ زانوى چپش را ـ نزدیک استوانه اى که پایینتر از استوانه درست شده نزد سر پامبر است ـ به قبر چسباند ، و شش یا هشت رکعت نماز با نعلین گزارد .حسن بن فضال مى گوید : رکوع و سجود او به اندازه سه تسبیح یا بیشتر بود ؛ وچون از نماز فارغ شد ، سجدهاى طولانى کرد تا آنجا که عرقش ریگها را تر نمود ؛ وبعضى از اصحابش ذکر کردند که آن حضرت گونه اش را به زمین مسجد چسباند[۲۴] .
۱۸ . از محول سجستانى روایت شده که گفت : چون پیک به کوچک دادن رضا علیه السلام به خراسان رسید ، من در مدینه بودم؛ آن حضرت به مسجد درآمد تا با رسول خدا ص وداع کند ، پس بارها وداع کرد ؛ در هر بار به سوى قبر بازمى گشت و صدایش به گریه و شیون بلند بود …[۲۵] .
۱۹از یحیى بن أکثم نقل شده که گفت : روزى من [ به مسجد ] درآمدم که قبررسول خدا ص را طواف کنم ، [ در آنجا ] محمّد بن على الرضا علیهماالسلام را دیدم که بر آن طواف مى کرد [۲۶] .
۲۰ . از ابوالحسن[۲۷] علیه السلام روایت شده که نزد قبر امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرمود :السَّلامُ علیک یا وَلِیَّ اللّه …[۲۸] .
۲۱ . از یونس بن ابو وهب قصرى نقل شده که گفت : به مدینه وارد شدم ، نزدابو عبداللّه علیه السلام آمدم و گفتم : فدایت شوم ، نزد شما آمدم و امیرالمؤمنین علیه السلام را زیارت نکردم ! فرمود ک بد کارى کردى ! اگر از شیعیان ما نبودى به تو نمى نگریستم ؛ چرازیارت نکردى کسى را که خدا با فرشتگانش او را زیارت مى کنند ، انبیاء او را زیارت مى کنند ، و مؤمنان زیارتش مى کنند ؟گفتم : فدایت شوم ، این را نمى دانستم !فرمود : بدان که امیرالمؤمنین علیه السلام نزد خدا ، از همه ائمّه افضل و برتر است ، وثواب اعمال آنها براى اوست ، و [ امامان ] به اندازه اعمالشان برترى داده شده اند[۲۹] .
[۱] . نظم درر السِمطین : ۱۸۱ ؛ المواهب اللدنیّه ۳ : ۴۰۰ ؛ السیرة النبویّه زینى دحلان ۲ : ۴۳۰ . [۲] . تفسیر قمى ۲ : ۱۵۷ ؛ مستدرک الوسائل ۱۰ : ۳۶۶ ، حدیث ۱ . [۳]تاریخ المدینه ابن شبّه ۱ : ۱۳۲ ؛ الطبقات الکبرى ۲ : ۵۴ [۴] . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ۱۵ : ۴۰ ؛ البدایة والنهایة ۴ : ۵۱ ؛ السیرة النبویّه (ابن کثیر) ۲ :۳۷۱ . [۵] . در «مستدرک الوسایل ۲ : ۳۶۵ ، حدیث ۱» به جاى «فى کلّ سنة ؛ در هر سال» ، آمده است : «فى کلّ سبت ؛ در هر روز شنبه» . [۶] . دعائم الإسلام ۱ : ۲۳۹ ؛ بحار الأنوار ۸۲ : ۱۶۹ ، حدیث ۳ . [۷] . المستدرک حاکم ۱ : ۵۳۳ ، رقم ۱۳۹۶ ؛ حاکم مى گوید : همه راویان این حدیث ثقه اند ، درتشویق بر زیارت قبور ، براى مشارکت در ترغیب بررسى کامل به عمل آوردم ، و نیز بدان جهت که مُصِرّ به گناه بداند که این کار سنّتى پایدار است ؛ مِثل این حدیث را حاکم ر جلد ۳ : ۳۰ ، رقم ۴۳۱۹ آورده است ، و در آن به جاى «کلّ جمعة ؛ هر معه» آمده است : «فى الأیّام ؛ در روزها» . [۸] . دستور معالم الحکم قاضى قضاعى : ۱۹۸ ـ ۱۹۹ . [۹] . احادیث اهل البیت علیهمالسلام عن طرق اهل السنّة ۱ : ۵۵۱ ، حدیث ۷۲۰ به نقل از تیسیر المطالب ، اثرجعفر بن احمد [۱۰] . فروع کافى ۳ : ۳۰۲ ، حدیث ۳ . [۱۱] . الإرشاد ۲ : ۱۷ ؛ روضة الواعظین : ۱۴۳ ؛ الفصول المهمّه ابن صبّاغ : ۱۶۵ . [۱۲] . نگاه کنید به ، امالى صدوق : ۱۳۰ ، مجلس ۳۰ ، ضمن حدیث ۱ ؛ و به نقل از آن در بحار الأنوار۴۴ : ۳۱۲ ، حدیث ۱ . [۱۳] . قرب الإسناد حمیرى : ۱۳۹ ، حدیث ۴۹۲ ؛ بحار الأنوار ۴۴ : ۱۵۰ ، حدیث ۲۱ ؛ وسائل الشیعه۱۴ : ۴۰۸ ، حدیث ۱ . [۱۴] . شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام ۲ : ۴۶۲ . [۱۵] . فرحة الغرى : ۴۷ ؛ بحار الأنوار ۱۰۰ : ۲۴۵ ، حدیث ۳۱ . [۱۶] . فروع کافى ۴ : ۵۵۱ ، صدر حدیث ۲ ؛ کامل الزیارات : ۱۶ ، باب ۳ ، آغاز حدیث ۳ ، و صفحه ۱۹ ،آغاز حدیث ۸ ؛ وسائل الشیعه ۱۴ : ۳۴۲ ، حدیث ۲ ؛ بحار الأنوار ۱۰۰ : ۱۵۳ ، حدیث ۲۰ . [۱۷] . کامل الزیارات : ۳۹ ، باب ۱۱ ، حدیث ۱ ؛ مصباح المتهجّد : ۷۳۸ ؛ فرحة الغرى : ۴۰ ؛ المزار الکبیر : ۳۸۶ ؛ المزار شهید : ۱۱۴ ؛ وسایل الشیعه ۱۴ : ۳۹۵ ، حدیث ۲ ؛ بحار الأنوار ۱۰۰ : ۲۶۸ ، حدیث ۱۱ ، و صفحه ۳۲۸ ، حدیث ۲۸ . [۱۸] . [۱۹] . اصول کافى ۱ : ۵۵۲ ، حدیث ۴ ؛ کامل الزیارات : ۱۷ ، باب ۱۳ ، حدیث ۴ ؛ وسائل الشیعه ۱۴ :۳۴۴ ، حدیث ۵ ؛ بحار الأنوار ۱۰۰ : ۱۵۰ ، حدیث ۱۶ ، و صفحه ۱۵۴ ، حدیث ۲۳ . [۲۰] . کامل الزیارات : ۳۷ ، باب ۹ ، حدیث ۱۱ ؛ فرحة الغَرِى ّ : ۷۱ ، و۱۰۱ ؛ بحار الأنوار ۱۰۰ : ۲۴۴ ،حدیث ۲۷ [۲۱] . فرحة الغرى : ۵۶ ؛ بحار الأنوار ۱۰۰ : ۲۴۶ ، حدیث ۳۲ . [۲۲] . المزار الکبیر : ۳۱۷ نسخه چاپ شده ، ص۲۴۰ ؛ فرحة الغَرِى ّ : ۹۴ ؛ بحار الأنوار ۱۰۰ : ۲۷۹ ،حدیث ۱۵ . [۲۳] . فروع کافى ۴ : ۵۵۳ ، حدیث ۸ ؛ کامل الزیارات : ۱۸ ، باب ۳ ، حدیث ۷ . [۲۴] . عیون اخبار الرضا علیهالسلام ۲ : ۱۶ ، حدیث ۴۰ ؛ کامل الزیارات : ۲۷ ، باب ۷ ، حدیث ۳ ؛ وسائل الشیعه۵ : ۱۶۱ ، حدیث ۴ ، و جلد ۱۴ : ۳۵۹ ، حدیث ۳ ؛ بحار الأنوار ۸۳ : ۳۱۴ ، حدیث ۵ ، و جلد ۱۰۰ ، حدیث ۱۵ ؛ مستدرک الوسائل ۳ : ۳۴۵ ، حدیث ۱ . [۲۵]عیون اخبار الرضا علیه السلام ۲ : ۲۱۸ ، حدیث ۲۶ . [۲۶] . اصول کافى ۱ : ۳۵۳ ، ضمن حدیث ۹ ؛ بحار الأنوار ۱۰۰ : ۱۲۷ ، ضمن حدیث ۴ . [۲۷]در فروع کافى ۴ : ۵۶۹ ، حدیث ۱ ، و در فرحة الغرى ّ : ۱۱۱ ، این روایت از ابوالحسن الثالث [ امام هادى علیه السلام ] روایت شده است . [۲۸] . کامل الزیارات : ۴۱ ، باب ۱۱ ، حدیث ۲ ؛ فروع کافى ۴ : ۵۶۹ ، حدیث ۱ ؛ من لا یحضره الفقیه ۲ :۳۵۲ ؛ مصباح المتهجّد : ۷۴۵ ؛ وسائل الشیعه ۱۴ : ۳۹۴ ، حدیث ۱ ؛ بحار الأنوار ۱۰۰ : ۲۶۵ ، حدیث ۳ ـ ۷ . [۲۹] . فروع کافى ۴ : ۵۷۹ ، حدیث ۳ ؛ کامل الزیارات : ۳۸ ، باب ۱۰ ، حدیث ۱ ؛ المقنعه : ۴۶۲ ؛ مزارالمفید : ۱۹ ، حدیث ۲ ؛ تهذیب الأحکام ۶ : ۲۰ ، حدیث ۴۵ ؛ فرحة الغرى : ۷۴ ؛ مصباح الزائر : ۱۰۱ ط : ۷۳ ؛ المزار الکبیر : ۱۰ (ط : ۳۶) ؛ الخصائص (رضى ) : ۴۰ ؛ وسائل الشیعه ۱۴ : ۳۷۵ ، حدیث ۲ ؛ بحار الأنوار ۱۰۰ : ۲۵۷ ، حدیث ۳ ؛ جامع الأخبار : ۷۴ ، حدیث ۹ .