سخنان علمادر استحباب زیارتِ قبر پیامبر صلى الله علیه وآله
قاضى عِیاض مى نگارد :زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله میان مسلمان یک سنّتِ همگانى است و فضیلتى دارد که همه بر آن ترغیب شده اند .[۱]قاضى ابو طَیّب مى نویسد :بعد از آنکه شخص حج و عُمْرَه را گزارْد ، مستحب است پیامبر صلى الله علیه وآله را زیارت کند .مَحاملى در التجرید مى گوید :هنگامى که حاجى از مکّه (اعمال حج) فارغ شد ،مستحب است قبرپیامبر را زیارت کند .حسین بن حسن حلیمى در المنهاج فى شعب الإیمان بزرگداشت پیامبر را در این روزگار ، به زیارتِ آن حضرت مى داند .ماوِرْدى در الحاوى زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله را کارى مى داند که بدان امر شده و مستحب است ودراحکام السلطانیه مى نویسد :
زمان بازگشت از حج ، سرپرست حاجیان آنان را سوى مدینه حرکت مى دهد تا حجّ خانه خدا با زیارت قبرپیامبر توأمان شود (از باب رعایتِ حرمتِ پیامبر و اَداى حقّ فرمانبرى اش) این کار ، گرچه از واجبات حج نیست ، لیکن از مندوباتِ مستحب شریعت به شمارمى رود و از رسمهاى پسندیده حجگزاران است .[۲]صاحب المهذّب و رُویانى نیز زیارت قبر پیامبر را مستحب مى دانند .قاضى حسین مى گوید :هنگامى که حاجى از حج فارغ شد ، سنّت این است که متعهّدانه بایستد و دعا بخواند ، سپس از آب زمزم بیاشامد و آن گاه به مدینه برود و قبر پیامبر را زیارت کند .با علم به اجماع اصحاب و اتفاق نظر دیگر علما بر استحباب زیارت پیامبر صلى الله علیه وآله نیازى نیست که تک تک سخن هریک از آنان را وارسى کنیم
[ متون حنفى ها ]
حنفى ها قائل اند که زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله از برترین مندوبات ومستحبّات است ، بلکه به درجه واجبات نزدیک مى شود .محمّد بن مکرم کرمانى در مناسک و عبداللّه بن محمود بن بَلْدَحى در شرح المختار بر این مطلب ، تصریح دارند .[۳] در کتاب فتاوى أبى اللیث السَمَرْقَنْدى حسن بن زیاد از ابوحنیفه روایت مى کند که گفت :بهتر این است که حاجى نخست به مکّه رود و آن گاه که اعمال حج را به جا آورد ، به مدینه در آید (و اگر در سفرحج ، ابتدا به مدینه رود جایز است) نزدیک قبر پیامبربیاید ، میان قبر و قبله ـ رو به قبله ـ بایستد و بر پیامبر صلى الله علیه وآله و ابوبکر و عُمَر (که خداى از آن دو خشنود باد و رحمتشان کناد)درود فرستد .ابو العبّاس سَرُوجى در الغایة مى نویسد :وقتى حاجیان و عمرهگزاران از مکّه بازگشتند ، سوى «طیِّبه» (مدینه رسول اللّه صلى الله علیه وآله) و زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله روى مى آورند ؛ چراکه این کار ، از کامیاب ترین کوشش هاست .
[ متون حنبلى ها ]
کَلْواذانى حنبلى در الهدایة مى نگارد :آن گاه که شخص از حج فارغ شد ، زیارت قبر پیامبر وقبرِ دو یار آن حضرت ، براى او مستحب است .محمّد بن عبداللّه سامرى در المستوعب مى نگارد :هنگامى که شخص راهى مدینه شد ، مستحب است براى ورود به این شهر ، غسل کند ، سپس به مسجد پیامبر(صلوات و سلام خدا بر او باد) درآید و نخست پاى راستش رابگذارد ، سپس در ناحیه دیوار قبر بیاید و رویاروى قبرـ پشت به قبله ـ به گونه اى که منبر در طرف چپ او قرارگیرد ، بایستد و بگوید : …بار خدایا … من آمرزش خواهانه نزد پیامبرت آمدم ، از تومى خواهم مغفرت را نصیبم گردانى (چنان که در زمان حیات پیامبر ، مغفرت را بر کسى که نزد او مى آمد ،واجب مى ساختى ) . پروردگارا ، من به [ آبروى ] پیامبرت ، روى سوى توآوردم …و آن گاه که مى خواست از مسجد بیرون آید ، نزد قبررسول خدا صلى الله علیه وآله بازگردد و خداحافظى کند .به این فقیه حنبلى (که ابن تَیْمِیَه خود را پیرو این مذهب مى داند)بنگرید که چگونه بر روى آوردن به پیامبر صلى الله علیه وآله به صراحت سخن مى گوید !نجم الدین بن حَمْدان حنبلى در الرعایة الکبرى مى نگارد :براى کسى که از اعمال حج فارغ مى شود ، سنّت است که قبر پیامبر صلى الله علیه وآله و قبر دو یار او را زیارت کند ، اگربخواهد ، مى تواند پیش از حج این کار را بکند . ابن جوزى در مثیر العزم الساکن إلى أشرف الأماکن بابى را در زیارتِ قبر پیامبر صلى الله علیه وآله منعقد مى سازد و در آن ، حدیث ابن عُمَر وحدیث اَنس را مى آورد .ابن قُدامه مَقْدِسى در المغنى (که از بزرگترین کتابهاى مورداعتماد حنبلى هاست) فصلى را درباره زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله مى آورد ودر آن ، حدیث ابن عُمَر و حدیث ابى هُریره را مى آورد که پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود : «هیچ کس نزد قبرم بر من سلام نمى کند …» .[۴]و همچنین مالکى ها بر این مطلب ، آشکارا اذعان کرده اند ، پیش ازاین ، اجماع حکایت شده ازقاضى عیاض ، گذشت .در تهذیب المطالب (اثر عبدالحقّ صَقَلى ) از ابو عمرانِ مالکى روایت شده که گفت : «زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله واجب است» عبدالحق مى گوید : یعنى از سنّتهاى واجب است .نیز عبدالحق مى نگارد :در بعضى از پرسشها از ابو محمّد بن اَبى زید ، دیدم که از او درباره شخصى سؤال کرده بودند که اجیر شده به حج برود و بر وى زیارتِ پیامبر را شرط کرده اند ، وى به جهت عذرى در آن سال نتوانسته به زیارتِ آن حضرت برود ، چه کند ؟ابو محمّد گفته بود : به اندازه مسافت زیارت ، اُجرت رابرگرداند .حکایت گر این سخن از او گفته بود : نظر دیگر بزرگانِ مااین است که اجیر باید بازگردد تا زیارت را به جا آورد .عبدالحق مى گوید : به این شخص که اجیر شده در سال معینى حج گزارد ، نیک بنگر ! به اندازه اى که اُجرت به زیارت اختصاص دارد ، کسر مى گردد ؛ و اگر در ذمّه ،اجیر شده که حج گزارد ، در این صورت باید برگردد وپیامبر را زیارت کند . این دو نقل با هم متفق اند .دیدگاه اصحاب ما این است که اجیر شدن براى زیارت [ به تنهایى ]صحیح نمى باشد ؛ زیرا این کار ، حد و اندازه شرعى ندارد و اگر جُعاله ،به ایستادن در آنجا باشد نیز صحیح نیست ؛ چراکه ایستادن به نیابت ازدیگرى ، صحیح نمى باشد [ آرى ] اگر جُعاله بر خواندن دعا نزد پیامبرباشد ، صحیح است ؛ زیرا در دعا نیابت صحیح مى باشد و جهل به[ اندازه ] دعا آن را باطل نمى سازد .اجاره و جُعاله بر رساندنِ سلام نیز جایز است ؛ چنان که عُمَر بن عبد العزیز این کار را کرد .به نظر مى رسد مقصود مالکى ها همین باشد وگرنه ایستادن اجیرنزد قبر پیامبر ، براى مُوجِر ثمرى ندارد . متن سخن مالک گویاست به اینکه شخص نزد قبر پیامبر بایستد و دعا بخواند ؛ چنان که هنگامِ وداع با کعبه ، این کار را مى کند .ابو زید ، در کتاب النوادر پس از آنکه سخنِ ابن حبیب را درباره زیارتِ قبور حکایت مى کند ، مى گوید : آن گاه شخص ، نزد قبورشهداى اُحُد مى رود و بر آنان سلام مى فرستد (چنان که بر قبر پیامبر ودو یارش سلام مى داد) .در این کتاب مى خوانیم که ابن حبیب بیان مى دارد : سلام بر اهل قبور رواست ؛ چراکه سلام بر پیامبر و بر ابوبکر وعُمَر (که در کنارِ آن حضرت در گورند) سنّت مى باشد .ابو الولید ، محمّد بن رُشد مالکى در شرح العینیّه (که البیان والتحصیل نامیده مى شود) مى نگارد :پرسیده اند: آیا کسى که بر قبر پیامبر مى گذرد ، مى تواند براو سلام کند ؟پاسخ این است که : هنگام مرور ، مى تواند سلام دهد ، امّا زمانى که بر آن عبور نمى کند ، سلام بر آن حضرت راکارى درست نمى دانم ؛ چراکه فرمود : خدایا قبرم را بتى که پرستش شود ، قرار ده ! خدا سخت خشمگین شد برقومى که قبرهاى پیامبرانشان را مسجد ساختند [ و آن قبرها را سجده و عبادت کردند ] .مردم ، فراوان به این کار دست مى یازند ، و هرگاه شخص بر پیامبر صلى الله علیه وآله نگذرد ، نسبت به این امر ، در سعه است …مرور فراوان بر پیامبر صلى الله علیه وآله و سلامِ هر روزه به آن حضرت ، کراهت دارد ؛ زیرا قبر نباید چون مسجدى درآید، که هر روز براى نماز در آن، رهسپارش مى شوند .بارى ، حضور فراوان نزد قبر ، کراهت دارد وگرنه در اصل استحباب این کار ، علما متفق اند [ به ویژه ] براى وداع با آن حضرت وسلام بر او .
[ مناظره امام مالک و ابو جعفر منصور ]
قاضى عِیاض در الشفاء مى گوید :مالک در مسجد پیامبر صلى الله علیه وآله به منصور گفت : اى امیرمؤمنان ، در این مسجد صدایت را بالا میاور ؛ چراکه خداى متعال ، گروهى را اَدب کرد و فرمود:«صداهاتان را فوق صداى پیامبر بالا نبرید» و گروهى را ستود که«نزد رسول خدا صداهاشان را پایین مى آورند» و کسانى را سرزنش کرد که «از پشت دیوار خانه ها پیامبر را صدامى زنند» و حرمتِ مرده آن حضرت ، مانند حرمتِ حیاتِ اوست !منصور ، در برابر قبر پیامبر کرنش کرد و گفت : اى ابوعبد اللّه ، رو به قبله دعا بخوانم یا رو به پیامبر ؟مالک گفت : چرا از پیامبر روى بگردانى ؟! آن حضرت ـ روز قیامت ـ دستْ گیر تو و دستْ گیر پدرت آدم است !رو به او باش و از آن حضرت شفاعت بخواه ! چراکه خدااو را شفیع مى گرداند…[۵] قاضى عِیاض از ابن حبیب نقل مى کند که گفت : پس از ورود به مسجد و سلام بر پیامبر و درخواستِ صلوات خدا و فرشتگان بر او ،سوى روضه پیامبر مى روى که میان قبر و منبر قرار دارد ، در آنجا (درحالى که قبر بالا سرت هست) دو رکعت نماز مى گزارى ، سپس باتواضع و احترام ، کنار قبر مى ایستى و بر پیامبر صلوات مى فرستى وآنچه ثنا در خاطر دارى نثارش مى کنى ، و بر ابوبکر و عُمَر (که خداى از آن دو خشنود باد) سلام مى فرستى و بر ایشان دعا مى کنى .رفتن به مسجد قبا و قبور شهدا را [ نیز ] از یاد مبر .مالک در کتاب محمّد مى گوید : هرگاه انسان وارد مدینه مى شود یا از آن بیرون مى آید ودر این میان [ بایسته است ] بر پیامبر صلى الله علیه وآله سلام دهد .خلاصه مذهب مالک این است که زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله موجب قرب به خداست، لیکن زیاده روى در آن، درصورتى که به محذورى بینجامد ، کراهت دارد . امّا مذاهب سه گانه دیگر ، قائل به استحباب اند وکثرتِ این کار را [ نیز ] مستحب مى شمارند ؛ چراکه کارِ خیرِ بیشتر ،خودش خیر است .محمّد عبد الکریم مالکى در المناسک مى گوید :قول مشهور در مذهب مالک این است که : شخص پس از انجام حج و عمره ، براى سلام بر پیامبر و دعا نزد او ، به مسجد آن حضرت درآید … و به بقیع برود و قبور صحابه و تابعین را در آنجا زیارت کند و در مسجد پیامبر صلى الله علیه وآله نماز گزارد ؛ کسى که مى تواند نباید این کار را واگذارد .عبدى در شرح الرساله مى نگارد :اینکه شخص نذر کند پاى پیاده به مسجد الحرام یا مکّه برود،درشریعت ، اَصل [ و خاست گاهى ] دارد که همان حج و عمره اند ؛ و نیز اینکه نذر کند پاى پیاده براى زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله رهسپار مدینه شود [ چراکه ] مدینه از کعبه و بیت المقدس ، برتر است … هرگاه انسان نذرکند پیاده سوى یکى از این سه مکان برود ،اَداى نذر بر اولازم است ؛ کعبه مورد اتفاق علماست و در آن دو مسجددیگر ، اختلاف است .مى گویم : اختلاف ، در انعقادِ نذرى است که براى رفتن سوى مسجد النبى و بیت المقدس ، شخص بر عهده مى گیرد ، نه در زیارت .
[ عمل صحابه و تابعین ]
از چند طریق درباره عبداللّه بن عُمَر نقل شده که نزد قبر پیامبر صلى الله علیه وآله مى آمد و بر آن حضرت سلام مى داد .قاضى عِیاض در الشفاء از بعضى نقل مى کند که گفت :اَنس بن مالک را دیدم که نزد قبر پیامبر صلى الله علیه وآله آمد ، ایستاد ودو دستش را بلند کرد ، گمان بردم مى خواهد نماز بخواند[ امّا دیدم که ] بر پیامبر صلى الله علیه وآله سلام داد و بازگشت .[۶]
[ رو به قبر پیامبر ص هنگام سلام ]
از ابو حنیفه نقل شده که گفت : اَیّوب سَخْتِیانى به مدینه آمد ، به قبرپیامبر صلى الله علیه وآله نزدیک شد ، پشت به قبله و رو به قبر پیامبر کرد و زارگریست .ابراهیم حَرْبى در مناسک خود مى نویسد : پشت به قبله مى کنى و درمیانه قبر رو به پیامبر صلى الله علیه وآله مى گویى : السلام علیک أیّها النبیّ ورحمة اللّه وبرکاته ؛ سلام بر تو اى پیامبر ، و رحمت و برکاتِ خدا بر تو باد .ابن بَطّال در شرح البخارى (بعد از نقل دو قول مشهور) سخن پیامبر صلى الله علیه وآله را مى آورد که فرمود : «میان خانه و منبرم ، باغى ازبوستانهاى بهشت است» و آن گاه مى گوید : براى قول دوّم به این سخن استدلال شده است که : «در بوستانهاى بهشت گردش کنید» ؛یعنى حلقه هاى ذکر و عِلم تشکیل دهید که معناى آن ، تشویق بر زیارت پیامبر صلى الله علیه وآله و نماز در مسجد آن حضرت است .
[ کراهتِ ذکرِ لفظ زیارت ! ]
مالک خوش نداشت کسى بگوید : قبر پیامبر را زیارت کردیم .قاضى عِیاض درباره این دیدگاه مالک ، مى گوید :اگر این کراهت ، به جهت این روایت باشد که : «خدازائرانِ قبرها را لعن کرده است» با اَحادیثى رد مى شود که در آنها پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود : «پیش از این شما را از زیارت قبرها نهى کردم [ از این پس ] آنها را زیارت کنید» ، «هرکه قبر مرا زیارت کند …» مى بینیم که در این احادیث ، لفظ «زیارت» به کار رفته است .و اگر این کراهت ، بدان جهت باشد که «زائر» برتر از«مزور» مى باشد ، پاسخ این است که هر زائرى این ویژگى را ندارد و این سخن عام نیست . در حدیث بهشتیان مى خوانیم : «لِزیارتهم لربّهم» (براى زیارتِ پروردگارشان» . در اینجا با اینکه زائر برتر از مزور نیست ، باعث نشده که لفظ «زیارت» در حقّ مزور ، به کارنرود .به نظر مى رسد منع و کراهت مالک از استعمال لفظ زیارت ، به جهت اضافه این لفظ به قبر پیامبر باشد ، اگرشخص مى گفت : «پیامبر را زیارت کردیم» مالک آن رامکروه نمى شمارد . کراهت مالک از آن روست که پیامبرفرمود : «خدایا قبرم را بتى قرار مده که پرستش شود»«خدا سخت به خشم مى آید بر کسانى که قبر پیامبرانشان را مساجد ساختند» مالک از این کار باز داشت تا ازشباهت به عملکرد این گونه کسان ، جلوگیرى کند و راه سوء استفاده را ببندد .[۷]این سخن قاضى عیاض ، با این اشکال رو به روست که خود پیامبرفرمود : «هرکه قبر مرا زیارت کند» و زیارت را به قبر اضافه کرد مگراینکه قائل شویم این حدیث ، به دست مالک نرسید .و شاید مقصود مالک این باشد که این استعمال از سوى پیامبر صلى الله علیه وآله اشکالى ندارد ، دیگران نباید این حرف را بر زبان آورند .عبدالحق صَقَلى ، از ابو عمران مالکى نقل مى کند که گفت :کراهت مالک از آن روست که گویند : «قبر پیامبر رازیارت کردیم» ؛ چراکه زیارت ، فعلى است که هرکه خواهد آن را انجام مى دهد و هرکه خواهد آن را ترک مى کند ، در حالى که زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله واجب مى باشد [ اختیارى نیست که هرکه خواهد زیارت کند و هرکه خواست نکند ] .عبدالحق مى گوید : یعنى زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله از سنّتهاى واجب است ، شایسته نیست درباره آن ، لفظِ زیارت (آن گونه که در زیارت آدمیان از یکدیگر رایج است) به کار رود ، پیامبرصلى الله علیه وآله والاتر از آن است که بگوییم او زیارت مى شود .دو تفاوت اساسى در این دو جواب هست : الف) جواب عبدالحق ، بر نسبت معناى زیارت به قبر ، تأکید دارد ـ هرچند از به کارگیرى لفظِ زیارت پرهیز شود ـ و جواب قاضى ، عدم نسبتِ لفظ زیارت را به قبر اقتضا مى کند . ب) عبدالحق در کراهتِ لفظ زیارت ، میان «قبر را زیارت کردم » و«پیامبر را زیارت کردم» فرقى نمى بیند و هر دو را ـ از این نظر یکسان مى انگارد ـ امّا جواب قاضى ، فرق میان آن دو را اقتضا دارد .محمّد بن رشد در البیان والتحصیل مى نویسد :مالک مى گوید : مکروه مى دانم که براى زیارتِ خانه خدا ، لفظِ زیارت به کار رود ، و نمى پسندم این سخن مردم را که گویند : «پیامبر را زیارت کردم» و سنگینتر ازاین ، آن است که بگویند پیامبر صلى الله علیه وآله زیارت مى شود .مى گویم : از آنجا که «زیارت» در مردهها به کار مى رود (وزیارت مرده ها کراهت دارد) مالک بر نمى تابد که چنین عبارتى درباره پیامبر استعمال شود …همچنین در «طواف زیارت» مالک مستحب مى دانست که «افاضه» نامیده شود ؛ چنان که خدا مى فرماید : « فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ » ؛[۸] هرگاه از عرفات روانه شدید .. .و گفته اند : مالک بدان جهت در «طواف خانه خدا» و در«رفتن سوى قبر پیامبر» لفظِ «زیارت» را خوش نداشت که این کار براى آن نیست که شخص به پیامبر صله اى دهد یا او را سودى بخشد (طواف کعبه نیز چنین است)بلکه شخص از باب تکلیفى که بر عهده دارد و رغبت به دریافت پاداش از خدا ، این کار را انجام مى دهد .. . نظر درست در تأویل سخن مالک ، دیدگاه ابن رشد است (نه قاضى عیاض) زیرا ابن مَوّاز در الموازیة مى نگارد : اَشهب مى گوید ، از مالک پرسیدند : کسى که از عمره مى آید و سپس مى خواهد سوى «رباط» برود ، آیا باید[ طواف ] وداع کند ؟مالک گفت : مى تواند این کار را انجام دهد یا ندهد . در شگفتم از اینکه لفظ «وداع» به کار مى رود ، این استعمال ،درست نمى باشد ، بلکه نامِ آن «طواف» است ، خدامى فرماید : « وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ » ؛[۹] باید دور خانه خدا طواف کنند …واین را نمى پسندم که کسى بگوید پیامبر را زیارت کردم … پرسیدم : آیا باید به طواف وداع ملتزم بود ؟گفت : طواف [ نه طواف وداع ] عُمَر در این زمینه مى گوید :پایانِ اعمال حج ، طواف بیت [ کعبه ] است .پرسیدم : کسى که به این کار ملتزم است ، آیا هنگام وداع ،مى تواند به پرده کعبه دستاویز شود ؟گفت : نه ، مى ایستد و دعا مى کند .به او گفتند : نزد قبر پیامبر هم چنین است ؟گفت : آرى .کتاب الموازیة از مهمترین کتابهاى داراى قدمت مالکى هاست که بر آن اعتماد دارند . سیاق حکایت اَشهب ، رهنمون است به اینکه مالک به کار بردن لفظِ «زیارت» را مکروه مى شمارد ؛ چنان که در طواف وداع ، واژه «وداع» را ناصواب مى دانست .آیا هیچ مسلمان یا عاقلى ، این توهُّم را مى کند که مالک ، طواف وداع را نمى پسندید ؟!کدام دلیل روشن تر از اینکه رفتن سوى قبر پیامبر و ایستادن و دعادر آنجا ، از امور معلومى است که قبل و بعد از مالک ، جریان داشته است ؟!اگر مالک مى دانست که از این لفظ ، کسى به اشتباه مى افتد ، به آن لب نمى گشود . بر مالک سرزنشى نیست ، سخنِ او ابهامى ندارد ، تنها براشخاص نادان ـ و کسانى که خود را به نادانى مى زنند ـ این لفظ غلط انداز مى نماید .به نظر ما اطلاقِ لفظ «زیارت» نیز اشکالى ندارد ؛ زیرا پیامبر فرمود :«هرکه قبر مرا زیارت کند» (و عذر مالک ، پیش از این گذشت) واین اشکال بر آن وارد نیست که فرمود : «قبرها را زیارت کنید» ؛ چراکه زیارتِ قبور غیر انبیا ، براى آن است که به آنان صله اى ارزانى دارد و بادعا و استغفار ، آنان را سود بخشد .از این روست که شارِمْساحى در کتاب تلخیص محصول (ملقّب به نظم الدرّ) مى گوید : قصد بهره مند شدن از مُرده ، بدعت است مگر در زیارت قبر پیامبرو قبور انبیاى مُرسل .این سخن شارِ مْساحى ، که انسان از زیارت قبور پیامبران مرسل (ونیز دیگر انبیا) بهرهمند مى شود ، مطلب درستى است ، امّا درباره زیارت قبور غیر انبیا ، در آینده ، سخن خواهیم گفت .و امّا درباره زیارتِ خداى متعال ، از سوى اهل بهشت (در صورتِ درستى این سخن) هیچیک ازاشکالات عبدالحق وابن رشد، بر آن وارد نیست؛ چراکه آخرت، جاى تکلیف نیست تا سخن از «وجوب» به میان آید و زیارتِ مردگان ـ در آن سراى ـ معنا ندارد تا توهم کراهت شود .بارى ، مقصود از زیارت ، معناى آن است نه لفظ «زیارت» . از این روهرکه از مالک نقل کرده است که :«حضور نزد قبر پیامبر و سلام بر آن حضرت و دعا در آنجا ، مایه تقرّب [ به خدا ] نیست» بر مالک دروغ بسته است ؛ و هرکه از سخن مالک این معنا را فهمیده ، خطا کرده و دچار گمراهى شده است . حاشا از مالک و دیگر علماى اسلام (بلکه عوام آنها که ایمان قلبى دارند) که چنین عقیده اى داشته باشند
[ نسبت منع از زیارت به اهل بیت ]
عبدالرزاق در المصنَّف به اسناد از حسن بن على علیه السلام نقل مى کندکه آن حضرت گروهى را نزد قبر پیامبر دید و آنان را از این کار نهى کردو فرمود که پیامبر صلى الله علیه وآله فرموده است : «قبر مرا عید مگیرید و خانه هاتان را گورستان نسازید، هرجا هستید بر منصلوات بفرستید ، درود شما به من مى رسد»[۱۰].قاضى اسماعیل در کتاب فضل الصلاة على النبی صلى الله علیه وآله به اسناد از زین العابدین علیه السلام روایت مى کند که : مردى هر صبح زود به زیارت پیامبر صلى الله علیه وآله مى آمد و بر آن حضرت درود مى فرستاد … على بن حسین ازاو پرسید : چرا این کار را مى کنى ؟ گفت : دوست دارم بر پیامبر سلام دهم . على بن حسین فرمود : مى خواهى حدیثى از پدرم برایت بازگویم ؟گفت : آرى .آن حضرت ، از پدرش ، از جدّش روایت کرد که فرمود :رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود : «قبرم را عید مسازید و خانه هاتان را گورستان نکنید ، هرجا که هستید بر من سلام بفرستید ، سلام و صلوات شما به من خواهد رسید»[۱۱] .این حدیث ، بیان مى دارد که آن مرد ، از حدّ متعارف گذشت و ازسنّت ، پا فراتر نهاد .از این رو ، سخن على بن حسین ، با آنچه از مالک گذشت همسوست و انکار اصلِ زیارت نمى باشد یا اینکه آن حضرت دید آن شخص با حضور هر روزه ، خود را به زحمت مى اندازد ، خواست به او تعلیم دهد که از دور نیز سلام به پیامبر مى رسد . این اثر ، براى احتجاج نیامده است ، بلکه براى اُنس یافتن با امرى است که در این اثر مطلق احتمال مى رود و نمایاندنِ وجهى از وجوه تأویل .چگونه مى توان تصوّر کرد که کسى از سَلَف از زیارت پیامبر صلى الله علیه وآله منع کند با اینکه همه بر زیارتِ مردگان ، اتفاق نظر دارند . در حقّ پیامبر صلى الله علیه وآله و دیگر انبیا (که بر اساس اَحادیث زنده اند، نه مرده) چه جاى این سخن است ؟
[ حدیث خانه ام را عید مسازید ]
از پیامبر صلى الله علیه وآله روایت شده که فرمود : «لا تَجْعَلُوا بَیْتی عیداً» ؛[۱۲]خانه ام را عید قرار مدهید .بخارى ، احمد بن حنبل و ابو حاتم و … در «عبداللّه بن نافع صائغ»که در سند این حدیث هست ، خدشه کردهاند . اگر این حدیث ثابت شود ، به نظر زکى الدین مُنْذِرى ، احتمال مى رود که مقصود ، تشویق به کثرت زیارت قبر پیامبر صلى الله علیه وآله باشد و اینکه آن قدر مورد بى مهرى قرارنگیرد که اشخاص جز در اوقاتِ خاص (مانند زمان عید که در هر سال دو بار رخ مى دهد) آن حضرت را زیارت نکنند .مؤیّد این تأویل ، جمله دیگرى است که در همین حدیث هست :«لا تَجْعَلُوا بُیُوتکم قُبُوراً» (خانه هاتان را گورستان نسازید) یعنى نمازدر خانه تان را آن قدر ترک نکنید که چون گورستان شود که کسى در آن نماز نمى گزارد .مى گویم : احتمال مى رود که مقصود این باشد که وقتِ خاصى رابراى زیارت پیامبر در نظر نگیرد که در روز معینى (مانند ایام عید) به زیارتش بروید ، زیارتِ پیامبر صلى الله علیه وآله روز خاصى ندارد، هرروزى مى توان او را زیارت کرد .و نیز احتمال مى رود مراد این باشد که قبر مرا محل گرد هم آیى و درآنجا ماندن و جشن و سرور و خود آرایى ، نسازید ، بلکه تنها براى زیارت و سلام و دعا بیایید و سپس بازگردید .
[۱] . الشفاء ۲ : ۱۹۴ و در چاپى ، ص۷۴ . [۲] . الأحکام السلطانیه : ۱۰۸ ـ ۱۰۹ . [۳] . بنگرید به ، ردّ المحتار على شرح المختار ۲ : ۲۵۷ . [۴] . المغنى ابن قدامه ۳ : ۵۸۸ . [۵] . الشفاء ۲ : ۲۰۱ ـ ۲۰۶ ، فصل ۹ . [۶] . الشفاء ۲ : ۱۹۸ ، فصل ۹ . [۷] . الشفاء ۲ : ۱۹۵ ـ ۱۹۷ ، فصل ۹ . [۸] . سوره بقره ۲ آیه ۱۹۸ . [۹] . سوره حج ۲۲ آیه ۲۹ . [۱۰] . المصنّف ۳ : ۵۷۷ ، حدیث ۶۷۲۷ ؛ المصنّف ابن اَبى شیبه ۳ : ۲۲۶ ، باب ۱۴۶ ،حدیث ۵ . [۱۱] . فضل الصلاة على النبى صلى الله علیه وآله : ۳۳ . [۱۲] . سنن ابى داود ۱ : ۴۵۳ ، حدیث ۲۰۴۲ .