محتواى نامه بخش ۴ –نامه امام على ع به قاضى اهواز

محتواى نامه بخش ۴ –نامه امام على ع به قاضى اهواز

۱۱ . همراهى  با مختار

آن گاه که رِفاعة بن شدّاد (امیر توّابین) با باقى  مانده سپاهش ـ که ۳۰۰جنگجو بودند ـ از «عین الوَرْدَه» به کوفه باز آمد ، مختار بن عُبَیده ثقفى  درزندان به سر مى ‏برد ، به رِفاعه نامه نوشت و براى  کسانى  که به قتل رسیدنداو را تسلیت گفت و براى  آنها رحمت طلبید و به حالشان غبطه خورد ؛چراکه به شهادت رسیدند و به پاداشى  سترگ دست یافتند .مختار ، نوشت :مرحبا به گروهى  که خدا پاداش آنها را هنگام انصراف از نبرد ،دو چندان ساخت و آن گاه که بازگشتند ، انصراف آنها راپسندید .

بدانید که به پروردگار کعبه ، هیچ یک از شما گامى  برنداشتید ونگاه خیره‏اى  نکردید جز اینکه پاداشِ الهى  در آن ، بزرگ‏تر ازدنیاست و آنچه در دنیا هست .سلیمان، روزگار خویش سپرى  ساخت و خدا جانش را گرفت و در کنار اَرواح پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان قرارداد . او آن فرماندهى  نبود که به وسیله ‏اش پیروزى  رامى ‏جستید . منم آن امیرى  که مأمورم و اَمینى  که مأمونم ؛ کُشنده گردن‏کشان ، انتقام گیرنده از دشمنانِ خدا ، و قصاص‏گرتبهکاران (به خواست خدا) .پس ساز و برگ فراهم آورید و آماده باشید ، مژده دهید وشاداب و خوش‏حال باشید ! من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر و خون‏خواهى  اهل‏بیت ، فرا مى ‏خوانم .وى  پیش از آمدنشان ، مردم را به هلاکت آنها خبر داد .[۱]این نامه را سِیحان بن عمرو (مردى  از بنى  لیث ، از عبدالقیس) آورد ، آن را میانِ آسترِ کلاهش جاسازى  کرده بود . وى  نامه را نزد رِفاعة بن شدّاد ومُثَنّى  بن مُخَرِّبة العبدى  و سعد بن حُذَیفة بن یمان و یزید بن اَنس و اَحْمر
بن شُمَیْط اَحْمَسى  و عبداللّه‏ بن شدّاد بَجَلى  و عبداللّه‏ بن کامل ، آورد و براى آنها خواند .آنان ، ابن کامل را سوى  مختار فرستادند و گفتند که به او بگو : ما نامه ‏ات را خواندیم و ما کسانى  هستیم که [ دوست مى ‏دارى  و ] شادت مى ‏سازد ، اگرمى ‏خواهى  که بیاییم و تو را از زندان درآوریم ، این کار را مى ‏کنیم .ابن کامل آمد ، وارد زندان شد و مختار را از آن پیغام باخبر ساخت .مختار به اجتماع شیعه براى  [ قیام ] او شادمان گشت و به ابن کامل گفت که به آنان بگوید : این کار را نکنید ، من همین روزها از زندان بیرون مى ‏آیم .[۲]ابن کثیر مى ‏گوید :رفاعةُ بن شدّاد (همان کسى  که به همراه باقى  مانده سپاه توّابین به کوفه بازگشت) به مختار نوشت: ما همان گونه ‏ایم که دوست مى ‏دارى .[۳]چون اهل یمن به «جَبّانه سبیع» گرد آمدند ، وقت نماز رسید ، هر یک ازسرانِ یمن ، خوش نداشت دیگرى  را مقدّم دارد . عبدالرَّحمان بن مِخنف گفت :این آغاز اختلاف است ! کسى  را که همگان بدو راضى ‏اند پیش اندازید ؛ در میان گروه شما سیّد قاریان اهل مصر هست !سزامند است رفاعة بن شدّاد فِتیانى  ـ از قبیله بَجیله ـ با شما نماز گزارد .آنان چنین کردند ، و همواره رِفاعه با آنان نماز مى ‏گزارد تا اینکه آن واقعه رخ داد .[۴]مردم به «جبّانه» درآمدند در حالى  که صدا مى ‏زدند «اى  خون خواهانِ حسین» اصحاب ابن شُمَیْط پاسخ دادند : «اى  خون خواهانِ حسین» .این ندا را یزید بن عُمَیر بن ذى  مُرّان ـ از همدان ـ شنید ، گفت : «اى  خون خواهان عثمان» .رِفاعة بن شدّاد به آنان گفت : ما را چه به عثمان ! به همراهِ گروهى  که خون عثمان را مى ‏جویند ، نمى ‏جنگم .[۵] از این رو ، رِفاعه (سردار آنها) پیش مختار بازگشت[۶] و در کنار او به نبرد پرداخت ،[۷] در حالى  که مى ‏سرود :
أنا ابن شدّاد عَلَى  دینِ علی
لستُ لعُثمان بن أَروى  بِوَلی
لأصلینَّ الیومَ فی من یَصْطَلی
بِحَرِّ نارِ الحربِ غیر مُؤْتَلِ[۸]
ـ من فرزند شدّاد ، بر دینِ على ‏ام ؛ عثمان «ابن اَروى » ولى  [ رهبر ] من نیست !ـ امروز در میانِ کسانى  که تنور جنگ را داغ نگه مى ‏دارند ، دامن مى ‏زنم ، بى ‏آنکه کوتاه بیایم .رفاعه ، مبارزه کرد و گروهى  از اهل یمن را به قتل رساند ؛ وى سر سختانه و استوار جنگید تا اینکه نزد حمّام مهبذان در « سَبخه »[۹](شوره ‏زار) کشته شد .رفاعه ، مردى  عابد بود .[۱۰]
اهل یمن ، شکست رسوایى  خوردند و از [ خانه‏ هاى  ] « وادعى ‏ها» ۵۰۰اسیر گرفته شد . مختار هرکس از آنها را که در جنگ با حسین شرکت داشت (و نیمى  از آنان را تشکیل مى ‏داد) به قتل رساند و باقى  را آزاد کرد ، و ندا درداد که : همه در امان‏اند به جز کسانى  که در خونِ اهل بیت شرکت کردند .[۱۱]

۱۲ . درگذشت و شهادتِ رفاعه

مورّخان بر این امر اتفاق نظر دارند که «رفاعه» در سال ۶۶ هجرى  ، درروزگار قیام مختار در کوفه ، به قتل رسید ، وى  به همراه مختار بود و با کسانى  از توّابین که باقى  مانده بودند ، در طلب خون اهل بیت برآمد . مامقانى  مى ‏نگارد :حیات رِفاعه با شهادت پایان یافت ، در حالى  که پس از قتل امام حسین  علیه ‏السلام ـ در زمان ظهور مختار در کوفه ـ خون آن حضرت را مى ‏جُست .[۱۲]سیّد محسن امین مى ‏نویسد :رفاعه ، در سال ۶۶ هجرى  به همراه مختار کشته شد ، در حالى که در طلب خون امام حسین  علیه ‏السلام برآمد .[۱۳]حازمى  گفته است :رفاعه در سال ۶۶ درگذشت .[۱۴]خَلیفه و یعقوب بن سُفیان (بنا بر نقل ابن حجر) سال وفاتِ رفاعه را ۶۶هجرى  ذکر کرده ‏اند . [۱۵]ازجریانات زندگى رفاعه مى ‏توان دریافت که وى دوستدار اهل بیت  علیهم ‏السلام به شمار مى ‏رفت و از توّابین و کسانى  بود که درصدد خون‏خواهى  اهل بیت  علیهم ‏السلام برآمدند .ارتباط وى  با مختار ثقفى  و نامه ‏نگارى ‏اش با او انکار ناشدنى  است و بامختار ، در جنگ بر ضدّ هواداران امویان شرکت کرد .اینها ، با توجّه به اقوال و اشعارى  که از رفاعه نقل شده ، روشن است .لیکن بعضى  از مورّخان مُغْرِض (بدخواه) گفته ‏اند : «مختار ، رِفاعه راکشت»[۱۶] ذَهَبى  از این غرض ورزان پیروى  مى ‏کند [ و همین قول را ابرازمى ‏دارد [۱۷]] لیکن در بطلان آن ، جاى  شکّى  نیست .و چنین است حدیث مشهورى  که آن را از رفاعه نقل مى ‏کنند و دیدگاه اورا نسبت به مختار مى ‏نمایانند و اینکه رفاعه مى ‏خواست امانى  را که به مختار داده بود زیر پا بگذارد و او را بکشد ، لیکن آن حدیث یادش آمد و ازقتلِ او دست کشید .

عُمرِ رفاعه

از جریاناتِ زندگى  رفاعه به دست مى ‏آید که وى  هنگام شهادت ، در دهه هفتم عُمر بود . سخنِ سلیمان بن صُرَد و دیگرسرداران لشکر توّابین برهمین دلالت دارد ؛ چراکه مى ‏گوید : «در میان ما کسى  نیست که عمرش به۶۰ سال نرسیده باشد» .اینکه امام امیرالمؤمنین  علیه ‏السلام او را به عنوان فرمانده قبیله ‏اش ـ در جنگ جمل و صفّین ـ گماشت ، اقتضا دارد که عمرش در آن زمان ، میان ۳۵ تا ۴۰سال باشد .در همین رسالة القضا (که آن را تقدیم خواهیم داشت) آمده است که رفاعه مى ‏گوید : «کبُر سنّی»[۱۸] (سنّم بالا رفته است) که دلالت مى ‏کند که وى به ۴۰ سال رسیده بود ، در حالى  که از سوى  امام على   علیه ‏السلام و در زمانِ حیاتِ آن حضرت ، قاضى  اهواز گشت .از این رو ، تولّد او دست کم باید میانِ سال‏هاى  ۱ ـ ۶ هجرى  باشد تا درسال ۶۶ هجرى  ، هنگام وفات ، به ۶۰ سال برسد .

۱۳ . جایگاه رجالى  رفاعه

رجالیان اهل سنّت به وثاقتِ رفاعه تصریح دارند .خَزْرَجى  مى ‏گوید : نسائى  رفاعه را توثیق کرده است .[۱۹]ابن حَجَر مى ‏نویسد : نسائى  مى ‏گوید : رفاعه ، ثقه است و ابن حَبّان او را
در الثقات مى ‏آورد .[۲۰]

رِفاعه ، از دیدگاه علماى  ر جال شیعه

از وحید بهبهانى در حاشیه ‏اش برمنهج نقل شده که نوشته است : [ ازمجموع سخنانى  که درباره وى  هست ] حُسن حال وى  به دست مى ‏آید .مامقانى  مى ‏گوید :بر مدحى  دست نیافتم که او را به اشخاصِ «خوش نام» ملحق کند . از شرح حال مالک اشتر مى ‏توان به حُسن حال رفاعه پى  بُرد ؛ چراکه دفن ابوذر را درک کرد و با مالک اشتر در سفر حج همراه شد و انسان با همدمانش شناخته مى ‏شود ، بلکه مى ‏توان توقّف وى  را براى  دفنِ ابوذر ، مدحى  به شمار آورد که او را«نکو حال» مى ‏سازد .رفاعه ، پس از قتل امام حسین  علیه ‏السلام در حالى  که در زمان ظهور
مختار ـ در کوفه ـ در طلبِ خون آن حضرت برآمد ، کشته شدو زندگى ‏اش با شهادت پایان یافت .[۲۱]آیة اللّه‏ خویى  ، رفاعه را به همراه اشخاص دیگرى  مى ‏آورد و مى ‏نگارد :اینان ، از برگزیدگانِ اصحاب امام على   علیه‏ السلام بودند .[۲۲]مى ‏گویم
۱ . حدیثِ دفن ابوذر ، در بر دارنده سخن ابوذر از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله است که فرمود :إنّه یَلی غُسْلی وَدَفْنی والصَّلاة عَلَیَّ رجالٌ مِن أُمّتی صالحون ؛[۲۳]عهده ‏دار غسل و دفن و نماز بر من ، مردمانى  صالح از امّتِ پیامبرمى ‏شوند .و پیداست که « رِفاعه » از این افراد بود .
۲ . رفاعه در فراخوان‏هاى  امام على علیه ‏السلام [ و در جاهاى  خطیر ] در رکاب آن حضرت حضور یافت . امام  علیه ‏السلام در جنگ صفّین او را فرمانده قبیله ‏اش ساخت .
۳ .رفاعه ، در ولایت اهل بیت  علیهم ‏السلام و تشیّع ، تا  آخرین لحظه زندگى پایدار ماند .
۴ . در راه خون خواهى  امام حسین  علیه ‏السلام به شهادت رسید .اینها امورى  است که بى  هیچ شکّى  ، بر امامى  بودنش دلالت دارد .
۵ . رَجَزها و اشعارى  که از رِفاعه در جنگ جمل و صفّین و در واقعه «عین الوَرْدَه» به همراه توّابین و با مختار در خون‏خواهى امام حسین  علیه ‏السلام نقل شده ، بر ثباتِ وى  بر ولایت امیر المؤمنین و اهل بیت  علیهم‏ السلام تا هنگام شهادتش ، دلالت مى ‏کند .
۶ . و همچنین اُخُوّت رفاعه با عَمْرو بن حَمِق و رفاقتش با او و
همدمى ‏اش با وى  .
۷ . نامه نگارى ‏اش به امام حسین  علیه‏ السلام در ضمن شیعیان و مسلمانان اهل کوفه .
۸ . نامه امام  علیه‏ السلام به آنها از کربلا .[ همه اینها ] دلایل روشنى  بر حُسن عقیده رفاعه است و اینکه او دوستدار اهل بیت بود .
۹ . اینکه کوفیان هنگامِ اختلاف در امامت براى  نماز گفتند :کسى  را که همگان قبول دارند ، پیش اندازید ، سیّد قُرّاء اهل مصر ، رِفاعة بن شدّاد فِتیانى  … و رفاعه تا زمانى  که آن واقعه رخ داد با آنها نماز مى ‏گزارد .بر شهرت رفاعه به عدالت ، دلالت دارد .
۱۰ . بر اساسِ روش علماى  رجالِ قدیم ، ثبوت ایمان و عدم ثبوتِ جَرْح و قَدْح ، کافى  است که راوى  را در زمره افراد ثقه درآوَرَد .[۲۴]این قاعده ، به همراه :
۱۱ . توثیقى  که در رسالة القضا از سوى  امام  علیه ‏السلام براى  او آمده است ، آنجا که امام  علیه ‏السلام مى ‏فرماید :وَاعْلَمْ بأنّی وَلَّیْتُکَ لِثِقَتی بک ، فلا تُخْلِف ما أَمَّلْتُه فیک ؛[۲۵]بدان که به جهت اعتمادم به تو ، بر این کار گماردمت ؛ پس خلافِ آنچه از تو امید دارم ، عمل مکن .چیزى  که ثابت کند ، رفاعه بر خلافِ خواست امام عمل کرد، ثابت نشده است . از این رو ،وى شخصى عادل و امامى  و شهید است (خدا از او راضى باد و به آنچه مى ‏پسندد خشنودش سازد) .

۱۴ . ویژگى ‏ها قرائتِ قرآن

از آنچه گذشت به دست آمد که رفاعه ، قارى  قرآن بود . عبد الرحمان بن مِخْنَف گفت :قَدِّموا الرِّضا فیکم ، سیّدَ قُرّاءِ أهل المصر ؛[۲۶]کسى  را که همگان به امامتش راضى  هستید ، پیش اندازید ؛ سیّد قاریان اهل مصر .

 قصّه‏ گو

رفاعه ، داستان‏ سرا بود .در نقلِ طبرى  نسبت به تاریخ توّابین ، از شخصى  روایت شده که گفت : درمیانِ ما ، سه نفر قصه‏ گو بودند : رِفاعة بن شدّاد بَجَلى ، صُحَیْربن حُذَیفة بن هلال بن مالک مرّى  [ مزنى  ] ، ابو جُوَیْریة عبدى  .رفاعه ، قصّه مى ‏گفت و مردم را به هیجان مى ‏آورد .[۲۷] عابد و زاهدرفاعه ، مردى  عابد و زاهد به شمار مى ‏آمد .[۲۸] شجاع و بى ‏باک از مواضع عدیده رفاعه در طول حیاتش به دست مى ‏آید که وى  مردى نترس و بى ‏باک بود .

۱۵ . مآخذى  که شرح حال رفاعه را آورده‏ اند [ یا از وى  نام برده ‏اند ]

الف) منابع شیعه

بزرگان شیعه در آثارشان ، رفاعه را آورده ‏اند : رجال الطوسى  : ۶۳ ، رقم ۵۶۱ ، فی من روى  عن علیّ  علیه ‏السلام ، و در
ص۹۴ ، رقم ۹۳۲ ، فی من روى  عن الحسن المجتبى   علیه‏ السلام .و به نقل از رجال طوسى  ، کتاب‏هاى  زیر درباره‏ اش سخن گفته ‏اند :
نقد الرجال ۲ : ۲۴۵ ، رقم ۱۹۸۵ .
طرائف المقال ۲ : ۶۷ ، رقم ۷۲۱۳ .
جامع الرواة ۱ : ۳۲۰ (براى  او روایت تهذیب الأحکام را مى ‏آورد ،ملاحظه کنید) .
 تنقیح المقال ۱ : ۴۳۲ ـ ۴۳۳ .
 معجم رجال الحدیث ۸ : ۲۰۳ ، رقم ۴۶۱۶ .
 اختیار معرفة الرجال (رجال کشّى ) رقم ۱۱۷ و ۱۱۸ ؛ اعیان الشیعه ۳۲ :۴۱ ـ ۴۲ ، رقم ۶۵۰۶ .

ب) منابع ر جال اهل سنّت

 طبقات خلیفة بن خیّاط : ۱۴۶ .
 الأنساب (سمعانى ) ۹ : ۲۳۹ .
 معجم البلدان ۴ : ۱۸۰ .
 جمهرة اَنساب العرب (ابن حزم) : ۳۸۹ .
 العلل (احمد بن حنبل) ۱ : ۲۶۷ ، رقم ۴۰۱ ؛ و بنگرید به جلد ۲ : ۳۱۴ ،و جلد ۳ : ۱۴۵ ، رقم ۴۶۳۹ .
 مسند احمد ۵ : ۴۳۶ .
 التاریخ الکبیر (بخارى ) ۳ : ۳۲۲ ، رقم ۱۰۹۳ .
 الجرح و التعدیل (رازى ) ۳ : ۴۹۳ ، رقم ۲۲۳۸ .
 الثقات (ابن حبّان) ۴ : ۲۴۰ .
 مشاهیر علماء الأمصار : ۱۷۲ ، رقم ۸۰۷ .
 تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۴ .
 الخلاصه (خزرجى ) : ۱۱۸ ، ترجمه ۲۰۷۴ .
 تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ .
 ومن له روایة فی الکتب الستّه (للذهبى) ۱ : ۳۹۷ ، رقم ۱۵۷۹

ج) منابع تاریخى  اهل سنّت

 المعرفة والتاریخ (فَسَوى ) ۳ : ۷۳ و۱۹۲ .
 تاریخ الطبرى  ۴ : ۵۲۲ (و جلد ۵ ، ص۲۶۵ و ۳۵۲ و ۵۵۲ ـ ۵۹۸ و ۶۰۱ ـ۶۰۶ ؛ و جلد ۶ ، ص۷ ـ ۵۰) .
 الکامل فى  التاریخ ۳ : ۴۷۷ (و جلد ۴ ، ص۲۰ و ۱۵۹ و ۱۸۱ ـ ۱۸۵ و۲۱۱ ـ ۲۳۴) .

و حمد و سپاس ، در اوّل و آخر ، خداى راست 

[۱] .  تاریخ طبرى  ۴ : ۴۷۱ .
[۲] .  همان ، ص۴۸۷ .
[۳] .  البدایة والنهایه ۸ : ۲۹۰ .
[۴] .  تاریخ طبرى  ۴ : ۵۷۰ .
[۵] .  همان ، ص۵۲۳ .
[۶] .  از این گفت و شنود و کلمه «فرجع» رفاعه بازگشت به دست مى ‏آید که اهل یمن از عثمانى ‏ها بودند و رفاعه به اعتبار سردارشان با آنها بود و چون ناگهان به وجود عثمانیه پى  برد ، سوى  مختار بازگشت .بعضى  از این ماجرا سوء استفاده کرده‏ اند و بیان داشته ‏اند که رفاعه از معارضان مختار بود ، حتّى  ادعا کرده ‏اند که مختار ، رفاعه را کشت . و در این راستا حدیثى  را ساخته ‏اند که از زبانِ رفاعه ، بر ضدّ مختار نقل مى ‏کنند .لیکن پایان این گفت و گو ، و موضع‏ گیرى ‏هاى  متعدّد رِفاعه ، همه دلالت بر این دارند که «رفاعه» از یاران اهل بیت  علیهم ‏السلام بود و تا پایان حیاتش در کنار مختار ماند .
[۷] .  تاریخ ابن خلدون ۳ : ۲۵ .
[۸] .  تاریخ طبرى  ۴ : ۵۲۳ ؛ اَعیان الشیعه ۳۲ : ۴۲ .
[۹] .  سَبخه ، نام مکانى  در پشت کوفه .
[۱۰] .  مقتل الحسین ابو مخنف : ۳۶۴ .
[۱۱] .  تاریخ ابن خلدون ۳ : ۲۵ ؛ ذوب النضار : ۱۱۵ .
[۱۲] .  تنقیح المقال ۱ : ۴۳۲ .
[۱۳] .  اَعیان الشیعه ۳۲ : ۴۲ .
[۱۴] .  عجالة المبتدى  : ۱۰۰ .
[۱۵] .  تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ ـ ۲۸۲ .
[۱۶] .  از آنهاست خلیفة بن خیّاط در «الطبقات ۲ : ۱۵۲» و یعقوب بن سفیان و دیگران .
[۱۷] .  سیر اعلام النبلاء ۳ : ۵۴۰ .
[۱۸] .  به مقدمه این نامه بنگرید .
[۱۹] .  خلاصه تذهیب تهذیب الکمال : ۱۱۸ .
[۲۰] .  تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۴ ؛ تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ .
[۲۱] .  تنقیح المقال ۱ : ۴۳۲ .
[۲۲] .  معجم رجال الحدیث ۱۹ : ۱۸۰ .
[۲۳] .  اختیار معرفة الرجال طوسى  ۱ : ۲۸۳ ، ذیل رقم ۱۱۷ ؛ أعیان الشیعه ۷ : ۳۱ .
[۲۴] .  بنگرید به ، المناهج الرجالیّه .
[۲۵] .  رسالة القضا ، رقم ۱۰۲ .
[۲۶] .  تاریخ طبرى  ۴ : ۵۷۰ .
[۲۷] .  تاریخ طبرى  ۴ : ۴۶۴ .
[۲۸] .  ذوب النضار ابن نما : ۱۱۵ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


6 + = یازده

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>