۳ ـ احادیثى که در آنها لفظ «نوشتن» و مشتقّات آن ـ بجز صیغه امر ـ بصورت عموم آمده . همچنین احادیثى که در آنها لفظ ثبت «تقیید» آمده است
۱۷ ـ پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«از جمله حقّ پسر بر پدر این است که به او نوشتن بیاموزد و نام نیکو بر او نهد و چون بالغ شد او را همسر دهد» .این حدیث را بزّار و ابن نجّار نقل کرده اند[۱] .
۱۸ ـ از ابوبکر نقل شده است که گفت : رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«هرکه علمى را به نقل از من بنویسد و به همراهش صلواتى را برمن بنویسد تا وقتى آن نوشته خوانده مى شود اجر مى برد» .و با این عبارت نیز روایت شده است : «هرکه بر من علمى را بنویسد»[۲] .
۱۹ ـ خوارزمى حدیثى با سند به نقل از امام جعفر بن محمّد الصادق به نقل ازپدران آن حضرت نقل کرده است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«خداوند متعال براى برادرم على بن ابى طالب فضائلى را قرار دادکه تعدادش را کسى جز خودش نمى داند . پس هرکس فضیلتى ازفضائل او را با اقرار و ایمان به آن بازگوید خداوند گناهان گذشته وبعد او را مى آمرزد . و هرکه فضیلتى از فضائل على بن ابى طالب را بنویسد تا وقتى آن نوشته برجاست فرشتگان براى استغفار مى کنند . و هرکه به نوشته اى درباره فضائل او بنگرد خداوند گناهانى را که ازطریق نگریستن کسب کرده است مى آمرزد»[۳] .
۲۰ ـ رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«هرگاه نوشتى قلمات را بر روى گوش چپات بگذار که این تو رادر حضور ذهن کمک مى کند» .این حدیث را ابن عساکر نقل کرده است[۴] .
۲۱ ـ جابر بن عبداللّه انصارى گوید : رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود :«هرگاه کسى از شما چیزى نوشت ، روى آن خاک بریزد[۵] که این حاجت را بهتر برآورده مى سازد و برکت در خاک است»[۶] .
۲۲ ـ امام صادق علیه السلام از پدرانش نقل مى فرماید که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«هرگاه حدیث نوشتید آن را با اسنادش بنویسید ، اگر حق باشد شما در اجر آن شریک هستید ، و اگر باطل باشد گناهش بر خوداوست[۷] .
۲۳ ـ از عطاء بن یسار نقل شده است که گفت : مردى در نزد رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم چیزى نوشت . حضرت به او فرمود : نوشتى ؟عرض کرد : آرى .فرمود : مقابل (با اصل) نمودى [۸] ؟عرض کرد : نه !فرمود : چرا مى نویسى ؟ باید (با اصل) مقابله کنى تا تصحیح شود[۹] .
۲۴ ـ دیلمى در کتاب الفردوس به نقل از على علیه السلام آورده است :«علم ، گمشده مؤمن است ، شخص هرگاه حدیثى بنویسد دیگرى آن را از او بخواهد»[۱۰] .
۲۵ ـ ابن عدى با سند خویش به نقل از انس آورده است که گفت : به رسول خدا صلى الله علیه وآله گفتند : علم را پس از شما به نقل از چه کسى بنویسند ؟فرمود : على و سلمان[۱۱] .
۴ ـ احادیثى که در آنها آلات و ادوات نوشتن ذکر شده است همچون : کتاب ،ورق ، قلم ، دوات ، مرکّب و خط ، غیر مواردى که تاکنون ذکر شد[۱۲]
۲۶ ـ از ابو هریره نقل شده است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«هرکس در نوشته اى بر من صلوات فرستد تا وقتى نام من در آن کتاب باشد فرشتگان پیوسته برایش استغفار کنند»[۱۳] .
۲۷ ـ از جابر نقل شده است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«بر روى نوشته خاک بریزید[۱۴] که خاک مبارک است[۱۵] .
۲۸ ـ از ابو هریره نقل شده است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«هرگاه کسى از شما چیزى نوشت آن را خاکى کند که این کارحاجت را بهتر برآورده مى سازد»[۱۶] .
۲۹ ـ از ابن عبّاس نقل شده است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«هرکس در یک کتاب علم خیانت ورزد این کار خیانت بوده و درقیامت همان خیانتش را مى آورد»[۱۷] .
۳۰ ـ از انس نقل شده است که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«هرگاه مؤمن بمیرد و یک برگ بر جاى گذارد که بر روى آن علم نوشته شده باشد آن یک برگ در قیامت پردهاى خواهد بود میان اوو آتش و خداوند تبارک و تعالى به ازاى هر حرف نوشته شده بر آن ورق شهرى به او مى دهد که از دنیا هفت برابر بزرگتر باشد[۱۸] .و علاّمه مجلسى آن را نقل نموده مى گوید : از خط شهید ثانى به نقل از خط قطب الدین کیدرى به نقل از پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم همانند آن نقل شده است و در آخرش افزوده است :«هیچ مؤمنى نیست که ساعتى را نزد عالم بنشیند مگر آنکه پروردگارش او را ندا دهد : نزد حبیب من نشستى ، به عزّت وجلالکم سوگند من تو را به همراه او در بهشت جاى دهم و باکى ندارم» .مجلسى گوید : این حدیث را صاحب کتاب «الدرة الباهرة من الاصداف الطاهرة» آورده است[۱۹] .
۳۱ ـ از زید بن ثابت نقل شده است که گفت : پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم بر من وارد شد وفرمود :«قلم را بر گوشات بگذار که این کار شخص نویسنده اش را درحضور ذهن کمک مى کند»[۲۰] .
۳۲ ـ از ابن عبّاس نقل شده است که گفت:از رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم شنیدم مى فرمود:«روز قیامت صاحب قلم (نویسنده) در تابوتى از آتش که با قفلهایى از آتش قفل شده است آورده مى شود و نگاه مى کنند که قلم را براى چه کارى بکار گرفته است ؟ اگر آن را در طاعت و خشنودى خدابکار برده است از آن تابوت خلاص مى شود ، و اگر قلم را درمعصیت خدا به کار بسته است در آن تابوت هفتاد سال مى ماند ،حتّى آنکه قلم را تیز مى کند و در دوات لیقه مى گذارد» .سیّد المرشد باللّه این حدیث را نقل نموده و مى گوید :این درباره عامل و کاتب است و بدون آن دو ، فراگیرنده علم وجودندارد چراکه قلم او به امر دین جارى است و قلم دیگران به امردنیا[۲۱] .
۳۳ ـ از ابن عبّاس نقل شده است که گفت : رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :اگر جنگلها قلم شود و دریا مرکّب گردد و جنّیان حسابگر و آدمیان نویسنده باشند فضائل على بن ابى طالب علیه السلام را شماره نتوانندکرد»[۲۲] .
۳۴ ـ سمعانى با سند خویش از ابو هریره نقل کرده است که گفت : ازرسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم شنیدم مى فرمود : «اولین چیزى که خداوند آفرید قلم بود سپس نون را آفرید که همان دوات است ، و این همان فرمایش خداوند عزّ وجل است : « ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ »[۲۳] (نون و سوگند به قلم و آنچه مى نویسند)» .سپس فرمود : بنویس !عرض کرد : چه بنویسم !فرمود : مقدارهاى هر چیز را از عمل ، اجل ، اثر یا رزق بنویس !»(پیامبر صلى الله علیه وآله ) فرمود :«آنگاه قلم آنچه را که تا قیامت خواهد شد ، نوشت» .فرمود :«سپس بر دهان قلم مُهر خورد و دیگر سخن نگفت و تا قیامت هم سخن نخواهد گفت»[۲۴] .
۳۵ ـ پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم به هلال بن یسار ـ در حین اینکه علم و حکمت را برایش بیان مى کرد ـ فرمود : آیا همراه تو مرکّب دان هست[۲۵] ؟
۳۶ ـ از ابو هریره نقل شده است که گفت : رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :روز قیامت دوات عالمان با خون شهیدان مقایسه مى شود و دوات آنان بر خون اینان چند برابر ترجیح مى یابد»[۲۶] .
۳۷ ـ از انس نقل شده است که گفت : رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«(روز قیامت) محدّثان و اهل علم محشور مى شوند در حالى که دوات آنان عطرى است که بوى خوش مى دهد ، آنان در پیشگاه خداوند برمى خیزند و به آنها مى فرماید : چه بسیار بر پیامبر صلوات فرستادید ! به بهشت بروید !»[۲۷]
۳۸ ـ و از انس نقل شده است که گفت : پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«روز قیامت محدّثان را به پیشگاه خداى عزّ وجل آورند در حالى که به همراهشان مرکّبدانهایى از نور است . آنگاه خداوند عزّوجل مى فرماید : شما محدّث هستید ، چه بسیار بر پیامبرم صلوات فرستادید ، به بهشت و به رحمت من درآیید»[۲۸] .
۳۹ ـ از ابو هریره نقل شده است که گفت : پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«چون روز پنجشنبه شود خداوند عزّ وجل فرشتگانى را مى فرستد که به همراهشان صحیفه هایى سیمین و قلمهایى زرّین است ، آنان در روز پنجشنبه و شب جمعه (نام) کسى را که بیش از همه بر پیامبر صلوات بفرستد مى نویسند»[۲۹] .
۴۰ ـ از پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم نقل شده است که به یکى از کاتبانش فرمود :در دوات لیقه بگذار ، و قلم را مایل بگیر ، و باء را بلند (واضح)بنویس ، و دندانه هاى سین را مشخص کن ، و میم را کور نکن ، و «اللّه» را زیبا بنویس ، و «الرحمن» را کشیده بنویس ، و «الرحیم» راخوب بنویس ، و قلمات را بر گوش چپات بگذار که این درحضور ذهن تو کمک مى کند»[۳۰] .
۴۱ ـ پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«خطّ نیکو موجب آشکار شدن بیشتر حق است»[۳۱] .
۴۲ ـ بیهقى با سند خویش از عمرو بن شعیب از پدرش از جدّش نقل مى کندکه گفت : رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود : ایمان کدام یک از خلائق براى شماشگفت آورتر است ؟ گفتند : فرشتگان .فرمود : آنان چرا نباید ایمان داشته باشند وقتى نزد پروردگارشان هستند ؟گفتند : ما .فرمود : شما چرا نباید ایمان داشته باشید در حالى که من نزد شما هستم ؟گفتند : پس چه کسى اى رسول خدا ؟!رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«همانا شگفت آورترین خلق از نظر ایمان قومى هستند که پس ازشما خواهند بود ، آنان صفحاتى را مى یابند که در آن نوشته است وبه آنچه در آن است ایمان مى آورند»[۳۲] .این حدیث را ابن کثیر آورده و مى گوید : از این حدیث مدح کسى که به صِرُدست خط راوى حدیث و اعتماد بر او (بى آنکه او را دیده باشد) عمل مى کند ،استفاده مى شود .این حدیث را با اسناد آن (در شرح بخارى )[۳۳] ذکر کردیم .و سیوطى مى گوید : حافظ ابن کثیر در تفسیر[۳۴] این را ذکر نموده و حسن بن عرفه در «جزء» خویش از طریق عمرو بن شعیب به نقل از پدرش از جدّش نیزآن را روایت کرده است ، و این حدیث از طُرُق فراوانى رسیده است که آنها را(در کتاب الامالى ) آوردهام .سیوطى گوید : در بخشى از آن آمده است :«بلکه قومى پس از شما خواهند بود که نوشته اى بین دو لوح به آنان مى رسد و به آن ایمان مى آورند و به آنچه در آن است عمل کنند ،آنان اجرشان از شما بیشتر است» .این حدیث را احمد و دارمى و حاکم از حدیث ابو حممه انصارى آورده اند ودر حدیث حاکم که از حدیث عمر است چنین آمده :«آنان یک ورق معلّق را مى یابند و به همانچه در آن است عمل مى کنند ، آنان از جهت ایمان برترینِ اهل ایمانند»[۳۵] .
۴۳ ـ امام جعفر بن محمّد صادق علیه السلام با اسناد از پدرانشان علیهم السلام فرموده اند که :پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم در وصیّت خوى فرمودند :«اى على !شگفت آورترینِ مردم از جهت ایمان و پریقین ترین آنان قومى هستند که در آخر الزمان مى آیند و پیامبر را درک نکرده وحجّت از آنان پنهان است ، امّا به یک سیاهى بر روى سفیدى [۳۶]ایمان مى آورند»[۳۷] .محقق شیخ هادى تهرانى در تعلیق بر این حدیث مى گوید : از آنجا که این حدیث از امام صادق علیه السلام به نقل از پدرانشان ذکر شده است ، مضمون آن درحقیقت از جانب همگى آنان صادر شده است و آنان آن را از این جهت ازپیامبر صلى الله علیه وآله وسلم نقل فرموده اند تا مضمون آن را اثبات کنند و از این روایت شریفه مواردى استفاده مى شود ، از جمله آنها این است که مرجع بودن کتابهاى حدیث براى مردم در اصول و فروع ، به اراده خداوند متعال بوده ، موجب علم است ، واعتبار این کتابها از این جهت است .دیگر اینکه : وقوع این امر در زمان غیبت چنین اقتضاء دارد که آنچه اهل ایمان در این زمان بدان اعتماد مى کنند شایسته اطمینان است و این به مقتضاى فرمایش پیامبر صلى الله علیه وآله است که نیکى و خوبى را در چیزى منحصر فرمود که موجب آرامش خاطر و اطمینان است ، و بدى و شرّ را در چیزى منحصر فرمود که موجب آشوب دل و تردید است .راز این که ایمان به سیاهى بر روى سفیدى با یقین بیشترى است و ایمانى شگفت آور است این است که این گونه ایمان منوط به کوشش بسیار زیاد است بطورى که آن را جز کسى که ایمان خالص داشته باشد و با تمام وجود روى به پروردگارش آورده باشد ، تحمّل نخواهد کرد ؛ چراکه بسیار دشوار است .در مقابل آن ، شخص انکار کننده لجوج است که تمامى آیات و معجزات درخشان را مى بیند و جز بر لجاجت و گمراهى و انحراف و کوتاهى کردن چیزى نمى افزاید ، اینان همان مؤمنان به غیب هستند بخصوص با وجود فزونى فتنه هادر آخر الزمان که به وضوح و روشنى مشاهده مى شود .وگرنه صِرف سیاهى بر روى سفیدى موجب ( اطمینان) نخواهد بود مگربراى کسى که در پایینترین مراتب کورى و گمراهى است . چنان که این عادت افراد بى سر و پا و بى ارزش از حزب شیطان و دشمنان خداوند رحمان است[۳۸] ۴۴ ـ با همین اسناد از انس نقل شده است که گفت : رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم فرمود :«عنوان نامه عمل مؤمن دوستى على بن ابى طالب علیه السلام است»[۳۹] .
تعلیق بر فصل دوّم
پس از این گردش دل انگیز در پهنه سنّت پاک پیامبر صلى الله علیه وآله و تأمّل در اخبار وآثار ارزشمند پیشین ، دانستیم که سنّت با همه اشکال آن ـ تقریرى ، فعلى و قولى ـ که به رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم نسبت داده شده است بر جواز تدوین حدیث از هم آغاز دوران رسالت دلالت دارد بطورى که براى کسى که درآن تأمّل نماید جاى هیچ تردیدى در این باره باقى نمى ماند .این مطلب در قوّتى است که اهل انصاف را به اعتراف واداشته است و گفته اند :«حقیقت این است که انکار ثبت حدیث در زمان پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم ممکن نیست از جانب کسى که به انصاف حکم مى کند و در طریق علم گام برمى دارد سرزند» چه آنکه روایات درباره نوشتن حدیث با اسانیدمعتبر در منابع مختلف حدیث بسیار فراوان است بطورى که به درجه «تواتر» مى رسد و براى عالمانى که بر آن اطلاع یابند موجب یقین مى گردد و این اخبار ، رخدادِ نوشتن حدیث را در زمان پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم مسلّم و محقَّق مى گرداند[۴۰] .تردیدى نیست در اینکه رضایت آن حضرت صلى الله علیه وآله وسلم نسبت به آنچه تحت نظرو سمع ایشان نوشته مى شده است محرز است و این دلالت دارد بر تقریر آن حضرت بر جواز تدوین و اینکه این کار از زمان ایشان صلى الله علیه وآله وسلم جایز بوده است .امّا دلالت اخبارى که ناظر بر نوشتن خود آن حضرت است ـ که آن را سنّت فعلى نامیدیدم ـ بر جواز و مباح بودنِ نوشتن ، آشکارتر است .احادیث قولى که به ایشان نسبت داده مى شود ، با نظر به این که دلالت آنها براباحه و جواز واضح است ، اصل اطلاق در برخى از آن نصوص و عدم قابلیّت آنها براى تقیید ، مجالى را براى تردید در اینکه بر همین مطلب دلالت دارد باقى نمى گذارد .چه تقییدى را مى توان بر این فرمایش آن حضرت زد که فرمود «بنویسید !» وفرمود : «عیبى ندارد» و امثال این عبارات ؟از اینجا ناکامى تلاش کسانى دانسته مى شود که براى توجیه عملیات منع تدوین حدیث ، روایات مربوط به اذن (به نوشتن) را تخصیص زده و آنها رابراى افراد و زمانى معیّن دانسته اند .علاوه بر بطلان این تلاش ـ چنانکه آن را به تفصیل در این تحقیق اثبات خواهیم کرد ـ منافات با اطلاق این نصوص نیز که تقییدپذیر نمى باشد ، دارد .محمّد عجاج خطیب گوید :هرچند که برخى از اخبارِ دال بر جواز نوشتن ، خاص است ـ همچون خبر ابو شاه ـ از میان آنها اخبارى نیز وجود داردذ که عام بوده و تخصیص به آنها راه ندارد همانند اجازه آن حضرت به عبداللّه بن عمرو براى نوشتن و نیز اجازه ایشان به مرد انصار یکه از این که بخاطر نمى سپرد شِکوه کرد .در این باره مى توانیم به عنوان شاهد خبر انس و رافع بن خدیج را نیز متذکّر شویم ـ هرچند درباره این دو خبر چیزهایى مى گویند ـ چون طُرق این دو خبر فراوان بوده و یکدیگر را تقویت مى کنند[۴۱] .همچنین مى گوید :چنین مى بینیم که در حدیث ابن عبّاس که فرمود : «به من چیزى دهید تا بر آن بنویسم …» اجازه عام و اباحه مطلق براى نوشتن است [۴۲] .باید اشاره کنیم که دلالت دو نوع اخیر از احادیث قولى بر مقصود ، به ملازمه عرفى واضح است و آن دو نوع عبارتند از : احادیثى که در بر دارنده لفظ نوشتن و مشتقّات آن است و دیگر احادیثى که در بر دارنده ادوات نوشتن است .در توضیح این مطلب مى گوییم : تصدّى رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم براى ذکر همه اینها ، مناسبتى با منع تدوین حدیث ندارد از آن جهت که بسیار روشن است این احادیث در صدد ترغیب امّت به نوشتن و دست بدست گشتن ابزار آن است که دلالت دارد بر این که این کار از نظر شارع مقدّس کار نیکویى است ، و این برشخص زیرک پوشیده نیست .همچنین روشن است که نوشتن و دست بدست گشتن ابزار و ادوات آن اگر کارى خوب و نیکو باشد ، سنّت شریف پیامبر صلى الله علیه وآله که بهترین سخن بوده وبهترین راهنمایى را در بر دارد ، مانع از آن نمى شود که از آن استفاده شود و وقتى نوشتن و دست بدست گشتن ادوات آن در اصل جایز باشد این کار درباره حدیث (و نوشتن آن) جایزتر و برتر از غیر آن است چراکه تکیه شریعت مقدّس بر حدیث است علاوه بر این که بسیارى از این احادیث در شأن حدیث و اهل آن وارد شده است و کسانى که معتقد به اباحه(ى نوشتن) هستند به بسیارى از آنها استدلال کرده اند ، در این فصل با وجود احادیثى که درباره تدوین حدیث وجود دارد این مطلب را براى ما تأکید مى کند که سنّت شریف پیامبر صلى الله علیه وآله تدوین حدیث را جایز دانسته است با نظر به اینکه برخى از این احادیث از صحّت و برخى دیگر از حُسن کافى برخوردار است و مجموع این روایات یکدیگر را تأکید نموده بگونه اى که یک حجّت شرعى معتبر را براى استناد به آن تشکیل مى دهندو با وجود آنها مى توان حکم مذکور را به شارع بزرگوار ، حضرت پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم نسبت داد .و به این ترتیب ملاحظات سندى تک تک این روایات و مناقشات جزئى رجالى در آنها ساقط مى گردد .از اینجا دانسته مى شود که تلاشهاى دشمنان اسلام ، مستشرقین و کسانى که دنباله رو آنان بوده و غرب زده مى باشند ، براى ایجاد شک در این روایات به این باور که احادیث وارده درباره نوشتن حدیث و جواز آن جعلى و ضعیف است[۴۳]تلاشى سست و ضعیف است چراکه ـ به قول دکتر عتر ـ این نوعى از سرکشى خیال است که بوسیله آن صاحبش مى خواهد به علماء اسلام همان چیزى را بچسباند که بزرگان یهود مرتکبش شدند و از این جهت این گمان را ساخته وپرداخته است و این افترایى است که لایق نگاه کردن هم نیست تا چه رسد به پاسخ دادن[۴۴] !باید گفت : آن کس که با وجود اعتراف به این احادیث تلاش مى کند عملیات منع حدیث را توجیه کند و آن مسلمان نمایى که بر ساز استعمارگران مى نوازد به این تحقیر و ملامت سزاوارتر است از جمله آنها صاحب المنار است که در سخنى طولانى مى گوید : احادیث ضعیفى که دلالت بر نوشتن دارد تماماً ساقط بوده و به آنها استدلال و توجّه نمى شود[۴۵] .شیخ محمّد محمّد ابو زهو بطور مفصّل پاسخ وى را داده است و مى گوید :برخى احادیثِ اجازه (براى نوشتن) ، صحیح بوده و هم از طریق لفظ و هم از طریق معنا به این مطلب دلالت دارد و برخى از آنها نیز ضعیف است امّا از آنجا که طُرق آن متعدّد است معتبر محسوب مى شود هرچند نتوان با آنها استدلال کرد[۴۶] . سپس در پاسخِ وى ، شرح وبسط داده تا آنجا که مى گوید :این ادّعا از سوى شیخ [ صاحب المنار ] ادعایى بى اساس است که خودش خودش را فرو مى ریزد تا چه رسد به اینکه این ادّعامخالف آیات صریح قرآن بوده و با احادیث متواتر رسول امین خداوند در تعارض است ، و با آنچه مسلمین در همه زمانها ـ اززمان پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم تا کنون ـ بر آن اتفاق نظر داشته اند توافق ندارد[۴۷] .اکثر کسانى که در این موضوع (چیزى ) نوشته اند ـ از فضلاى هم مذهب خودش ـ به او پاسخهایى قوى و قاطع داده اند .پس از اینکه حق از لابلاى احادیث شریف روشن و ثابت شد جایى براى التزام به منع تدوین حدیث باقى نمى ماند هرچند در این باره به کار ابوبکر و عمراستناد شود چه آنکه کار آن دو پس از آن ، مخالفت آشکار با آنچه از سنّت پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم ثبت شده است خواهد بود و هیچ کس ـ در هر مقامى هم که باشد ـ حق ندارد در برابر نظر رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم و تصریح آن جناب ، که چیزى جز وحى نیست ، نظر دهد . و اصحاب و علماء اعتراض کرده اند به این که هیچ کس حق ندارد ملتزم به چیزى شود که مخالف سنّت پیامبر صلى الله علیه وآله است .ابن عبّاس گوید :آنها را چنین مى بینم که هلاک خواهند شد ، من مى گویم :پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم ( امر) فرمود ، آنها مى گویند : امّا ابوبکر و عمر نهى کرده اند [۴۸] .و با این لفظ نیز نقل شده است که گفت :نزدیک است بر شما از آسمان سنگ ببارد[۴۹] .و عبداللّه بن عمر گفت :آیا رسول خدا صلى الله علیه وآله شایسته تر است که از سنّتش پیروى کنید یا سنّت عمر[۵۰] ؟!خطیب بغدادى گوید :سزاوار نیست کسى درباره ترک چیزى که در سنّت رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم ثابت است تقلید شود[۵۱] .و شافعى گفت :همانا کسى که فرمایش رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم را بخاطر سخن کسى که بعد از اوست ترک کند گمراه شده است [۵۲] .و محمّد بن نصر مروزى گوید : اسحاق بن راهویه مى گفت :هرکس خبرى از جانب رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم به او برسد و اقرار به صحّت آن خبر کند سپس بى آنکه موضع تقیّه باشد آن را ترک کند ، کافر است[۵۳] .از گمراهى به خدا پناه مى بریم .
[۱] . تاریخ الخط الکردى : ۹ بواسطة نشأة وتطوّر الکتابة : ۸۳ . [۲] . شرف اصحاب الحدیث : ۳۵ ح۶۴ ؛ الکامل ابن عدى ۳ : ۱۱۰ ؛ محاسن الاصطلاح : ۳۰۷ به نقل از «انوار الآثار فى فضل الصلاة على النبى المختار» التجیبى ؛ النصّ والاجتهاد : ۱۴۶ مورد ۱۴ ؛ تاریخ الخلفاء (سیوطى ) : ۷۳ از روایات ابوبکر حدیث ۸۹ . [۳] . مناقب على بن ابى طالب خوارزمى : ۲ ؛ امالى صدوق : ۱۱۹ ح۹ مجلس ۲ . [۴]تاریخ الخط الکردى : ۹ بواسطة نشأة وتطوّر الکتابة : ۸۳ [۵] . در حدى که مرکّب خشک شود . م [۶] . ادب الاملاء سمعانى : ۱۷۴ و در کتاب الکامل ۲ : ۵۰۵ آمده است : هرگاه چیزى نوشتى روى آن خاک بریز … و خاک مبارک است . السراج المنیر عزیزى ۱ : ۱۶۵ . [۷] . ادب الاملاء : ۴ ـ ۵ و نگاه کنید : میزان الاعتدال ذهبى ۴ : ۹۸ ؛ لسان المیزان ۶ : ۲۲ ؛ محاسن الاصطلاح : ۳۰۱ . [۸] . ممکن است در اینجا بدین معنا باشد که آیا آن را بر من عرضه کردى تا صحّت آن را تأیید کنم ؟م [۹] . محاسن الاصطلاح : ۳۱۰ و مى گوید : سمعانى آن را در کتاب الاملاء ذکر کرده است . [۱۰]الجامع الصغیر۲ : ۵۲ چاپ اول ؛ مسند الشمس ۱ :۲۲۳ سیّد الجلال نیز آن را در کشف الاستار آورده است و در ذیل آن آورده است : «از ابو نعیم و دیلمى از على علیه السلام با همین لفظ آمده است» . [۱۱] . الکامل ابن عدى ۱ : ۱۹۸ ؛ تاریخ بغداد ۴ : ۱۵۸ . [۱۲]نگاه کنید به حدیث ۶ ، ۷ ، ۸ ،۱۰ ، ۱۲ ، ۱۷ ،۱۹٫۲۰ [۱۳] . شرف اصحاب الحدیث : ۳۶ شماره ۶۳ ؛ محاسن الاصطلاح : ۳۰۷ به نقل از انوار الآثار . [۱۴] . اندکى خاک نرم ریختن براى خشک کردن مرکّب آن . م [۱۵] . ادب الاملاء : ۱۷۴ . و نگاه کنید : السراج المنیر عزیزى ۱ : ۱۶۵ . [۱۶] . الکامل ابن عدى ۱ : ۲۹۴ . [۱۷] . جزء فى عاریة الکتب : ۱۳۰ و۱۳۳ . [۱۸] . تا اینجا را شیخ حرّ عاملى در وسایل الشیعه ۱۸ : ۶۸ کتاب القضاء باب ۸ از ابواب صفات القاضى حدیث ۶۳ به نقل از امالى صدوق : ۴۰ ح۳ مجلس ۱۰ آورده است . [۱۹] . الدرة الباهرة : ۲۵ ؛ بحار الانوار ۲ : ۱۴۴ باب ۱۹ ح۱ و۲ . [۲۰] . عیون الاخبار ابن قتیبه ۱ : ۴۲ ؛ الجامع الصغیر (سیوطى ) ۲ : ۵۲ و مى گوید : ترمذى از زید بن ثابت نقل مى کند . و نگاه کنید : الکامل (ابن عدى ) ۴ : ۱۶۰۴ و ۵ : ۹۰۱ . [۲۱] . الامالى الخمیسیة ۱ : ۵۵ . [۲۲] . مناقب على بن ابى طالب خوارزمى : ۲ و به نقل از طبرانى در ص۲۳۵ ؛ بحار الانوار ۴۰ : ۷۳ح۷۵ . ابن طاوس نیز به نقل از مُطَرِّزى (در شرح مناقب) آن را آورده است . و نگاه کنید به فرائد السمطین (حموى ) ۱ : ۱۶ مقدمه . [۲۳] . سوره قلم : ۱ . [۲۴] . الکامل ابن عدى ۶ : ۲۲۷۳ ؛ ادب الاملاء والاستملاء : ۱۵۸ ؛ تاریخ بغداد ۱۲ : ۴۰ . [۲۵] . آداب المتعلّمین ، فصل دهم ؛ تعلیم المتعلّم زرنوجى : ۳۸ . [۲۶] . ادب الاملاء : ۱۶۳ . و نگاه کنید : السراج المنیر ۳ : ۴۳۶ . و در کتاب الکنى دولابى ۱ : ۱۰۳ همانند آن به اختصار آمده است . [۲۷] . ادب الاملاء : ۱۴۸ . [۲۸] . ادب الاملاء : ۱۵۲ ؛ لسان المیزان ۵ : ۴۶ . [۲۹] . مختصر تاریخ دمشق ابن منظور ۱۸ : ۱۴۹ . [۳۰] . الشفاء قاضى عیاض تا کلمه «الرحیم» آورده است ، و قرطبى در تفسیرش از او نقل کرده است(۱۳ : ۳۵۳) ، و منیة المرید : ۳۵۰ ؛ بحار الانوار ۲ : ۱۵۲ . و نگاه کنید : نشأة وتطوّر الکتابة : ۱۸۴ . [۳۱] . ادب الاملاء : ۱۶۶ و در آن بجاى کلمه «وضوحاً» در متن ، کلمه «وضحاً» آمده است ؛ میزان الاعتدال ۲ : ۵ ؛ لسان المیزان ۳ : ۲۲۱ . و نگاه کنید : الجامع الصغیر سیوطى : شماره ۴۱۳۴ به نقل از اُمّ سلمه ، و در کتاب صبح الاعتشى آن را به على علیه السلام نسبت داده است . [۳۲] دلائل النبوّة بیهقى ۶ : ۵۳۸ ؛ مسند شمس الاخبار ۱ : ۱۵۰ . [۳۳] . اختصار علوم الحدیث چاپ شده به همراه الباعث الحثیث : ۱۲۳ . [۳۴] . تفسیر ابن کثیر ۱ : ۷۴ چاپ المنار . [۳۵] . مستدرک حاکم نیشابورى ۴ : ۸۵ و مى گوید : اسناد آن صحیح است . و نگاه کنید به : مسند ابویعلى ۱ : ۱۴۷ ؛ مجمع الزوائد ۱۰ : ۶۵ ؛ الباعث الحثیث (احمد شاکر) : ۱۲۵ و۱۲۶ . و در مسند شمس الاخبار ۱ : ۱۴۵ آن را آورده است . [۳۶] . مراد از سیاهى بر روى سفیدى همان خط است که بر صفحات سفید نوشته شده است . [۳۷] . من لا یحضره الفقیه ۴ : ۳۶۶ ؛ کمال الدین وتمام النعمة : ۲۸۸ در ذیل باب ۲۵ . [۳۸] . محجّة العلماء : ۲۵۳ . [۳۹] . بشارة المصطفى : ۱۵۴ . و آن را خطیب نقل کرده است ، و در کتاب الجامع الصغیر سیوطى ۲ :۶۷ نیز آمده است [۴۰] . منهج النقد : ۴۹ . [۴۱] . السنّة قبل التدوین : ۳۰۹ . [۴۲] . همان ، ص۳۰۶ . [۴۳] . این نظر گلدزیهر است ، نگاه کنید : تقیید العلم ، التصدیر ص۱۶ و۱۷ ، و نیز نظر رشید رضا در مجله المنار ج۱۰ ع۱۰ ص۷۶۳ تا ۷۶۶ است . و نگاه کنید : علوم الحدیث (صبحى ) : ۳۳ و کتاب السنّة قبل التدوین : پاورقى صفحه ۳۰۵ . [۴۴] . منهج النقد : ۵۰ . [۴۵] . مجله المنار ج۱۰ ع۱۰ ص۷۶۵ و ۷۶۶ . [۴۶] . الحدیث والمحدّثون : ۲۳۰ و در آن مناقشه صاحب المنار از صفحه ۲۲۰ شروع شده است . [۴۷] . الحدیث والمحدّثون : ۲۴۲ . [۴۸] . مسند احمد چاپ شاکر ۵ : ۴۸ ح۳۱۲۱ ؛ الفقیه والمتفقّه ۱ : ۱۴۵ و نگاه کنید : السنّة قبل التدوین : ۸۸ . [۴۹] . الحدیث والمحدّثون : ۳۴ . [۵۰] . مسند احمد چاپ شاکر ۸ : ۷۷ شماره ۵۷۰۰ ؛ السنّة قبل التدوین : ۹۰ . [۵۱] . الفقیه والمتفقّه ۲ : ۱۴۵ . [۵۲] . همان ۱ : ۱۴۹ . [۵۳] . الإحکام فى اصول الأحکام ابن حزم ۱ : ۹۵ و نگاه کنید : حجیّة السنة : ۲۵۳ .