هدف از زیارت-جایگاه زیارت

هدف از زیارت-جایگاه زیارت

زیارت ، ژرف‏ سازى  ارتباط با خداست و پیوند با انبیا و اولیاى  خدا

زیارتِ پیامبر اعظم و ائمّه ـ صلوات اللّه‏ علیهم اجمعین ـ زیباترین مظاهر ارتباط معنوى  و وابستگى  و همدمى  با پیامبران گرامى  خدا و اولیاى  صالح او را مى ‏نمایاند ، ازامورى  است که همه فِرَق اسلامى  ـ از صدر اسلام تا زمان ما ـ به آن اهتمام داشته ‏اند ؛ واین رو پیوسته مسلمانان از سرزمین‏هاى  مختلف عالَم بار سفر مى ‏بندند ،سختى ‏ها رابه جان مى ‏خرند و خطرهاى گوناگون را پذیرا مى ‏شوند و هزینه‏ هایى  ـ که گاه سنگین است ـ مى ‏کنند ، تا [ توفیق ] زیارت خانه خدا و قبر پیامبر  ص و خلفاء [ جانشینانِ ]او  علیهم ‏السلام برایشان فراهم آید ، و بتوانند در کنار این مرقدها و مشاهد ـ براى  رسیدن به مقاصدشان و اظهار میزان دل بستگى  و تعلُّق روحى ‏شان به آنها و بزرگ‏داشت آنان  علیهم‏ السلام ـ سوى  خدا تضرُّع کنند .چگونه چنین نباشد !

در حالى  که آنان با حضورشان در اینجا ، به باغى  از باغ‏هاى بهشت درآمده ‏اند ، آن گاه که پرده‏ها کنار رود ، و روح زائر به عالَمِ ملکوت پیوست یابد ، و درهاى  رحمت الهى  به رویشان گشوده شود .به عنوان مثال ، هنگامى  که نزد قبر پیامبر  ص درآیند ، این بدان معناست که آنان در بقعه‏اى  گام نهاده ‏اند که جَسَد اَشرف خلق خدا را در بر دارد ، و ذرّات خاک آن براعضاى  او بوسه زده است ، آنجا مکانى  است که به یاد مى ‏آورد محل برخاستن ونشستن پیامبر را ، و جاى  رکوع و سجود و تسبیح و تهلیل و تکبیر او را ؛ آنجا موضعى است که مدت‏ها بهترین پیامبران با پروردگارش مناجات کرد ، و روح او با آفریدگارش ارتباط یافت ، و براى  خالق خود سجده‏ هاى  طولانى  کرد ، اشک‏هایش درناله و زارى  براى  خدا فرو ریخت ، و آه‏ هاى  او از بیم بر امّتش زیاد شد .آنجا مکانى  است که هنوز تسبیح فرشتگان در آن است ، و نداى  خاتم پیامبران در آن موج مى ‏زند ؛ گذاشتن پیشانى  در این مکان مقدس ـ آنجا که جاى  سجدهاى پیامبر  ص است ـ و صورت را با تربت پاک او خاک مالى  کردن ، دستاوردى  بزرگ وتقویت روحى  است که زائر بهره‏مند مى ‏شود ؛ اینجا محل فرود ملائکه و مزاراولیاست و فضاى  قلب‏هاى  بندگانى  که براى  پروردگار عالمیان سر به خاک مى ‏سایاند .چنان که فرشتگان هر صبح و شام مى ‏آیند ، و براى  زیارت کعبه و مرقد گرامى پیامبر و سلام بر او از خدا اجازه مى ‏گیرند[۱] ، زائر به این مکان مُشَرَّف وارد مى ‏شود تابه مراد و معشوقش برسد ، و از منبع فیض الهى  ، جامى  بنوشد که روحش را سیراب سازد .قاضى  عیاض[۲] مى ‏گوید :سرزمینى  که با وحى  و نزول قرآن آباد باشد ، و جبرئیل و میکائیل در آن
آمد و رفت داشت ، و ملائکه و روح از آن عروج کرد ، و عرصه‏ هاى  آن به تقدیس و تسبیح نالیدند ، و تربت آن دربردارنده سرور بَشَر است ، واز آن دین خدا و سنّت رسولش به دیگر سرزمین‏ها انتشار یافت ؛مدارس آیات الهى  است و مساجدصلوات [ خدا و فرشتگان ] ، ومنزل‏گاه فضائل و خیرات ، و قرارگاه برهان‏ها و معجزات ، و [ محل انجام ] مناسک دین ، و عبادت‏گاه مسلمین ، وجایگاه سرور فرستاده ‏شدگان ، و اقامت‏گاه خاتم پیامبران  ص ، مکانى  که چشمه نبوت در آن جوشیده و سیلاب آن [ به هر سو ] خروشید ، وجایگاه‏هایى  که محل هبوط رسالت است ، و نخستین زمینى  که خاک آن پوست مصطفى  را لمس کرد ، [ سرزمینى  که این همه ویژگى ‏هاى انحصارى  و ممتاز را دارد ، به راستى  ] شایسته است که عرصه‏ هاى  آن رابزرگ بدارند ، و نفحات آن را نفس بکشند [ و آمیزه جان کنند ] ، وخانه‏ ها و دیوارهاى  آن را ببوسند .اى  خانه بهترین پیامبران ،اى  منزل کسى  که مردمان به او هدایت یافتند ،اى  جایگاه آن که آیات الهى  ویژه او شد ،خاطر تو سوز و گدازم را افزون مى ‏سازد ،و شوق دیدار تو سنگ پاره‏ها را برمى ‏افروزد ،من عهد مى ‏کنم که اگر دیدگانم را از این دیوارها و عرصه‏ها سیراب سازم ، آن قدر آنها را ببوسم و مک بزنم که موهاى  سفید مانده‏ ام رامیانشان بریزم .اگر ستیزه‏ گران و دشمنان نبودند ، پیوسته آنها را زیارت مى ‏کردم هرچند با مالیدن بر گونه و رُخساره ‏ام .لیکن بیشترین درودهایم را نثار مى ‏کنم بر اهل این خانه و حُجره ‏ها .نسیم دل‏ انگیزى  هر بامداد و شامگاه [ قبر ] پیامبر را درمى ‏گیرد که ازبوى  مشک باز شده پاکیزه‏تر است ، و پاک‏ترین صلوات و بهترین سلام و برکات را ویژه او مى ‏سازد .در این مکان شریف برکت امید مى ‏رود و شفاعت پیامبر  ص آرزو مى ‏شود ، و ـ امکان واسطه گرفتن پیامبر  ص براى  استغفار و ابزار عبودیت و زارى  و ناله درپیش‏گاه آفریدگان متعال ـ به طور بایسته ـ فراهم مى ‏آید ، و با آن حضرت تجدید عهد مى ‏شود که :« وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرَوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً »[۳] اگر آنان هنگامى  که به خود ستم کردند نزد تو بیایند ، و از خدا آمرزش بخواهند وپیامبر برایشان استغفار کند ، البته خدا را بس توبه ‏پذیر ودل‏سوزخواهند یافت .زائر را مى ‏بینى  که ، با زبان حال ، زمزمه مى ‏کند :«اى  رسول خدا ، نزد تو آمدم ! ازگناهانم توبه مى ‏کنم و آمرزش مى ‏طلبم ، تو را به پیش گاه پروردگارم و پروردگارت شفیع قرار مى ‏دهم تا مرا بیامرزد»[۴] .پس قلب زائر روشن مى ‏شود ، و روحش به انوار سرشار الهى  اُنس مى ‏گیرد ، و تاریکى ‏ها از صفحات قلبش ریشه ‏کن مى ‏گردد ؛ و هر اندازه ارتباط زائر با زیارت شونده عمیق‏تر باشد ، نصیب او از فیض الهى  زیادتر است[۵] .و این یکى  از راه‏هاى  رسیدن به کمال و تقرُّب به آفریدگار بزرگ را مى ‏نمایاند ، و آماده ساختن زمینه ظهور یا نفوذ اخلاق و صفات نیک نزد زائر ؛ به سبب آنکه وى  از نور آن مقام بس بزرگ و محلّ شَرَف یافته ، برمى ‏گیرد ، پس به درجه محبّان رفعت مى ‏یابد ، و با تمسُّک به حبل المتین (ریسمان استوار و محکم الهى ) در سِلکِ سالکان [ طرایق به سوى  خدا ] درمى ‏آید .جزیرى [۶] مى ‏گوید : شکى ‏در این ‏نیست که ‏زیارت ‏قبرمصطفى   علیه ‏السلام از بزرگ‏ترین [ مکان‏هاى  ]قرب و جلیل‏ترین آنها ، از نظر شأن و منزلت ، است ؛ زیرا بُقَعه ‏اى  است که بهترین پیامبران و گرامى ‏ترین آنها را نزد خدا ، دربر دارد ؛ براى  این مکان شأن ویژه و مزیّتى  دارد که قلم از وصف آن عاجز مى ‏باشد .افزون بر این ، غرض صحیح از زیارت قبور به یاد آوردن آخرت است ؛ چنان که در حدیث آمده و براى  این منظور شارع اذن داده است . پس هرگاه زیارت در راستاى  انگیزه درستى  باشد که صاحب شریعت آن راامضا کند ، از همه جهات ستوده مى ‏باشد .پوشیده نیست که زیارت قبر مصطفى   ص در نفوس دارندگان خرد ناب بیش از هر عبادت دیگرى  تأثیر گذار است ؛ کسى  که در برابر قبرمصطفى  مى ‏ایستد در حالى  که به یاد مى ‏آورد آنچه را پیامبر  ص ر راه دعوت به سوى  خدا و بیرون آوردن مردم از ظلمات شرک به نورهدایت ، به جا پذیرفت ، و مکارم اخلاقى  را که در همه عالَم پراکند ، وفساد گسترده و همه ‏گیرى  را که نابود ساخت ، و شریعتى  را ـ که بناى  آن بر جلب مصالح براى  جامعه انسانى  و زدودن مفاسد از آن است ـ آورد ،بى ‏اختیار قلبش آکنده از محبّت براى  این پیامبرى  مى ‏شود که در راه خدا آن گونه که بایسته است جهاد کرد ؛ و به طور حتم عمل به آنچه را اوآورده دوست مى ‏دارد ، و شرم مى ‏کند از نافرمانى  خدا و رسولش ؛ و این خود رستگارى  بزرگ است …. پس زیارت قبر مصطفى   ص و زیارت اصحاب او ـ که به سنّت پیامبر عمل کردند ـ از بزرگ‏ترین [ راه‏هاى  ] قرب [ به سوى  خدا ] است ، وسخت تأثیرگذار است بر نفس کسانى  که با خلوص عامل به سنّت پیامبرند ؛ کسانى  که تنها خدا را مى ‏پرستند ، و آنچه را پیامبر خدا امرکرده فرمان مى ‏برند ، و از آنچه نهى  کرده باز مى ‏ایستند ؛ و اینان همان رستگاران ‏اند .از این رو اگر در زیارت قبر مصطفى  ، سِواى  این موعظه نیک و این اثرجلیل [ اثر دیگرى  ] نباشد ، بس است در اینکه آن از اَجَلِّ اعمال صالحى باشد که دین حنیف بر آن تشویق مى ‏کند .چگونه قلب مؤمن مسلمانى  که استطاعت یافته حج خانه خدا را گزاردو مى ‏توانست مصطفى  ص را زیارت کند ولى  به این کار مبادرت نورزید ، آرام مى ‏گیرد ؟!چگونه مؤمنى  که توانسته به مکه باشد ـ نزدیک به مدینه محل فرود وحى  ـ راضى  مى ‏شود که نفس او به شوق زیارت مدینه و زیارت مصطفى   ص به هیجان نیاید ؟!شایسته نیست کسى  که توانسته به مکه برسد مدینه را زیارت نکند ، و از مشاهده امکان فرود وحى  و منبع دین حنیف بهره نبرد .اما احادیثى  که در زیارت مدینه [ و قبر پیامبر ] وارد شده ـ از نظر سندصحیح باشد و یا نباشد ـ در واقع ، نیازى  به آنها نیست پس از آنکه ما فوائد زیارت مدینه و محاسن آن را روشن ساختیم ؛ محاسنى  که دین آنها را تقریر و امضا مى ‏کند و قواعد عامه دین [ مسلمانان را ] به انجام آنها برمى ‏انگیزد[۷] .و امّا روایاتى  که بر زیارت سیّدالشهداء ، امام حسین  علیه ‏السلام فرامى ‏خواند و تأکیددارد ، و زیارات مختلفى  که در ایام سال به آن حضرت اختصاص یافته ، [ انگیزه‏ ها و علت‏هایى  دارد ] علاّمة سیّد عبدالرزّاق مقرّم[۸]  قدس ‏سره درباره بعضى  از علل و اسباب آن سخن گفته است ، وى  مى ‏گوید :گرایش اُموى  [ در طول تاریخ ] پیوسته در حال طلوع و افول بوده است ، … هرچند امویان از میان رفتند و خاک و خاکستر شدند و جز ننگ و دشمنان هنگامِ یادشان ، از آنها چیزى  باقى  نماند ؛ لیکن از آنجاکه بسیارى  از مُلحدان و بى ‏دینان هر نسل و کسانى  که به آنهامى ‏پیوندند ، دنباله ‏رو گرایش فکرى  امویان هستند ، هَمّ و قصیداهل بیت  علیهم‏ السلام این بود که این شعله‏ ها را خاموش سازند ، و نظرها را به کجروى  و انحرافى  که در این گرایش است جلب کنند ؛ انحراف از آنچه مجى  بزرگ  ص آورد ، و در راه نشر دعوتش و احیاى  آن ، رنج‏ها وسختى ‏ها را به جان پذیرا شد . از شیوه‏ هایى  که موجب توجه نفوس سوى  آن مى ‏شود و مظلومیّت اهل بیت و بازداشتن آنها را از حق الهى ‏شان ـ که از سوى  مُشَرِّع اعظم برایشان قرار داده شد ـ به خوبى  مى ‏شناساند ، ذکر قضیه سیّدالشهداء است ؛ زیرا دربر دارنده مصائیى  است که قلب دشمن ستیزه‏ جو را مى ‏سوزاند ، چه رسد به دوستداران استوار و جان نثارشان که به خلافت غصبى  آنها اعتراف دارند . ائمّه  علیهم ‏السلام خواستند که شیعیانشان در طول سال و گذشت روزها ، ازسلطه ستم‏گرانه ـ که آنان را از راه درست و استوار دور مى ‏سازد ـ غافل نمانند ؛ از این رو آنان را به حضور و شرف‏یابى  حول مرقد سیّد جوانان اهل بهشت ، در زمان‏هاى  خاص و غیر آن ، واداشتند .حال و هواى  آنجا حکم مى ‏کند که آنان در این اجتماع قساوتى  را که امویان به کار بُردند به یاد آورند : ذبح اَطفال و گرداندن حرم رسالت ازشهرى  به شهر دیگر … و غیرت و شهامت برنمى ‏تابد که احدى  براى  آن که مرتکب این کار زشت با کسى  شود خضوع و احترام کند ، چه رسد به آل پیامبر پاک .در این هنگام جان‏ها آتش مى ‏گیرد و شعله ‏ور مى ‏شود و عاطفه‏ ها به هیجان مى ‏آید ، و حکم مى ‏کند که آن پلیدان از دین اسلام خارج‏ اند . پیداست که این انگیزه درباره سیّدالشهداء ضرورى ‏تر از دیگر ائمّه است ؛زیراماجراى  آن حضرت دربردارنده چیزهایى  است که قلب‏ها را نرم مى ‏کند [ و عطوفت‏ها را برمى ‏انگیزد ] ؛ و از اینجاست که معصومین  علیهم‏ السلام آن را به عنوان حجتى  علیه دشمنانشان به کار گرفتند ؛ گاه شیعیانشان را به گریه امر کردند ، و گاه به جمع شدن و یاد و گرامى داشت واقعه کربلا به هر طورى  که باشد ، و زمانى  فراخواندن به زیارت آن حضرت و … .و به ارن ترتیب اُمّتى  بر جاى  ماند که ذکرش حسینى  است ، چنان که سرآغاز آن حسینى  بود ، و پایان آن نیز حسینى  خواهد شد[۹] .این سخن ، نسبت به هدف از زیارت قبور انبیاء و ائمّه  علیهم ‏السلام مى ‏باشد ؛ و امّا انگیزه زیارت قبور به طور عام ، افزون بر قصد رسیدن به ثواب ـ چنانچه در باب زیارت قبور خواهد آمد ـ این است که ، در خِلال زیارت امید عبرت آموزى  واندرزپذیرى است ، و یا مرگ و آخرت ، و بازداشتن نفس از پیروى  هوا [ و جاذبه‏ هاى  فریبنده ] ، وطلب آمرزش و رحمت الهى  براى  زائر و میّت ، و غیر آن . احادیث ذیل در این زمینه است :

۱ ـ پیامبر  ص مى ‏فرماید : قبرهاى  مردگانتان را زیارت کنید و بر آنان سلام فرستید ، همانا [ سرگذشت ]  آنها برایتان عبرت ‏آموز است[۱۰] .

۲ ـ ابن ماجه به اسنادش از پیامبر  ص روایت کرده است که فرمود : من شما را اززیارت قبرها بازداشتم ، [ از این پس ] آنها را زیارت کنید ؛ چه این کار ، دنیا را ناچیزجلوه مى ‏دهد ، و آخرت را به یاد مى ‏آورد[۱۱] .

۳ ـ حاکم به اِسنادش از رسول خدا روایت مى ‏کند که فرمود : [ پیش از این ] شما رااز زیارت قبور نهى  کردم ، هان ! [ از این پس ] آنها را زیارت کنید ؛ همانا این کار ، قلب را نرم مى کند [۱۲] ، و چشم را مى ‏گریاند ، و آخرت را به یاد مى ‏آورد ؛ و [ درباره آنان که درگذشتند ] سخن زشت و ناسزا و بیهوده مگویید [۱۳] .

۴ ـ و نیز حاکم روایت کرده است که پیامبر  ص فرمود : [ پیش از این ] شما را اززیارت گورها نهى  کردم ، پس آنها را زیارت کنید ؛ به راستى  این کار ، مرگ را به یادتان مى ‏آورد[۱۴] .

۵ ـ و رسول خدا  ص فرمود : همانا من شما را از زیارت قبور بازداشتم ، پس آنها رازیارت کنید ؛ و البته زیارت آنان ، کارهاى  نیکتان را افزون مى ‏سازد[۱۵] .

۶ ـ سیوطى  از پیامبر  ص روایت کرده است که فرمود : من شما را از زیارت قبرهانهى  کردم ، [ اکنون ] آنها را زیارت کنید ، چه در آن براى  شما عبرت است[۱۶] .

۷ ـ بیهقى  به إسنادش از اسحاق روایت کرده است که گفت ، از ابو اسامه پرسیدم :آیا عبداللّه‏ بن محمّد بن عمر بن على  بن ابى  طالب ، از پدرش روایت کرده است که گفت : به على  بن ابى  طالب گفتند : چرا مجاورت قبر رسول خدا را رها کردى  ومُجاور گورستان ـ یعنى  بقیع[۱۷] ـ شدى  ؟ فرمود : «آنان را همسایگان راست و درستى یافتم ؛ زبانشان را [ از نارواها ] باز مى ‏دارند ، و آخرت را به یاد مى ‏آورند» ؛ ابو اسامه این سخن را تأیید و تصدیق کرد و گفت : آرى [۱۸] .

۸ ـ کُلَینى  به اِسنادش از امام صادق  علیه‏ السلام روایت کرده است که گفت ،امیرالمؤمنین  علیه ‏السلام فرمود : مردگانتان را زیارت کنید ، زیرا آنان به زیارت شما شادمان مى ‏شوند ؛ و بجاست یکى  از شما نزد قبر پدرش و نزد قبر مادرش ، حاجتش رابخواهد ، به آنچه دعا براى  آن دو مى ‏کند [ یا پس از دعا و طلب رحمت براى  پدر ومادر ، حاجتش را طلب کند [۱۹]] .

۹ ـ نیز کُلینى  به اسنادش از ابو عبداللّه‏  علیه ‏السلام روایت کرده است که فرمود : آنان(مردگان) با شما اُنس مى ‏گیرند [ و خرسند مى ‏گردند ] ، پس آن گاه که از [ نظر و دید ]آنها پنهان شوید [ و به زیارتشان نروید ] وحشت مى ‏کنند [ و به هراس مى ‏افتند [۲۰]] .

۱۰ ـ شیخ طوسى  به اِسنادش از ابو عبداللّه‏ آورده است که فرمود : همانا فاطمه  علیهاالسلام در هر بامداد شنبه ، نزد قبور شهداء حاضر مى ‏شد ؛ پس نزد قبر حمزه مى ‏آمد و براى  اوطلب رحمت مى ‏کرد و آمرزش مى ‏طلبید[۲۱] .

۱۱ ـ صدوق به اسنادش از محمّد بن سالم روایت کرده است که گفت : به امام صادق  علیه ‏السلام گفتم : [ آیا ] مردگان رازیارت کنیم ؟ فرمود : آرى  . پرسیدم : آن گاه که نزدآنان رویم آیا از حضور ما آگاه مى ‏شوند ؟ فرمود : بله ، البته ؛ آنان مى ‏دانند که شما به زیارتشان آمدید به شما شادمان مى ‏شوند و اُنس مى ‏گیرند[۲۲] .

[۱] .  نگاه کنید به ، ثواب الأعمال : ۱۲۱ ، حدیث ۴۶ ، و موسوعه زیارات المعصومین ۱ : ۴۶ رقم ۹۹ .
[۲] .  عیاض بن موسى  بن عیاض بن عمرون ، یَحْصُبى  السبتى  ، ابوالفضل ۴۷۶ ـ ۵۴۴ ه ، عالم مغرب ـ و امام اهل حدیث در زمان خود ـ از داناترین مردمان به کلام عرب و انساب و ایام آنهاست … از تصانیف اوست : الشفا بتعرف حقوق المصطفى  و … (الأعلام ـ زرکلى  ـ ۵ : ۹۹) .
[۳] .  سوره نساء ۴ ، آیه ۶۴ .
[۴] .  بنگرید به موسوعة زیارات المعصومین ۱ : ۱۱۱ ، رقم ۱۸۹ ، وص۹۸ ، رقم ۱۸۸ ، وص۸۷ ، رقم۱۸۱ .
[۵] .  مناوى  مى ‏گوید : «هنگامى  که انسان نزد قبر انسانِ قوى  نفس ، کامل جوهر ، و بسیار تأثیرگذارمى ‏ایستد ، میان دو نفس ملاقات روحانى  پدید مى ‏آید ، و با این طریق ، آن زیارت سبب حصول منفعتى  بزرگ مى ‏شود و بَهجتى  سترگ براى  روح زائر و مَزور به دست مى ‏آید ، و از سلام و ردّ آن هر دو بسیار شادمان مى ‏شوند … و در کتاب العاقبة اثر عبدالحق ، از فخر تبریزى  نقل شده که : مسائلى  بر او مشکل مى ‏شد بسیار در آنها مى ‏اندیشید و در حلّ آنها مى ‏کوشید ، ولى  برایش روشن نمى ‏گشت تا اینکه نزد قبر شیخش تاج تبریزى  مى ‏رفت ، پیش او مانند زمان حیاتش مى ‏نشست و در آنها فکر مى ‏کرد ، به سرعت [ جواب برایش ] روشن مى ‏شد ، وى  مى ‏گوید : من آن را بارها آزمودم .و امام رازى  در «المطالب» مى ‏گوید :اصحاب ارسطو هرگاه بحث دشوارى  برایشان پیش مى ‏آمد [ و از حل آن درمى ‏ماندند ] ، سوى  قبر ارسطو مى ‏رفتند و در [ آنجا ] نزد او به بررسى  آن بحث مى ‏پرداختند ، پس مشکل برایشان گشوده مى ‏شد» فیض القدیر ۵ : ۶۲۲ .بنابراین ، هرگاه ایستادن نزد قبر استاد نسبت به شاگردش ، و ارتباط معنوى  با روح او به حل مُشکلات و دشوارى ‏ها منجر مى ‏شود ، پس چه جاى  سخن است در ارتباط و هم آغوشى  روحى  با خاتم پیامبران و بهترین سفیران پروردگار عالم ؛ در حالى  که او ما را مى ‏بیند و کلام ما را مى ‏شنود و سلام ما را پاسخ مى ‏گوید ؟!
[۶] .  عبدالرحمن بن محمّد عوض جزیرى  ۱۲۹۹ ـ ۱۳۶۰ ه ، فقیهى  از علماى  الأزهر است ، وىکتاب‏هایى  دارد ، از جمله : الفقه على  المذاهب الأربعة ، توضیح العقائد و … (الأعلام ـ زرکلى  ـ ۳ : ۳۳۴) .
[۷] .  الفقه على  المذاهب الأربعه ۱ : ۷۱۱ ـ ۷۱۲ .
[۸] .  علاّمه سیّد عبدالرزّاق ، فرزند سیّد محمّد بن سیّد عبّاس مقرّم سعیدى  ۱۳۱۶ ـ ۱۳۹۱ ه ، داراى  مؤلّفات فراوان و ارزشمندى  است ، مانند : الصدّیقة الزهراء ، سرّ الإیمان فی الشهادة الثالثة ، الشهید مسلم بن عقیل ، الإمام زین العابدین ، الإمام الرضا ، الإمام الجواد ؛ نگاه کنید به مقدمه «مقتل الحسین » .
[۹] .  مقتل الحسین  علیه ‏السلام : ۱۰۵ ـ ۱۰۶ .
[۱۰] .  دعوات راوندى  : ۲۵۹ ، آغازِ حدیث ۷۳۷ ؛ و به نقل از آن در بحار الأنوار ۸۳ : ۶۴ .
[۱۱] .  سنن ابن ماجه ۱ : ۵۰۱ ، رقم ۱۵۷۱ ؛ الجامع الصغیر ۲ : ۲۹۷ ، رقم ۶۴۳۰ ؛ کنز العمّال ۱۵ ، رقم۴۲۵۵۵ .
[۱۲] .  در مصدر به جاى  «فإنّها تُرِقّ القلب» ، آمده است« فإنّه یُرِقّ القلب» ، متن روایت در اینجا از جامع الصغیر است .
[۱۳] .  مستدرک حاکم ۱ : ۵۳۲ ، رقم ۱۳۹۳/۱۲۹ ؛ الجامع الصغیر ۲ : ۲۹۷ ، رقم ۶۴۳۱ .
[۱۴] .  مستدرک حاکم ۱ : ۵۳۲ ، رقم ۱۳۸۸/۱۲۴ ؛ کنز العمّال ۱۵ : ۶۴۶ به نقل از مستدرک ؛ الجامع الصغیر ۲ : ۶۶۷ ، رقم ۹۲۸۵ .
[۱۵] .  مستدرک حاکم ۱ : ۵۳۲ ، ذیل رقم ۱۳۹۱/۱۲۷ ؛ کنز العمّال ۱۱ : ۴۷۲ ، ذیل رقم ۳۲۲۲۴ .
[۱۶] .  الجامع الصغیر ۲ : ۵۵۴ ، رقم ۹۲۸۶ .
[۱۷] .  این عبارت از کنز العمّال است .
[۱۸] .  شعب الإیمان بیهقى  ۷ : ۲۰ ، رقم ۹۳۱۲ (و به طریق دیگر تحت رقم ۹۳۱۳ با اختلاف اندک) ؛و به نقل از آن ، در کنز العمّال ۱۵ : ۷۵۹ ، رقم ۴۲۹۸۹ .
[۱۹] .  فروع کافى  ۳ : ۲۲۹ ، حدیث ۱ ؛ مانند این حدیث در کتاب خصال : ۶۱۸ ، در ضمن حدیث اربع مأة آمده است ؛ و به نقل از این دو مأخذ ، در وسائل الشیعه ۳ : ۲۲۳ ، ابواب دفن ، باب ۵۴ ، حدیث ۵ .
[۲۰] .  فروع کافى  ۳ : ۲۸۸ ، حدیث ۱ ؛ و به نقل از آن در وسائل الشیعه ۳ : ۲۲۲ ، ابواب الدفن ، باب ۵۴ ،حدیث ۳ .
[۲۱] .  تهذیب الأحکام ۱ : ۴۶۵ ، حدیث ۱۶۸ ؛ و در من لا یحضره الفقیه ، به طور مرسل ، مانند این حدیث آمده است ؛ و به نقل از این دو کتاب ، در وسائل الشیعه ۳ : ۲۲۴ ، ابواب الدفن ، باب ۵۴ ، حدیث ۲ .
[۲۲] .  من لا یحضره الفقیه ۱ : ۱۸۰ ، آغاز حدیث ۵۴۰ ؛ به نقل از آن ، در وسائل الشیعه ۳ : ۲۲۲ ، ابواب الدفن ، باب ۵۴ ، حدیث ۲ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


یک × = 2

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>