باب هفتم-نقدوهّابیان درباره زیارت

باب هفتم-نقدوهّابیان درباره زیارت

شبهه ‏ها و پاسخ‏ ها

شبهه اوّل

در حدیث آمده است که سفر روا نیست مگر سوى  سه مسجد :
مسجد پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله و مسجد الحرام (کعبه یا مسجد ابراهیم) و مسجدالأقصى  (بیت المقدس یا مسجد ایلیاء) .[۱]معناى  این حدیث این است که سوى  جا و مکانى  نباید بار سفربست مگر به طرفِ این سه مسجد .شایان ذکر است که در سفر ، دو چیز نهفته است :
۱ . انگیزه و غرض ؛ مانند سفر براى  حج ، آموختنِ دانش ، جهاد ،زیارت پدر و مادر و .. .
۲ . مکانى  که پایانِ سفر است [ و سفر بدانجا صورت مى ‏گیرد ] مانندسفر به مکّه ، مدینه ، بیت المقدس یا دیگر مکان‏ها [ براى  غرض وهدفى  ] غرض ، هرچه مى ‏خواهد باشد .

تردیدى  دراین نیست که سفر به عرفه براى  انجام مناسک ، به اجماع مسلمانان واجب است ، در حالى  که یکى  از سه مسجد فوق نیست . نیزسفر براى  فراگیرى  دانش ـ به اجماع ـ سوى  هرجا که علم باشد ، جایزاست و گاه مستحب یا واجب کفایى  یا عینى  مى ‏باشد ، و همچنین سفربراى  جهاد ، سفر از بلاد کفر به بلاد اسلام براى  اقامه دین ، سفر براى زیارت برادران دینى  و نیکان ، سفر براى  تجارت و دیگر سفرها که داراى  اَغراض مباح ‏اند .معناى  حدیث یا این است که سفر سوى  مساجد ، منحصر به همین سه مسجد است یا اینکه سفر سوى  اماکن ، بر این سه مکان ، اختصاص دارد . بنابر هر دو تقدیر، مساجد (این مکان‏ها) یا فقط غایتِ سفرند وعلّت سفر امر دیگرى  (مانند علم ‏آموزى  و …) است که در این صورت ،سفر سوى  هر مسجد و مکانى  جایز مى ‏باشد . پس این معنا ، نمى ‏تواند ،مراد حدیث باشد . خلاصه اینکه : نهى  از سفر به دو امر مشروط است :
۱ . غایتِ سفر ، غیر از این سه مسجد ، مساجد دیگر باشد .
۲ . علّت سفر ، تعظیم بقعه باشد .در سفر براى  زیارت پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله غایت یکى  از این سه مسجد است وعلّتِ آن ، تعظیمِ ساکن بقعه است (نه خود بقعه) پس نهى  از آن معناندارد .نیز مى ‏توان گفت که سفر مطلوب ، دو سبب دارد : اینکه غایتِ آن یکى  از این سه مسجد باشد ، و دیگر آنکه سفر براى  عبادت باشد ،هرچند سوى  غیر این سه مسجد صورت گیرد .در سفر براى  زیارت پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله هر دو امر ، جمع است . ازاین رو ،بالاترین درجه مطلوبیّت را داراست .از این رو ، مقصود این حدیث ، سفر سوى  مکان‏هایى  غیر از این سه مسجد ، براى  تعظیم آن مکان‏هاست . به همین جهت است که مى ‏بینیم ابن عُمَر ، از سفر سوى  طور باز مى ‏دارد .[۲]در نذر براى  حضور در غیر این سه مسجد ، سه قول است :
۱ . مذهب جمهور علما این است که این نذر ، صحیح نمى ‏باشد .
۲ . لیث بن سعد ، مطلقاً آن را صحیح مى ‏داند .
۳ . اگر به صورت بار سفر بستن نباشد ، این نذر لازم است (مانندکسى  که نذر کند پاى  پیاده به مسجد قبا برود) محمّد بن مسلم مالکى،همین عقیده را دارد .عبدالملک بن حبیب در الواضحة مى ‏نگارد :هرکه نذر کند که پیاده به مسجدى  رود که در آن نمازجمعه یا واجبش را مى ‏گزارد ، باید به نذرش عمل کند .امّا نسبت به مساجدى  که دورند ، این نذر ، الزامى  نیست(نه پیاده و نه سواره) .اینها ـ همه ـ زمانى  است که خود مکان را قصد کند یا عبادتى  را درآنجا قصد کند که در جاى  دیگر مى ‏تواند انجام دهد . امّا قصد جایى  ،براى  غرضى  (همچون زیارت و مانند آن) بى ‏آنکه نذر کند ، تهى  ازاشکال است و هیچ کس قائل به تحریم یا کراهت نیست .

دیدگاه ابن تَیْمیّه

سخن ابن تیمیّه ، تنها اشکال در سفر براى  زیارت نیست ، بلکه اصلِ زیارت را نامشروع مى ‏انگارد و زیارت با آدابِ خاص را بدعت وتعظیم غیر خدا مى ‏داند که به شرک مى ‏انجامد و چنین کارى  ممنوع است .وى  ادعا مى ‏کند که احادیث وارده در زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله همه ‏شان ضعیف ، بلکه ساختگى ‏اند و به این سخن پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله استدلال مى ‏کند که فرمود : «قبر مرا عید برمگیرید» ، «خدایهود و نصارا را لعنت کند ،قبرهاى  انبیاى  خود را مساجد ساختند» .وى  اصول شرک به خدا را در این مى ‏داند که قبرها به عنوان مساجد ،برگرفته شوند . متن فتواى  «ابن تیمیّه» چنین است :
سفر براى  زیارت قبور ، مشروع نمى ‏باشد و هیچ یک ازعلما آن را مستحب ندانسته است . از این رو ، اگر نذر کندنزد قبرى  برود ، وفا به نذر بر آن شخص واجب نیست .هیچ کدام از امامان اهل سنت در این ، نزاع ندارند .از این روست که هیچ کدام از صحابه و تابعین ـ پس از فتح شام و قبل از آن ـ به زیارت قبر ابراهیم خلیل (و دیگرپیامبرانى  که در شام‏اند) نرفتند و پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله در شب معراج ، او را زیارت نکرد و این حدیث که در آن آمده :«این ، قبر پدر ابراهیم است ! فرود آى  و در آنجا نماز گزار ؛واین بیت لحم ، زادگاه برادرت عیسى  است ! فرود آى  ودر آن نماز گزار» کذب محض است و حقیقت ندارد …صحابه ، هیچ یک از آثار پیامبر را «مسجد» و «مزار» نگرفتند (به جز آنچه را در مساجد سه‏ گانه بیان داشتیم)آنان ، غار حراء و غار ثَوْر را زیارت نمى ‏کردند …حتّى  درباره قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله لفظ «زیارت» از آن حضرت ثابت نشده است ، تنها صلوات و سلام بر او ، از آن حضرت رسیده است که همسو با سخن خداى  متعال است که فرمود : « صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا … » …از این رو ، در عهد صحابه و تابعان ، قبر پیامبر و دیگرجاها ، زیارتگاه نشد ، چه رسد به اینکه سوى  آن سفرشود …پس زیارت دو نوع است : شرعى  و بِدْعى  .مقصود از زیارت شرعى  سلام بر میّت است و دعا براى  اواگر مؤمن باشد و به یاد مرگ افتادن .زیارتِ قبر مؤمن (پیامبر باشد یا غیر پیامبر) از جنس نمازبر جنازه اوست ، همان گونه که براى  میّت هنگام نماز برجنازه ‏اش دعا مى ‏شود ، براى  او دعا مى ‏شود .و امّا زیارتِ بِدْعى  ، از جنس زیارت نصاراست و مقصوداز آن ، شریک ساختنِ مرده با خداست ؛ مانند حاجت خواستن از او یا به وسیله او یا خود را به قبر میّت مالیدن وآن را بوسیدن و در برابرش سجده کردن (و مانند آن) .این چیزها را خدا و رسول نخواسته و هیچ یک از امامانِ مسلمان ، مستحب نشمارده و اَحدى  از سَلَف این کار رانکرده است (نه نزد قبر پیامبر و نه نزد قبر دیگران) .این سخن ابن تیمیه ، دلالت دارد بر اینکه مناقشه وى  در سفر براى زیارت و خود زیارت (هر دو) است جز اینکه کلامش آشفته به نظرمى ‏رسد ؛ در آغاز ، به طور مطلق ، زیارت را منع مى ‏کند و در پایان ، آن را براى  سلام و دعا بر میّت جایز مى ‏شمارد …یک قسم باقى  مى ‏ماند که ابن تیمیّه آن را نیاورده است و آن ، تبرّک جستن به قبر بى شرک ورزیدن به خداست .از این رو ، سخن در سه قسم است :

یک : سلام و دعا براى  میّت ابن تیمیّه ، مى ‏پذیرد که سلام و دعا براى  میّت ، جایز و شرعى  است .لازمه این حکم این است که سفر براى  آن را بپذیرد و جایز بداند .

دو : تبرّک جستن به قبر و دعاى  زائر در آنجااز فحواى  کلامِ ابن تیمیّه برمى ‏آید که این مسئله را به قسم سوّم ملحق مى ‏کند . امّا دلیلى  براى  آن نمى ‏توان یافت ، بلکه به بطلانِ سخنِ وى  در این باره ، قطع داریم . [ تعالیم ] دین و سیره سَلَف صالح ،تبرّک
به بعضى از صالحان را روا مى ‏داند ، چه رسد به انبیا وپیامبرانِ مُرسَل .و هرکه ادعا کند قبرهاى  انبیا با دیگر مردگان مساوى  است ، حرفِ بزرگى زده است و ما به بطلانِ آن قطع داریم ؛ چرا که این سخن ، به معناى  پایین آوردنِ پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله در سطح یک فرد عادى  است ، که به یقین کفر و بى ‏دینى  به شمار مى ‏رود .

سه : شرک به خدا با زیارت از این سخن و کسى  که این کار را کند ، باید به خدا پناه برد . باورنداریم که هیچ یک از مسلمانان به این کار دست یازد . پیامبرصلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله فرمود : « پروردگارا ، قبرم را بتى  مساز که پرستیده شود» دعاى  آن حضرت به اجابت رسید و شیطان مأیوس شد از اینکه در جزیرة
العرب ، پرستیده شود .[۳]و امّا «خود را به قبر مالاندن و بوسیدن قبر و سجده بر آن و …»کار نادان‏هاست . هرکس آن را بنگرد ، به شخص تذکّر مى ‏دهد و آداب زیارت را به وى  مى ‏آموزد و اصل زیارت و سفر سوى  آن را بر وى انکار نمى ‏کند .
و درباره «حاجت خواستن نزد قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله» در باب استغاثه سخن خواهیم گفت .

شبهه دوّم

شبهه دوّم این است که سفر براى  زیارت مشروع نمى ‏باشد و از
بدعت‏هایى  است که هیچ یک از علما و صحابه و تابعان (و کسانِ بعد ازآنها) آن را مستحب ندانسته ‏اند .پیش از این ، آوردیم که بلال از شام براى  زیارت به مدینه آمد ؛ عُمَربن عبدالعزیز ، پیکى  را از شام به مدینه فرستاد تا بر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله [ ازجانب او ] سلام دهد ؛ ابن عُمَر ، نزد قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مى ‏آمد و بر آن حضرت سلام مى ‏فرستاد .همه اینها ، این ادعا را که زیارت و سفر براى  آن بدعت است ،تکذیب مى ‏کند .ابن تیمیّه ، براى  اثبات این نفى  کلى  ، نمى ‏تواند دلیل بیاورد . براى چنین امر مهمى  ، نمى ‏توان ظن و گمان‏هایى  را پیش کشید با این استناد که خبرى  در این زمینه به وى  نرسیده است و آنچه را مسلمانان در شرق و غرب عالَم ـ بر آن ـ هم عقیده‏ اند و در طول قرن‏ها و نسل‏ها بدان پایبند بوده ‏اند ، نادیده انگاشت و کار آنان را بدعت دانست .اشکال : سَلَف ، به همان سلام و دعا پایبند بودند ، نه به تبرّک و شرک به خدا !پاسخ : این ادعا که : «سَلَف ـ تنها ـ سلام مى ‏فرستادند و دعا مى ‏کردندو همین کار ، شرعى  است و خَلَف ، به قبر تبرّک مى ‏جویند و این کار ،بدعت است» حدسِ باطلى  است که ابن تیمیه نمى ‏تواند آن را اثبات کند ؛ زیرا نیّت‏هاى  درونى  را جز خدا نمى ‏داند .از کجا وى  ادعا مى ‏کند که هیچ یک از سَلَف به قبر تبرّک نمى جستندیا همه خَلَف به این کار روى  آوردند ؟!اگر ابن تیمیّه ، درمى ‏یافت که بلال و دیگر سَلَف ، سوى  زیارت قبرپیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله سفر کردند . به این سخن لب نمى ‏گشود ، لیکن خیالِ باطلى به ذهنش خطور کرده ، و پنداشته این نوع از زیارت ، شرک است .از ابن تیمیّه ، که مى ‏گوید : «اگر شخصى  نذر زیارت کند ، وفا برنذرش واجب نمى ‏باشد و هیچ یک از ائمّه در این حکم نزاع ندارند»مى ‏خواهیم که این ائمّه را نام ببرد و عدم نزاع آنها را در این مسئله ، به ما نشان دهد و بیان دارد که این امر ، در همه جا ـ قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله و غیر او ـ جارى  است .ما بیان داشتیم که زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله با نذر ، لازم مى ‏شود و بر این اساس ، سفر نیز با نذر ، الزامى  است .امّا اینکه مى ‏گوید : «صحابه ، هنگام فتح شام ، سوى  زیارت حضرت ابراهیم سفر نکردند» شاید بدان خاطر باشد که جاى  قبر او مشخص نبود، تنها قبرى  از انبیا که مکانِ آن قطعى  است، قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مى ‏باشد .و اینکه مى ‏گوید:«پیامبرصلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله درشب معراج ، قبر پیامبران را زیارت نکرد» شاید اشتغال‏هاى  مهم‏ترى  داشت؛ چراکه آن حضرت، در مدینه ،به زیارتِ قبور مى ‏رفت . ترک زیارت ، در آن شب ، بر اینکه زیارت سنّت نیست ، دلالت ندارد .و اینکه مى ‏گوید : «صحابه ،هیچ یک از این بقعه ‏ها وآثار را زیارت نکردند» سخن ما در زیارتِ ساکن بقعه است ، نه در زیارتِ بقعه  . فرق
میان این دو ، روشن است .ما گرچه از منع یا پذیرش این سخن ، بى ‏نیازیم ، لیکن اثباتِ این«شهادت بر نفى » دشوار است .امّا اینکه مى ‏گوید : «در زمان صحابه و تابعان ، مشهدى  نبود که در آن قبر نبى  (یا غیر نبى ) زیارت شود ، چه رسد به سفر سوى  آن …» اگرمقصودش از «مشهد» جاى  قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله است ، آن مکان «مشهد» جاى قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله است ، آن مکان «مشهد» نامیده مى ‏شد و سخن ما درهمین مکان است و اگر مى ‏خواهد بگوید که در آن زمان ، قبر پیامبرى زیارت نمى ‏گشت ، سخنِ باطلى  است .و اینکه مى ‏گوید : «زیارتِ شرعى  داریم و زیارتِ بدعى » اعتراف است بر اینکه در نگاه کلّى  زیارت مشروع است . از این رو باید به سفرسوى  آن ، تن دهد .بارى ، هرکس زیارت را بى ‏انضمام چیز دیگرى  به آن ، بدعت بداند،دروغ‏گو و نادان است ؛ وهرکس زیارت را حرام شمارد ، حلال خدا راحرام کرده است و هرکه آن را (بدان جهت که بعضى  از انواع آن حرام مى ‏باشد) به کلّى  حرام پندارد یا مستحب نشمارد ، جاهل است ؛ چراکه نماز در جاى  غصبى  نهى  دارد ، امّا این کار ، باعث نمى ‏شود که نماز ،مایه تقرّب یا واجب نباشد .

شبهه سوّم

شبهه سوّم این است که محلّ قبرها را مسجد ساختن ، شرک به خداست .درباره این آیه که : « قَالُوا لاَ تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَلاَ تَذَرُنَّ وَدّاً وَلاَ سُوَاعاً وَلاَیَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسْراً »[۴] (گفتند : آلهه‏ تان را رها نکنید ؛ از گرد «وَدّ» ،«سُواع» ، «یَغوث» ، «یَعُوق» و «نَسْر» پراکنده مشوید) . گروهى  از سَلَف گفته ‏اند : اینان مردمان صالحى  بودند که در عهد حضرت نوح مى ‏زیستند . چون مُردند ، مردم ، کنار قبرهاشان معتکف شدند ، سپس تمثالِ آنان را کشیدند ، و آن گاه که زمانى  طولانى  از این واقعه سپرىشد ، آنان را پرستیدند .ابن تیمیّه ، خیال کرده که منع زیارت و نهى  از سفرى  سوى  آن ،پاسدارى  از توحید است و انجام این کار ، به شرک مى ‏انجامد .این پندار ، خیال باطلى  است ؛ چراکه قبرهارا مسجد ساختن و درکنار آنها ماندن ، وتصاویرى را در آنجا آویزاندن ، به شرک مى ‏انجامد وممنوع است ؛ چنان که در اَحادیثِ صحیح مى ‏خوانیم که پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله فرمود : «خدا یهود و نصارى  را لعنت کند ، قبرهاى پیامبران شان رامسجد [ قبله‏ گاه ] ساختند» .[۵]و آن گاه که پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله از معبد [ و کلیسایى  ] در سرزمین حبشه با
خبر شد ، فرمود : «زمانى  که مرد صالحى  در میان اینها مى ‏مُرد ، بر قبر اومسجدى  مى ‏ساختند ، سپس صورتِ آن مرد را در آن نقاشى  مى ‏کردند .اینان ، بدترین خلق خدایند» .[۶]امّا «زیارت» و «دعا» و «سلام» به این کار ، منجر نمى ‏شود . از این رو ،خداى  متعال آن را بر زبانِ پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله تشریع کرد .اگر زیارتِ قبور ، جزو تعظیمى  مى ‏بود که به شرک مى ‏انجامد (مانندنقاشى تصاویر و مانند آن) خدا در حق صالحان آن را تشریع نمى ‏کرد وپیامبر و صحابه ، به زیارتِ شهداى  اُحُد و بقیع (و دیگر جاها)نمى ‏رفتند .نباید جز آنچه را خدا حرام ساخته ، حرام بدانیم (هرچند خیال کنیم به محذورى  مى ‏انجامد) و نیز نباید جز آنچه را خدا حلال ساخته ،حلال شماریم (هرچند بپنداریم که به محذورى  منجر مى ‏شود) .خدا زیارت را مباح ساخت و آن را تشریع کرد و پیامبر خدا آن رابنیان نهاد و از اینکه قبرها را مساجد سازند و عکس‏هایى  را در آن نقاشى  کنند ، بیم داد ؛ ما به اباحه زیارت و مشروعیتِ آن ، قائلیم ومسجد ساختن قبرها و نقاشى ِ تصاویرِ آدمیان را در آن ، حرام مى ‏دانیم .هیچ یک از این دو را نباید به هم آمیخت . آنچه به شرک مى ‏انجامد ـ بى  هیچ اشکالى  ـ حرام است . امّا امورى  که گاه به شرک منجر مى ‏شوندو گاه نه ، آنچه را شریعت حرام ساخته ، حرام است و آنچه را حرام نکرده ، مباح مى ‏باشد .شریعت ، قبرها را مساجد ساختن ، نقاشى تصاویر آدمیان در آنها واعتکاف در کنار قبرها را حرام کرده است ، و زیارت و سلام و دعا رامباح نموده است . هر عاقلى  فرق میان این دو را مى ‏فهمد .

یادآورى

در اینجا ، یادآورى  دو امر لازم است :
یک : باید پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله را بزرگ داشت و رتبه او را از دیگران بالاتربُرد .

دو : پروردگار را باید یگانه دانست و اعتقاد یافت که آفریدگارمتعال ، در ذات و صفات و اَفعالِ خویش ، یکتا و از همه خلق ،جداست .از این رو ، هرکس در حقّ یکى  از مخلوقات ، مشارکت با خدا رامعتقد شود ، شرک ورزیده و جانبِ ربوبیّت را پاس نداشته و از حدّخویش پا را فراتر نهاده و حقى  را که پیامبر به امّت اَدا کرد ، نادیده انگاشته است .و هرکه در حقّ پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله کوتاهى  کند و او را از رتبه‏ اى  که دارد پایین‏تر آورد ، در وظیفه خویش نسبت به پیامبر ستم کرده و نیز خداى را در آنچه براى  پیامبرش واجب ساخته ، مخالفت ورزیده است .و هرکه در تعظیم پیامبر بکوشد و او را از هر نظر گرامى  بدارد ،لیکن مرز میان خالق و مخلوق را پاس دارد ، راه درست را برگزیده وجانب ربوبیّت و جانب رسالت (هر دو را) رعایت کرده و عدل وانصاف پیشه کرده و از افراط و تفریط پرهیخته است .پیداست که زیارت پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله به قصد تبرّک و تعظیم ، به تعظیم درحدّ ربوبیّت نمى ‏انجامد و فراتر از آنچه قرآن و سنّت بیان داشته وصحابه در زمان حیات و وفات پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله انجام داده‏ اند ، نیست . چگونه مى ‏توان ممنوعیّت آن را خیال نمود ؟!

[ ردّ فتواى  ابن تیمیّه ]

از ابن تیمیّه درباره زیارتِ قبور انبیا استفتا شده که آیا چنین زیارتى شرعى  است یا بدعت به شمار مى ‏رود . وى  ، در این زمینه فتواى مفصّلى  دارد[۷] که در ذیل ، هر بخش آن جداگانه مطرح و رَد مى ‏شود .ابن تیمیّه مى ‏گوید : کسى  که فقط براى  زیارتِ قبور انبیا و صالحان ،سفر کند ، آیا مى ‏تواند ـ در این سفر ـ نماز را شکسته بخواند ؟ دو قول معروف در اینجا هست …بر این سخن وى  ، اشکالات زیر وارد است :

یک : زیارتِ قبور انبیا و صالحان ، یا مایه تقرّب به خداست یا مباح مى ‏باشد و یا معصیت است .اگر معصیت باشد ، نیازى  به واژه «مجرّد» (فقط) نیست ؛ چراکه درسفر معصیت ، هر دو قول یکسان است ؛ خواه شخص تنها قصد معصیت کند یا قصد دیگرى  به آن ضمیمه شود .و اگر مایه قربت باشد ، دو قول جارى  نیست ، بلکه بى  هیچ اختلافى  ، نماز شکسته است .و اگر مباح باشد ، براى  مسافر دو حالت است :

الف) مسافر بر این عقیده است که این امر از مباحاتى  به شمار
مى ‏رود که هر دو طرفش مساوى  است . از این رو ـ مانند سفر براى  هرکار مباح دیگرى  ـ باید نماز را شکسته بخواندواشکالى  در آن نیست .

ب) مسافر معتقد است که این سفر او طاعت و قربت است (سخن
در این زمینه خواهد آمد) .

دو : ابن تیمیّه ، بناى  حرفش را بر این گذاشته ، که در تحریم این سفراختلاف است . در حالى  که پیش از این ، انکار این اختلاف گذشت وصحّتِ آن ثابت نشد مگر سخنى  که در کلام ابن عقیل هست .بر فرض درستى  سخنِ وى  و عدم تأویلِ آن ، در این سخن ، حرفى از قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله به میان نیامده و جایز نیست که از او در خصوصِ آن چیزى  نقل شود ؛ چراکه همگان بر سفر سوى  قبر پیامبر ، اتفاق نظردارند .ابن تیمیّه ، منع از نماز قصر را [ در این سفر ] از ابن بُطَّه و ابن عقیل وگروه زیادى  از علماى  پیشین نقل مى ‏کند .بر عهده وى  است که تحقیق این نقل را بیان دارد و تبیین کند که این علما ، چه کسانى ‏اند .

سه : ابن تیمیّه منع از نماز قصر را ، قول علماى  متقدّم (مانند : ابن بُطَّه و ابن عقیل) مى ‏داند و ابن عقیل را از متقدّمان مى ‏شمارد . سپس قول به جواز قصر را ، نظر ابو حنیفه و بعضى  از متأخّران ، اصحاب شافعى  و احمد (مانند غزالى  و دیگران) مى ‏انگارد .این ، در حالى  است که «غزالى » در طبقه «ابن عقیل» قرار دارد ، بلکه متأخّرتر از اوست ؛ چراکه غزالى  در سال ۵۰۵ هجرى  درگذشت و ابن عقیل در سال ۵۱۳ هجرى  از دنیا رفت . با توجّه به این حقیقت ، چگونه ابن عقیل از متقدّمین است و غزالى  از متأخّرین ؟!طبقه این دو تن ، بر ابن تیمیّه پوشیده نبود . اگر وى  با مقدّم نمایاندنِ ابن عقیل ، مى ‏خواهد فتوایش را نزد عوام قوى  جلوه دهد (و با متأخّر نشان دادنِ غزالى  ، قول او را پیش عوام تضعیف کند) این کار ،شیوه اهل علم نیست .ابن تیمیّه مى ‏گوید : ناشى ‏ها این روایت را از پیامبر نقل مى ‏کنند که :«هرکه مرا بعد از مرگم زیارت کند ،چنان است که در زمان حیاتم مرازیارت کرده است» . این روایت را [ تنها ] ابن ماجَه آورده است ؛ و این حدیث را : «هرکه حج گزارد و مرا زیارت نکند ، بر من ستم روا داشته است» هیچ یک از علما روایت نکرده ‏اند !ما پیش از این آوردیم که این ادعاى  ابن تیمیّه درست نیست و این حدیث ـ هرچند ضعیف ـ روایت شده است . امّا روایتِ نخست ، در سنن ابن ماجه نیست [ عقیلى  آن را در الضعفاء نقل مى ‏کند ] و مطلب آن گونه که ابن تیمیّه مى ‏پندارد نیست .ابن تیمیّه مى ‏گوید : اگر کسى  نذر کند که در مسجد یا مشهدى  نمازگزارد یا در آن معتکف شود یا سوى  آن سفر کند (به جز مساجد سه گانه) به اتفاق ائمّه ، این «نذر» بر او واجب نمى ‏باشد .این سخن ابن تیمیّه نیز نادرست است ؛ زیرا در مذهب شافعى  دراین باره ، دو قول مشهور هست .ابن تیمیّه مى ‏گوید : علما به صراحت گفته ‏اند که سوى  مسجد قبا نباید بار سفر بست ؛ زیرا از مساجد سه گانه نیست .

پاسخ : همه علما چنین نظرى  ندارند . از لَیث بن سَعْد نقل شده که هرگاه انسان نذر مسجدى  را کند ، وفاى  به نذر بر او لازم است ، خواه مساجد سه گانه باشد و خواه دیگر مساجد باشد .از بعضى  از مالکیه نقل شده که : وسیله سوارى  گرفتن [ بار سفربستن ] مطلقاً براى  غیر نذر کننده جایز است . آمدن [ سواره ] پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله به مسجد قبا ، بر آن حمل شده است . ابن تیمیّه مى ‏گوید ، گفته ‏اند : سفر سوى  زیارتِ قبور انبیا وصالحان ، بدعت است .هیچ یک از صحابه و تابعان ، این کار را نکرد و رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله به آن دستور نداد و هیچ یک از امامان مسلمین آن را مستحب نشمرد . هرکه معتقد باشد این کار عبادت به شمار مى ‏آید و آن را انجام دهد ، بر خلاف سنّت و اجماع اُمّت ، گام برداشته است .

پاسخ : پیش از این ، کسانى  از صحابه و تابعین را آوردیم که به این کار دست مى ‏یازیدند و نیز شمارى  از علماى  مسلمین و پیشوایانشان راکه آن را مستحب مى ‏شمردند . از این رو ، انکار این حقیقت ، بهت‏ آوراست .ابن تیمیّه ، این را از دهان دیگران مى ‏گوید تا از تبعاتِ آن در اَمان ماند (یا عوام را بفریبد و آن را به عنوان فتواى  خودش به خورد آنان دهد) این کار ، از شأن علما نیست . وى  باید همه این متقدّمان یا بعضى از آنها را بیاورد .ابن تیمیّه : این سخن را ابو عبداللّه‏ بن بُطَّه در إبانة الصغرى  ذکر کرده است .

پاسخ : در الإبانه بر خلاف این ، سخنى  در حقّ قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله هست . به فرض ابن بُطَّه داراىدو الإبانه ( صغرى و کبرى ) باشد وادعاى  ابن تیمیّه درست درآید ، بر قبر غیر پیامبر حمل مى ‏شود تا میان هر دو سخن او سازگارى  پدید آید .
و اگر ابن بُطَّه ، خلاف این را قصد کرده باشد ، نباید بدان اعتنا کرد .افزون بر این ، خطیب در تاریخ بغداد خاطرنشان ساخته که محدّثان در شخصیّتِ ابن بُطَّه ، تردید دارند از این نظر که بى ‏جهت ادعاى  سماعِ حدیث کرده است . ابو القاسم اَزْهَرى  ، او را بسیار ضعیف مى ‏داند وقولش را حجّت نمى ‏شمارد .ابن تیمیّه : سخنِ ابو محمّد مَقْدِسى  که مى ‏گوید : «لا تُشَدُّ الرِّحال»(بار سفر نباید بست) حمل بر نفى  استحباب مى ‏شود و در آن ، دو وجه احتمال مى ‏رود : یکى  آن است که وى  مى ‏پذیرد این سفر ، عمل صالح ومایه قربت و طاعت نیست و از حسنات (کارهاى  نیک) نمى ‏باشد ؛چراکه هرکس معتقد باشد که سفر براى  زیارتِ قبور انبیا و صالحان ،مایه قربت و عبادت و طاعت است ، با اجماع [ علماى  و امّت ] مخالفت کرده است .

پاسخ : این سخن ، در نهایتِ اشتباه اندازى  و فساد است .اشتباه انداز است بدان جهت که : شخص مى ‏پندارد این کلام جداگانه ‏اى  است که ابن تیمیّه در آن ، اجماع بر تحریم را ادعا کرده است .گویا ابن تیمیّه ، همین را مى ‏خواهد و آن را بر الزام شیخ ابو محمّدعطف کرده است تا هرگاه باز خواست شود بتواند با این عطف ، خود رابرهاند .و این شیوه ، زیبنده کسى  که ادعاى  ارشاد دارد ، نمى ‏باشد ، بلکه روش فساد جویان است .و امّافاسد است بدان جهت که :به فرض بپذیریم که سفر سوى قبورصالحان ، به اجماع ، طاعت نیست با وجود این ، اگر شخصى  با اعتقاد به اینکه این کار طاعت است ، سفر کند چگونه سفر وى  به اجماع مسلمانان (یا به نظر یکى  از علماى  مسلمان) حرام خواهد بود ؟!کسى  که کارى  مباحى  کند با اعتقاد به اینکه آن کار مایه قربت است ،گناهکار نیست و کارش حرام توصیف نمى ‏شود ، بلکه اگر اعتقادش به جهت چیزى  بوده که گمان مى ‏کرده دلیل است و دلیل نبوده است ،توانش را در این زمینه به کار برده و به مقتضاى  این ظن ، پاداش داده مى ‏شود ؛ و اگر این اعتقاد از روى  جهل باشد ، گناهى  بر او نیست وپاداشى  ندارد .در هر دو صورت ، کار این شخص مباح است ، از کجا مى ‏توان آن راحرام شمرد ؟!آرى  ، اگر شخص با اینکه مى ‏داند کارى  عبادت نیست ، آن را به نیّت عبادت انجام دهد ، گناهکار است و مرتکب حرام مى ‏شود ؛ زیرا به چیزى  که نزد خدا مایه تقرُّب نیست (و خود نیز گمانِ تقرّب را ندارد)تقرُّب جسته است .اشتباه در این مسئله (و در دیگر بدعت‏ها) از همین جا بر مى ‏خیزد هرکس با بدعت ، عبادتى  را تشریع کند ، گناه این بدعت بر گردنِ وى  است (چراکه در دین ، چیزى  را که جزو دین نیست درآورده است)و نیز گناهِ عملى  را که مرتکب مى ‏شود بر عهده اوست ؛ زیرا به چیزى  که اعتقاد دارد جزو دین نیست ، تقرُّب جسته است .و امّا عوامى  که از وى  تقلید کنند ، اگر به اعتقاد عبادت شرعى  آن راآورند و آن مسئله (مانند فروع دین) قابل تقلید باشد ، گناهى  بر آنها نیست . امّا اگر این مسئله ، جاى  تقلید نیست (مانند اصول دین) شخص گناهکار است .مسئله مورد بحث ما از فروع دین است . به فرض کسى  به استحباب سفر قائل نباشد و شخص به قصد استحباب آن را بیاورد (به جهت اعتقاد به شبهه‏ اى  که برایش پیش آمده) حرام نیست و گناه نمى ‏کند .چه جاى  گناه است در حالى  که استحباب سفر سوى  قبور انبیا راهمه مردم قائل‏ اند ؟!ابن تیمیّه : پیداست که هیچ کس سوى  قبور انبیا سفر نمى ‏کند مگربراى  طاعت [ و عبادت ] .

پاسخ : سخن وى  در چیزى  است که در خارج روى  مى ‏دهد (نه دریک امر فرضى ) و بر اساس پندارِ ابن تیمیّه ، باید سفر همه مردم ـ به اجماعِ مسلمان ـ حرام باشد !دریغا ! آیا همه مسلمانان در همه دوران‏ها و از جاهاى  گوناگون ،مرتکب امر حرامى  مى ‏شوند که حرمتِ آن اجماعى  است ؟! با این سخنِ ابن تیمیّه ، همه کسانى  که به قصد زیارت پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله سوى  مدینه رهسپار مى ‏شوند ، گمراه و معصیت ‏کارند .این ، لغزشى  نابخشودنى  و مصیبتى  بزرگ است .ابن تیمیّه : هرگاه فرض این باشد که شخص براى  غرضِ مباحى سوى  مدینه سفر مى ‏کند ، این کار جایز است و از این باب نمى ‏باشد .

پاسخ : مفهوم این سخن این است که : غرضِ زیارت ، غرضِ مباحى نیست .ابن تیمیّه : وجه دوّم این است که : نفى  ،اقتضاى  نهى  را دارد و نهى  ،تحریم را اقتضا مى ‏کند .

پاسخ : این سخن ابن تیمیّه ، به وجه دوّم رَدّ قول ابو محمّد اشاره دارد . مى ‏گوید اینکه ابو محمّد ، روایتِ «لا تُشَدُّ الرِّحال» را بر نفى استحباب حمل مى ‏کند ، خلاف ظاهر روایت است ؛ چراکه نفى  ،اقتضاى  نهى  را دارد و نهى  ، حرمت را اقتضا مى ‏کند .در اینجا ابو محمّد مى ‏تواند بگوید : بى ‏گمان حقیقتِ نفى  خبر ،اقتضاى  حرمت و کراهت را ندارد . نهى  داراى  دو معناست : معناىحقیقى که همان «تحریم» است و معناى مجازى  که «کراهت» مى ‏باشد .هرگاه نفى  از حقیقتِ خبر [ که یک گزاره است ] به معناى  نهى  انصراف یابد ، احتمال مى ‏رود که در «تحریم» یا «کراهت» به کار رود و در هر دوصورت ، این استعمال مجازى  است ؛ چراکه «موضوع له» خبر نیست .اگر به خاطر بعضى  از مرجّحات ، استعمال آن در تحریم ، رجحان داده
شود ، از باب ترجیح بعضى  از مجازها بر بعضِ دیگر است و گاه این ترجیح با ترجیح دیگرى  تعارض مى ‏یابد .ابن تیمیّه ـ در ادامه فتوایش ـ ادعا مى ‏کند که به اتفاق عالمانِ حدیث ،احادیثى  را که در زیارت قبر پیامبرصلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله آورده‏ اند ، ضعیف است ، بلکه این اَحادیث ساختگى  مى ‏باشد ، هیچ یک از اهل سنّتِ مورد اعتماد ، آن را روایت نکرده است .ما پیش از این ، بطلان این ادعا را بیان کردیم .ابن تیمیّه : پیامبر را بر خلاف آنچه مرسوم است (که مردگان را درصحرا دفن مى ‏کنند) در حجره عایشه دفن کردند تا نزد قبرش احدى نماز نگزارد و آن را مسجد برنگیرند که قبرش به «بت» تبدیل شود .

پاسخ : این سخن ناصحیح است . از آن رو وى  را در خانه عایشه دفن کردند که برایشان روایت فرمود  «انبیا همان جا که جان سپارند ،دفن مى ‏شوند» .[۸]پس از آنکه در جاى  دفنِ آن حضرت اختلاف پیش آمد ، و این روایت برایشان خوانده شد ، آن حضرت را در همان جا دفن کردند .این امر مشهورى  است که همگان بدان آگاه‏اند (نه فرضى  که ابن تیمیّه مى ‏گوید) کسى  نگفته به جهتِ آن غرض ، پیامبر را در خانه عایشه دفن کردند .
ابن تیمیّه : از آنجا که حجره پیامبر از مسجد جدا بود ، هیچ یک ازصحابه و تابعان ، نزد آن حضرت (براى  نماز در آنجا) در نمى ‏آمدند وبراى  مسح قبر و دعا در آنجا نمى ‏رفتند .پاسخ : این سخن ، بر مقصود ابن تیمیّه دلالت ندارد . ما اَدب زیارت را در این مى ‏دانیم که باید نزد قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله رفت و از مسح قبر و نمازنزد آن ، نهى  نمى ‏کنیم .افزون بر این ، این مطلب اجماعى  نیست . روایت شده که مروان بن حکم به مسجد پیامبر وارد شد ، دید مردى  خود را به قبر پیامبرچسبانده است . مروان گردنِ او را گرفت و گفت : مى ‏دانى  چه مى ‏کنى  ؟وى  گفت : آرى  ، نزد سنگ و خشت نیامدم ، پیش رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله آمدم .آن گاه که اهل دین بر آن فرمان روا باشد ، بر آن اشک مریزید ، لیکن زمانى  که نااهلان بر آن سیطره یافتند ، به حالِ دین بگریید .مُطَّلِب گوید : این مرد ، ابو ایّوب انصارى  بود .[۹]ابن تیمیّه : صحابه سَلَف و تابعان ، هنگامى  که بر پیامبر سلام مى ‏دادند و مى ‏خواستند دعا کنند ، رو به قبله دعا مى ‏خواندند ، نه رو به قبر پیامبر .

پاسخ : ابن تیمیّه در این سخن ، اعتراف مى ‏کند که پیشینیان هنگام سلام ، دعا مى ‏کردند و اینکه به حجره پیامبر وارد نمى ‏شدند ، از باب مبالغه در اَدب (و نهایت احترام) بود . و رو به قبر نبودن هنگام دعا ـ اگردرست باشد ـ بر انکار زیارت و انکار سفر براى  آن دلالت ندارد .ابن تیمیّه : هنگام سلام بر پیامبر ، ابو حنیفه مى ‏گوید : باید رو به قبله ایستاد .

پاسخ : چنین سخنى  از ابو حنیفه نقل شده ، لیکن کرمانى  ازشافعى ‏ها (و دیگران) نقل مى ‏کند که باید پشت به قبله و رو به قبرایستاد . نظر ابن حنبل هم ، همین است .نظر ابو حنیفه این است که با این شیوه ، جمعِ میان هر دو عبادت مى ‏شود . امّا بیشتر علما بر این باورند که رو به قبر بودن ـ هنگام سلام ـ بهتر و مؤدّبانه ‏تر است ؛ چراکه با مرده همچون زنده رفتار مى ‏شود وزنده را رو به رو سلام دهند ، مرده نیز چنین است و سزاوار نیست کسى در این امر تردید کند .ابن تیمیّه : بیشتر علما مى ‏گویند : تنها هنگام سلام ، باید رو به قبرپیامبر بود .

پاسخ : به کدام دلیل ابن تیمیّه این سخن را مى ‏گوید ؟! باید آن دلیل رابیاورد . مقتضاى  سخن بیشتر علماى  شافعى  و مالکى  و حنبلى  ، رو به قبر بودن هنگامِ سلام و دعاست . قول ابو حنیفه در کتاب‏هاى  خود او ،مشهور نیست . از ابو حنیفه نقل شده که گفت : ایّوب سَخْتِیانى  نزد قبر پیامبر آمد ، به آن نزدیک شد ، پشت به قبله کرد و رو به قبر نمود .ابراهیم حَرْبى  ـ در مناسکش ـ مى ‏نویسد : پشت به قبله مى ‏کنى  و دروسط قبر ، رو به آن قرار مى ‏گیرى  (این سخن را آجرّى  از وى  ـ در کتاب الشریعه ـ نقل کرده است) .ابن تیمیّه : هیچ یک از ائمّه نگفته ‏اند که هنگام دعا باید رو به قبرنمود مگر حکایتِ دروغى  که از مالک نقل شده و عقیده خود مالک برخلافِ آن است .

پاسخ : در نادرستى  این سخن همین بس که ابو عبد اللّه‏ سامرى
حنبلى  (صاحب کتاب المستوعب فى  مذهب احمد) مى ‏گوید : قبر راپیش روى  خود و قبله را پشت سرت و منبر را در سمتِ راستِ خودقرار مى ‏دهى  . وى  سپس چگونگى  سلام و دعا را باز مى ‏گوید .نیز به مقتضاى  اطلاق کلام اصحاب ما (شافعى ‏ها) و دیگران ، در روبه قبر بودن ، فرقى  میانِ سلام و دعا نیست .
خلاصه سخن این است که هم رو به قبله بودن خوب است و هم روبه قبر بودن ؛ به ویژه در حالِ شفاعت خواستن و پیامبر را خطاب کردن .به نظر نمى ‏رسد هیچ یک از علما آن را ناپسند بداند ، هرکه چنین ادعایى  دارد باید ثابت کند .

[۱]بنگرید به ، صحیح مسلم ۴ : ۱۲۶ و۱۰۲ ، کتاب الحج ؛ المعجم الکبیر ۱۲ : ۳۳۷ ،حدیث ۱۳۲۸۳ ؛ مجمع الزوائد ۴ : ۴ .
[۲]المصنّف ابن اَبى  شیبه ۲ : ۲۶۸ (و جلد ۴ ، ص۵۱۸) .
[۳] .  بنگرید به ، سنن ترمذى  ۴ : ۴۰۱ ، کتاب الفتن ، حدیث ۲۱۵۹ ؛ سنن ابن ماجَه ۲ :۱۰۱۵ ، کتاب المناسک حدیث ۳۰۵۵ ؛ سنن نسائى  ۶ : ۳۵۳ ، کتاب التفسیر ، حدیث ۱۱۲۱۳ ؛ مسند احمد ۲ : ۳۶۸ .
[۴] .  سوره نوح ۷۱ آیه ۲۳ .
[۵] .  صحیح بخارى  ۱ : ۱۱۰ و۱۱۲ و۱۱۳ ؛ صحیح مسلم ۲ : ۶۷ .
[۶] .  بنگرید به ، صحیح بخارى  ۱ : ۱۱۱ ـ ۱۱۲ ؛ صحیح مسلم ۲ : ۶۶ .
[۷] .  نگاه کنید به ، مجموع فتاوى  ابن تیمیّه ۲۷ : ۱۸۴ ـ ۱۹۲ .
[۸] .  لفظ حدیث در «سنن ابن ماجه ۱ : ۵۲۱» به نقل از ابوبکر چنین است : شنیدم رسول خدا مى ‏فرمود : «ما قُبِضَ نبیٌّ إلاّ دُفِنَ حیث یُقْبَض» در چاپ یک جلدى  ، ذیل حدیث ۱۶۲۸ .
[۹] .  حدیث ابو ایّوب انصارى  و چسبیدن او به قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله و آن را در بغل گرفتن ، به وسیله محدّثان بزرگ اهل سنّت روایت شده است ؛ بنگرید به ، مسند احمد ۵ : ۴۲۲ ، مسند اَبى  ایّوب ؛ المستدرک على  الصحیحین ۴ : ۵۵۱ ؛ کنز العمّال ۶ : ۸۸ ؛ مجمع الزوائد ۵ : ۲۴۵ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


× 2 = هجده

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>