این رساله ، بعد از احکام و آداب و قواعد فقهى مهم در باب قضاوت وآداب قاضى (که خواننده در متن نامه آنها را مى یابد) در بر دارنده امورى مهم است ، از جمله : ۱ . سخن امام علیه السلام که به قاضى فرمود :وَاعْلَم بِأَنّی وَلّیتُک لِثِقَتی بک ، فلا تُخْلِف ما أَمَّلْتُه فیک ؛[۱]بدان که من به جهتِ اعتمادم به تو ، بر قضاوت گماردمت ، پس برخلافِ این انتظار گام بر مدار [ و ناامیدم مکن ] .این سخن ، با صراحت ، به وثاقت قاضى دلالت دارد ـ به توثیق خودامام علیه السلام ـ و این ، سواى دلالتِ منصبِ قضاوت بر عدالت است ؛ چراکه شرط عدالت ـ به اجماع ـ در آن معتبر است .
۲ . این سخن امام علیه السلام که فرمود :اِعلم أَنَّ هذه الوِلایة أَمانةٌ ؛ فَمَن جَعَلَها خیانةً علیه لعنةُ اللّه ؛[۲]بدان که این ولایت ، امانت [ الهى ] است ؛ پس هرکه آن را [ ابزارى ]براى خیانت قرار دهد ، لعنتِ خدا بر اوست .در این کلام امام علیه السلام ماجراى ابنهَرَمَه را ذکر مى کند که او را بر بازار گماردو خیانتى از او بروز یافت ، و امام علیه السلام کیفر سختى را برایش مقرّر داشت .این قضیّه ، اهتمامِ زیاد امام علیه السلام را به امور بازار گویاست .افزون بر این ، در نامه امام علیه السلام به انواع شغلها و کاسبى ها توجّه شده است . ۳ . امام علیه السلام در نامه اش به رفاعه ، زندان را یادآور مى شود و احکام زندانیان را بیان مى کند و به توسعه و در تنگنا قرار دادنِ آنها توجّه دارد ، ونیز مراقبت (و نظارت) بر کسانى که به زندان آمد و رفت دارند . ۴ . اهل ذمّه و مشخص ساختن وظایف و حقوقشان ـ به ویژه در بازار ـ در این نامه ، شایان توجّه است . ۵ . در این نامه ، عنایت به حیوانات ـ به شکل دقیقى ـ مد نظر است .
شرح حال رِفاعة بن شدّاد ، قاضى اهواز
۱ . نام و عنوان
بیشتر علما و نویسندگان و تبارشناسان ، وى را «رِفاعة بن شدّاد» عنوان کرده اند .[۳] (عامر بن شدّاد)ذَهَبى ، این عنوان را مى آورد و مى گوید : صواب (رِفاعة [ بن شدّاد ]است .[۴]ابن حَجَر مى گوید : درباره اسم وى گفته شده : «عامر بن شدّاد» .[۵]مِزّى ، نیز او را به همین نام عنوان مى کند و روایتِ مشهور «رفاعه» را مى آورد ، سپس مى گوید : این نام [ عامر ، در متن ] ضبط شده ، و صواب«رِفاعه» است .[۶] وى ، روایتش را به رفاعه اسناد مى دهد (که خواهد آمد) . (شدّاد بن حکم)ابن حجر مى نویسد : و گفته اند : … شدّاد بن حکم .[۷] (رفاعة بن عاصم)سمعانى در عنوان «الفِتیانى » مى نویسد : فِتیان ، نامِ قبیله اى از «بَجیله» یمن است . رِفاعة بن عاصم فِتیانى ، به آن قبیله منسوب است .[۸] (ربیعة بن شدّاد)فیروزآبادى در القاموس او را چنین نامیده است .زَبیدى در شرح قاموس مى نگارد :در نسخه هاى قاموس ، ضبط چنین است ، صواب «رِفاعه»مى باشد .[۹] (رِفاعة بن عامر)بخارى در سندى ، وى را «رِفاعة بن عامر» مى نامد .[۱۰] (عاصم بن رِفاعة بَجَلى) بخارى ، در سند دیگرى ، وى را «عاصم بن رفاعه بَجَلى » مى نامد ومى گوید : ضبط «اسم عاصم» در این سند صحیح نمى باشد .[۱۱] (کنیه رِفاعه ( ابو عاصم))احمد مى گوید : رِفاعه «ابو عاصم» کنیت یافت[۱۲] و به همین کنیه ، نزدبیشتر شرح حالنگاران شناخته مى شود . (نَسَب و نسبت)ابن حزم ، نَسَب رِفاعه را در «بنى بَجیله» اَولادِ اَنمار بن اِراش بن عَمْروبن غوث بن نَبت بن مالک بن زید بن کَهْلان بن سَبَأ ـ برادر اَزْد ـ ذکر مى کندو مى نگارد :رِفاعةُ بن شدّاد فِتیانى ، یکى از رُؤساى توّابین در «یَوم الوَرْدَه»مى باشد . وى ، رِفاعةُ بن شدّاد بن عبداللّه بن قَیْس بن جِعال بن بُدّا بن [۱۳] فِتیان بن ثَعْلَبة بن معاویة بن زید بن غوث بن اَنمار ،است .[۱۴]حَمَوى مثل این را تا «فِتیان» مى آورد .[۱۵] (بَجَلى ّ)رِفاعه را «بَجَلى ّ» نسبت داده اند . بَجَلى ، به «بَجیلة ، دختر صَعْب»منسوب است . وى ، مادر [ سر سلسله ] اولاد اَنمار مى باشد .ابن حزم مى نگارد :و نیز از فرزندانِ اَنمار است «حَزِیمة»[۱۶] ـ که در اَزْد داخل شد ـ و «وادعة» (طایفهاى از بنى عمرو بن یشکُر) و عَبْقَر ، غوث ،صُهَیْبَه ، اَشْهَل ، شَهْل ، طَرِیف ، سنیه ، حارث ، جَدْعَه .مادر همه اینها ، بجیلة ، بنتِ صعب بن سعد عشیره است . اولادهمه کسانى که آوردیم به وى منسوب مى باشد . همه شان علیه فرزندانِ برادرشان «خَثْعَم» هم قسم شدند .[۱۷] (فِتیانى )رِفاعه را «فتیانى » نسبت داده اند .فِتیانى ، به فتیانِ بن [ ثعلبة ] بن معاویه بَجَلى منسوب است .ابن حزم ، با قلم آن را مکسور الفاء ضبط کرده است ،[۱۸] و خَزرجى مى گوید : به کسر فاء و سکون تاى دو نقطه و یاى تحتانى .[۱۹] حَمَوى مى گوید : «فِتیان» جمع «فَتى » است .[۲۰]در تاج العروس مى خوانیم :فِتیان ، قبیله اى است از «بَجیله» و آنان ، بنو فِتیان بن (ثعلبة بن)معاویة بن زید بن غوث (بن اَنمار) اند . ابن مُقبل ، درباره شان مى گوید :إذا انتجعتْ فتیانُ أصبح سربُهم بخدجاءَ[۲۱] عیش آمِناً أن یُنَفّرا[۲۲]هنگامى که فتیان در تکاپوى چراگاه برآیند ، گله آنها به زمین نرم وخوش گیاهى مى رسد که از کوچ مى رهند .ابن حبّان مى گوید :فِتیان ، طایفه اى از بجیله از اهل یمن اند ، همتایان آنها در [ میان ]اهل کوفه اند .[۲۳]اَعلام ضبط و اَنساب (چنان که در المشتبه ، اللباب ، تبصیر المنتبه ،توضیح المشتبه آمده است) و علماى نسب و لغتى را که آوردیم ، ضبط«فِتْیان» را به صواب دانسته اند .حَمَوى مى نویسد : بعضى از مردم «فِتْیان» را به «قِبّان» تصحیف کرده اند .[۲۴]از این دسته است ابنحجر که در « تقریب التهذیب»[۲۵] و «تهذیب التهذیب»[۲۶] آن را « قِتْبانى ّ» ثبت کرده است .به همین صورتِ تصحیف شده ، در سند روایت ابن ماجَه آمده است .[۲۷]این تصحیف بر البانى پوشیده مانده است ،[۲۸] سیّد سَقَّاف در تناقضات الألبانی آن را خاطرنشان مى سازد .[۲۹]فِتیانى ، در تاریخ ابن کثیر [ نیز ] به «قِبّانى » تصحیف شده است .[۳۰] (کوفى )رِفاعة بن شدّاد را به «کوفى » نسبت داده اند ؛[۳۱] زیرا وى از اهل کوفه است و در این شهر بزرگ شد و از رُوات و رجالِ آن به شمار مى آید . همه کسانى که شرح حال او را آورده اند ، نسبت «کوفى » را به او داده اند .ابن حَبّان مى گوید :رِفاعة بن شدّاد فِتیانى ، کنیه اش «ابو عاصم» است . فِتیان ، قبیله اى از بَجیله از اهل یمن اند ، نظایر آنها در اهل کوفه وجوددارد .[۳۲]سمعانى مى نگارد :فِتیان ، گروهى از بَجیله یمناند که در کوفه فرود آمدند .[۳۳]
۲ . زادگاه و زمان
رِفاعه از تابعین به شمار مى رود ،[۳۴] و از بزرگانِ تابعین است .[۳۵]به نظر مى رسد وى در کوفه رشد یافت و بزرگ شد . از این رو ، او را«کوفى » نسبت داده اند .از ابن کَلْبى نقل شده که وى از اصحاب امام على علیه السلام بود .[۳۶]
۳ . مشایخ
حازمى ، مى گوید :رِفاعه در سال ۶۶ درگذشت و از طبقه نخست تابعین کوفه به شمار مى آید .[۳۷]ابن حجر ، مى نویسد :رِفاعه ، شخصى ثقه از بزرگانِ طبقه سوّم است .[۳۸] مقصودش از طبقه سوّم ، گروه میانه اى از تابعین است که پیش از سال ۱۰۰هجرى از دنیا رفتند .[۳۹]رِفاعه ، از طبقه تابعینى مى باشد که از صحابه روایت کرده اند ، از جمله : (امیر المؤمنین علیه السلام) شیخ طوسى، رِفاعه را در شمار راویانى آورده که از امام على علیه السلام روایت کرده اند .[۴۰]( امام حسن علیه السلام )شیخ طوسى ، رِفاعه را از راویانى مى شمارد که از امام حسن علیه السلام روایت کرده اند .[۴۱]عَمْرو بن حَمِق خُزاعى (صحابى پیامبر صلى الله علیه وآله)بیشتر علماى رجال ، روایت رِفاعه را از عَمْرو بن حَمِق آورده اند .[۴۲] این حدیث ، روایتِ مشهورى است که به روایتِ رِفاعه محفوظ مى باشد و به زودى آن را خواهیم آورد . سلیمان بن صُرَد خُزاعى.سلیمان بن مُسْهِر.روایتِ سلیمان بن صُرَد را بخارى در التاریخ الکبیر آورده است .[۴۳]مِزّى درباره این دو مى گوید :روایت کرده است آن را از ابو عکاشه ، از رِفاعه ، از سلیمان بن صُرَد … و روایت کرده است آن را فضیل بن مسیرة از ابوحریز ،از رِفاعه ، از سلیمان بن مُسْهِر ؛ و هر دو سند وَهم و اشتباه است .[۴۴]
۴ . راویان حدیث از رِفاعه
کسانى که از رِفاعه حدیث روایت کرده اند ، اشخاص ذیل اند : عبدالملک بن عُمَیر .[۴۵]بیانِ بن بِشر ، اَحْمَسى ، کوفى ، معلّم ، ابو بِشر .[۴۶]سُدِّى ، اسماعیل بن عبدالرّحمان .[۴۷] ابو عُکّاشَه همدانى کوفى .[۴۸]اینان ، رِفاعه را نام نبرده [ و معرفى نکرده ] اند .ابن حجر مى گوید : و دیگران [ کسانى جز اینها از رِفاعه روایت کرده اند ] .[۴۹]عِمران بن سعید بَجَلى .[۵۰]عبّاس ، در روایت شیخ طوسى .[۵۱]کثیر النَّوَّاء .[۵۲]ابو حَرِیز ، قاضى سجستان .[۵۳]
روایات رِفاعه
براى حدیث رِفاعه رمز «س» و «ق» را آورده اند[۵۴] که «س» رمز براى نسائى و «ق» رمز براى ابن ماجَه است .[۵۵]ابن حجر ، تصریح مى کند که نسائى و ابن ماجه یک حدیث را براى اوروایت کرده اند . این روایت ، درباره اِظهار نفرت از قتلِ کسى مى باشد که انسان او را اَمان داده است .[۵۶]
روایت مشهور رِفاعه
اهل سنّت ، براى رِفاعه ، یک حدیث را آورده اند که به روایتِ رِفاعه ازعَمْرو بن حَمِق خُزاعى مشهور است . متن آن چنین مى باشد :من بر سرِ مختار ایستادم ، چون برایم [ فریبکارى و ] دروغِ وى روشن شد ،[۵۷] به خدا سوگند ، قصد کردم که شمشیر کشم و گردنش را بزنم ! ناگهان حدیثى یادم آمد که برادرم عَمْرو بن حَمِق حدیث کرد ، گفت : شنیدم رسول خدا صلى الله علیه وآله مى فرمود :هرکه کسى را اَمان دهد ، سپس او را بکشد ، روز قیامت ، پرچمِ خیانت به دستش دهند .این حدیث را احمد[۵۸] و ابن ماجَه[۵۹] ـ از دو طریق ـ از عبد الملک بن عُمَیر از رِفاعه آورده اند . مِزّى از ابو عُکّاشَه از او روایت مى کند و مى گوید :حدیث عَمرو بن حَمِق ، در این باب ، محفوظ است .[۶۰]بیشتر رُواتش از او روایت کرده اند و اکثر محدّثان ، به الفاظ مختلف ازایشان روایت مى کنند .[۶۱]مِزّى مى نگارد :نسائى و ابن ماجَه ، یک حدیث براى رِفاعه روایت کرده اند .براى ما به سند عالى ، این حدیث از وى ثابت شد ، و سُدّى ازرِفاعه روایت مى کند که گفت : براى من حدیث کرد برادرم ،عَمْرو بن حَمِق ، گفت : شنیدم رسول خدا صلى الله علیه وآله مى فرمود : کسى که بر شخصى امان دهد ، سپس او را به قتل رساند ، من از قاتل بیزارم،هر چند مقتول کافر باشد . [۶۲] نسائى ـ به سند خود ـ این روایت را از عبدالملک بن عُمَیر ، از عامر بن شدّاد ، از عَمْرو بن حَمِق روایت مى کند .[۶۳]ابن ماجَه ـ به اسنادِ خویش ـ مانند آن را مى آورد و از على بن محمّد ، به اسنادش از ابو عُکّاشَه از رِفاعه ، از عَمْرو ، مانند آن روایت شده است .[۶۴]و نیز ، اسناد داده شده است به عبد الملک بن عُمَیر ، از شَدّاد بن حکم ، ازعَمْرو بن حَمِق ؛[۶۵] و از ابو عُکّاشه ، از رِفاعه ، از سلیمان بن صُرَد ؛ و از ابوحَرِیز ، از رِفاعه ، از سلیمان بن مُسْهِر .مزّى مى گوید :هر دو اِسناد [ رفاعه از سلیمان بن صُرَد و رفاعه از سلیمان بن مُسْهِر ] اشتباه مى باشد .[۶۶]سند درست چنین است : از رِفاعه از عَمْرو بن حَمِق خُزاعى .
[۱] . نامه امام به رِفاعه ، فقره ۱۰۲ .
[۲] . همان ، فقره ۱۰۴ .
[۳] . بنگرید به ، جمهرة انساب العرب ابن حزم : ۳۸۹ ؛ الأنساب (سمعانى ) : ۴۱۹ (و در چاپ هند ،جلد ۴ ،ص۳۴۶) ؛ بغیة الطلب ۸ : ۳۶۷۲ .
[۴] . میزان الاعتدال ۲ : ۳۵۹ ، رقم ۴۰۷۸ .
[۵] . تهذیب التهذیب ۳ : ۲۴۳ ، رقم ۵۳۱ ؛ و بنگرید به ص۲۸۱ ، و جلد ۵ ، ص۵۷ ، رقم ۱۰۹ به نقل از نسائى ؛ در «لسان المیزان ۷ : ۲۵۴ ، رقم ۳۴۲۲» آمده است : ضبط درستِ آن رفاعة بن شدّاد است .
[۶] . تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۶ .
[۷] . تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ .
[۸] . الأنساب : ۴۱۹ و در چاپ هند ، جلد ۴ ، ص۳۴۶ ؛ تاریخ دمشق ۴۵ : ۴۹۱ ، رقم ۵۳۳۱ .
[۹] . تاج العروس ۱۰ : ۲۷۶ .
[۱۰] . التاریخ الکبیر ۳ : ۳۲۲ ، رقم ۱۰۹۳ .
[۱۱] . همان ، ص۳۲۳ .
[۱۲] . العلل ۱ : ۲۶۷ ، رقم ۴۰۱ (و جلد ۲ ، ص۳۱۴ ، رقم ۲۳۹۱ ؛ و جلد ۳ ، ص۱۴۵ ، رقم ۴۱۳۹) ؛ بغیة الطلب ۸ : ۳۶۷۲ .
[۱۳] . در «عجالة المبتدى : ۱۰۰» این گونه ضبط است .
[۱۴] . جمهرة أنساب العرب : ۳۸۹ .
[۱۵] . معجم البلدان ۴ : ۱۸۰ ، عین الوَرْدَة .
[۱۶] . در «النسب ابن سلام : ۳۰۲» ضبط چنین است ، و در جمهره ابن حزم «خزیمه» ثبت است .
[۱۷] . جمهرة اَنساب العرب : ۳۸۷ .
[۱۸] . جمهرة اَنساب العرب : ۳۸۷ .
[۱۹] . خلاصة تهذیب الکمال : ۱۱۸ ؛ و بنگرید به ، اللباب ، اثر ابن اثیر .
[۲۰] . معجم البلدان ۴ : ۱۸۰ .
[۲۱] . واژه «خدجاء» در منابع به جز تاج العروس یافت نشد . تمیم دارى ، مى سراید :فإنّ بنى فتیان أصبح سربهم بجرعاء عبس آمناً أن ینفراترجمه متن ، بر اساس ضبطِ «جرعاء» است (م) .
[۲۲] .تاج العروس ۱۰ : ۲۷۶ (نامهاى داخل پرانتز ، استدراک نگارنده است) .
[۲۳] . الثقات ۴ : ۲۳۹ .
[۲۴] . معجم البلدان ۴ : ۱۸۰ ، در عین الوَرْدَه .
[۲۵] . تقریب التهذیب ۱ : ۲۵۲ ، رقم ۹۷ ؛ و بنگرید به ، پى نوشت سیر اَعلام النبلاء ۳ : ۵۳۹ .
[۲۶] . تهذیب التهذیب ۸ : ۲۲ ، در ترجمه عَمْرو بن حَمِق ، رقم ۳۷ .
[۲۷] . سنن ابن ماجه ۲ : ۸۹۶ ، حدیث ۲۶۸۸ ؛ و بنگرید به ، تهذیب الکمال ۳ : ۱۳۲ ؛ اُسُد الغابه ۴ : ۱۰۱٫
[۲۸] . الصحیحه ۱ : ۷۲۵ .
[۲۹] . تناقضات الألبانى الواضحات ۱ : ۱۸۵ .
[۳۰] . البدایة والنهایه ۶ : ۲۶۵ ، به پى نوشت بنگرید .
[۳۱] . خلاصة تذهیب تهذیب الکمال خزرجى : ۱۱۸ .
[۳۲] . الثقات ۴ : ۲۴۰ .
[۳۳] . الأنساب سمعانى : ۴۱۹ ، الفِتیانى .
[۳۴] . اَعیان الشیعه ۳۲ : ۴۱ ، رقم ۶۵۰۶ .
[۳۵] . تقریب التهذیب ۱ : ۵۱ ، رقم ۹۷ .
[۳۶] . تاج العروس ۱۰ : ۲۷۶ .
[۳۷] . عجالة المبتدى : ۱۰۰ .
[۳۸] . تقریب التهذیب ۱ : ۲۵۱ ، رقم ۹۷ .
[۳۹] . همان ، ص۵ .
[۴۰] . رجال طوسى : ۶۳ ، رقم ۶ شماره مسلسل ۵۶۱ .
[۴۱] . رجال طوسى : ۹۴ ، رقم ۲ شماره مسلسل ۹۳۲ .
[۴۲] . بنگرید به ، تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۴ ، رقم ۱۹۱۶ رمز «س ، ق» یعنى نسائى و ابن ماجه .
[۴۳] . التاریخ الکبیر ۳ : ۳۲۳ ، رقم ۱۰۹۳ .
[۴۴] . تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۶ و بنگرید به ، ۳۴ : ۹۹ .
[۴۵] . تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ ؛ خلاصة الخزرجى : ۱۱۸ ؛ تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۴ .
[۴۶] . تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۴ ، رقم ۱۹۱۶ و بنگرید به ، رقم ۷۹۲ و تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ ، وخلاصة الخزرجى : ۱۱۸ .
[۴۷] . اُسُد الغابه ۴ : ۱۰۱ ؛ تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۴ ؛ تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ .
[۴۸] . تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۴ و ۳۴ : ۹۹ ؛ تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ (و ۱۲ : ۵۵) ابن حجر در ذیل نام«ابو عکاشه» مى گوید : یکى از افراد ناشناخته است .
[۴۹] . تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ .
[۵۰] . تاریخ دمشق ۴۵ : ۴۹۸ .
[۵۱] . تهذیب الأحکام ، و اردبیلى آن را در «جامع الرواة ۱ : ۳۲۰» نقل کرده است .
[۵۲] . تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۴ .
[۵۳] . همان .
[۵۴] . تهذیب الکمال ؛ تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ .
[۵۵] . معجم الرموز و الإشارات : ۱۲۸ و۱۵۶ .
[۵۶] . تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ .
[۵۷] . موضع رِفاعه نسبت به مختار در فصل جداگانه اى خواهد آمد .
[۵۸] . مسند احمد ۵ : ۲۲۲ ـ ۲۲۳ .
[۵۹] . سنن ابن ماجه ، حدیث ۲۶۸۸ .
[۶۰] . تهذیب الکمال ۳۴ : ۹۹ .
[۶۱] . از آنهاست مزّى در «تهذیب الکمال ۲۱ : ۵۹۸ ، رقم ۴۳۵۳» ، بخارى در «التاریخ الکبیر ۳ : ۳۲۳ ،رقم۱۰۹۳» ، ذَهَبى در «سیر اعلام النبلاء ۳ : ۳۹۵» ، ابن جعد در«مسند ابن جعد : ۴۸۱» ، ابن ماجه در «سنن ابن ماجه ۲ : ۸۹۹ ، رقم ۲۶۸۸» ، دارقطنى در «سنن دارقطنى ۹ : ۱۴۲» ، نسائى در «سنن نسائى ۵ : ۲۲۵» ، طیالسى در «مسند طیالسى : ۱۸۱» ، عبدالرزاق در «المصنّف ۵ : ۳۰۰» ، طبرانى در «المعجم الأوسط ۷ : ۱۳۶» ، ابن حجر در «فتح البارى ۶ : ۴۵۵» و دیگران .
[۶۲] . تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۵ ـ ۲۰۶ .
[۶۳] . بنگرید به ، تحفة الأشراف ۸ : ۱۴۹ ، رقم ۱۰۷۳۰
[۶۴] . سنن ابن اجه ۲ : ۸۹۹ ، رقم ۲۶۸۹ .
[۶۵] . تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۵ ـ ۲۰۶ .
[۶۶] . همان ، ص۲۰۹ .