مقدمه – نامه امام على ع به قاضى اهواز

مقدمه – نامه امام على ع به قاضى اهواز

و شرح حال رِفاعة بن شَدّاد بنِ قَیْس بَجَلى ّ

تحقیق :سیّد محمّد رضا حسینى  جلالى
ترجمه :سیّد هادى  حسینى
بخش فرهنگى  مؤسسه :حضرت امام هادى  علیه الصّلاة والسلام
سپاس خداى  را که پروردگار جهانیان است و درود و سلام بر سیّدپیامبران محمّد و امامان پاک و معصوم از خاندان پاکیزه او ، و بر اَصحاب وپیروانِ آنها تا برپایى  قیامت .آنچه در پیش روى  دارید شرح حالِ تابعى  بزرگ ، مجاهد شهید «رِفاعة بن شَدّاد بَجَلى  فِتیانى  کوفى » (۶ ـ ۶۶ه) است ، شخصیتى  که ازسوى  امام على   علیه ‏السلام به عنوانِ قاضى  اَهواز گمارده شد امیرالمؤمنین  علیه ‏السلام به رِفاعه (قاضى  اهواز) نامه ‏اى  نوشت و او را به مسائل مهمّ قضاوت و امورى  که بر قاضى ‏ها واجب است ، راهنمایى  کرد .

ما این زندگى ‏نامه را به بهانه رساله امام  علیه‏ السلام پیش از آن مى ‏آوریم .پیش از ورود به این کار ، حدیثى  را درباره قضاوت امام على   علیه ‏السلام ازنسخه همین رساله ، پیشکش کردیم بدان امید که اگر خدا یارى  دهد ، درآینده به آن بپردازیم و با شرح گسترده ‏اى  که سزامند آن است ، درباره این حدیث بحثِ مناسبى  را ارائه دهیم .

امام على علیه ‏السلام و قضاوت

از زمانى  که پیامبر اعظم  صلى ‏الله‏ علیه و‏آله آشکارا این سخن را طنین ‏انداز ساخت که «أَقْضاهُم عَلیُّ بن أَبی طالب»[۱] (على  ، خِبره ‏ترین ایشان در قضاوت است)این امر ، به صورت حقیقتِ معلومى  درآمد که شک در آن راه ندارد ، صحابه به آن اعتراف دارند ، و به اَعلمیت امام على   علیه ‏السلام در قضاوت و برترین بودنِ او ، اِقرار کرده ‏اند .از ابن مسعود نقل شده که گفت :ما به هم مى ‏گفتیم که قاضى ‏ترین اهل مدینه ، على  بن اَبى  طالب است .[۲]نیز از ابن مسعود نقل شده که گفت :أَفْرَضُ أهلِ المدینة وأَ قضاها علیٌّ ؛[۳]در میانِ اهل مدینه ، کسى  که بیش از همه فریضه ‏شناس ‏تر مى ‏باشد و از همه بهتر قضاوت مى ‏کند ، على  است .حتّى  «عُمَر» به این امر اعتراف دارد . مشهور است که وى  گفت : «علیٌّ أقضانا» (على  باقضاوت‏ترین ما مى ‏باشد) ، «أقضانا علیّ» (قاضى ‏ترین ما على است) .[۴]
بلکه درنده‏خوترین انسان‏ها و سرسخت‏ترین فرد در ناسزاگویى  و
دشمنى  با على   علیه ‏السلام حَجّاج ثَقَفى  به این حقیقتِ روشن ، اعتراف مى ‏کند ومى ‏گوید :ما با قضاوتِ على  دشمنى  نمى ‏ورزیم (و آن را انکار نمى ‏کنیم) دانسته ‏ایم که على  ، قاضى ‏ترین آنها بود .[۵]در گذشته و حال ، کتاب‏هاى چندى  ، قضاو ت‏هاى امام على   علیه ‏السلام را گردآورده ‏اند ؛ قضاوت‏هایى  که علما را به حیرت وامى ‏دارد ؛ چراکه دربردارنده عدل و فصلِ خصومت است ، همراه با سرعت و عدم درنگ [ در تصمیم ‏گیرى  ] با وجود وقایع دشوار و تنگناى  شدید ، به گونه ‏اى  که اگر آن حضرت نبود ، هیچ‏کس نمى ‏توانست ، به وجه حق در آنها راه یابد .در بسیارى  از روایاتى  که از آن حضرت نقل شده ، اَحادیثى  هست که دربردارنده درس‏هایى  درباره قضاوت و آداب آن و ویژگى ‏هاى  قاضى ‏هامى ‏باشد . این احادیث ، در جاهاى  مختلف پراکنده ‏اند که اگر جمع‏ آورى  شوند، گنجینه ‏اى ازقواعد استوار و سفارش‏هاى  رهنمون سازِ امام على   علیه‏ السلام فراهم مى ‏آید که حاکمان و قاضى ‏ها و دارندگان مقام و مسئولیت ، مى ‏تواننددر پرتو آنها هدایت شوند [ و شیوه‏ هاى  درست قضاوت و حکومت وانجام وظیفه را بیاموزند و به کار بندند ] .[۶] رساله ‏اى  را که براى  آن ا ین مقدمه را مى ‏آوریم ، دربردارنده مجموعه‏ اى بزرگ از این درس‏ها و قواعد و توجیهات است که بر اساس شمارش ما به۱۴۰ فقره مى ‏رسد و از تحفه ‏هایى  به شمار مى ‏رود که از زمان صدور ، ناپیداشده و تا آنجا که ما سراغ داریم احدى  به آن دست نیافته است به جز آنچه ازمُحدّث بزرگِ اسماعیلى  ، قاضى  نُعمان مصرى  (م۳۶۳ه) سراغ داریم وآنچه را قاضى  محمّد بن سلام قُضاعى  مالکى  (م۴۵۴ه) و سدیدالدین بن طاهر صورى  (از عالمان قرن ششم) نقل کرده است .جز اینها ، بر کسى  دست نیافتیم که آن را روایت یا نقل کند یا آن رابیاورد .با وجود همه اینها ، محتواى  این نامه ، غنى  (و پربار) است و با شواهد ومتابعات ، تأکید مى ‏شود و سازگار با دیگر روایات است و اینها بر اصالت وقوّت و اعتبار آن دلالت دارد .با اینکه استوارسازى  این رساله به شکل نهایى  ، نیازمند تلاش بیشترى در آن و پیرامونِ آن است و در این زمانِ کوتاه چنین فرصتى  برایم فراهم نیامد ، در پیشکش داشتن آن به همین صورت ، حفظِ آن است از ضایع شدن و اهمال [ و بى ‏توجّهى  نسبت به آن ] در زمانى  بیش از گذشته ، با سامان‏دهى  و عرضه و در دسترسِ علما و محقّقان قرار دادنِ این رساله تا برآن نظر افکنند و زوایاى  پنهانِ آن را کشف کنند و از معارفى  که در آن هست استفاده ببرند .

نسخه نامه

به طور اتفاقى  به این رساله برخوردم ؛ چراکه به طریق « وجاده » به آن دست یافتم در ذیلِ تصویرى  خطى  از کتاب کنز الفوائد ودفع المع اند اثر شیخ علم الدین بن سیف بن منصور نجفى  حلّى  ، که آن را در سال ۹۳۷ هجرى نوشته است .هیچ یک از ابزارهاى  توثیق (مانند : اجازه‏ ها یا خبر از قرائت و سماع) برآن نیست ؛ چنان که خطِ ناسخ آن شناخته نشده جز اینکه خط نسخه کتاب ،قدیمى  است و خط رساله از خط نسخه ، قدیمى ‏تر است .در کتابتِ این نامه ، نشانه‏ هایى  است که دانایى  و مهارتِ کاتب رامى ‏نمایاند ؛ چرا که ضبط و دقتِ او ـ حتى  در حرکاتِ اعراب و بنا ـ شایان توجه است .در هر صورت ، شیوه ما در احیاى  تراث ـ پس از فقدان اَدوات توثیق علمى  ـ استوار سازى  متن است از طریق مقایسه با احادیثِ راست ودرستى  که در میراث موثَّق ما فراهم آمده است و در دسترس قرار دارد .بر اصل این نامه و اسم کسى  که نامه سوى  او فرستاده شده ، در کتاب‏هاى  مهمّى  از میراث قرن‏هاى  ۴ و ۵ و ۷ دست یافتیم ، که عبارت‏ اند از :
۱ . دعائم الإسلام ؛ قاضى  نُعمان بن محمّد مصرى  (م۳۶۳ه) .
۲ . دُستور معالم الحِکَم ؛ قاضى  محمّد بن سلامه قُضاعى  اَندُلُسى (م۴۵۴ه) .
۳ . قضاء حقوق المؤمنین؛ سدیدالدین بن طاهر صورى  ( از عالمان قرن ۶).اینان ، نامه را آورده‏اند و به رِفاعه نسبت داده ‏اند . این خود ـ آشکارا ـ دلالت دارد که این نامه ، اصالت دارد .
افزون بر این ، وجود تکه هایى  از این نامه در میراث موثّق در دسترس حدیثى  ، قرینه ‏اى  بر صحّت مضامین آن بر همین مقدار است .

[۱] .  مصباح السنّة بغوى  ۴ : ۱۸۰ ، رقم ۴۷۸۷ ؛ الإستیعاب ۱ : ۸ ، حدیث ۱۳۶ (و در چاپى  ، ص۱۶۷) .در «الإستیعاب ۳ : ۱۱۰۲ ، رقم ۱۸۵۵» این حدیث ، با این الفاظ آمده است : «أَقضاکم علیٌّ» (باقضاوت‏ترین شما على  است ) ،«علیٌّ أقضى  أُمّتی» (على  قاضى ‏ترین شخصِ امّتِ من است ) .در «حلیة الأولیاء ۱ : ۶۵ ـ ۶۶» مى ‏خوانیم : «أعلمهم بالقضیّة» ؛ على  ، داناترین کس ، به قضاوت است .
[۲] .  مستدرک حاکم ۳ : ۱۳۵ ؛ الطبقات ابن سعد ۲ : ۱۰۲ ؛ اُسُد الغابه ۴ : ۲۵ ؛ الإستیعاب ۲ : ۴۶۱ ـ۴۶۲ ؛ اَخبار القضاة ۱ : ۸۹ .
[۳] .  تاریخ دمشق چاپ محمودى  رقم ۱۰۷۶ .
[۴] .  طبقات ابن سعد ۲ : ۱۰۲ و۳۳۹ ؛ الإستیعاب ۲ : ۴۹۱ ـ ۴۹۲ و جلد ۳ ، ص۱۱۰۴ رقم ۱۸۵۵ ؛تاریخ ابن عساکر ، رقم ۱۰۶۶ و۱۰۶۸ ـ ۱۰۷۱ ؛ البدایة والنهایه ۷ : ۳۹۷ . در این مأخذ آمده است : ثبت عن عُمَر ؛ از عُمر ثابت است .
[۵] .  سنن بیهقى  ۱۰ : ۲۶۹ ؛ تاریخ ابن عساکر ۶۳ : ۸۰
[۶] .  از جمله نامه مهم امام على   علیه ‏السلام به مالک اشتر نخعى  کارگزار آن حضرت بر مصر که دربردارنده اصول علم قضاوت و آداب آن است .در حالى  که مشغول این مقدمه بودم ، تصادفى  به حدیثى  دست پیدا کردم ، حیفم مى ‏آید آن را در اینجا نیاورم . آن روایت چنین است : على  بن اَبى  طالب  علیه ‏السلام به همراه شخصى  بیرون آمد چون در مکانى  رسید ـ راوى  آن را نام برده است ـ نوجوانانى  سوى  مردى  که همراه امام  علیه ‏السلام بود ، سبقت جستند .راوى مى ‏گوید : امام على علیه السلام دست بر شانه آن شخص زد و فرمود : اینان براى داورى  سویت آمدند ، میانشان به عدالت حکم کن .این حدیث را احمد بن مروان بن محمّد دینورى  ، قاضى  مالکى  م۳۳۳ه در کتاب « المجالسة وجواهر العلم ۴ : ۳۸۶ ، حدیث ۱۵۷۱ ، از چاپ جدید» آورده است .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


دو + 5 =

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>