فصل یازدهم حقیقت شرک و اسبابِ آن-بی بنیاد

فصل یازدهم حقیقت شرک و اسبابِ آن-بی بنیاد

[ حقیقت شرک و اسباب آن ]

اکنون بجاست ما بعضى  از چیزهایى  را بیاوریم که بعضى  از اهل علم در وصف مشرکان (کسانى  که پیامبران را تکذیب کردند ) ذکر کرده ‏اند .ابن قیّم مى ‏گوید :مردم بر هدایت و دین حق بودند . نخستین کسى  که آنان را به عبادت بت‏ها و انکار بعث ، فریفت ، شیطان بود . و همو بود که از جهت عکوف (و اقامت و پناهنده شدن) بر قبرها و تصویر (و نقّاشى  کردن)اهل آنها ، فریبشان داد ؛ چنان که خدا در کتابش قصّه آنان را باز مى ‏گوید:
« لاَ تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَلاَ تَذَرُنَّ وَدّاً وَلاَ سُوَاعاً وَلاَ یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسْراً »[۱] ؛خدایانتان را رها نکنید ! «وَدّ» و «سُواع» و «یَغُوث» و «یَعوق» و «نَسْر» راوامگذارید !

ابن عبّاس مى ‏گوید : اینها نام‏هاى  مردان صالح قوم نوح بودند . چون هلاک شدند ، شیطان به قومِ ایشان وحى  کرد که [ تصاویر ] آنان را به گونه ‏اى  ویژه به مجالسشان ـ که در آن گرد مى ‏آمدند و دور هم مى ‏نشستند ـ نصب کنند و آنان را به نام ‏هاشان بنامند .آنها این کار را کردند . پس آن افراد ، پرستش نشدند تا اینکه اینان از بین رفتند و ماجراى  [ نصب تصاویر آنها در آن مجلس‏ها ] نسخ [ وفراموش ] شد [ آن گاه ، آنها ] پرستش شدند .پس خدا نوح را به عبادت خداى  یکتا برانگیخت ، آنان او را تکذیب کردند .شیطان بت‏هاى  قوم نوح را از کنار دریا بیرون آورد و عرب را به عبادت آنها فراخواند . پس عرب به عبادت آنها پرداختند . پس از مدتى  عرب ،آنچه را مى ‏پسندیدند (و به نظرشان زیبا مى ‏آمد) پرستیدند و شریعتشان را از یاد بردند و دین ابراهیم را به بت‏پرستى  جاى ‏گزین ساختند و از آن دین ، تعظیم خانه کعبه و حج باقى  ماند . [ قبیله ] نزار در تلبیه‏ اش مى ‏گفت : لبّیک ، خدایى  شریکى  براى  تو نیست مگر شریکى  که او ویژه توست ، تو مالک اویى  و او بر تو فرمان روایى  ندارد …برای اهل هر ناحیه‏ اى  بتى  بود که آن را مى ‏پرستیدند . آن گاه خدا محمّد  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله را به توحید برانگیخت ، قریش گفت :« أَجَعَلَ الآلِهَةَ إِلهاَ وَاحِداً إِنَّ هذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ »[۲] ؛آیا همه خدایان را یک خدا قرار داده ؟! به راستى  این چیز شگفتى  است !ماجرا چنین بود که شخص آن گاه که سفر مى ‏کرد و به منزلى  فرودمى ‏آمد ، چهار سنگ برمى ‏داشت . به زیباترین آنها مى ‏نگریست و آن رابه عنوان پروردگارش برمى ‏گرفت و سه تاى  دیگر را سه پایه دیگش مى ‏ساخت . پس وقتى  از آنجا رهسپار مى ‏شد ، آنها را رها مى ‏کرد .هنگامى  که در منزل دیگر فرود مى ‏آمد ، مثلِ همین کار را انجام مى ‏داد .حنبل از رجاء عُطاردى ّ روایت کرده است که گفت : ما در جاهلیّت سنگ را مى ‏پرستیدیم . پس آن گاه که سنگى  بهتر از آن را مى ‏یافتیم ،سنگ پیشین را مى ‏افکندیم و آن را مى ‏گرفتیم . هنگامى  که سنگ پیدانمى ‏کردیم ، مشتى  از خاک را گرد مى ‏آوردیم ، گوسفندى  را مى ‏آوردیم و بر آن شیر مى ‏دوشیدیم ، آن گاه دورش مى ‏چرخیدیم .از ابو عثمان نهدى  روایت شده که گفت : ما در جاهلیّت سنگ رامى ‏پرستیدیم . پس مى ‏شنیدیم که ماى  ندا مى ‏کند : اى  اهل رحال (وهمسفران) پروردگارتان هلاک شد ! رَبّ دیگرى  را بجویید ! ما هربلندى  و پستى  را مى ‏جُستیم که ناگهان در این میان ، منادى  صدا مى ‏زدکه : ما پروردگارتان را یافتیم ـ یا مانند این سخن را بر زبان مى ‏آورد ـ آن سنگى  بود ، پس ما برایش قربانى  مى ‏کردیم .چون رسول خدا مکّه را فتح کرد ، در اطراف کعبه ۳۶۰ بت را یافت .پس با عصایش به صورت و چشم آنها مى ‏زد و مى ‏گفت : « جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ » ـ حق آمد و باطل رفت ـ و آنها به رو درمى ‏افتادند . سپس پیامبر دستور داد که آنها از مسجد خارج گردد و سوزانده شود .ابن قیّم مى ‏گوید :بازى شیطان با مشرکان، چند سبب دارد :طائف ه‏اى را به عبادت بت‏ها فرا خواند از راه بزرگداشت مردگان ،کسانى  که این بت‏ها را بر صورتِ آنان نقاشى  کردند ؛ چنان که درباره قوم نوح گذشت .بعضى  آنها را ـ به گمان خودشان ـ براساسِ صورت ستارگانى  که (نزد آنان) در عالم تأثیر گذارند ، ساختند و برگرفتند ، و برایشان خانه ‏ها وخادمان و پرده‏داران و حج و قرانى  قرار دادند .از انواع بت‏ پرستى  ، عبادت خورشید بود . مى ‏پنداشتند که آن فرشته ‏اى  از ملائکه است که جان و عقل دارد و اصل نور ماه و ستارگان مى ‏باشد ،و همه موجودات زمینى  ـ نزد آنان ـ از او مى ‏باشد ، و اوست پادشاه فلک ، پس استحقاق تعظیم و سجده کردن را دارد .از شریعت آنان در عبادت خورشید این بود که برایش بتى  ساختند که خانه ‏اى  ویژه داشت . آنان به این خانه در مى ‏آمدند و سه بار در روزبرایش نماز مى ‏گزاردند .گرفتاران و آفت دیدگان آنجا مى ‏آمدند وبرایش نماز مى ‏گزاردند و روزه مى ‏گرفتند و احترامش مى ‏کردند ، وهمه ‏شان آن گاه که خورشید بر مى ‏آمد و به میانه آسمان مى ‏رسید وغروب مى ‏کرد ، برایش به سجده مى ‏افتادند .و طایفه دیگر ، براى  ماه بتى  ساختند و برگرفتند و گمان مى ‏کردند که آن مستحقّ تعظیم و عبادت است و تدبیر این عالَم سُفلى  (و زمینى ) به دست اوست . او را مى ‏پرستیدند و برایش نماز و سجده مى ‏کردند وروزهاى  معلوم از ماه را برایش روزه مى ‏گرفتند ، سپس با خوراک وشراب (و آشامیدنى ) و شادمانى  نزدش مى ‏آمدند .و بعضى  از ایشان بت‏هایى  را مى ‏پرستیدند که به صورت ستارگان  درآورده بودند و برایشان مَعبدها و پرستش‏گاه‏ها ساختند. براى هریک از آن ستاره‏ ها مَعبد ویژه و بت خاص و عبادتِ مخصوص بود .بازگشت همه اینها به بت ‏پرستى  است ؛ زیرا برایشان شیوه‏اى  به شخص خاص ـ بر هر شکلى  که به آن مى ‏نگریستند و در برابرش زانو مى ‏زدند ـ استمرار نمى ‏یافت .تا اینکه مى ‏گوید :کسانى  از آنها آتش را مى ‏پرستیدند و آن را به عنوان «إله» و معبودبرگرفتند ، و برایش خانه ‏هاى  زیادى  ساختند و نگهبانان و خزانه‏ دارانى
قرار دادند که نگذارند لحظه ‏اى  آتش خاموش شود .ازعبادتشان این بود که به دور آن آتشکده‏ ها مى ‏گردیدند ، و بعضى ‏شان براى  تقرُّب خودشان را در آن مى ‏افکندند و برخى  براى  تقرّب
فرزندش را در آن مى ‏انداخت ، و بعضى  جزو عابدان و زاهدانِ عاکف وروزه‏دار معبد بودند ، و براى  آنها در عبادتِ آتش اوضاعى  بود که آن رارها نمى ‏کردند .و گروهى  از مردم آب را مى ‏پرستیدند و مى ‏پنداشتند که اصل هر چیزى آب است و برایشان در عبادتِ آب امورى  بود ـ که ابن قیّم آنها را ذکرمى ‏کند ـ از جمله تسبیح و تحمید آب و سجده براى  آن .و دسته ‏اى  از مردم حیوانات را عبادت مى ‏کردند ؛ بعضى  گاو و برخى اسب و بعضى انسان و برخى  درخت و بعضى  شیطان را مى پرستیدند ،خداى  متعال مى ‏فرماید :« أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لاَّ تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ »[۳] ؛اى  فرزندان آدم ، آیا از شما عهد نگرفتیم که شیطان را نپرستید ؟!ابن قیّم مى ‏نویسد :از ایشان کسانى ‏اند که اقرار دارند به اینکه براى  جهان آفریدگارى  است
فاضل و حکیم و پاکیزه از عیوب و نقائص ، و راهى  براى  در رسیدن به او نیست مگر با وسائط . پس بر ما واجب است که به وسیله واسطه ‏ها ،سوى  خدا تقرّب بجوییم ، آنها اربابان و خدایان و شفیعان ما نزد ربّ الأرباب و خداى  خدایان‏ اند ، ما آنها را نمى ‏پرستیم مگر اینکه ما را به خدا نزدیک سازند ؛ در این هنگام حاجت‏هامان را از ایشان مى ‏خواهیم و احوالمان را بر آنها عرضه مى ‏داریم و همه امورمان را آرزومندیم ،پس آنها پیش خداى  ما و خودشان شفاعت مى ‏کنند ؛ و این حاصل نمى ‏شود مگر با استمداد از جهات روحانى  ، و آن به ناله و زارى  است وصلوات و زکات و ذبح قربانى  و دود کردن بوهاى  خوش .اینان به دو اَصلى  کافر شذدند که همه پیامبران آوردند :یکى  از آن دو تصدیق عبادت خداست و اقرار و انقیاد در برابر او .و این مذهب مشرکان دیگر امّت‏هاست …قرآن و کتاب الهى  به بطلان یان دین و کفر اهلِ آن ، تصریح دارند ،خداى  سبحان نهى  کرده از اینکه مِثل و همتا و مانندى  براى  او قرار داده شود . اهل شرک ، آنان را که بزرگ مى ‏دارند و مى ‏پرستند به خالق تشبیه
مى ‏کنند و ویژگى ‏هاى  خدایى  را به او مى ‏دهند و به صراحت بیان مى ‏دارند که او خداست و بر نمى ‏تابند که خدایانشان را خداى  واحدقرار دهند و مى ‏گویند بر خدایانتان بُردبار بمانید و تصریح دارند به اینکه او اله و معبود مى ‏باشد ، اوست که امید مى ‏رود و ترسیده مى ‏شودو مى ‏بایست بزرگش داشت و برایش سجده کرد و با قربانى ‏ها به سویش تقرُّب جست ، و دیگر به چیزها که از ویژگى ‏هاى  عبادت است و جز براى  خدا سزاوار نمى ‏باشد .خداى  متعال مى ‏فرماید :« فَلاَ تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْدَاداً »[۴] ؛براى  خدا همتایانى  قرار ندهید .« وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَاداً »[۵] ؛کسانى  از مردم جز خدا همتایانى  رابرمى ‏گیرند .اینان مخلوق (و آفریده‏ها را) مِثْل (و شبیه) خالق قرار دادند .«ندّ» شِبه است ؛ گویند : فلانى  نِدّ فلانى  است ، ندّه : یعنى  مثل و مانند آن .ابو زید مى ‏گوید : «آلهه» خدایانى  است که با خدا قرار دادند .زجّاج مى ‏گوید : یعنى  براى  خدا مانندها و نظیرهایى  قرار مدهید .از آن جمله است این سخن خداى  بزرگ که فرمود :« الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلُونَ »[۶] ؛یعنى  به غیر خدا عدول مى ‏کنند ، و از خلق او برایش عِدل و شبیه قرار
مى ‏دهند .ابن عبّاس مى ‏گوید : [ خدا مى ‏فرماید ] پس از آنکه به نعمت وپروردگارى ‏ام اِقرار کردند به بت‏ها و سنگ‏هایى  رو آوردند که آفریده من‏ اند .زجّاج مى ‏گوید : بدان که خالق ، همان است که در این آیه ، آن را آورد ، وهیچ چیز مِثل و مانند خالق آسمان‏ها و زمین و … نیست ؛ و بدان که کافران براى  خدا « عِدل» قرار مى ‏دادند ، و «عدل» تسویه و برابر نهادن است ؛ هنگامى  که میان دو چیز برابرى  برقرار سازند ، گویند : «عَدَلَ
الشیء بالشیء» .خداى  متعال مى ‏فرماید :« هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِیّاً »[۷] ؛آیا همنامى  براى  او مى ‏شناسى  ؟ابن عبّاس مى ‏گوید : «سَمى ّ» شِبه و مِثل است و کسى  که با خدا رقابت کند (و بر او برترى  جوید) این آیه ، نفى  مى ‏کند این را که مخلوق مشابه خالق و مماثل (و مانند) او باشد به گونه‏اى  که مستحق عبادت و تعظیم گردد . و از این امور است :« وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ »[۸] ؛اَحَدى  همتاى  خدا نمى ‏باشد .« لَیْسَ کمِثْلِهِ شَیْءٌ »[۹] ؛هیچ چیز مانند خدا نیست .همانا خدا به این سخن نفى  کرده این را که شریک یا معبودى  براى  اوباشد و استحقاق عبادت و تعظیم یابد . این شبیه ـ که به صورت نفى  ونهى  باطل شده ـ اصل [ و ریشه ] شرک در عالم است[۱۰] .    ما سخن ابن قیّم را ـ به طور چکیده آوردیم تا صفتِ شرک مشرکان را دریابید وبدانید که این امورى  که شما به آن دیگران را تکفیر مى ‏کنید و مسلمان را از اسلام خارج مى ‏سازید ، آن گونه که شما مى ‏پندارید «شرک اکبر» (شرک مشرکانى  که همه پیامبران را در دو اَصل تکذیب کردند) نمى ‏باشد ، و این کارها تنها از فروع شرک اصغرند ؛ و بعضى  از علما آنها را شرک نمى ‏نامد و جزو کارهاى  حرام مى ‏آورد ، وبعضى  آنها در زمره مکروهات مى ‏شمارد ؛ چنان که در جاى  خودش ـ در کتاب‏هاى اهل علم ـ آمده است ، هرکه آن را بجوید مى ‏یابد .خداى  سبحان ما و همه مسلمانان را از آنچه او را به خشم مى ‏آورد ، دور بدارد ،آمین ، والحمد للّه ربّ العالمین

[۱] .  سوره نوح ۷۱) آیه ۲۳ .
[۲] .  سوره ص ۳۸ آیه ۵ .
[۳] .  سوره یس ۳۶ آیه ۶۰ .
[۴] .  سوره بقره ۲ آیه ۲۲ .
[۵] .  همان ، آیه ۱۶۵ .
[۶] .  سوره انعام ۶ آیه ۱ .
[۷] .  سوره مریم ۱۹ آیه ۶۵ .
[۸] .  سوره توحید ۱۱۲ آیه ۴ .
[۹] .  سوره شورى  ۴۲ آیه ۱۱ .
[۱۰] .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


5 + = نُه

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>