فصل نهم بخش دوم حدیث مسابقه دنیاطلبى -بی بنیاد

فصل نهم بخش دوم حدیث مسابقه دنیاطلبى -بی بنیاد

از چیزهایى  که بر بطلان مذهبتان دلالت مى ‏کند ، حدیثى  است که در صحیح بخارى  و مسلم ، عقبة بن عامر از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله روایت مى ‏کند که آن حضرت بر منبر بالارفت و فرمود :إنّی لَستُ أخشى  علیکم أن تُشرکوا بعدی ، ولکن أخشى  علیکم الدنیا أن تُنافِسوا فیها ، فیها ، فتقتلوا فتهلکوا ، کما هلک من کان قبلکم ؛از این بیم ندارم که پس از من مُشرک شوید ، لیکن از دنیا بر شمامى ‏ترسم که در دست‏یابى  به آن برهم سبقت گیرید و همدیگر را بکشیدو هلاک گردید ، چنان که کسان پیش شما هلاک شدند .عقبه گفت : این حدیث ، آخرین سخنى  بود که دیدم رسول خدا بر منبرفرمود[۱] .وجه دلالت حدیث این سات که : پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله همه آنچه را بر امّتش روى  مى ‏دهد واز آنها بروز مى ‏یابد ـ تا روز قیامت ـ خبر داد (چنان که در اَحادیث دیگر باز گفت واینجا جاى  ذکر آنها نیست)

و از چیزهایى  که به این حدیث صحیح خبر داد این است که : پیامبر از اینکه امّتش بت‏ها را بپرستند ایمن بود و بر آنان نترسید و این را اعلان  کرد ، و از آنچه بر آنان مى ‏ترسید آگاهشان ساخت و بیمشان داد ؛ با وجود این ، آنچه رامى ‏ترسید واقع شد .و این ، بر خلاف مذهب شماست ! براساس قول شما ، امّتِآن حضرت ـ همه ‏شان ـ بت‏ پرست شدند و بت‏ها سرزمین‏هاشان را پر ساخت مگر کسانى  اندک در اطراف زمین که خبرى  برایش نرسید ؛ وگرنه ، از شرق تا غرب ، از روم تا یمن همه اینها ـ آکنده ‏اند از آنچه که شما مى ‏پندارید بُتان‏ اند و قائلید که هرکس این کارها و فاعل آنها راتکفیر نسازد ، کافر است پیداست که همه مسلمانان ، اسلام را بر کسى  که منتسب به آن است ، جارى مى ‏سازند و فاعل این کارها را تکفیر نمى ‏کنند .بنابراین ـ براساس قول شما ـ همه بلاد اسلام کافرند مگر بلد شما ! و شگفت این است این سخن در بلد شما رخ نداد مگر از حدود ده سال پیش .پس به این حدیث ، خطاى  اندیشه شما روشن شد ، و حمد خداى  را که پروردگارجهانیان است .اگر بگویى  : از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله رسیده که فرمود :أَخْوَف ما أَخاف على  أُمّتی الشرک[۲] ؛ترسناک‏ترین چیزى  که بر امّتم بیم دارم ، شرک است[۳] .مى ‏گویم : این سخن ، حق است و احادیث پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله با هم تعارض ندارند ، لیکن هر حدیثى  از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله که در آن بر امّتش از شرک ترسیده[۴] ، مُقیّد به شرک اصغراست ؛ مانند حدیث شَدّاد بن أوس ، حدیث ابو هُرَیره ، حدیث محمود بن لَبید ، همه اینها مقیّدند و روشن کننده این حقیقت که رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله بر امّتش از شرک اصغر بیم داشت .و چنین نیز شد ، شرک اصغر زمین را پُر ساخت ، چنان که پیامبر بر امّتش از فتنه وخون‏ریزى  بر سر دنیا بیم داشت ، و این امر رخ داد .این شرک اصغر ، همان است که اکنون شما آن را شرک اکبر مى ‏نامید ، و مسلمانان را به آن تکفیر مى ‏کنید ، بلکه کسانى  را که آنها را تکفیر نسازند ، کافر مى ‏شمارید .پس احادیث ؛ با هم سازگارند ، و حق روشن و آشکار شد ، و حمد و سپاس ویژه خداست .

[ ۷ . حدیث یأس و امید شیطان ]

از چیزهایى  که بر بطلان مذهبتان دلالت مى ‏کند ، حدیثى  است که مسلم در صحیح خود از جابر بن عبداللّه‏ ، از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله روایت مى ‏کند که آن حضرت فرمود :إنّ الشیطان قد أیس أن یعبده المصلّون فی جزیرة العرب ، ولکن فی التحریش بینهم[۵] ؛همانا شیطان ناامید شد که نمازگزاران در جزیرة العرب او را بپرستند ،لیکن در حال نفاق افکنى  میان ایشان است .حاکم ـ با صحیح داشتن حدیث ـ و ابو یعلى  و بیهقى  ، از ابن مسعود روایت کرده ‏اند که رسول خدا فرمود :شیطان مأیوس شد از اینکه در سرزمین عرب ، بت‏ها پرستیده شود ،لیکن به کمتر از آن ، به چیزهاى  کوچک و ناچیز ، راضى  شد ، و همین‏ هاهلاک کننده ‏اند[۶] .و امام احمد و حاکم (با صحیح داشتن حدیث) و ابن ماجَه ، از شَدّاد بن أوس روایت کرده‏ اند که گفت : شنیدم پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله مى ‏فرمود : «از شرک بر اُمّتم مى ‏ترسم»پرسیدم : اى  رسول خدا ، آیا امّتت پس از تو شرک مى ‏ورزند ؟ فرمود : «آرى  ، بدان که آنها خورشید و ماه و بت را نمى ‏پرستند ، لیکن کارهاشان را ریاکارانه انجام مى ‏دهند»[۷] .
مى ‏گویم : وجه دلالت این حدیث ـ چنان که در پیش گذشت ـ این است که خداى  سبحان از [ خزانه ] غیب خود به آنچه خواست و آنچه تا روز قیامت پدید مى ‏آید پیامبرش راآگاه ساخت ، و پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله خبر داد که شیطان از اینکه او را در جزیرة العرب بپرستند ، ناامید شد . در حدیث ابن مسعود آمد که : شیطان ناامید شد که بت‏هادر سرزمین عرب پرستش شود ، و در حدیث شدّاد هست که : آنان بت رانمى ‏پرستند .و این برخلاف مذهب شماست . بصره و اَطراف آن ، عراق از پایین دجله ـ جایى که قبر على  و قبر حسین (رضى  اللّه‏ تعالى  عنهما) قرار دارد ـ و همچنین همه یمن ، وحجاز ـ همه اینها ـ سرزمین عر ب‏اند و مذهب شما این است که در همه این جاهاشیطان و بت‏ها پرستش مى ‏شود و همه ‏شان کافرند و هرکه آنها را تکفیر نسازد نزد شماکافر مى ‏باشد !این احادیث ، مذهب شما را رد مى ‏کند . نمى ‏توان گفت : «در زمان ردّه ، پاره‏اى  ازشرک در اَرض عرب یافت شد» زیرا آن در اندک زمانى  از بین رفت ، پس مانند امرعارضى  (و گذراغ) است که به آن اعتنا نمى ‏شود ؛ و چنان است که یک نفر کافر یا بیشتربه سرزمین عرب درآید و در جاى  خالى[ از سکونت ] یا پنهانى  ، غیر خدا را بپرستد .این امورى  که شما آنها را شرک اکبر و عبادتِ بتان قرار مى ‏دهید ، قرن‏هاى  پیاپى است که در سرزمین‏هاى  عرب رواج دارد . پس به این احادیث فساد قول شما روشن شد که مى ‏گویید : «این امور،همان بت پر ستى  بزرگ است» و بطلان این نظرتان نیزآشکار گشت که قائلید : «فرقه اهل نجات گاه در بعضى  از نواحى زمین‏ اند ، که خبرى برایشان نمى ‏رسد» زیرا اگر این کار ، بت ‏پرستى  و شرک بزرگ بود ، اهل فرقه ‏ناجیه ـ که یارى  شونده و پیروزند تا رستاخیز قیامت ـ با آنان مى ‏جنگیدند .آنچه را آوردیم ، آشکار و روشن است ؛ و حمد و سپاس ویژه خداوندى  است که پروردگار جهانیان مى ‏باشد .جاى  شگفتى  است که شما مى ‏پندارید این آرامگاه‏ها و نذرها و کارهایى  که نزد آنهاانجام مى ‏شود ، عبادت بتانِ بزرگ است ، و قائلید که : این ، امرِ روشنى  است که به ضرورت شناخته مى ‏شود ، حتّى  یهود و نصارى  آن را مى ‏شناسند !در پاسخ این پندار فاسد ، مى ‏گویم .شگفتا ، این بهتانى  است بزرگ ! بارها گذشت که همه طبقات امّت از نزدیک به هشت صد سال پیش ، این قبرها سرزمین‏هاشان را فرا گرفته است ، و نگفته ‏اند که این کار ، عبادت بتان بزرگ مى ‏باشد ؛ و قائل نشده‏ ند که هرکس این کارها را بکند ، با خدا ،خداى دیگرى را [ شریک ] قرار داده است ، و بر اهل آن حکم بت ‏پرستان و مرتدان راـ هر نوع ارتدادى  که باشد ـ جارى  نساخته‏ اند .اگر مى ‏گویید که یهود (زیرا آنان قومى  بُهتان زننده‏ اند و همچنین نصارى  ، و بدعت گذارانى  از این امّت که در تهمت و افترا ـ بر این امّت ـ هم قطاران یهود و نصارى ‏اند)مى ‏گویند : این کار ، عبادت بت‏هاى  بزرگ است !مى ‏گوییم : راست گفتید . این کار نسبت به بهتان و حسد و غلو آنها و نسبت‏هاى نارواى  بزرگى  که به این امّت مى ‏دهند ، زیاد نیست ، لیکن خداى  متعال خوارشان
مى ‏سازد و دینش را بر همه ادیان چیره مى ‏سازد با این وعده که فرمود :« هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى  وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى  الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْکَرِهَ الْمُشْرِکُونَ »[۸] ؛خدا کسى  است که پیامبرش را به هدایت و دین حق فرستاد تا آن را برهمه اَدیان چیره گرداند ، هرچند ناخوشایند مشرکان باشد .لیکن مى ‏گویم : رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله راست گفت ، زیرا براى  مدینه و اَطراف آن و براى یمن دعا کرد . کسى  که در حضور پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله بود ، از «نجد» سخن به میان آورد ، آن حضرت فرمود : آنجا لغزش‏هاست و فتنه ‏ها .آرى  به خدا ، فتنه شهوات ، فتنه است و ظلمتى  که هر خاص و عامى  ـ از اهل آن ـ
مى ‏شناسد که آن ظلم و تجاوز مى ‏باشد و بر خلاف دین اسلام است و مى ‏بایست از آن توبه کرد . این فتنه بسى  سبک‏تر از فتنه شبهات گمراه کننده از دین اسلام است وصاحب آن از مصداق‏ هاى  این آیه به شمار مى ‏رود که فرمود :« قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَاوَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً »[۹] ؛ … زیان کارترین کسان آنان ‏اند که سعیشان در حیات دنیا گم شد وخودشان مى ‏پندارند که کار نیک انجام مى ‏دهند .و در حدیث صحیح آمده است که پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله سه بار فرمود : «هلک المتنطّعون » [۱۰] ؛زیاده روان (و کسانى  که از حد مى ‏گذرند) هلاک شدند .پس باید گفت : « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ »[۱۱] .خدا ما و شما را از هلاکت برهاند ، چه او رحیم و مهربان است .

[ ۸ . حدیث پیروى  شیطان در اعمال ناچیز ]

از چیزهایى  که بر بطلان مذهبتان دلالت مى ‏کند حدیثى  است که امام احمد ، وترمذى  ـ که آن را حدیث صحیح مى ‏داند ـ و نسائى  و ابن ماجَه[۱۲] ، از عمرو بن اَحوص روایت مى ‏کند که گفت : شنیدم رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله در حجّة الوداع مى ‏فرمود :ألا ! إنّ الشیطانَ قد أُیِسَ أن یُعْبَد فی بلدکم هذا أبداً ، ولکن ستکون له طاعة فی بعض ما تحقّرون من أعمالکم ، فَیَرْضى  بها ؛هان بدانید ! شیطان براى  همیشه ناامید شد از اینکه در این سرزمین شماپرستیده شود ، لیکن به زودى  طاعتى  براى  اوست در بعضى  از اعمالتان که آنها را ناچیز مى ‏شمارید . پس ( شیطان ) به همین فرمان‏بردارى  وپیروى  ، راضى  مى ‏شود .در صحیح حاکم [ المستدرک على  الصحیحین ] از ابن عبّاس روایت
شده که پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله در حجّة الوداع خطبه خواند ، و فرمود :شیطان ناامید شد که در سرزمین شما پرستیده شود ، لیکن راضى  شد که به کمتر از آن پیروى  شود ، در اعمالتان که آنها را ناچیز مى ‏انگارید . پس اى  مردم ، برحذر باشید [ هشیار و ترسان باشید که پیرو شیطان نگردید ]من میانتان چیزى  بر جاى  نهادم که تا به آن چنگ آویزید هرگز گمراه نشوید ؛ کتاب خدا و سنّت پیامبرش[۱۳] .وجه دلالت این است که رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله در این حدیث صحیح ، خبر داد که شیطان از اینکه در شهر مکّه پرستش شود ناامید شد . واژه «أبداً» (براى  همیشه) تأکیدبر قطع امید شیطان است تا کسى  توهّم نکند که پرستش شیطان پدید مى ‏آید و سپس ازبین مى ‏رود .این خبر ، از پیامبر است ـ که برخلافِ واقع خبر نمى ‏دهد ـ و بشارتى  از آن حضرت براى  اُمّتش ، و پیداست که آن حضرت آنان را جز به آنچه راست و درست مى ‏باشد بشارت نمى ‏دهد ، لیکن امّت را از غیر پرستش بتان برحذر مى ‏دارد ، نه ازآنچه ناچیز مى ‏انگارد .و این مطلب ـ از حدیث ـ روشن و واضح است .این امورى  که شماآن را شرک اکبر قرار مى ‏دهید و اهل آن را پرستش‏ کنندگان بت‏هامى ‏نامید ، بیشتر از همه در مکّه هست . حاکمان و عالمان و توده مردم مکّه زمان طولانى  ـ بیش از شش‏صد سال ـ است که بر این شیوه‏ اند .با وجود این ، اکنون آنها دشمنان شمایند ، به خاطر این مذهبتان آنان را ناسزامى ‏گویید و لَعن مى ‏کنید ! احکام آنها و حاکمانشان جریان دارد ، علما و اُمَراى  آنها براهل این امورى  که شما آن را شرک اکبر قرار مى ‏دهید ، احکام اسلام را جارى مى ‏سازند .اگر آنچه را شما مى پندارید حق (و درست باشد) ، آنان در ظاهر کافرند ؛ در حالى که این اَحادیث پندارتان را رد مى ‏کند و بطلان این مذهبتان را روشن مى ‏سازد .پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله در احادیثى  که در صحیحین و دیگر کتاب‏ها هست ، پس از فتح مکّه ودر حالى  که در آن شهر بود ، فرمود :لا هجرة بعد الیوم[۱۴] ؛پس از امروز ، هجرتى  نیست .اهل علم بیان کرده ‏اند که مراد این است که : هجرتى  از مکّه نیست ، و نیز روشن ساخته ‏اند که این سخن حضرت دلالت مى ‏کند که مکّه پیوسته ، سراى ایمان خواهدبود . به خلاف مذهب شما که هجرت از آن را سوى  بلاد ایمان ـ به پندار شما ـ که رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله آنها را بلاد فتنه نامید ، واجب مى ‏دانید .این سخن ، واضح ، روشن و صریح است براى  کسى  که خدا او را توفیق دهد ، وتعصُّب و پافشارى  بر باطل را واگذارد . باید از خدا یارى  جُست و کارها را به او سپرد .

[ ۹ . حدیث ستایش مدینه ]

از چیزهایى  که بر بطلان مذهب شما دلالت مى ‏کند ، روایتى است که مسلم درصحیح خود ، از سعد ، از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله روایت مى ‏کند که فرمود :المدینةُ خیرٌ لهم لو کانوا یَعْلَمون ، لا یَدَعُها أحدٌ رغبةً عنها إلاّ أَبْدَلَه اللّه‏ُ فیهامَن هو خیرٌ منه ، ولا یَثْبُتُ أحدٌ على  لَأْوائها وجَهْدها إلاّ کنتُ له شفیعاً ـ أوشهیداً ـ یوم القیامة [۱۵] ؛مدینه براى  ایشان بهتر است اگر بدانند . هیچ کس آن را با اِعراض وروى  گردانى  ، ترک نمى ‏کند مگر اینکه خدا در آن کسى  را که بهتر ازاوست جاى ‏گزین مى ‏سازد ؛ و اَحَدى  بر سختى  و توان‏ فرسایى  [ قحطى و گرفتارى  ] مدینه پاى ‏دار نمى ‏ماند مگر اینکه من روز قیامت شفیع ـ یاگواه ـ او مى ‏شوم .
و نیز مسلم ـ در صحیح خود ـ از ابو هُریره روایت کرده است که رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله فرمود :هیچ کس بر گرفتارى  و شدّت مدینه پاى ‏دار نمى ‏ماند مگر اینکه من ـروز قیامت ـ برایش شفاعت مى ‏کنم[۱۶] .و در صحیحین ، جابر ـ با اتصال سند حدیث ـ از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله روایت مى ‏کند که فرمود :
مدینه ، چون دضم آهنگرى  است ؛ پلیدى ‏اش را مى ‏زداید [ و انسان‏هاى  آلوده را از خود بیرو مى ‏راند ] و پاکیزه‏ اش را شفاف و خالص مى ‏سازد[۱۷] .و نیز در صحیحین از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله روایت شده که فرمود :بر نقاب‏ها [ و راه ‏هاى  ورودى  و فضاى  ] مدینه ملائکه [ نگهبان ] اند ،طاعون و دجّال در آن وارد نمى ‏شود[۱۸] .و همچنین در صحیحین ، اَنَس از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله روایت مى ‏کند که فرمود :هیچ شهرى  نیست جز اینکه دجّال آن را درمى ‏نوردد مگر مکّه ومدینه ،همه راه‏هاى  ورودى ‏اش را فرشتگان دربر گرفته ‏اند [۱۹] .و در صحیحین ، ابو سعید ـ با اتصال سند به پیامبر ـ مى ‏گوید :هیچ کس بر اهل مدینه نیرنگ نمى ‏ورزد مگر اینکه مکر و حیله ‏اش ـ چون حل شدن نمک در آب ـ فرو مى ‏پاشد و از بین مى ‏رود[۲۰] .و در سننِ ترمذى  ، ابو هُرَیره ـ با اتصال سند به پیامبر ـ نقل مى ‏کند که :آخرین قریه از آبادى ‏هاى  اسلام که ویران مى ‏گردد ، مدینه است[۲۱] .وجه دلالتِ این احادیث ، وجوه زیادى  است که بعضى  از آنها را مى ‏آوریم :پیامبر بر سکونت در مدینه تشویق کرد و خبر داد که آنجا از جاهاى  دیگر بهتراست . هیچ کس ـ با روگردانى  از مدینه ـ آن را وانمى ‏گذارد جز اینکه خدا بهتر از آن شخص را در مدینه جاى ‏گزین مى ‏سازد . آن حضرت آگاه ساخت که براى  کسى  که درمدینه سکونت ورزد شفیع مى ‏شود و روز قیامت گواه اوست ، و یادآور شد که آن براى  امّتش مى ‏باشد ـ ویژه قرنى  بى ‏قرن دیگر نیست ـ و اَحَدى  مدینه را ترک نمى ‏کندمگر به جهت ناآگاهى  . مدینه چون دمِ آهنگر ، پلیدى ‏اش را دور مى ‏سازد و به وسیله فرشتگان محافظت مى ‏شود ، طاعون در آن درنمى ‏آید و دجّال ـ در پایان روزگار ـ واردِآن نمى ‏شود . اَحَدى  براى  مدینه نیرنگ به کار نمى ‏برد مگر اینکه ترفندش ، چون حل شدن نمک در آب ، ذوب و ناپیدا مى ‏گردد .و فرمود : هرکه مى ‏تواند [ در مدینه زندگى  کند تا مرگش فرا رسد و ] در آن بمیرد[ این کار را بکند و در آن ] بمیرد[۲۲] ، و خبر داد که مدینه آخرین قریه از آبادى ‏هاى اسلام است که ویران مى ‏شود[۲۳] .هریک از این اَلفاظ [ و احادیث ] بر خلاف قولِ شما دلالت مى ‏کند .این امورى  که شما به وسیله آن تکفیر مى ‏کنید و آنها را بت‏هایى  مى ‏نامید و هرکه چیزى  از آنها را انجام دهد [ به نظر شما ] مشرک ـ به شرک اکبر ـ است و پرستنده بت وهرکس او را تکفیر نسازد نزد شما کافر است ، در مدینه به فراوانى  یافت مى ‏شود وبراى  هرکس که مدینه و اهل آن را مى ‏شناسد ، معلوم و آشکار مى ‏باشد .و بیشتر از آن در «زبیر»[۲۴] و در همه آبادى ‏هاى  اسلام ، قرن‏هاى  زیادى  است ـ بیش از شش صد سال ـ که وجود دارد . و همه اهل آنها (رؤسا و علما و اُمَراشان) بر ساکنانِ این آبادى ‏ها احکام اسلام را جارى  مى ‏سازند .آنان دشمنان شمایند ، به شما و مذهبتان ـ که همان تکفیر است و این کارها را بت‏هاو خدایانى  به همراه خدا مى ‏نامد ـ ناسزا مى ‏گویند .بنا بر مذهب شما ، آنان کافرند ! پس این احادیث مذهبتان را رد مى ‏کند .براساس مذهب شما ، بر مسلمان واجب است که از این آبادى ‏ها بیرون مى ‏آید ! واین احادیث مذهبتان را رد مى ‏کند .بر پندار شما ، در این سرزمین بت‏هاى  بزرگ پرستش مى ‏شود ! و این احادیث پندارتان را رد مى ‏کند .بر آیین شما ، خروج آنان سوى  شما برایشان خیر (و بهتر) است ! و این احادیث پندار شما را رد مى ‏کند .بر مذهب شما ، براى  اهل این آبادى ‏ها رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله شفاعت نمى ‏کند ؛ زیرا آنان از کسانى ‏اند که با خدا ، خداى  دیگرى  را قرار داده ‏اند ، پس به اجماع او شفیعى  است که طاعت مى ‏شود ، و این احادیث پندار شما را رد مى ‏کند .از چیزهایى  که این امر را بیشتر روشن مى ‏سازد این است که : پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله بشارت داد که دَجّال (کسى  که در آخر الزمان مى ‏آید) داخل آنها (مکّه و مدینه) نمى ‏شود ، درحالى  که دجّال فتنه ‏اى  است بزرگ و نهایت چیزى  که از مردمان مى ‏خواهد عبادتِ غیرخداست .پس اگر این امورى  که هرکه آنها را انجام دهد بت‏ پرست نامیده و مُشرک به شرک اکبر (که خداى  دیگرى  را در کنار خدا قرار داده است) بیش از شش صد سال ـ یا کمتراز آن ـ است که مدینه را پُر کرده تا آنجا که اهل آن دشمنى  مى ‏ورزند و برنمى ‏تابندکسى  را که آنها را انکار کند ، پس فائده عدم در آمدن دجّال به مدینه چیست (در حالى  که او از مردم جز شرک را نمى ‏خواهد) ؟ و فائده بشارت پیامبر بر داخل نشدن دجّال بر مشرکان چه مى ‏باشد ؟پس باید گفت : « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ »[۲۵] .اگر شما لازمه مذهبتان ، بلکه لازمه صریح قولتان را مى ‏دانستید ، اگر از خدا شرم نداشتید ، از مردم حیا مى ‏کردید .هرکه در این احادیث تأمّل کند ، بیش از آنچه ما آوردیم ، چیزهایى  را مى ‏یابد که بربطلان این قول شما دلالت مى ‏کند .ولکن لا حیاةَ لمَن تنادی[۲۶] ؛لیکن (افسوس که) کسى  را که صدا مى ‏زنى  زنده نیست .از خدا براى  خودم و شما ، عافیت و سلامت از فتنه‏ ها را خواهانم .

[ ۱۰ . حدیث عبادت لات و عُزّى  ]

از چیزهایى  که بر بطلان مذهبتان دلالت مى ‏کند روایتى  است که مسلم در صحیح خود از عائشه نقل مى ‏کند که گفت : شنیدم رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله مى ‏فرمود :لا یَذْهَب اللیلُ والنهارُ حَتّى  تُعبَدُ اللاّتُ والعزّى  ؛شب و روز از بین نمى ‏رود (وروزگار به آخر نمى ‏رسد» تا اینکه «لات»و «عُزّى » پرستش شود . عائشه مى ‏گوید : گفتم : اى  رسول خدا ، من هنگامى  که خداى  متعال نازل کرد « هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى  وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى  الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ »[۲۷] ـ خدا کسى  است که پیامبرش را به هدایت ودین حق فرستاد تا آن را بر همه اَدیان چیره گرداند ، هرچند مشرکان خوش ندارند ـ مى ‏پنداشتم که آن تام و فراگیر است .پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله فرمود : آنچه از این چیرگى  که خدا خواهد به زودى  تحقّق مى ‏یابد ، سپس خدا نسیم پاکیزه ‏اى  را برمى ‏انگیزد که هرکس ذره ‏اى ایمان در قلبش باشد مى ‏میرد ، آن گهاه کسانى  که خیرى  در آنها نیست باقى  مى ‏ماند ، پس به دین پدرانشان برمى ‏گردند [۲۸] .از عمران بن حصین روایت شده که پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله فرمود :پیوسته طائفه‏ اى  از امّتم براى  پاى ‏دارى  دین حق مى ‏ستیزند تا اینکه آخرین [ طائفه ] آنها به همراه مسیح مى ‏جنگد[۲۹] .از جابر بن سمره ، از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله نقل شده که فرمود :پیوسته این دین پاى ‏دار مى ‏ماند ، گروهى  از مسلمانان بر آن کارزارمى ‏کنند تا اینکه قیامت به پا شود[۳۰] .از عقبة بن عامر ، روایت شده که گفت : شنیدم رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله مى ‏فرمود :همواره جماعتى  از امّتِ من براى  استوارى  امر خدا مى ‏جنگند و بردشمنانشان (کسانى  که با آنان مخالفت مى ‏ورزند) چیرهمى ‏شوند تااینکه در حالى  قیامت فرا مى ‏رسد که آنان بر دین خدا استوارند .پس عبداللّه‏ بن عمر گفت : آرى  ، سپس خدا نسیمى  را برمى ‏انگیزد که مانند نسیم بوى  مشک دل‏انگیز ، و چون لَمس حریر ، لطیف است ، هرانسانى  را که در قلبش به اندازه مثقال حبه ‏اى  ایمان باشد ، قبض [ روح ]مى ‏کند . آن گاه مردمان شرور باقى  مى ‏ماند ، و بر آنان [ یعنى  در حالى  که زمین را بدان فرا گرفته ‏اند ] قیامت به پا مى ‏شود[۳۱] .و نیز مسلم از عبداللّه‏ بن عَمْرو روایت مى ‏کند که رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله فرمود :دجّال در میان اُمّتم خروج مى ‏کند ، پس چهل [ سال ] مى ‏ماند …در این حدیث آمده است که عیسى  دجّال را مى ‏کشد . وزیدن باد و قبض اَرواح مؤمنان و باقى  ماندن نامردمان را [ نیز ] مى ‏آورد تا اینکه مى ‏گوید :شیطان بر آنان نمایان مى ‏شود و مى ‏گوید : آیا مرا اجابت نمى ‏کنید ؟مى ‏پرسند : به چه چیز امرمان مى ‏کنى  ؟ پس آنان را بر عبادت بت‏ها فرامى ‏خواند …[۳۲]مى ‏گویم : در این احادیث صحیح روشن‏ترین دلالت‏ها بر بطلان مذهب شماهست . همه این احادیث تصریح دارند ـ اینکه بتان در میان این امّت پرستش نمى ‏شوند مگر پس از از بین رفتن جان همه مؤمنان در پایان روزگار .زیرا پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله از عبادت بت‏ها سخن به میان آورد و اینکه این کار تحقّق مى ‏یابد .پس عایشه فهم خودش را از آیه بر آن حضرت عرضه کرد که [ بر اساس آن ] دین محمّد پیوسته بر دیگر ادیان چیره است و با وجود این غلبه و ظهور ، عبادت بت‏هاروى نمى ‏دهد . پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله مقصودش را در این سخن براى  عائشه روشن ساخت و او
را آگاه ساخت که فهمش از آیه حق و درست است ، و عبادت بت‏ها پدید نمى ‏آید مگرپس از گرفتن جان همه مؤمنان ، امّا قبل از آن ، نه .و این سخن ، به خلاف مذهب شماست ؛ زیرا براساس قول شما ، لات و عُزّى قرون زیادى  است که در همه سرزمین‏ هاى  مسلمانان پرستش مى ‏شود و جایى  باقى نمانده مگر سر زمین شما از زمانى  که این قولتان آشکار شد ، از نزدیک به هشتاد سال پیش .شما مى ‏پندارید که هرکه با همه سخن شما موافقت کند مسلمان است و هرکه باشما مخالفت ورزد کافر مى ‏باشد !در حالى  که این حدیث صحیح ، بطلان عقیده شما را ـ براى  آن که گوش شنواداشته باشد ـ روشن مى ‏سازد .و نیز در حدیث عمران آمده است که : طائفه یارى  شده ، پیوسته براى  استوارسازى  حق مى ‏ستیزند تا اینکه آخرشان [ به رهبرى  ] مسیح با دجّال مى ‏جنگند .و همچنین در حدیث عقبه آمده است که : گروهى  همواره براى  اقامه حق کارزارمى ‏کنند و بر دشمنان شان چیزه مى ‏گردند تا اینکه قیامت فرا مى ‏رسد .پیداست که پیامِ نهایى  دجّال عبادت غیر خداست . اگر پرستش غیر خداى  متعال
در همه سرزمین‏هاى  مسلمانان پدید آید ، پس فتنه دجّال چه فائده ‏اى  دارد که همه انبیا ـ و نیز پیامبر ما ـ امّت‏هاشان را از آن بر حذر داشته ‏اند . و کجاست گروهى  که براى استوارى  حق مى ‏ستیزند (آنان که آخرشان با دجّال مى ‏جنگند) براى  قتال این مشرکانى  که به پندار شما با خدا خداى  دیگرى  قرار مى ‏دهند ؟
آیا مى ‏گویید آنها مخفى  و پوشیده ‏اند ؟در این احادیث آمده که آنان آشکارند .آیا قائل ‏اید که آنان مستضعف‏ اند ؟در این احادیث هست که آنان بر دشمنانشان چیزه ‏اند .آیا بر این باورید که آنان در زمان دجّال مى ‏آیند ؟در این احادیث مى ‏خوانیم که آنها پیوسته بوده ‏اند و خواهند بود .آیا مى ‏گویید : آنان شما هستید ؟
شما که زمانِ پدید آمدنتان از هشتاد سال نمى ‏گذرد .به ما خبر دهید که چه کسى  پیش از شما این قولِ شما را بر زبان آورده تا تصدیقتان کنیم ؟ وگرنه ، شما آنها نخواهید بود .به خدا سوگند ، در این احادیث ، بزرگ‏ترین ردها بر شما و فساد قولتان است . پس صلواتت و سلام خدا بر کسى  که شریعت کامل را آورد ، آیینى  که در آن بیانِ گمراه شدن هر گمراهى  وجود دارد .و همچنین در حدیث عبداللّه‏ بن عمرو آمده بود که :شیطان پس از پایان‏یابى  جانِ مؤمنان براى  مردم نمایان مى ‏شود و آن رابه اجابت خواسته‏ اش فرا مى ‏خواند . آنان مى ‏گویند : به چه ما را فرمان مى ‏دهى  ؟ پس آنان را به عبادت بت‏ها امر مى ‏کند[۳۳] .
اگر براساس پندار شما ، سرزمین‏هاى  مسلمانان (حجاز و یمن و شام و شرق وغرب) از بت‏ها و عبادت آنها پُر شده ‏اند ، پس فایده این احادیث چیست که مى ‏گوید :بت‏ها پرستیده نمى ‏شود مگر پس از آنکه خداى  متعال جان هر کسى  را که [ به اندازه ]داتنه خردل در قلبش ایمان باشد ، بست اند ؟فائده قتال دجّال در آخر الزمان چیست ؟ در حالى  که در این زمان‏هاى  طولانى  ـ نزدیک به شش صد یا هفت صد سال ـ گروهى  با اهل اَوثان و اَصنام (بر اساس پندارشما) نجنگیدند .واللّه‏ ، چنان است که خداى  متعال فرمود :« فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى  الأَبْصَارُ وَلکِن تَعْمَى  الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور »[۳۴] ؛البته ، دیده‏ ها کور نیست ، لیکن قلب‏ هایى  که در سینه هایند کورند .در این وجوهى  که از سنّت آوردیم براى  آن که قصدش پیروى  حق و پیمودن راه راست مى ‏باشد ، کفایت است . امّا کسى  که هوا و خودبینى  کورش ساخته ، چنان است
که خداى  بزرگ فرمود :« وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةَ وَکَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى  وَحَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلاًمَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلاَّ أَن یَشَاءَ اللَّهُ »[۳۵] ؛اگر فرشتگان را فرود آوریم و مردگان با ایشان سخن گویند و هر چیزى را پیش روى  آنها محشور سازیم ،ایمان نمى ‏آورند مگر اینکه خدابخواهد.ما از کسانى که با شرع مخالفت مى ‏ورزند روى  مى ‏گردانیم و از خدا مسئلت مى ‏کنیم که به یکتایى  (و بى ‏همتایى ) خودش شریعتش را که بر رسولش نازل کردارزانى ‏مان دارد .میان ما و ایشان کسانى  از علماى  امّت را که بخواهند ، هست و عهد و میثاق خدا برماست که اگر حق با ایشان باشد ، پیروى ‏شان کنیم .

[۱] .  صحیح بخارى  ۴ : ۱۴۸۶ ، حدیث ۳۸۱۶ کتاب المغازى  ، و جلد ۵ ، ص۲۴۰۸ ، حدیث ۶۲۱۸(کتاب الرقاق) ؛ السنن الکبرى  ۴ : ۱۴ .
[۲] .  مجمع الزوائد ۳ : ۲۰۱ .
[۳] .  ظاهر حدیث این است که پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله بیم داشت شرک دیگران امّتش را بفریبد یا آنان را در خودفرو برد . پس پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله از مشرکانى  مى ‏ترسید که با خدا و رسولش و مسلمانان دشمنى  مى ‏ورزند ، کسانى  که با خدا و رسولش مى ‏ستیزند ، هرچند آراسته به اسم اسلام ‏اند .
[۴] .  نگاه کنید به ، مجمع الزوائد ۳ : ۲۰۱ .
[۵]صحیح مسلم ۵ : ۳۵۴ (کتاب صفة القیامة والجنّة والنار) .
[۶] .  مسند ابى  یعلى  ۹ : ۵۷ ، حدیث ۱۵۷ ؛ شعب الإیمان بیهقى  ۵ : ۴۵۵ ، حدیث ۷۲۶۳ .
[۷] .  مسند احمد ۴ : ۱۲۴ .
[۸] .  سوره توبه ۹ آیه ۳۳ .
[۹] .  سوره کهف ۱۸ آیات ۱۰۳ ـ ۱۰۴ .
[۱۰] .  إتحاف السادة المتقین زبیدى  ۲ : ۵۰ .
[۱۱] .  سوره بقره ۲ آیه ۱۵۶ .
[۱۲] .  مسند احمد ۲ : ۳۶۸ ؛ سنن ترمذى  ۴ : ۴۰۱ ، حدیث ۲۱۵۹ ؛ سنن نسائى  ۶ : ۳۵۳ ، حدیث ۱۱۲۱۳ ؛ سنن ابن ماجه ۲ : ۱۰۱۵ ، حدیث ۱۰۵۵ .
[۱۳] .  المستدرک على  الصحیحین ۱ : ۹۳ کتاب العلم .
[۱۴] .  صحیح بخارى  ۳ : ۱۰۴۰ ، حدیث ۲۶۷۰ کتاب الجهاد ؛ صحیح مسلم ۴ : ۱۳۶ ، حدیث ۸۶(کتاب الإمارة) .
[۱۵] .  صحیح مسلم ۳ : ۱۶۵ ، حدیث ۴۵۹ کتاب الحج .
[۱۶] .  صحیح مسلم ۳ : ۱۷۴ ، حدیث ۴۸۴ کتاب الحج .
[۱۷] .  صحیح بخارى  ۲ : ۶۶۶ ، حدیث ۱۷۸۴ فضائل المدینه ؛ صحیح مسلم ۳ : ۱۷۵ ، حدیث ۴۸۹ .
[۱۸] .  صحیح بخارى  ۲ : ۶۶۵ ، حدیث ۱۷۸۱ ؛ صحیح مسلم ۳ : ۱۷۴ ، حدیث ۴۸۵ .
[۱۹] .  صحیح بخارى  ۲ : ۶۶۵ ، حدیث ۱۷۸۲ .
[۲۰] .  صحیح بخارى  ۲ : ۶۶۴ ، حدیث ۱۷۷۸ .
[۲۱] .  سنن ترمذى  ۵ : ۶۷۶ ، حدیث ۳۹۱۹ (کتاب المناقب) .
[۲۲] .
[۲۳] .
[۲۴] .
[۲۵] .  سوره بقره ۲ آیه ۱۵۶ .
[۲۶] .  مصرع نخست بیت چنین است : لَقد أسمعتَ لو نادیتَ حیّاً ؛ اگر زنده‏اى  را صدا مى ‏زدى  ،مى ‏شنواندى  و سخنت را مى ‏شنید .
[۲۷] .  سوره توبه ۹ آیه ۳۳ .
[۲۸] .  صحیح مسلم ۵ : ۴۲۵ ، حدیث ۵۲ کتاب الفتن .
[۲۹] .  صحیح مسلم ۱ : ۱۸۵ ، حدیث ۲۴۷ کتاب الإیمان .
[۳۰] .  صحیح مسلم ۴ : ۱۷۲ ، حدیث ۱۷۲ کتاب الإمارة .
[۳۱] .  صحیح مسلم ۴ : ۱۷۳ ، حدیث ۱۷۶ کتاب الإماره .
[۳۲] .  صحیح مسلم ۵ : ۴۵۳ ، حدیث ۱۱۶ کتاب الفتن .
[۳۳] .  صحیح مسلم ۵ : ۴۵۳ ، حدیث ۱۱۶ کتاب الفتن .
[۳۴] .  سوره حج ۲۲ آیه ۴۶ .
[۳۵] .  سوره انعام ۶ آیه ۱۱۱ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


9 + = یازده

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>