اصل نامه امام ع بخش۲– نامه امام على ع به قاضى اهواز
۸۰ . لا ربا فی حَیَوان ؛در حیوان ، ربا وجود ندارد . ۸۱ . لا تَأْخُذ النّاسَ بالإِحَن ؛[۱]کینه مردم را به دل مگیر . ۸۲ . إذا کان فی الحَدِّ «عَسى » و«لَعَلّ» فَاجْتَنِبْهُ ؛هرگاه در [ اجرا و حکم ] حَد ، «بسا» و «شاید» پیش آمد ، از آن بپرهیز . ۸۳ . إیّاکَ والوُقوفَ فی ما عَلِمْتَهُ ، وکُلُّ ناظرٍ مسئولٌ عن عِلْمِه وعَمَلِهِ وقوله وإرادَتِه ؛[۲]بپرهیز از اینکه در برابر دانسته هایت بِایستى ! هر ناظر و بیننده اى از علم و عمل و قول و اراده اش ، مسئول است . ۸۴ . لا تَخُنْ مَن خانَکَ ؛[۳]به کسى که تو را خیانت کرد ، خیانت مکن .
۸۵ . أَوْفِ صَفَقَتَکَ ؛[۴]آنچه را در معامله قرار گذاشته اى ، به طور کامل بپرداز . ۸۶ . أَدِّ أَمَانَتَکَ ؛[۵]امانتت را اَدا کن . ۸۷ . صِلْ مَن قَطَعَکَ ، وَأَعْطِ مَن حَرَمَکَ ؛[۶]با هرکه رابطه اش را با تو برید ، ارتباط برقرار ساز ؛ و به هرکه محرومت ساخت ، عطا کن [ و نیازش را برآور ] . ۸۸ . أَحْسِنْ إلى مَن أَساءَ إلیک ؛[۷]به هرکه به تو بدى کرد ، خوبى کن . ۸۹ . أُعْفُ عَمَّن ظَلَمَک ؛[۸]از کسى که به تو ظلم کرد ، درگذر ۹۰ . أُدْعُ لِمَن نَصَرَکَ ؛[۹]هرکه را یارى ات کرد ، دعا کن . ۹۱ . أُشکُرْ مَن أعطاکَ ؛[۱۰]از شخصى که [ چیزى ] ارزانى ات داشت ، تشکر کن . ۹۲ . تَواضَع لِمَن ابْتَلاکَ ؛[۱۱]در پیشگاهِ خدا ، که مبتلایت ساخت ، فروتن باش . ۹۳ . احْمد اللّهَ عَلَى ما أوْلاکَ ؛[۱۲]خدا را بر نعمتهایى که به تو داده ، ستایش کن . ۹۴ . لا یُنَحْ[۱۳] بِبَلَدٍ لک فیه سلطانٌ ؛[۱۴]در شهرى که تو در آن حکم مى رانى ، نباید بر مردگان مویه کنند . ۹۵ . لا تُظْهِرِ المعازِفَ ؛ فإنّها تُعَجِّل الدَمارَ وتُخَرِّب الدِیارَ ؛به ساز و آواز میدان مده ؛ چراکه این کار ، به نابودى شتاب مى بخشد و آبادى ها را ویران مى کند . ۹۶ . عَظِّمِ الجُمُعَةَ ، واترُک اللَغَطَ ، وتَطَهَّرْ وتَطَیَّب ؛نماز جمعه را بزرگ بدار ، و غوغا و هیاهو را واگذار ؛ و خود را پاکیزه کن و بوى خوش بزن . ۹۷ . لا تُرَدُّ المرأَةُ إلاّ مِن جُنُونٍ أو جُذامٍ أو بَرَصٍ أو داءٍ فی فَرْجٍ یَمْنَعُ إذا مانُکِحَتْ ؛عقد ازدواج فسخ نمى شود مگر در صورتى که زن به جنون یا جذام یاپیسى گرفتار باشد یا بیمارى و دردى در مهبل او باشد که از آمیزش جنسى جلوگیرى کند . ۹۸ . إذا انْجَذَمَ العبدُ ، عُتِقَ ؛هرگاه برده ، جذام گیرد ، آزاد مى شود . ۹۹ . لا تَسْتَعْمِل مَن لا یُصَدِّقُ قولَکَ فینا[۱۵] ؛[۱۶]کسى را که سخنت را درباره ما تصدیق نمى کند ، به کار مگمار . ۱۰۰ . اتَّقِ الرُؤَساءَ واَتْباعَ الهواء ؛از رؤسا و پیروان هوا و هوس ، بپرهیز . ۱۰۱ . لا تَدَعْ أَن تَنْصَحَ أَهْلَک ؛ فإنَّکَ عنهم مسئولٌ ؛[۱۷] خیر خواهى و نصیحتِ کسانت را رها مکن ؛ چراکه نسبت به آنان مستولى [ و بازپرسى مى شوى ] . ۱۰۲ . وَاعْلَم بأنّی وَلَّیْتُکَ لِثقتی بک ، فلا تُخْلِفْ ما أَمَّلْتُه فیک ؛بدان که به جهت اعتمادم به تو ، به کارت گماشتم ؛ پس بر خلافِ آنچه ازتو امید دارم ، عمل مکن . ۱۰۳ . اُطْرُد عن بابکَ مَن لا حاجةَ لک به ؛کسى را که نیازى به او ندارى [ افراد مزاحم را ] از پیش خود بران . ۱۰۴ . اِعْلَم أَنَّ هذِهِ الولایةَ أَمانَةٌ ؛ فَمَن جَعَلَها خیانةً علیه لَعْنةُ اللّه ؛[۱۸]بدان که این ولایت ، امانت [ الهى ] است ؛ پس هرکه در آن خیانت کند ،لعنت خدا بر اوست . ۱۰۵ . مَن استَعْمَلَ خائِناً فإنَّ محمّداً أَبْرَءُ منه فی الدُّنیا والآخرة ؛[۱۹]هرکس خائنى را به کار گیرد ، حضرت محمّد صلى الله علیه وآله در دنیا و آخرت از اوبیزار است . ۱۰۶ . إذا قَرَأْتَ کتابی هذا ، فَنَحِّ ابن هَرَمَة عَن السُّوق ، وأَوقِفْهُ للنّاسِ ونادِ علیه واسْجِنْهُ .واکتُب إلى أهلِ عَملک تُعْلِمُهُم بِأَمْری فیه .لا تَأْخُذْکَ فیه غفلةٌ ولا تفریطٌ،فَتَهْلَکَ أو أَعْزِلَکَ أَخْبَثَ عَزْلَةٍ ، وأَعوذُ باللّه من ذلک.فإذا کانَ یوم الجُمُعة ، فَأَخْرِجْهُ مِنَ الحَبْس وَاضْرِبْهُ خَمْسةً وثلاثینَ سَوْطاً وطُفْ به الأسواقَ .مَن أَتى بشهادةٍ علیه ،فأَحْلِفْهُ مع شهادته، وَادْفَع إلیهِ من مالِهِ .وَمُر به إلى الحَبْس مقبوحاً مشبوحاً[۲۰] .وَاحْزِمْ رِجلَیْه بِحِزام ، وَأَخْرِجْهُ وقتَ الصلاة ، ولا تُخَلِّ بینَه وبینَ مَن أتاهُ بِمَطْعَمٍ ومَشْرَبٍ ،[۲۱] ولا تَدَعْ لِمَن یَدْخُلُ إلیه لِتَلْقینِ اللدَدِ ویُرَجِّیه الخلاصَ .إن صَحَّ عندک أنَّ أَحَداً لَقَّنَهُ ما یُؤذى مُسلماً ، فَاضْرِبْهُ بالدِرَّةِ ، وَاحْبِسْهُ حتّى یَتُوبَ .أَخْرِجْ أَهْلَ السِجْنِ [ فِی اللَّیْلِ ] إلى صَحْنِ السِجْن إلاّ ابنَ هَرَمَه[۲۲] (أن تخافُ موتَهُ فتخرجَهُ مع أَهْلِ السِجنِ إلى الصَحْن ) فإن[۲۳] بَرِئ فَاضْرِبْهُ ـ بعدَ ثلاثینَ یوماً ـ خمسةً وثلاثینَ سَوْطاً ؛[۲۴]هنگامى که این نامه ام [ به تو رسید و آن ] را خواندى ، ابن هَرَمَه را از بازاربرکنار ساز [ در میدان شهر ] او را مقابل مردم نگه دار و جار بزن [ که وى مرتکب خیانت شده است و سپس ] او را به زندان افکن .و به کارگزارانت ، بنویس و از این دستورم درباره وى ، با خبرشان ساز .مبادا درباره ابن هَرَمَه غفلت یا کوتاهى کنى که (نزد خدا) هلاک مى شوى یا به بدترین شیوه ، تو را عزل کنم و از این کار به خدا پناه مى برم .هرگاه روز جمعه فرا رسید ، ابن هَرَمَه را از زندان درآر و ۳۵ تازیانه بزن و در بازارها بگردان .هرکس شاهدآورد [ که به او مالى داده است ] افزون بر شهادت ، او راسوگند ده ، و از مال ابن هَرَمَه ، به او بپرداز .و دستور ده که او را به زشتى و به حالت شخص صلیب زده شده ، به زندان درآورند . با طنابى پاهایش را ببند و وقت نماز [ بازش کن و ] او را بیرون آور . میانِ او و کسى که برایش خوراک و آشامیدنى مى آورد ، مانع مشو ، و نگذارکسانى که نزدش مى آیند ، کینه توزى [ از شاکیان و سرسختى ] را تلقینش کنند و او را به رهایى امیدوار سازند .اگر برایت ثابت شد که کسى او راچیزى یاد داده که به مسلمانى آزارمى رساند ، او را تازیانه بزن و حبس کن تا توبه کند .زندانیان را شب هنگام به صحنِ زندان آور مگر ابن هرمه را (و اگر بیمِ مرگ او رود ، او را نیز با اهل زندان به فضاى باز بیاور) هرگاه ـ پس از ۳۰روز ـ [ جاى تازیانه ها ] بهبود یافت ، ۳۵ ضربه شلاّق دیگر بزن . ۱۰۷ . وبَلَغنی أنَّ مِنَ النّصارى یَعْمَلُونَ فی الثیاب التماثیلَ ، فأَحْضِرْهُم إلیک ،وَانْهَهُمْ وأَوجِعْهُم أَدَباً ؛به من خبر رسیده که نصارا در لباسها صورت هایى را نقش مى بندند ،آنها را به حضور خویش فراخوان و از این کار بازشان دار و دردناک ادبشان کن . ۱۰۸ . لا تَدَعِ المَجوسَ یُظْهِرونَ مَعازِفَهُم ، ولا النَّصارى صَلیبَهُم ولا خُمُورَهم ، ولا الیَهودَ شوفارهم ؛ فَمَن أَحْسَنَ ذلک ، أَحْسِنْ تَأْدیبَهُ وفَرِّق جَماعَتَهُم ؛مگذار مجوس دفّ و چنگ خود راآشکارا بنوازند ، و نصارا صلیب خود را عَلَم کنند و از مراسم آیینى خود [ شراب مخصوص ] دم زنند ، ویهود شیپورهاشان را بر افروزند ؛ هرکه جانانه به این کارها دست یازید ،جانانه ادبش کن و جماعتِ آنان را پراکنده ساز [ مراسمشان را به هم بزن ] . ۱۰۹ . نَحِّ المَجوسَ مِنَ القَصّابینَ ؛زردشتى ها را از میان قصّابها پاکسازى کن . ۱۱۰ . إنْهَ أَهْلَ المواشِیَ أَنْ یَنْزِلُوا بِقُرْبِ الزَرْعِ وَالشَّجَرِ ؛رمه داران [ عشایر کوچ نشین ] را بازدار از اینکه نزدیک زراعتها و باغها فرود آیند . ۱۱۱ . مَن أَهْمَلَ بَهِیمَتَهُ على زَرْعِ غَیْرِه ، غَرِمَ ما أَفْسَدَتْهُ ؛ هر کس درنگه دارى حیوانش سهل انگارى و کوتاهى کند و آن حیوان به زراعتِ دیگرى درآید ، باید خسارتى را که حیوان به زراعت مى زند ،بپردازد . ۱۱۲ . لا تَدَع الزُرّاعَ یَقْطَعُونَ طُرُقَ العامّة[۲۵] ؛مگذار که کشتکاران ، راههاى عمومى مردم را [ شیار زنند و ] قطع کنند ۱۱۳ . خُذْ مَنْ قِبَلِکَ یَحْفَظُ الزَّوال لا یشغلک عمّا وَصّیتُکَ به ، تَلْقَى اللّهَ أَبْیَضَ الوَجْه ؛مواظب اَطرافیانِ خود باش ، از خطر نابودى مصون مى مانى ؛ از آنچه تورا سفارش کردم ، دست بر مدار ، خدا را روسفید ملاقات خواهى کرد . ۱۱۴ . مُر أَصْحابَ المَسالِحِ أن یَحْفَظُوا مَن مَرَّ بهم مِن خائفٍ أو ذی حاجة حتّى یَأْمَنَ ؛به مأموران امنیتى دستور ده از کسانى که به جهت ترس یا نیازى نزدشان مى روند ، پاسدارى کنند تا ایمنى یابند . ۱۱۵ . مَن تَقِف به دابّتُهُ أو کَلَّتْ ، فَلْیُعِینُوه کائناً مَن کانَ ؛هرکه حیوانش او را از حرکت بازداشته یا مرکبش درمانده ، او را یارى رسانید ، هرکه مى خواهد باشد . ۱۱۶ . لا تَمْنَعُوا فاضِلَ الماءَ والرّسل ؛زیادى آب و فزونى مرتع و علف را از دیگران دریغ مدارید . ۱۱۷ . إنْهَ عن الحُکْرَة ، فَمَن رَکِبَ النَهْیَ فَأَوْجِعْهُ ضرباً ؛ازاحتکار نهى کن ، و هرکه پس از نهى، مرتکب آن شد ، دردناک تعزیرش کن . ۱۱۸ . أَظْهِر مَن احتَکَرَ ؛[۲۶]کالاها و اجناسِ کسى را که احتکار کرده ، در معرض دید و خرید توده مردم درآر . ۱۱۹ . مَن أَضَرَّ بالنّاسِ فی أَسْواقِهِم فاجْلِدْهُ ؛هرکس را که به بازار مردم آسیب وارد سازد ، تازیانه بزن . ۱۲۰ . لا تَدَع فی الصَیارَفة إلاّ المُسلمین ؛[۲۷]در بازارصَیْرفى ها جز مسلمانان را باقى مگذار . ۱۲۱ . لا تَدَع أَحَداً یُظهِر الرِّبا ، فَیَمْنَع البَرَکةَ ، فإذا مُنِعَ الخیرُ کانتِ السِنُونُ جَدْبَةً ؛نگذار کسى ربا را رواج دهد ؛ چراکه این کار ، برکت را از بین مى برد وآن گاه که خیر و برکت از میان رفت ، خشکسالى پدید مى آید . ۱۲۲ . مَن دُعِیَ إلیکَ فَأَبى ، فاسْجِنْهُ ؛هرکه نزدت احضار شود و از آمدن روى برتابد ، زندانى اش ساز . ۱۲۳ . عَلِّمِ النّاسَ العدلَ فی الأَهْلِ والوَلَد ؛عدالت ورزیدن نسبت به زن و فرزند را به مردم بیاموزان . ۱۲۴ . لِلرَّجُلِ أَن یَتَزَوَّجَ أَرْبعاً ، فإن لم یَفْعَل ، فَلَهُ أن یَفْعَلَ فی لیلةِ کلِّ واحدةٍ مِنهنّ ما أَحَبّ ؛مَرد مى تواند چهار زن بگیرد [ و هر شب را به نوبت در خانه یکى از آنهابماند ] اگر این کار را نکرد [ و مثلاً دو زن گرفت ] شبهاى اضافى رامى تواند در خانه هر کدام از آنها که دوست مى دارد ، سپرى سازد . ۱۲۵ . لا ضَرَرَ ولا إضْرارَ ؛ضرر و زیان به خود و دیگرى ، ممنوع است . ۱۲۶ . المُضارَبَة لِغیر السُنّة فی النار ؛مضاربه اى که بر اساس سنّت نباشد ، انسان را دوزخى مى سازد . ۱۲۷ . لا یَنام الرَّجُلُ بَیْنَ حُرَّتَیْنِ ، ولهُ أنْ یَنامَ بَیْنَ إِ مائِهِ ؛شخص نباید میانِ دو زنِ آزادش بخوابد ، او مى تواند میان کنیزانش بخوابد . ۱۲۸ . لا یُظْهِر الرَّجُلُ عَوْرَتَه لِحُرَّة ، ولا یُنْفِق على أَمَتِهِ کَنَفَقَتِهِ عَلى الحُرَّة ؛شخص نباید عورتش را براى زنى (به جز همسرش ) بنمایاند ، و برکنیزش آن گونه که بر زن آزاد نفقه مى پردازد ، هزینه نکند . ۱۲۹ . لا یَتَطَهَّرْ بِحَیْثُ تَراهُ الحُرَّةُ إلاّ من علَّة ؛مرد نباید در جایى طهارت کند [ و عورتش را بشوید ] که زنى (به جزهمسرش) او را بنگرد مگر به جهت عذرى . ۱۳۰ . الأَمَةُ المُؤمِنَة ، خیرٌ من الحُرَّةِ العاصیة ؛کنیز مؤمن ، بهتر از زنِ آزاد عاصى (سرکش) است . ۱۳۱ . لِلوَلَدِ نَفَقَةٌ وکِسْوَةٌ حتّى یَسْتَغْنِیَ ، فَأمّا القَرابَةُ فَتُوصَلُ ما لم تکُن قَطیعَتُهم مِن کُفْر ؛نفقه و پوشاک فرزند تا زمانى است که وى بى نیاز شود ، امّاخویشاوندان ، باید تا آنجا رسیدگى شوند که از قطعِ پیوند با آنها ، کفر لازم نیاید . ۱۳۲ . الجیرانُ ، یُعادُ مَرِیضُهُم وتُشْهَدُ جنایِزُهُم وتُفْتَقَدُ أَحوالُهُم ؛ فَأَمّا المَمْلوک ، فَلَهُ طَعامُهُ وشَرابُهُ وکِسْوَتُهُ ، لا یُکَلَّفُ ما لا یُطِیقُ ؛ حقّ همسایگان این است که بیمارانشان ، عیادت شوند و در تشییع جنازه هاشان ، شخص حضور یابد و احوالشان پرسیده شود .امّا حقّ برده ، این است که خوردنى و آشامیدنى و پوشیدنى اش تأمین گردد ، و کارى فراتر از توانش از او نخواهند . ۱۳۳ . لا تَتَکَلَّم فی الطَّلاق ، عافِ نَفْسَکَ مِنه ما وَجَدْتَ إلى ذلک سبیلاً ، فإنْ غَلَبَکَ[۲۸] أمْرٌ علیه فَأَجْرِهِ عَلَى المِنهاجِ ، وإلاّ انْدَرَسَتْ طُرُقُ المَناهِجِ ؛[۲۹]درباره طلاق سخن مگوى و تا زمانى که راه گریزى مى یابى خود را از آن مُعاف دار ؛ اگر ناگزیر به انجام آن شدى ، به روش کتاب و سنّت اجرایش کن وگرنه ، راه هاى درست از بین مى رود . ۱۳۴ . لا حِمى إلاّ ظَهْرُ مُؤمن ، وَحریمٌ مِن حِصْنٍ أو نَهَر ؛[۳۰]قرقگاهى نیست مگر پشتِ مؤمن و حریمِ دژ (قلعه) یا نَهر . ۱۳۵ . الحُرمةُ بینَ النّساء والرجالِ هی الحُجُبُ بینَ الحلالِ والحرامِ ، وحُرمةُ الحُرَمِ کَحُرمةِ ما جاوَزَ الأربَعَ مِنَ الحرائر ؛[۳۱]حریم میان زن و مرد ، همان پرده و مانع است ، و حریم میان حلال وحرام ، مرتعى ندارد ، و حریمى است که رَحِم ( خویشاوندان) آن را پدیدمى آورد ، و حریمى که از ازدواج با چهار زنِ آزاد به وجود مى آید .[۳۲] ۱۳۶٫لا تُبْعِد قولَ أَهْلِ الذَّکاءِ ، تقضِ من غیر فَهْمٍ ؛نظر هوشمندان [ و نخبگان ] را بعید مشمار ، وگرنه ، نابخردانه حکم خواهى کرد . ۱۳۷ . « وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً »[۳۳] وقد حَمَّلْتُکَ مِنَ القضاء ما تَحْتَمِلُ ،وَحَدَّثْتُکَ مِنَ القول ما تَفْهَمُ ، فلا تَضَعْ کتابی مِن یَدَیْکَ حتّى تَفْهَمَهُ .وَاکْتُب إلیَّ بِما یَرِدُ علیکَ مِنَ النوازِلِ ، وما فَعَلْتَ فی السُّوق ؛«نا امید است آن که با بارى از ظلم و ستم به پیشگاه الهى رود» . پاره اى ازاحکام قضاوت را برایت بیان داشتم و سخنانى را باز گفتم که در آنهابیندیشى ، پس تا آنها را نفهمیده اى این نوشته را بر زمین مگذار .حوادثى که برایت پیش مى آید ، برایم بنویس [ و نیز ] عملکردت را دربازار برایم گزارش کن . ۱۳۸٫وَمَن اخْتَرْتَ بعد الخائنِ ابنِ هَرَمَة، فانْقُل إلیه رِزْقَهُ ؛[۳۴] پس از ابن هرمه خائن ، هرکه را بر امر بازار گماردى ، رزق (و حقوق) اورا برایش بفرست . ۱۳۹ . وقد وجَّهْتُ إلیک مِن مالی عشرین دیناراً وخَمْسَ أَواقٍ مِنَ الفِضَّة ، لِبناءالمسجد الّذی فی طریقِ المارّة ، فإن عَجزْتَ فَمُر ابنَ حکیم یَتَوَلاّه ؛ فإن نَفَدَت النَفَقَةُ ، فاکْتُب إلَیَّ أُنْفِذْ إلیک .واحذَر التزاویق والشرافات فإنّ المساجدَ حِمَى اللّه .از مالى که در دستم هست ، ۲۰ دینار و ۵ اَوقیه نقره[۳۵] برایت فرستادم تادر طریق رفت و آمد مردم ، مسجدى را بسازى ، اگر این کار را نتوانستى ازابن حکیم بخواه که عهده دار آن شود ، و اگر این پولها تمام شد ، برایم بنویس تا برایت بفرستم .از نقش و نگار و کُنگُره ،[۳۶] بپرهیز ؛ چراکه مساجد قرقگاه خداست . ۱۴۰ . واللّه یُفِیْکَ أَجْرَکَ ویُثیبَکَ بِأَحْسَنِ أَعْمالک ؛خدا اجرِ کامل ارزانى ات دارد و به بهترین اعمالت ، پاداشت دهد
والسلام علیک ورحمةُ اللّه وبرکاتُه ؛
سلام بر تو و رحمت و برکاتِ خدا بر تو باد .
منابع و مآخذ
۱ . دستور معالم الحِکَم ومأثور مکارم الشِیَم ؛ قاضى محمّد بن سلامه قُضاعى (م۴۵۴ه) طبع محمّد سعید رافعى ـ المکتبة الأزهریّة ـ مطبعة السعاده ،مصر ۱۳۳۲ه . ۲ . دعائم الإسلام ؛ قاضى نُعمان بن محمّد مصرى (م۳۶۳ه) چاپ مصر . ۳ . غُرَر الحِکَم ودُرَر الکَلِم ؛ آمدى ، مکتب الإعلام الإسلامى (دفتر تبلیغات اسلامى ) قم ، ۱۴۱۳ . ۴ . قضاء حقوق المؤمنین ؛ سدید الدین بن طاهر صورى (از عالمان قرن ۶)تحیق : حامد خفّاف ، مؤسّسه آل البیت ، قم ۱۴۰۸ه . ۵ . مستدرک الوسائل ؛ میرزا حسین نورى ، مؤسسه آل البیت ، قم ۱۴۰۰ه . ۶ . نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه ؛ شیخ محمّد باقر محمودى ، چاپ اوّل ، نجف ۱۳۶۷ه .
[۱] . این سخن ، در «دستور معالم الحکم : ۷۳» با تکملهاى آمده است . [۲] . دستور معالم الحکم : ۷۶ با اندکى اختلاف . [۳] . دعائم الإسلام ۲ : ۴۸۷ ، رقم ۱۷۴۱ ؛ نزدیک به این حدیث در «دستور معالم الحکم : ۷۲» هست . [۴] . در «دعائم الإسلام ۲ : ۴۸۷ ، رقم ۱۷۴۱» واژه «ووَفِّ» ضبط است و عطف بر حدیث پیشین مى باشد . [۵] . دعائم الإسلام ۲ : ۴۸۷ ، رقم ۱۷۴۱ . [۶] . همان ، بدونِ عبارت «صِلْ من قطعک» . [۷] . همان ، با افزودنِ عبارتِ «وکافِ من أحسن إلیک» ؛ دستور معالم الحکم : ۶۹ . [۸] . دعائم الإسلام ۲ : ۵۸۷ ، رقم ۱۷۴۱ (و ص۵۳۴ ، رقم ۱۸۹۹) . [۹] . همان ، عطف بر حدیث سابق . [۱۰] . همان ؛ و بنگرید به ، دستور معالم الحکم : ۶۹ . [۱۱] و۷ . همان . [۱۲] [۱۳] . در نسخه خطّى «لا تناج» ضبط است . [۱۴] . در «دعائم الإسلام ۱ : ۲۲۶» و در«مستدرک الوسائل ۱۳ : ۹۳ ، حدیث ۱۴۸۶۸» و نیز جلد ۲ ،ص۴۵۰ ، حدیث ۲۴۳۵ به نقل از این نامه حضرت ، آمده است : إیّاک والنوح على المیّت بِبَلَدٍ لک فیه سلطان . [۱۵] . در دعائم الإسلام ، این گونه ضبط است ؛ و در نسخه خطّى «فیه» مى باشد . [۱۶] . در «دعائم الإسلام ۲ : ۵۳۰ ، رقم ۱۸۹۰» افزون بر این عبارت ، آمده است : وَإلاّ فاللّهُ خَصْمک وطالبُک ، لا تُوَلِّ أَمْرَ السوقِ ذا بدعة وإلاّ فأنت أعلم ؛ وگرنه خدا دشمن توست و بازخواستت مى کند ؛ بدعتگذار را بر امر بازار مگمار وگرنه خود بهتر دانى . [۱۷] . دستور معالم الحکم : ۷۲ . [۱۸] . در «دعائم الإسلام ۲ : ۵۳۱ ، رقم ۱۸۹۲» عبارت «إلى یوم القیامه» بر آن افزوده شده است . [۱۹] . دعائم الإسلام ۲ : ۵۳۱ ، رقم ۱۸۹۲ . [۲۰] . در دعائم الإسلام «منبوح» ضبط است . در «المعجم الوسیط» آمده است : شَبَحَ الشَخْصَ : مَدَّهُ لِیَجْلِدَه أو مَدَّه کالمصلوب ؛ شخص را درازکرد تا تازیانه بزند یا او را به شکل شخص به صلیب کشیده شده ، درآورد . [۲۱] . در دعائم الإسلام افزون بر این آمده است : أو ملبس أو مفرش . [۲۲] . در دعائم الإسلام «غیر ابن هرمه» ضبط است ، و عبارت داخل پرانتز از این مأخذ مى باشد . [۲۳] . ظاهر چنین است ، در نسخه خطى «فإنّه» ثبت است و در دعائم الإسلام مى خوانیم : فإن رأیتَ به طاقةً أو استطاعة فاضربه ؛ اگر طاقت و توانایى در او دیدى ، تازیانه اش بزن . [۲۴] . بنگرید به ، دعائم الإسلام ۲ : ۵۳۱ ، رقم ۱۸۹۰ با اندکى اختلاف و اضافات . [۲۵] . ضبط درست به نظر چنین است . در نسخه خطّى «طرف القامه» ضبط است . [۲۶] . در «دعائم الإسلام ۲ : ۳۶ ، رقم ۸۰» این حدیث با اتصال به حدیث پیشین ، با این لفظ است : … ثمّ عاقبه بإظهار ما احتکر . [۲۷] . در «دعائم الإسلام ۲ : ۳۸ ، رقم ۸۰» آمده است : امام على علیه السلام در نامهاى به رفاعه ، او را امر کرد که اَهل ذمه را از صرف [ معامله طلا و نفره و ... ] طرد کند . [۲۸] . در نسخه خطى «علیک» ضبط است . [۲۹] . در «دعائم الإسلام ۲ : ۱۷۶ ، رقم ۶۳۴» آمده است : اگر آن بر تو چیره شد ، به باقوامترین روش آن را برافراز ؛ چراکه شیوه هاى [ درست ] ازدواج و طلاق از میان رفت و بدعتگذاران آن را تغییر دادند . [۳۰] . دستور معالم الحکم : ۱۳۷ با اندکى اختلاف . [۳۱] . همان (در این مأخذ ، این حدیث ، در ادامه روایت سابق است) . [۳۲] . ترجمه با توجّه به متنِ کتاب «دستور معالم الحکم : ۱۳۷» صورت گرفت . [۳۳] . سوره طه ۲۰ آیه ۱۱۱ . [۳۴] . در «دعائم الإسلام» ۲ : ۵۳۱ ، رقم ۱۸۹۰» این سخن ، بعد از فقره ۱۰۶ با این لفظ آمده است :واکتب إلیّ بما فعلتَ فی السّوق ، وَمَن اخترتَ بعد الخائن ، واقطع عن الخائن رزقه . [۳۵] . هر اَوقیه معادل ۵/۷ مثقال ۲۸ گرم است (م) . [۳۶] . کُنگُره : دندانه ، دندانه سر دیوار … دندانه هاى مثلث یا نیم دایره که از گِل یا سنگ یا آجر بر بالاى دیوار یا برج و بارو مى سازند فرهنگ فارسى عمید ، واژه کنگره .