زیارت ، ژرف سازى ارتباط با خداست و پیوند با انبیا و اولیاى خدا
زیارتِ پیامبر اعظم و ائمّه ـ صلوات اللّه علیهم اجمعین ـ زیباترین مظاهر ارتباط معنوى و وابستگى و همدمى با پیامبران گرامى خدا و اولیاى صالح او را مى نمایاند ، ازامورى است که همه فِرَق اسلامى ـ از صدر اسلام تا زمان ما ـ به آن اهتمام داشته اند ؛ واین رو پیوسته مسلمانان از سرزمینهاى مختلف عالَم بار سفر مى بندند ،سختى ها رابه جان مى خرند و خطرهاى گوناگون را پذیرا مى شوند و هزینه هایى ـ که گاه سنگین است ـ مى کنند ، تا [ توفیق ] زیارت خانه خدا و قبر پیامبر ص و خلفاء [ جانشینانِ ]او علیهم السلام برایشان فراهم آید ، و بتوانند در کنار این مرقدها و مشاهد ـ براى رسیدن به مقاصدشان و اظهار میزان دل بستگى و تعلُّق روحى شان به آنها و بزرگداشت آنان علیهم السلام ـ سوى خدا تضرُّع کنند .چگونه چنین نباشد !
در حالى که آنان با حضورشان در اینجا ، به باغى از باغهاى بهشت درآمده اند ، آن گاه که پردهها کنار رود ، و روح زائر به عالَمِ ملکوت پیوست یابد ، و درهاى رحمت الهى به رویشان گشوده شود .به عنوان مثال ، هنگامى که نزد قبر پیامبر ص درآیند ، این بدان معناست که آنان در بقعهاى گام نهاده اند که جَسَد اَشرف خلق خدا را در بر دارد ، و ذرّات خاک آن براعضاى او بوسه زده است ، آنجا مکانى است که به یاد مى آورد محل برخاستن ونشستن پیامبر را ، و جاى رکوع و سجود و تسبیح و تهلیل و تکبیر او را ؛ آنجا موضعى است که مدتها بهترین پیامبران با پروردگارش مناجات کرد ، و روح او با آفریدگارش ارتباط یافت ، و براى خالق خود سجده هاى طولانى کرد ، اشکهایش درناله و زارى براى خدا فرو ریخت ، و آه هاى او از بیم بر امّتش زیاد شد .آنجا مکانى است که هنوز تسبیح فرشتگان در آن است ، و نداى خاتم پیامبران در آن موج مى زند ؛ گذاشتن پیشانى در این مکان مقدس ـ آنجا که جاى سجدهاى پیامبر ص است ـ و صورت را با تربت پاک او خاک مالى کردن ، دستاوردى بزرگ وتقویت روحى است که زائر بهرهمند مى شود ؛ اینجا محل فرود ملائکه و مزاراولیاست و فضاى قلبهاى بندگانى که براى پروردگار عالمیان سر به خاک مى سایاند .چنان که فرشتگان هر صبح و شام مى آیند ، و براى زیارت کعبه و مرقد گرامى پیامبر و سلام بر او از خدا اجازه مى گیرند[۱] ، زائر به این مکان مُشَرَّف وارد مى شود تابه مراد و معشوقش برسد ، و از منبع فیض الهى ، جامى بنوشد که روحش را سیراب سازد .قاضى عیاض[۲] مى گوید :سرزمینى که با وحى و نزول قرآن آباد باشد ، و جبرئیل و میکائیل در آن آمد و رفت داشت ، و ملائکه و روح از آن عروج کرد ، و عرصه هاى آن به تقدیس و تسبیح نالیدند ، و تربت آن دربردارنده سرور بَشَر است ، واز آن دین خدا و سنّت رسولش به دیگر سرزمینها انتشار یافت ؛مدارس آیات الهى است و مساجدصلوات [ خدا و فرشتگان ] ، ومنزلگاه فضائل و خیرات ، و قرارگاه برهانها و معجزات ، و [ محل انجام ] مناسک دین ، و عبادتگاه مسلمین ، وجایگاه سرور فرستاده شدگان ، و اقامتگاه خاتم پیامبران ص ، مکانى که چشمه نبوت در آن جوشیده و سیلاب آن [ به هر سو ] خروشید ، وجایگاههایى که محل هبوط رسالت است ، و نخستین زمینى که خاک آن پوست مصطفى را لمس کرد ، [ سرزمینى که این همه ویژگى هاى انحصارى و ممتاز را دارد ، به راستى ] شایسته است که عرصه هاى آن رابزرگ بدارند ، و نفحات آن را نفس بکشند [ و آمیزه جان کنند ] ، وخانه ها و دیوارهاى آن را ببوسند .اى خانه بهترین پیامبران ،اى منزل کسى که مردمان به او هدایت یافتند ،اى جایگاه آن که آیات الهى ویژه او شد ،خاطر تو سوز و گدازم را افزون مى سازد ،و شوق دیدار تو سنگ پارهها را برمى افروزد ،من عهد مى کنم که اگر دیدگانم را از این دیوارها و عرصهها سیراب سازم ، آن قدر آنها را ببوسم و مک بزنم که موهاى سفید مانده ام رامیانشان بریزم .اگر ستیزه گران و دشمنان نبودند ، پیوسته آنها را زیارت مى کردم هرچند با مالیدن بر گونه و رُخساره ام .لیکن بیشترین درودهایم را نثار مى کنم بر اهل این خانه و حُجره ها .نسیم دل انگیزى هر بامداد و شامگاه [ قبر ] پیامبر را درمى گیرد که ازبوى مشک باز شده پاکیزهتر است ، و پاکترین صلوات و بهترین سلام و برکات را ویژه او مى سازد .در این مکان شریف برکت امید مى رود و شفاعت پیامبر ص آرزو مى شود ، و ـ امکان واسطه گرفتن پیامبر ص براى استغفار و ابزار عبودیت و زارى و ناله درپیشگاه آفریدگان متعال ـ به طور بایسته ـ فراهم مى آید ، و با آن حضرت تجدید عهد مى شود که :« وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرَوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً »[۳] اگر آنان هنگامى که به خود ستم کردند نزد تو بیایند ، و از خدا آمرزش بخواهند وپیامبر برایشان استغفار کند ، البته خدا را بس توبه پذیر ودلسوزخواهند یافت .زائر را مى بینى که ، با زبان حال ، زمزمه مى کند :«اى رسول خدا ، نزد تو آمدم ! ازگناهانم توبه مى کنم و آمرزش مى طلبم ، تو را به پیش گاه پروردگارم و پروردگارت شفیع قرار مى دهم تا مرا بیامرزد»[۴] .پس قلب زائر روشن مى شود ، و روحش به انوار سرشار الهى اُنس مى گیرد ، و تاریکى ها از صفحات قلبش ریشه کن مى گردد ؛ و هر اندازه ارتباط زائر با زیارت شونده عمیقتر باشد ، نصیب او از فیض الهى زیادتر است[۵] .و این یکى از راههاى رسیدن به کمال و تقرُّب به آفریدگار بزرگ را مى نمایاند ، و آماده ساختن زمینه ظهور یا نفوذ اخلاق و صفات نیک نزد زائر ؛ به سبب آنکه وى از نور آن مقام بس بزرگ و محلّ شَرَف یافته ، برمى گیرد ، پس به درجه محبّان رفعت مى یابد ، و با تمسُّک به حبل المتین (ریسمان استوار و محکم الهى ) در سِلکِ سالکان [ طرایق به سوى خدا ] درمى آید .جزیرى [۶] مى گوید : شکى در این نیست که زیارت قبرمصطفى علیه السلام از بزرگترین [ مکانهاى ]قرب و جلیلترین آنها ، از نظر شأن و منزلت ، است ؛ زیرا بُقَعه اى است که بهترین پیامبران و گرامى ترین آنها را نزد خدا ، دربر دارد ؛ براى این مکان شأن ویژه و مزیّتى دارد که قلم از وصف آن عاجز مى باشد .افزون بر این ، غرض صحیح از زیارت قبور به یاد آوردن آخرت است ؛ چنان که در حدیث آمده و براى این منظور شارع اذن داده است . پس هرگاه زیارت در راستاى انگیزه درستى باشد که صاحب شریعت آن راامضا کند ، از همه جهات ستوده مى باشد .پوشیده نیست که زیارت قبر مصطفى ص در نفوس دارندگان خرد ناب بیش از هر عبادت دیگرى تأثیر گذار است ؛ کسى که در برابر قبرمصطفى مى ایستد در حالى که به یاد مى آورد آنچه را پیامبر ص ر راه دعوت به سوى خدا و بیرون آوردن مردم از ظلمات شرک به نورهدایت ، به جا پذیرفت ، و مکارم اخلاقى را که در همه عالَم پراکند ، وفساد گسترده و همه گیرى را که نابود ساخت ، و شریعتى را ـ که بناى آن بر جلب مصالح براى جامعه انسانى و زدودن مفاسد از آن است ـ آورد ،بى اختیار قلبش آکنده از محبّت براى این پیامبرى مى شود که در راه خدا آن گونه که بایسته است جهاد کرد ؛ و به طور حتم عمل به آنچه را اوآورده دوست مى دارد ، و شرم مى کند از نافرمانى خدا و رسولش ؛ و این خود رستگارى بزرگ است …. پس زیارت قبر مصطفى ص و زیارت اصحاب او ـ که به سنّت پیامبر عمل کردند ـ از بزرگترین [ راههاى ] قرب [ به سوى خدا ] است ، وسخت تأثیرگذار است بر نفس کسانى که با خلوص عامل به سنّت پیامبرند ؛ کسانى که تنها خدا را مى پرستند ، و آنچه را پیامبر خدا امرکرده فرمان مى برند ، و از آنچه نهى کرده باز مى ایستند ؛ و اینان همان رستگاران اند .از این رو اگر در زیارت قبر مصطفى ، سِواى این موعظه نیک و این اثرجلیل [ اثر دیگرى ] نباشد ، بس است در اینکه آن از اَجَلِّ اعمال صالحى باشد که دین حنیف بر آن تشویق مى کند .چگونه قلب مؤمن مسلمانى که استطاعت یافته حج خانه خدا را گزاردو مى توانست مصطفى ص را زیارت کند ولى به این کار مبادرت نورزید ، آرام مى گیرد ؟!چگونه مؤمنى که توانسته به مکه باشد ـ نزدیک به مدینه محل فرود وحى ـ راضى مى شود که نفس او به شوق زیارت مدینه و زیارت مصطفى ص به هیجان نیاید ؟!شایسته نیست کسى که توانسته به مکه برسد مدینه را زیارت نکند ، و از مشاهده امکان فرود وحى و منبع دین حنیف بهره نبرد .اما احادیثى که در زیارت مدینه [ و قبر پیامبر ] وارد شده ـ از نظر سندصحیح باشد و یا نباشد ـ در واقع ، نیازى به آنها نیست پس از آنکه ما فوائد زیارت مدینه و محاسن آن را روشن ساختیم ؛ محاسنى که دین آنها را تقریر و امضا مى کند و قواعد عامه دین [ مسلمانان را ] به انجام آنها برمى انگیزد[۷] .و امّا روایاتى که بر زیارت سیّدالشهداء ، امام حسین علیه السلام فرامى خواند و تأکیددارد ، و زیارات مختلفى که در ایام سال به آن حضرت اختصاص یافته ، [ انگیزه ها و علتهایى دارد ] علاّمة سیّد عبدالرزّاق مقرّم[۸] قدس سره درباره بعضى از علل و اسباب آن سخن گفته است ، وى مى گوید :گرایش اُموى [ در طول تاریخ ] پیوسته در حال طلوع و افول بوده است ، … هرچند امویان از میان رفتند و خاک و خاکستر شدند و جز ننگ و دشمنان هنگامِ یادشان ، از آنها چیزى باقى نماند ؛ لیکن از آنجاکه بسیارى از مُلحدان و بى دینان هر نسل و کسانى که به آنهامى پیوندند ، دنباله رو گرایش فکرى امویان هستند ، هَمّ و قصیداهل بیت علیهم السلام این بود که این شعله ها را خاموش سازند ، و نظرها را به کجروى و انحرافى که در این گرایش است جلب کنند ؛ انحراف از آنچه مجى بزرگ ص آورد ، و در راه نشر دعوتش و احیاى آن ، رنجها وسختى ها را به جان پذیرا شد . از شیوه هایى که موجب توجه نفوس سوى آن مى شود و مظلومیّت اهل بیت و بازداشتن آنها را از حق الهى شان ـ که از سوى مُشَرِّع اعظم برایشان قرار داده شد ـ به خوبى مى شناساند ، ذکر قضیه سیّدالشهداء است ؛ زیرا دربر دارنده مصائیى است که قلب دشمن ستیزه جو را مى سوزاند ، چه رسد به دوستداران استوار و جان نثارشان که به خلافت غصبى آنها اعتراف دارند . ائمّه علیهم السلام خواستند که شیعیانشان در طول سال و گذشت روزها ، ازسلطه ستمگرانه ـ که آنان را از راه درست و استوار دور مى سازد ـ غافل نمانند ؛ از این رو آنان را به حضور و شرفیابى حول مرقد سیّد جوانان اهل بهشت ، در زمانهاى خاص و غیر آن ، واداشتند .حال و هواى آنجا حکم مى کند که آنان در این اجتماع قساوتى را که امویان به کار بُردند به یاد آورند : ذبح اَطفال و گرداندن حرم رسالت ازشهرى به شهر دیگر … و غیرت و شهامت برنمى تابد که احدى براى آن که مرتکب این کار زشت با کسى شود خضوع و احترام کند ، چه رسد به آل پیامبر پاک .در این هنگام جانها آتش مى گیرد و شعله ور مى شود و عاطفه ها به هیجان مى آید ، و حکم مى کند که آن پلیدان از دین اسلام خارج اند . پیداست که این انگیزه درباره سیّدالشهداء ضرورى تر از دیگر ائمّه است ؛زیراماجراى آن حضرت دربردارنده چیزهایى است که قلبها را نرم مى کند [ و عطوفتها را برمى انگیزد ] ؛ و از اینجاست که معصومین علیهم السلام آن را به عنوان حجتى علیه دشمنانشان به کار گرفتند ؛ گاه شیعیانشان را به گریه امر کردند ، و گاه به جمع شدن و یاد و گرامى داشت واقعه کربلا به هر طورى که باشد ، و زمانى فراخواندن به زیارت آن حضرت و … .و به ارن ترتیب اُمّتى بر جاى ماند که ذکرش حسینى است ، چنان که سرآغاز آن حسینى بود ، و پایان آن نیز حسینى خواهد شد[۹] .این سخن ، نسبت به هدف از زیارت قبور انبیاء و ائمّه علیهم السلام مى باشد ؛ و امّا انگیزه زیارت قبور به طور عام ، افزون بر قصد رسیدن به ثواب ـ چنانچه در باب زیارت قبور خواهد آمد ـ این است که ، در خِلال زیارت امید عبرت آموزى واندرزپذیرى است ، و یا مرگ و آخرت ، و بازداشتن نفس از پیروى هوا [ و جاذبه هاى فریبنده ] ، وطلب آمرزش و رحمت الهى براى زائر و میّت ، و غیر آن . احادیث ذیل در این زمینه است :
۱ ـ پیامبر ص مى فرماید : قبرهاى مردگانتان را زیارت کنید و بر آنان سلام فرستید ، همانا [ سرگذشت ] آنها برایتان عبرت آموز است[۱۰] .
۲ ـ ابن ماجه به اسنادش از پیامبر ص روایت کرده است که فرمود : من شما را اززیارت قبرها بازداشتم ، [ از این پس ] آنها را زیارت کنید ؛ چه این کار ، دنیا را ناچیزجلوه مى دهد ، و آخرت را به یاد مى آورد[۱۱] .
۳ ـ حاکم به اِسنادش از رسول خدا روایت مى کند که فرمود : [ پیش از این ] شما رااز زیارت قبور نهى کردم ، هان ! [ از این پس ] آنها را زیارت کنید ؛ همانا این کار ، قلب را نرم مى کند [۱۲] ، و چشم را مى گریاند ، و آخرت را به یاد مى آورد ؛ و [ درباره آنان که درگذشتند ] سخن زشت و ناسزا و بیهوده مگویید [۱۳] .
۴ ـ و نیز حاکم روایت کرده است که پیامبر ص فرمود : [ پیش از این ] شما را اززیارت گورها نهى کردم ، پس آنها را زیارت کنید ؛ به راستى این کار ، مرگ را به یادتان مى آورد[۱۴] .
۵ ـ و رسول خدا ص فرمود : همانا من شما را از زیارت قبور بازداشتم ، پس آنها رازیارت کنید ؛ و البته زیارت آنان ، کارهاى نیکتان را افزون مى سازد[۱۵] .
۶ ـ سیوطى از پیامبر ص روایت کرده است که فرمود : من شما را از زیارت قبرهانهى کردم ، [ اکنون ] آنها را زیارت کنید ، چه در آن براى شما عبرت است[۱۶] .
۷ ـ بیهقى به إسنادش از اسحاق روایت کرده است که گفت ، از ابو اسامه پرسیدم :آیا عبداللّه بن محمّد بن عمر بن على بن ابى طالب ، از پدرش روایت کرده است که گفت : به على بن ابى طالب گفتند : چرا مجاورت قبر رسول خدا را رها کردى ومُجاور گورستان ـ یعنى بقیع[۱۷] ـ شدى ؟ فرمود : «آنان را همسایگان راست و درستى یافتم ؛ زبانشان را [ از نارواها ] باز مى دارند ، و آخرت را به یاد مى آورند» ؛ ابو اسامه این سخن را تأیید و تصدیق کرد و گفت : آرى [۱۸] .
۸ ـ کُلَینى به اِسنادش از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که گفت ،امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود : مردگانتان را زیارت کنید ، زیرا آنان به زیارت شما شادمان مى شوند ؛ و بجاست یکى از شما نزد قبر پدرش و نزد قبر مادرش ، حاجتش رابخواهد ، به آنچه دعا براى آن دو مى کند [ یا پس از دعا و طلب رحمت براى پدر ومادر ، حاجتش را طلب کند [۱۹]] .
۹ ـ نیز کُلینى به اسنادش از ابو عبداللّه علیه السلام روایت کرده است که فرمود : آنان(مردگان) با شما اُنس مى گیرند [ و خرسند مى گردند ] ، پس آن گاه که از [ نظر و دید ]آنها پنهان شوید [ و به زیارتشان نروید ] وحشت مى کنند [ و به هراس مى افتند [۲۰]] .
۱۰ ـ شیخ طوسى به اِسنادش از ابو عبداللّه آورده است که فرمود : همانا فاطمه علیهاالسلام در هر بامداد شنبه ، نزد قبور شهداء حاضر مى شد ؛ پس نزد قبر حمزه مى آمد و براى اوطلب رحمت مى کرد و آمرزش مى طلبید[۲۱] .
۱۱ ـ صدوق به اسنادش از محمّد بن سالم روایت کرده است که گفت : به امام صادق علیه السلام گفتم : [ آیا ] مردگان رازیارت کنیم ؟ فرمود : آرى . پرسیدم : آن گاه که نزدآنان رویم آیا از حضور ما آگاه مى شوند ؟ فرمود : بله ، البته ؛ آنان مى دانند که شما به زیارتشان آمدید به شما شادمان مى شوند و اُنس مى گیرند[۲۲] .
[۱] . نگاه کنید به ، ثواب الأعمال : ۱۲۱ ، حدیث ۴۶ ، و موسوعه زیارات المعصومین ۱ : ۴۶ رقم ۹۹ . [۲] . عیاض بن موسى بن عیاض بن عمرون ، یَحْصُبى السبتى ، ابوالفضل ۴۷۶ ـ ۵۴۴ ه ، عالم مغرب ـ و امام اهل حدیث در زمان خود ـ از داناترین مردمان به کلام عرب و انساب و ایام آنهاست … از تصانیف اوست : الشفا بتعرف حقوق المصطفى و … (الأعلام ـ زرکلى ـ ۵ : ۹۹) . [۳] . سوره نساء ۴ ، آیه ۶۴ . [۴] . بنگرید به موسوعة زیارات المعصومین ۱ : ۱۱۱ ، رقم ۱۸۹ ، وص۹۸ ، رقم ۱۸۸ ، وص۸۷ ، رقم۱۸۱ . [۵] . مناوى مى گوید : «هنگامى که انسان نزد قبر انسانِ قوى نفس ، کامل جوهر ، و بسیار تأثیرگذارمى ایستد ، میان دو نفس ملاقات روحانى پدید مى آید ، و با این طریق ، آن زیارت سبب حصول منفعتى بزرگ مى شود و بَهجتى سترگ براى روح زائر و مَزور به دست مى آید ، و از سلام و ردّ آن هر دو بسیار شادمان مى شوند … و در کتاب العاقبة اثر عبدالحق ، از فخر تبریزى نقل شده که : مسائلى بر او مشکل مى شد بسیار در آنها مى اندیشید و در حلّ آنها مى کوشید ، ولى برایش روشن نمى گشت تا اینکه نزد قبر شیخش تاج تبریزى مى رفت ، پیش او مانند زمان حیاتش مى نشست و در آنها فکر مى کرد ، به سرعت [ جواب برایش ] روشن مى شد ، وى مى گوید : من آن را بارها آزمودم .و امام رازى در «المطالب» مى گوید :اصحاب ارسطو هرگاه بحث دشوارى برایشان پیش مى آمد [ و از حل آن درمى ماندند ] ، سوى قبر ارسطو مى رفتند و در [ آنجا ] نزد او به بررسى آن بحث مى پرداختند ، پس مشکل برایشان گشوده مى شد» فیض القدیر ۵ : ۶۲۲ .بنابراین ، هرگاه ایستادن نزد قبر استاد نسبت به شاگردش ، و ارتباط معنوى با روح او به حل مُشکلات و دشوارى ها منجر مى شود ، پس چه جاى سخن است در ارتباط و هم آغوشى روحى با خاتم پیامبران و بهترین سفیران پروردگار عالم ؛ در حالى که او ما را مى بیند و کلام ما را مى شنود و سلام ما را پاسخ مى گوید ؟! [۶] . عبدالرحمن بن محمّد عوض جزیرى ۱۲۹۹ ـ ۱۳۶۰ ه ، فقیهى از علماى الأزهر است ، وىکتابهایى دارد ، از جمله : الفقه على المذاهب الأربعة ، توضیح العقائد و … (الأعلام ـ زرکلى ـ ۳ : ۳۳۴) . [۷] . الفقه على المذاهب الأربعه ۱ : ۷۱۱ ـ ۷۱۲ . [۸] . علاّمه سیّد عبدالرزّاق ، فرزند سیّد محمّد بن سیّد عبّاس مقرّم سعیدى ۱۳۱۶ ـ ۱۳۹۱ ه ، داراى مؤلّفات فراوان و ارزشمندى است ، مانند : الصدّیقة الزهراء ، سرّ الإیمان فی الشهادة الثالثة ، الشهید مسلم بن عقیل ، الإمام زین العابدین ، الإمام الرضا ، الإمام الجواد ؛ نگاه کنید به مقدمه «مقتل الحسین » . [۹] . مقتل الحسین علیه السلام : ۱۰۵ ـ ۱۰۶ . [۱۰] . دعوات راوندى : ۲۵۹ ، آغازِ حدیث ۷۳۷ ؛ و به نقل از آن در بحار الأنوار ۸۳ : ۶۴ . [۱۱] . سنن ابن ماجه ۱ : ۵۰۱ ، رقم ۱۵۷۱ ؛ الجامع الصغیر ۲ : ۲۹۷ ، رقم ۶۴۳۰ ؛ کنز العمّال ۱۵ ، رقم۴۲۵۵۵ . [۱۲] . در مصدر به جاى «فإنّها تُرِقّ القلب» ، آمده است« فإنّه یُرِقّ القلب» ، متن روایت در اینجا از جامع الصغیر است . [۱۳] . مستدرک حاکم ۱ : ۵۳۲ ، رقم ۱۳۹۳/۱۲۹ ؛ الجامع الصغیر ۲ : ۲۹۷ ، رقم ۶۴۳۱ . [۱۴] . مستدرک حاکم ۱ : ۵۳۲ ، رقم ۱۳۸۸/۱۲۴ ؛ کنز العمّال ۱۵ : ۶۴۶ به نقل از مستدرک ؛ الجامع الصغیر ۲ : ۶۶۷ ، رقم ۹۲۸۵ . [۱۵] . مستدرک حاکم ۱ : ۵۳۲ ، ذیل رقم ۱۳۹۱/۱۲۷ ؛ کنز العمّال ۱۱ : ۴۷۲ ، ذیل رقم ۳۲۲۲۴ . [۱۶] . الجامع الصغیر ۲ : ۵۵۴ ، رقم ۹۲۸۶ . [۱۷] . این عبارت از کنز العمّال است . [۱۸] . شعب الإیمان بیهقى ۷ : ۲۰ ، رقم ۹۳۱۲ (و به طریق دیگر تحت رقم ۹۳۱۳ با اختلاف اندک) ؛و به نقل از آن ، در کنز العمّال ۱۵ : ۷۵۹ ، رقم ۴۲۹۸۹ . [۱۹] . فروع کافى ۳ : ۲۲۹ ، حدیث ۱ ؛ مانند این حدیث در کتاب خصال : ۶۱۸ ، در ضمن حدیث اربع مأة آمده است ؛ و به نقل از این دو مأخذ ، در وسائل الشیعه ۳ : ۲۲۳ ، ابواب دفن ، باب ۵۴ ، حدیث ۵ . [۲۰] . فروع کافى ۳ : ۲۸۸ ، حدیث ۱ ؛ و به نقل از آن در وسائل الشیعه ۳ : ۲۲۲ ، ابواب الدفن ، باب ۵۴ ،حدیث ۳ . [۲۱] . تهذیب الأحکام ۱ : ۴۶۵ ، حدیث ۱۶۸ ؛ و در من لا یحضره الفقیه ، به طور مرسل ، مانند این حدیث آمده است ؛ و به نقل از این دو کتاب ، در وسائل الشیعه ۳ : ۲۲۴ ، ابواب الدفن ، باب ۵۴ ، حدیث ۲ . [۲۲] . من لا یحضره الفقیه ۱ : ۱۸۰ ، آغاز حدیث ۵۴۰ ؛ به نقل از آن ، در وسائل الشیعه ۳ : ۲۲۲ ، ابواب الدفن ، باب ۵۴ ، حدیث ۲ .