اینکه زیارت ، موجب تقرُّب به خدا مى شود ، با قرآن و سنّت واجماع و قیاس ، به اثبات مى رسد .قرآن خداى متعال مى فرماید :« وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرَوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً » ؛[۱]اگر آنان هنگامى که به خویشتن ستم کردند ، نزدت آیند واز خدا آمرزش بخواهند و پیامبر برایشان آمرزش بطلبد ،خداى را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت .این آیه ، مردم را بر رفتن پیش پیامبر صلى الله علیه وآله و آمرزش خواستن در آنجا و استغفار پیامبر براى آنها ، برمى انگیزد .
هرچند این آیه ، در زمان حیات پیامبر صلى الله علیه وآله وارد شده ، لیکن این مرتبه اى براى آن حضرت است که با مرگ او از میان نمى رود .اشکال : آمدن سوى پیامبر صلى الله علیه وآله در حال حیات ، براى آن است که پیامبر براى شخص آمرزش بخواهد ، پس از مرگ که این کار عملى نیست !پاسخ : آیه دلالت مى کند که درکِ توبه پذیرى و مهربانى خدا ، بر سه چیز وابسته است : آمدن نزد پیامبر ، آمرزش خواستن از خدا ، طلبِ آمرزش پیامبر .استغفار پیامبر صلى الله علیه وآله براى همه مؤمنان است ؛ چراکه خدا مى فرماید : « وَاسْتَغْفِرْ … الْمُؤْمِنَاتِ » ؛[۲] براى گناهِ خودت و گناه مردان و زنان باایمان ، از خدا آمرزش بخواه .پس یکى از این امور سه گانه ، که همان استغفار پیامبر باشد ، مسلم است . دو تاى دیگر را مى توان با رفتن نزد آن حضرت و از خدا آمرزش خواستن ، محقّق ساخت و بدین ترتیب هر سه امرى که موجب پذیرش توبه از سوى خدا و نزول رحمتِ اوست ، کامل مى گردد . در این آیه ، چیزى که مشخص سازد که طلب آمرزش پیامبر صلى الله علیه وآله بعد از آمرزش خواستنِ اشخاص از خداست ، وجود ندارد (بلکه آیه از این نظر ، مجمل است) و معناى آیه اقتضا مى کند که شخص با آمدن نزدپیامبر و آمرزش خواستن ، مشمولِ استغفار پیامبر صلى الله علیه وآله مى شود ؛ خواه این طلب آمرزش پیامبر ، مقدّم باشد یا مؤخّر .اینها ـ همه ـ در صورتى است که بپذیریم پیامبر صلى الله علیه وآله پس از مرگ [ براى کسى از خدا ] آمرزش نمى طلبد . ما این سخن را باور نداریم و قائل هستیم که آن حضرت حیات دارد و پس از مرگ ، براى امّتش آمرزش مى خواهد . هنگامى که استغفار پیامبر [ از خدا براى امّت ] ممکن است و کمال رحمت و دلسوزى او را براى امّت مى دانیم ، علم مى یابیم که آن حضرت ازطلب آمرزش براى کسى که نزدش برود ، خوددارى نمى کند و این کار ، در زمان حیات و پس از مرگ آن حضرت ، صورت مى گیرد . این آیه ، گرچه درباره اشخاص معیّنى وارد شده ، لیکن همگان را در بر مى گیرد و علما از آن ، عموم را در دو حالتِ حیات و پس از مرگ ، فهمیده اند و بر کسى که نزد قبر پیامبر صلى الله علیه وآله مى رود ، قرائت آن را مستحب شمرده اند .
سنّت
زیارت قبور ، در سنّتِ صحیح ، جاى سخن نیست . اَحادیث آن درباب اوّل و دوّم گذشت .پیامبر صلى الله علیه وآله مى فرماید : «کنتُ نَهَیْتُکم عن زیارة القبور ، فَزُوروها» ؛[۳]شما را از زیارت قبرها نهى کردم [ از این پس ] آنها را زیارت کنید .نیز آن حضرت مى فرماید : «زوروا القبورَ ، فإنّها تُذَکِّرکم الآخرة» ؛[۴]قبرها را زیارت کنید ؛ چراکه آخرت را به یاد شما مى آورد .پیداست که قبر پیامبر صلى الله علیه وآله سرور قبرهاست و در عموم «قبور» (که مسلمانان به زیارت آنها امر شده اند) داخل مى باشد .حافظ ابو موسى اصفهانى در آداب زیارة القبور مى نگارد : امر به زیارتِ قبور ، در حدیث بُرَیده ، اَنس ، على ، ابن عبّاس ، ابن مسعود ، ابو هُرَیْرَه ، عائشه ، اُبَى ّ بن کعب ، اَبوذر (خداى از همه شان خشنود باد) وارد شده است .
اجماع
علما اجماع دارند که زیارتِ قبور براى مردان مستحب است ، بلکه بعضى از ظاهریه (با توجه به حدیث مذکور) آن را واجب دانسته اند . از کسانى که این اجماع مسلمانان را بر استحباب زیارت قبور ،حکایت مى کند ، ابو زکریّا نَووى است .در مُصَنَّف ابن اَبى شیبه ، از شَعبى نقل شده که گفت : اگر رسول خدااز زیارتِ قبور نهى نمى کرد ، قبر دخترم را زیارت مى کردم .[۵] اگر این سخن ، درست باشد ، حمل مى شود بر اینکه شَعْبى ، ناسخ راندیده است . افزون بر این ، صریح سخن پیامبر را نمى آورد و مثل چنین نظرى ، به اجماع علما آسیب نمى زند . هم چنین از ابراهیم نقل شده که : علما زیارت قبور را مکروه مى دانند .[۶]چنین چیزى نزد ما اثبات نشده است و ابراهیم بیان نمى دارد که ازچه کسى این سخن را نقل مى کند ، بسا این سخن به نوعى از زیارتِ مکروه حمل شود .مثل چنین سخنانى ، نمى تواند با احادیث صریحِ صحیح و سننِ مستفیضى که از صحابه و تابعین (و کسان بعد از آنها) سراغ داریم ، معارضه کند . اگر تصریح به کراهت در سخن شَعْبى و نَخَعى ، درست باشد ، از اَقوال شاذى است که شایسته پیروى و اعتماد نیست . ما از آموزه هاى شریعت ، به جواز زیارتِ قبور ـ براى مردان ـ قطع داریم و قبر پیامبر صلى الله علیه وآله در این عموم داخل است . مقصود ما ـ در اینجا ـ استحباب زیارتِ قبر پیامبر صلى الله علیه وآله به جهت دلایلِ خاص است . زیارت دیگر قبرها ، به دلیل عمومِ زیارتِ قبور مستحب مى باشد بر خلافِ قبر پیامبر صلى الله علیه وآله که ادله خاص نیز دارد واگر در زیارت قبر دیگران ، سخنِ خلافى ثابت شود ، لازمه آن اختلاف در زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله نیست ؛ چراکه زیارتِ قبر آن حضرت ، تعظیم و بزرگداشتِ اوست و تعظیم پیامبر صلى الله علیه وآله واجب است (دیگران چنین احترامى ندارند) .
[ زنان و زیارت قبور ]
در [ استحباب ] زیارتِ پیامبر صلى الله علیه وآله فرقى میانِ مردان و زنان نیست ، و رهسپار شدن زنان سوى آن ،محذورى در پى ندارد . در زیارتِ دیگر قبرها ، توسط زنان ، چهار وجه ـ در مذهب ما ـ هست :وجه اوّل (که از همه مشهورتر است) این است که زیارتِ قبوربراى زنان ، مکروه مى باشد .شیخ ابو حامد ، مَحاملى ، ابن صَبّاغ ، جُرجانى ، نَصْر مَقْدِسى ، ابن اَبى عَصْرون (و دیگران) بر این کراهت ، جزم دارند . نَووى مى گوید :جمهور علما بر آن قطع دارند و تصریح مى کند که این کراهت ، تنزیهى است [ نه تحریمى ] .وجه دوّم : این کار جایز نمى باشد . وجه سوّم : نه مستحب است و نه مکروه ، بلکه مباح مى باشد . وجه چهارم : اگر این کار براى تازه شدن اندوه و گریه و آه و ناله باشد ، حرام است و اگر براى عبرت آموزى باشد (بى آنکه خوبى هاى مرده را به یاد آورد و افسوس خورد) مکروه است ، مگر اینکه پیر زالى باشد که به دیده شهوت در او نمى نگرند .کسانى که زنان را از زیارت قبور منع کرده اند ، به حدیث «لَعَنَ اللّهزَوّاراتِ القبور» (خدا زنانى را که به زیارت قبرها مى روند ، لعن کرده است) احتجاج مى کنند و آنان که این کار را جایز مى شمارند ، به احادیثى استدلال مى کنند ، از جمله : پیامبر صلى الله علیه وآله به زنى که کنار قبرى مى گریست ، فرمود : «پارسا باش وصبر پیشه کن» و او را از زیارتِ قبرها باز نداشت . عایشه از پیامبر صلى الله علیه وآله پرسید که چگونه به مردگان سلام دهد ، آن حضرت فرمود : بگو «السَّلامُ عَلَى أهلِ الدِّیار مِنَ المُؤْمِنین» سلام برمؤمنانى که در این دیار خفته اند .این دو استدلال ، درست و بجاست .
[ استحباب زیارت پیامبر ص با قیاس ]
پیامبر صلى الله علیه وآله به زیارتِ بقیع و شهداى اُحُد مى رفت . روشن است که این کار ، ویژه آن حضرت نبود ، بلکه براى دیگران هم مستحب است .اگر زیارت قبر دیگران مستحب باشد ، به اولویت ، زیارت قبرپیامبر صلى الله علیه وآله مستحب است ؛ زیرا آن حضرت بر گردنِ امّت حق دارد وبزرگداشتِ او واجب است .اشکال : زیارتِ مردگان براى طلب آمرزش است که محتاج آن اند (چنان که پیامبر در زیارتِ اهل بقیع این کار را مى کرد) امّا پیامبر صلى الله علیه وآله از اینکه براى او آمرزش بخواهند ، بى نیاز است [ پس زیارتِ او معناندارد ] پاسخ : زیارت پیامبر صلى الله علیه وآله براى اَداى احترام و تبرُّک جستن به آن حضرت است ، و نیز براى آنکه با صلوات و سلام بر پیامبر ، رحمت خدا شامل حالِ ما شود و براى آن است که از آن حضرت بخواهیم از ما دستگیرى کند . خود پیامبر صلى الله علیه وآله ما را بر این کار رهنمون ساخت تا با دعا براى او ، خود را در معرض رحمت الهى قرار دهیم .اشکال : زیارتِ قبر دیگران محذورى در پى ندارد ، امّا در زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله بیم آن مى رود که در تعظیم زیاده روى شود و قبر آن حضرت به صورتِ عبادتگاه [ و بتکده ] درآید !پاسخ : از این سخنِ یاوه ، تنِ انسان مى لرزد و اگر فریفته شدن جاهلان نبود ، آن را نمى آوردم ؛ زیرا به معناى ترک مضمونِ ادله شرعى با خیالاتِ فاسد است .این سخن ، بدان معناست که قول پیامبر صلى الله علیه وآله را که فرمود : «قبرها را زیارت کنید» تخصیص دهیم (یعنى پیامبر فرموده : همه قبرها را زیارت کنید ، به جز قبر من) و بى اعتنایى به قول آن حضرت است که فرمود : «هرکه قبرم را زیارت کند ، شفاعتم بر او واجب مى شود» ومخالفت با اجماع سَلَف و خَلَف است و خیالِ باطلى مى باشد که شاهدى از کتاب و سنّت ندارد . روا نیست که ما از پیش خود ، اَحکامى را تشریع کنیم . کسى که اززیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله منع مى کند در دین حکمى را بنیان مى نهد که خدابه آن اجازه نداده است و اگر بابِ این خیال فاسد را باز گذاریم ، بایدبسیارى از سنّتها (بلکه واجبات) را وانهیم .تعالیم قرآنى ، اجماع ضرورى به دست آمده از آموزه هاى دینى ،سیره صحابه و تابعان ، همه علماى مسلمان ، سَلَف صالح ـ همه ـ بر این باورند که تعظیم پیامبر واجب است و باید در این کار مبالغه کرد .هرکس با این پندار که جانب ربوبیّت را پاس مى دارد ، در تعظیم پیامبر کوتاهى کند ، بر خدا دروغ بسته و آنچه را خدا در حقّ پیامبرانش امر کرد ، ضایع ساخته است .و آن که افراط ورزد و پیامبر را در حدّ خدا بالا ببرد ، بر پیامبرانِ الهى دروغ بافته است و تعلیم آنان را درباره لزوم حفظِ مرز خالق و مخلوق ، نادیده انگاشته است .عدل [ و شیوه عادلانه و درست ] این است که در هر دو جانب ، آنچه را خدا خواسته حفظ شود .
[ اَقسام زیارتِ قبور ]
زیارت قبور اَقسامى دارد : ۱ . تنها براى یادآورى مرگ و آخرت است .در این قسم ، نگاه به قبرها کفایت مى کند ، بى آنکه شخص صاحبانِ آنها را بشناسد و براى آنان آمرزش بخواهد و … چراکه دیدن قبر ـ به تنهایى ـ عبرت است و مرگ و سراى دیگر را به یاد مى آورد .این به خود آمدن ، در نگاه بر هر قبرى روى مى دهد و دلالت قبرها بر این معنا ، یکسان است . ۲ . زیارت قبرها براى دعا براى اهل آنها .این کار ، در حقّ هر مرده مسلمانى مستحب مى باشد . ۳ . تبرّک جستن به اهل قبوراین کار ، زمانى است که صاحب قبر ، شخصى صالح و نیکوکار باشد . ۴ . اَداى حق هرکس بر گردن شخصى ، حقّى دارد ، سزامند است آن شخص درزمان حیات و ممات ، از نیکى به او دریغ نورزد و زیارتِ قبر وى ،مصداقِ نیکى کردن است ؛ چراکه گرامى داشت او به شمار مى رود .احادیثى که در بهره مندى مردگان با زیارت زندگان وارد شده وخیراتى که با این کار به آنها مى رسد ، بى شمارند . از پیامبر صلى الله علیه وآله روایت شده که فرمود : مأنوسترین حال براى مرده در قبر ، زمانى است که دوست دنیایى اش (و آن که در دنیا او را دوست مى داشت) به زیارتش برود . نیز از آن حضرت رسیده که : هیچ کس به قبر برادرِ دینى اش که در دنیا او را مى شناخت نمى گذرد و سلام نمى کند مگر اینکه آن مرده ، او را مى شناسد و جواب سلامش را مى دهد .
[ اَغراض شرعى در زیارت قبر پیامبر ]
هر چهار معناى فوق ، در زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله جمع اند ؛ چراکه مامأموریم براى آن حضرت دعا کنیم (هرچند پیامبر با فضل الهى از دعاى ما بى نیاز است) و هیچ کس چون پیامبر بابرکت نیست و بیشتر ازاو بر گردنِ ما حق ندارد .این ، زمانى است که براى زیارتِ آن حضرت دلیل خاصى نداشته باشیم و مستندمان عمومِ ادله باشد . در حالى که زیارت قبر پیامبر به دلایل خاص ، مستحب است .در کتاب النوادر (اثر ابن اَبى زید) از کتاب ابن حبیب نقل شده که : زیارت قبور و نشستن کنار قبر و سلام بر اهل قبور (هنگامِ گذر از قبرستان) اشکالى ندارد . پیامبر صلى الله علیه وآله این کار را کرد . ابن عُمَر هنگامى که از سفر باز آمد و دریافت که برادرش عاصم مرده است ، سوى قبرش رفت و برایش آمرزش خواست … عائشه نیز آن گاه که در غیابش برادرش عبدالرَّحمان مُرد ، زمانى که باز آمد ، نزد قبر او رفت و برایش دعا و استغفار کرد .پیامبر صلى الله علیه وآله به قبرستان بقیع مى رفت و براى آنان آمرزش مى خواست .
[۱] . سوره نساء ۴ آیه ۶۴ . [۲] . سوره محمّد صلى الله علیه وآله ۴۷ آیه ۱۹ . [۳] . صحیح ابن حِبّان ۳ : ۲۶۱ . [۴] . الجامع الصغیر ۲ : ۳۱ ، حدیث ۴۵۷۲ . [۵] . المصنّف ابن اَبى شیبه ۳ : ۲۲۶ ، کتاب الجنائز ، باب ۱۴۶ ، حدیث ۱۱ . [۶] . همان ، حدیث ۹ .