حال که به انتهاى بخش اوّل رسیدیم ، به اختصار مى گوییم : اسلام از لحظه آغازین ظهورش و از ابتداى بعثت رسول بزرگوار صلى الله علیه وآله وسلم با روشهاى گوناگون براصل نوشتن تأکید ورزیده و منتظر پدید آمدن بسترهاى مناسب در اوضاع جارى آن روز نشد تا اینکه فرهنگ مبتنى بر جهل و بى سوادى ـ که عرب بدان خو کرده بود ـ به سر آید و به صورت فرهنگى مبتنى بر کتاب ، نوشتن و «قلم و آنچه مى نویسد» تکامل یابد !چنان که در دیگر موارد نیز هرچه در جامعه آن روز تغییر داد منتظر تغییرعقاید ، افکار ، دانسته ها ، اخلاق ، سیره و سرشت مردم نشد بلکه با هرچه موافق نبود آن را با سرعت هرچه تمامتر مطابق با عناصر فرهنگ و تکامل مورد نظرخود تغییر مى داد .
همچنین توانست روشهاى آموزشى و تربیتى متداول را که تنها بر حفظ داشتن و نقل شفاهى تکیه داشت تغییر داده و اصل «نوشتن» و ضبط بر روى کاغذ و تکیه بر فرهنگ نوشتارى را وارد سازد هرچند در رابطه با حفظ حدیث در نزد عرب و دامنه وسیع آن و نیز از حافظه برتر عرب سخن گوئیم لکن نقل شفاهى آن همگام با نوشتن ـ که مورد وفاق بشر است ـ صورت مى گرفته است و پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم به جوار حق نشتافت مگر اینکه نوشتن در نزد همگان کارى پسندیده به حساب مى آمد و در این باره هیچ بحث و جدلى در میان نبود .کار تدوین و نوشتن معلومات به گونه اى جا افتاد که عمر هنگامى که خواست مانع از تدوین حدیث شود ناچار به اظهار عذرها و بهانه هایى شد تا بتواند بدان وسیله اقدامات منع حدیث را توجیه نماید . امّا جماعتى از بزرگان صحابه و تابعین که در ابتداى قرن اوّل هجرى با این اقدامات مخالف بودند و همچنین کتابهایى که تدوین آن به پایان رسید و از نابودى و سختن در امان ماند ، به عنوان هسته میراث معرفت اسلامى جلوه گر مى شود .ما در این بخش کلیه مقدّمات ضرورى را براى اثبات این نظریه شناختیم و دراین جا سخن را خلاصه نموده و مى گوییم : دلایل کسانى را که تدوین حدیث را مباح دانسته اند و به صورت متفرق و پراکنده ذکر شده بود گرد آورده و در کناریکدیگر قرار دادیم و آنها عبارتند از :
۱ ـ اصل اوّل در حکم تدوین ، اباحه است . ۲ ـ عرف مورد قبول دال بر جواز تدوین است و آن همان عرفى است که شارع کریم آن را تأیید نموده و با آن مخالفت ننموده است و این خود حجّتى بر این مطلب است . ۳ ـ نظر ما این است که سنّت نبوى با اقسام سه گانه آن یعنى سنّت تقریرى ،فعلى و قولى بر پایه جواز تدوین حدیث استوار گردید . ۴ ـ نظر ما این است که اهل بیت نبوّت علیهم السلام درباره اباحه تدوین ، بلکه درباره ضرورت آن اتفاق نظر دارند و ما اثبات کردیم که اتفاق نظر آنان حجّتى است که واجب است امّت اسلام از آن پیروى کنند . از آنان علیهم السلام در حوزه تدوین آثار بزرگ و گرانقدرى بر جاى مانده است . ۵ ـ نظر ما این است که سیره مسلمین در تمامى عصرها ، عصر نبوّت ، عصر صحابه ، عصر تابعین ، و دوره هاى بعد تا امروز ، بدون تردید بر اباحه تدوین واقدام به آن جارى بوده است .با وجود این دلایل معتبر ، براى ما تردیدى در اباحه تدوین از زمان پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم تاکنون باقى نمى ماند و تدوین ، حتّى در حدّ یک روز حرام نبوده ودر هیچ دوره اى متوقف نشده است بجز زمانى که از جانب یکى از حکّام ممنوع گردد ، امّا همان منع نیز تأثیرى بر تدوین حدیث و حکم تدوین نگذاشت به خصوص درباره کسى که هیچ التزام اعتقادى به این اقدامات نداشت . من چنین اعتقادى ندارم که کسى که از علم بهرهمند بوده و اهل انصاف مى باشد به این حقیقت اعتراف نکند ! برخى از علماء حدیث در عصر حاضر به این حقیقت اعتراف نموده و تصریح کرده اند به این که : مهمترین و بیشترین سرمایه حدیثى با قلم راویان عصر اوّل اسلام نوشته و تدوین گردید و احادیثى که در کتابها و دفاتر در عصر پیامبر و صحابه حفظ گردید افزون بر ده هزارحدیث است .و تصریح کرده اند به این که : مى توان گفت : احادیث صحیحى که در مجموعه هاى حدیثى به همراه اسناد آن جمع شده است ، پیش از آن که درالموطأ و صحاح تدوین شود در عصر نبوّت و عغصر صحابه نوشته و تدوین شده است .این مطلب را استاد شیخ عبدالحلیم محمود ـ استاد الأزهر ـ به نقل از سیّد ابى الحسن الندوى در کتاب «رجال الفکر والدعوة» و به نقل از مناظر احسن گیلانى در کتاب «تدوین الحدیث» آورده[۱] و افزوده است : بنابراین ، تقریباً تمام حدیث در زمان رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم و در زمان صحابه گرد آمد[۲] .و محمّد عجاج الخطیب مى گوید :ثبت حدید و نگهدارى آن در صحیفه ها و اوراق و استخوانها کارى بود که صحابه در زمان رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم بدان مى پرداختند و پس از رحلت آن حضرت صلى الله علیه وآله وسلم نیز متوقف نگردید بلکه به دنبال آن ،همگام با حفظ آن ، ادامه یافت تا آنجا که توسط کسانى که حدیث به آنها سپرده شده بود مجموعه هاى بزرگى مهیّا و گرد آورى شد .و افزوده است :محدّثین در طول قرن اوّل از ثبت حدیث به نقل از رسول خدا صلى الله علیه وآله باز ننشستند تا منتظر عنایت و فرمان خلیفه باشند[۳] .مى گویم : همچنان که در آغاز آن قرن نیز بخاطر اقدامات خلیفه در منع حدیث ، از تدوین حیث باز ننشستند و اعتنایى به نهى و تحریمش نکردند .دکتر احمد عمر هاشم ـ پس از ذکر نهى از نوشتن و توجیهاتى که در جمع بین آن و حدیث اِذن بر نوشتن مى شود ـ مى گوید :نهى از نوشتن سایه افکند بود تا این که تعداد احادیث بسیار گردیدو بیم آن مى رفت که برخى از آنها در دست برخى از افراد از بین برود ، و اجازه بر نوشتن حدیث ناسخ نهى قبلى بود ، و رسول خدا صلى الله علیه وآله به جواب حق نشتافت مگر این که نوشتن حدیث مجاز بود .وى در پایان کلامش مى گوید :بعد از همه اینها ، بر این باورم که حدیث نبوى در زمان رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم نوشته مى شد و اباحه نوشتن آخرین چیزى بود که رسول خدا صلى الله علیه وآله بر جاى گذاشت ، و آن حضرت به جوار حق نشتافت مگر این که نوشتن حدیث متداول و راى بود و در کنار محفوظ بودنش در سینه ها ، در صحیفه ها نیز نگهدارى مى شد و(جواز نوشتن حدیث) در طول قرن اوّل تا عهد عمر بن عبدالعزیزمهمل نماند و بزرگترین شاهد بر این مدّعى احادیث اجازه برنوشتن است[۴] .محدّث کبیر شیخ عبدالحى ّ کتّانى مغربى رسالهاى را در اثبات تدوین و جمع حدیث توسط صحابه و تابعین در قرن اوّل هجرى تألیف نموده است[۵] .مى گویم : پس از اعتراف به این حقیقت روشن و آشکار که با ادله شرعى ثابت گردید ، نیازى به این نداریم که به هیاهوى منع کنندگان از تدوین که در پیروى ازاقدامات برخى حکّام درباره منع حدیث و توجیهات آنان ، شبهاتى را در حدیث القاء کرده اند ، اعتنا کنیم ، چه آن که پس از روشن شدن این حقیقت ، چیزى جز یک شبهه در مقابل امرى بدیهى نخواهد بود .امّا از جهت ارتباطى که با موضوع این تحقیق دارد و نیز به جهت اتمام حجّت ، بخش دوّم یان کتاب را به ذکر تمامى دلایل و توجیهات منع کنندگان از تدوین اختصاص دادیم .
[۱] . ما به کتاب مذکور مراجعه نمودیم و آن به زبان اردو بوده و در هند به چاپ رسیده است ، کتابخانه تهانوى دیربند ضلع سهانپور ، یوخى در سال ۱۹۸۳ میلادى . [۲] . القرآن والنبى صلى الله علیه وآله وسلم ، تألیف عبدالحلیم محمود ص۳۳۶ تا ۳۳۹ و این را در کنار کلام شیخ محمّدابو زهو در کتاب الحدیث والمحدّثون : ۱۲۴ قرار داده است که مى گوید : «حدیث در زمان پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم به آن گونه که قرآن نوشته مى شد نوشته نمى شد و پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم هیچ یک از کاتبان وحى را به نوشتن حدیث خود امر نفرمود ، و اگر هم از برخى از افراد در این باره نوشته اى یافت شود بسیار اندک است و تکیه آن بیشتر بر حفظ بود» و این کلام از جهات متعددى باطل است که بر علماء پوشیده نیست . [۳] . السنّة قبل التدوین : ۲۳۲ . [۴] . همان ، ص۶۱ . [۵] . این را در مقدمه کتاب «فهرس الفهارس والأثبات» چاپ بیروت با تحقیق دکتر احسان عبّاس ص۳۲ شماره ۱۲۹ در ذیل تألیفات «کتانى » ذکر کرده است .