از چیزهایى که بر بطلان مذهبتان دلالت مى کند ، حدیثى است که در صحیح بخارى و مسلم ، عقبة بن عامر از پیامبر صلى الله علیه وآله روایت مى کند که آن حضرت بر منبر بالارفت و فرمود :إنّی لَستُ أخشى علیکم أن تُشرکوا بعدی ، ولکن أخشى علیکم الدنیا أن تُنافِسوا فیها ، فیها ، فتقتلوا فتهلکوا ، کما هلک من کان قبلکم ؛از این بیم ندارم که پس از من مُشرک شوید ، لیکن از دنیا بر شمامى ترسم که در دستیابى به آن برهم سبقت گیرید و همدیگر را بکشیدو هلاک گردید ، چنان که کسان پیش شما هلاک شدند .عقبه گفت : این حدیث ، آخرین سخنى بود که دیدم رسول خدا بر منبرفرمود[۱] .وجه دلالت حدیث این سات که : پیامبر صلى الله علیه وآله همه آنچه را بر امّتش روى مى دهد واز آنها بروز مى یابد ـ تا روز قیامت ـ خبر داد (چنان که در اَحادیث دیگر باز گفت واینجا جاى ذکر آنها نیست)
و از چیزهایى که به این حدیث صحیح خبر داد این است که : پیامبر از اینکه امّتش بتها را بپرستند ایمن بود و بر آنان نترسید و این را اعلان کرد ، و از آنچه بر آنان مى ترسید آگاهشان ساخت و بیمشان داد ؛ با وجود این ، آنچه رامى ترسید واقع شد .و این ، بر خلاف مذهب شماست ! براساس قول شما ، امّتِآن حضرت ـ همه شان ـ بت پرست شدند و بتها سرزمینهاشان را پر ساخت مگر کسانى اندک در اطراف زمین که خبرى برایش نرسید ؛ وگرنه ، از شرق تا غرب ، از روم تا یمن همه اینها ـ آکنده اند از آنچه که شما مى پندارید بُتان اند و قائلید که هرکس این کارها و فاعل آنها راتکفیر نسازد ، کافر است پیداست که همه مسلمانان ، اسلام را بر کسى که منتسب به آن است ، جارى مى سازند و فاعل این کارها را تکفیر نمى کنند .بنابراین ـ براساس قول شما ـ همه بلاد اسلام کافرند مگر بلد شما ! و شگفت این است این سخن در بلد شما رخ نداد مگر از حدود ده سال پیش .پس به این حدیث ، خطاى اندیشه شما روشن شد ، و حمد خداى را که پروردگارجهانیان است .اگر بگویى : از پیامبر صلى الله علیه وآله رسیده که فرمود :أَخْوَف ما أَخاف على أُمّتی الشرک[۲] ؛ترسناکترین چیزى که بر امّتم بیم دارم ، شرک است[۳] .مى گویم : این سخن ، حق است و احادیث پیامبر صلى الله علیه وآله با هم تعارض ندارند ، لیکن هر حدیثى از پیامبر صلى الله علیه وآله که در آن بر امّتش از شرک ترسیده[۴] ، مُقیّد به شرک اصغراست ؛ مانند حدیث شَدّاد بن أوس ، حدیث ابو هُرَیره ، حدیث محمود بن لَبید ، همه اینها مقیّدند و روشن کننده این حقیقت که رسول خدا صلى الله علیه وآله بر امّتش از شرک اصغر بیم داشت .و چنین نیز شد ، شرک اصغر زمین را پُر ساخت ، چنان که پیامبر بر امّتش از فتنه وخونریزى بر سر دنیا بیم داشت ، و این امر رخ داد .این شرک اصغر ، همان است که اکنون شما آن را شرک اکبر مى نامید ، و مسلمانان را به آن تکفیر مى کنید ، بلکه کسانى را که آنها را تکفیر نسازند ، کافر مى شمارید .پس احادیث ؛ با هم سازگارند ، و حق روشن و آشکار شد ، و حمد و سپاس ویژه خداست .
[ ۷ . حدیث یأس و امید شیطان ]
از چیزهایى که بر بطلان مذهبتان دلالت مى کند ، حدیثى است که مسلم در صحیح خود از جابر بن عبداللّه ، از پیامبر صلى الله علیه وآله روایت مى کند که آن حضرت فرمود :إنّ الشیطان قد أیس أن یعبده المصلّون فی جزیرة العرب ، ولکن فی التحریش بینهم[۵] ؛همانا شیطان ناامید شد که نمازگزاران در جزیرة العرب او را بپرستند ،لیکن در حال نفاق افکنى میان ایشان است .حاکم ـ با صحیح داشتن حدیث ـ و ابو یعلى و بیهقى ، از ابن مسعود روایت کرده اند که رسول خدا فرمود :شیطان مأیوس شد از اینکه در سرزمین عرب ، بتها پرستیده شود ،لیکن به کمتر از آن ، به چیزهاى کوچک و ناچیز ، راضى شد ، و همین هاهلاک کننده اند[۶] .و امام احمد و حاکم (با صحیح داشتن حدیث) و ابن ماجَه ، از شَدّاد بن أوس روایت کرده اند که گفت : شنیدم پیامبر صلى الله علیه وآله مى فرمود : «از شرک بر اُمّتم مى ترسم»پرسیدم : اى رسول خدا ، آیا امّتت پس از تو شرک مى ورزند ؟ فرمود : «آرى ، بدان که آنها خورشید و ماه و بت را نمى پرستند ، لیکن کارهاشان را ریاکارانه انجام مى دهند»[۷] . مى گویم : وجه دلالت این حدیث ـ چنان که در پیش گذشت ـ این است که خداى سبحان از [ خزانه ] غیب خود به آنچه خواست و آنچه تا روز قیامت پدید مى آید پیامبرش راآگاه ساخت ، و پیامبر صلى الله علیه وآله خبر داد که شیطان از اینکه او را در جزیرة العرب بپرستند ، ناامید شد . در حدیث ابن مسعود آمد که : شیطان ناامید شد که بتهادر سرزمین عرب پرستش شود ، و در حدیث شدّاد هست که : آنان بت رانمى پرستند .و این برخلاف مذهب شماست . بصره و اَطراف آن ، عراق از پایین دجله ـ جایى که قبر على و قبر حسین (رضى اللّه تعالى عنهما) قرار دارد ـ و همچنین همه یمن ، وحجاز ـ همه اینها ـ سرزمین عر باند و مذهب شما این است که در همه این جاهاشیطان و بتها پرستش مى شود و همه شان کافرند و هرکه آنها را تکفیر نسازد نزد شماکافر مى باشد !این احادیث ، مذهب شما را رد مى کند . نمى توان گفت : «در زمان ردّه ، پارهاى ازشرک در اَرض عرب یافت شد» زیرا آن در اندک زمانى از بین رفت ، پس مانند امرعارضى (و گذراغ) است که به آن اعتنا نمى شود ؛ و چنان است که یک نفر کافر یا بیشتربه سرزمین عرب درآید و در جاى خالى[ از سکونت ] یا پنهانى ، غیر خدا را بپرستد .این امورى که شما آنها را شرک اکبر و عبادتِ بتان قرار مى دهید ، قرنهاى پیاپى است که در سرزمینهاى عرب رواج دارد . پس به این احادیث فساد قول شما روشن شد که مى گویید : «این امور،همان بت پر ستى بزرگ است» و بطلان این نظرتان نیزآشکار گشت که قائلید : «فرقه اهل نجات گاه در بعضى از نواحى زمین اند ، که خبرى برایشان نمى رسد» زیرا اگر این کار ، بت پرستى و شرک بزرگ بود ، اهل فرقه ناجیه ـ که یارى شونده و پیروزند تا رستاخیز قیامت ـ با آنان مى جنگیدند .آنچه را آوردیم ، آشکار و روشن است ؛ و حمد و سپاس ویژه خداوندى است که پروردگار جهانیان مى باشد .جاى شگفتى است که شما مى پندارید این آرامگاهها و نذرها و کارهایى که نزد آنهاانجام مى شود ، عبادت بتانِ بزرگ است ، و قائلید که : این ، امرِ روشنى است که به ضرورت شناخته مى شود ، حتّى یهود و نصارى آن را مى شناسند !در پاسخ این پندار فاسد ، مى گویم .شگفتا ، این بهتانى است بزرگ ! بارها گذشت که همه طبقات امّت از نزدیک به هشت صد سال پیش ، این قبرها سرزمینهاشان را فرا گرفته است ، و نگفته اند که این کار ، عبادت بتان بزرگ مى باشد ؛ و قائل نشده ند که هرکس این کارها را بکند ، با خدا ،خداى دیگرى را [ شریک ] قرار داده است ، و بر اهل آن حکم بت پرستان و مرتدان راـ هر نوع ارتدادى که باشد ـ جارى نساخته اند .اگر مى گویید که یهود (زیرا آنان قومى بُهتان زننده اند و همچنین نصارى ، و بدعت گذارانى از این امّت که در تهمت و افترا ـ بر این امّت ـ هم قطاران یهود و نصارى اند)مى گویند : این کار ، عبادت بتهاى بزرگ است !مى گوییم : راست گفتید . این کار نسبت به بهتان و حسد و غلو آنها و نسبتهاى نارواى بزرگى که به این امّت مى دهند ، زیاد نیست ، لیکن خداى متعال خوارشان مى سازد و دینش را بر همه ادیان چیره مى سازد با این وعده که فرمود :« هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْکَرِهَ الْمُشْرِکُونَ »[۸] ؛خدا کسى است که پیامبرش را به هدایت و دین حق فرستاد تا آن را برهمه اَدیان چیره گرداند ، هرچند ناخوشایند مشرکان باشد .لیکن مى گویم : رسول خدا صلى الله علیه وآله راست گفت ، زیرا براى مدینه و اَطراف آن و براى یمن دعا کرد . کسى که در حضور پیامبر صلى الله علیه وآله بود ، از «نجد» سخن به میان آورد ، آن حضرت فرمود : آنجا لغزشهاست و فتنه ها .آرى به خدا ، فتنه شهوات ، فتنه است و ظلمتى که هر خاص و عامى ـ از اهل آن ـ مى شناسد که آن ظلم و تجاوز مى باشد و بر خلاف دین اسلام است و مى بایست از آن توبه کرد . این فتنه بسى سبکتر از فتنه شبهات گمراه کننده از دین اسلام است وصاحب آن از مصداق هاى این آیه به شمار مى رود که فرمود :« قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَاوَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً »[۹] ؛ … زیان کارترین کسان آنان اند که سعیشان در حیات دنیا گم شد وخودشان مى پندارند که کار نیک انجام مى دهند .و در حدیث صحیح آمده است که پیامبر صلى الله علیه وآله سه بار فرمود : «هلک المتنطّعون » [۱۰] ؛زیاده روان (و کسانى که از حد مى گذرند) هلاک شدند .پس باید گفت : « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ »[۱۱] .خدا ما و شما را از هلاکت برهاند ، چه او رحیم و مهربان است .
[ ۸ . حدیث پیروى شیطان در اعمال ناچیز ]
از چیزهایى که بر بطلان مذهبتان دلالت مى کند حدیثى است که امام احمد ، وترمذى ـ که آن را حدیث صحیح مى داند ـ و نسائى و ابن ماجَه[۱۲] ، از عمرو بن اَحوص روایت مى کند که گفت : شنیدم رسول خدا صلى الله علیه وآله در حجّة الوداع مى فرمود :ألا ! إنّ الشیطانَ قد أُیِسَ أن یُعْبَد فی بلدکم هذا أبداً ، ولکن ستکون له طاعة فی بعض ما تحقّرون من أعمالکم ، فَیَرْضى بها ؛هان بدانید ! شیطان براى همیشه ناامید شد از اینکه در این سرزمین شماپرستیده شود ، لیکن به زودى طاعتى براى اوست در بعضى از اعمالتان که آنها را ناچیز مى شمارید . پس ( شیطان ) به همین فرمانبردارى وپیروى ، راضى مى شود .در صحیح حاکم [ المستدرک على الصحیحین ] از ابن عبّاس روایت شده که پیامبر صلى الله علیه وآله در حجّة الوداع خطبه خواند ، و فرمود :شیطان ناامید شد که در سرزمین شما پرستیده شود ، لیکن راضى شد که به کمتر از آن پیروى شود ، در اعمالتان که آنها را ناچیز مى انگارید . پس اى مردم ، برحذر باشید [ هشیار و ترسان باشید که پیرو شیطان نگردید ]من میانتان چیزى بر جاى نهادم که تا به آن چنگ آویزید هرگز گمراه نشوید ؛ کتاب خدا و سنّت پیامبرش[۱۳] .وجه دلالت این است که رسول خدا صلى الله علیه وآله در این حدیث صحیح ، خبر داد که شیطان از اینکه در شهر مکّه پرستش شود ناامید شد . واژه «أبداً» (براى همیشه) تأکیدبر قطع امید شیطان است تا کسى توهّم نکند که پرستش شیطان پدید مى آید و سپس ازبین مى رود .این خبر ، از پیامبر است ـ که برخلافِ واقع خبر نمى دهد ـ و بشارتى از آن حضرت براى اُمّتش ، و پیداست که آن حضرت آنان را جز به آنچه راست و درست مى باشد بشارت نمى دهد ، لیکن امّت را از غیر پرستش بتان برحذر مى دارد ، نه ازآنچه ناچیز مى انگارد .و این مطلب ـ از حدیث ـ روشن و واضح است .این امورى که شماآن را شرک اکبر قرار مى دهید و اهل آن را پرستش کنندگان بتهامى نامید ، بیشتر از همه در مکّه هست . حاکمان و عالمان و توده مردم مکّه زمان طولانى ـ بیش از ششصد سال ـ است که بر این شیوه اند .با وجود این ، اکنون آنها دشمنان شمایند ، به خاطر این مذهبتان آنان را ناسزامى گویید و لَعن مى کنید ! احکام آنها و حاکمانشان جریان دارد ، علما و اُمَراى آنها براهل این امورى که شما آن را شرک اکبر قرار مى دهید ، احکام اسلام را جارى مى سازند .اگر آنچه را شما مى پندارید حق (و درست باشد) ، آنان در ظاهر کافرند ؛ در حالى که این اَحادیث پندارتان را رد مى کند و بطلان این مذهبتان را روشن مى سازد .پیامبر صلى الله علیه وآله در احادیثى که در صحیحین و دیگر کتابها هست ، پس از فتح مکّه ودر حالى که در آن شهر بود ، فرمود :لا هجرة بعد الیوم[۱۴] ؛پس از امروز ، هجرتى نیست .اهل علم بیان کرده اند که مراد این است که : هجرتى از مکّه نیست ، و نیز روشن ساخته اند که این سخن حضرت دلالت مى کند که مکّه پیوسته ، سراى ایمان خواهدبود . به خلاف مذهب شما که هجرت از آن را سوى بلاد ایمان ـ به پندار شما ـ که رسول خدا صلى الله علیه وآله آنها را بلاد فتنه نامید ، واجب مى دانید .این سخن ، واضح ، روشن و صریح است براى کسى که خدا او را توفیق دهد ، وتعصُّب و پافشارى بر باطل را واگذارد . باید از خدا یارى جُست و کارها را به او سپرد .
[ ۹ . حدیث ستایش مدینه ]
از چیزهایى که بر بطلان مذهب شما دلالت مى کند ، روایتى است که مسلم درصحیح خود ، از سعد ، از پیامبر صلى الله علیه وآله روایت مى کند که فرمود :المدینةُ خیرٌ لهم لو کانوا یَعْلَمون ، لا یَدَعُها أحدٌ رغبةً عنها إلاّ أَبْدَلَه اللّهُ فیهامَن هو خیرٌ منه ، ولا یَثْبُتُ أحدٌ على لَأْوائها وجَهْدها إلاّ کنتُ له شفیعاً ـ أوشهیداً ـ یوم القیامة [۱۵] ؛مدینه براى ایشان بهتر است اگر بدانند . هیچ کس آن را با اِعراض وروى گردانى ، ترک نمى کند مگر اینکه خدا در آن کسى را که بهتر ازاوست جاى گزین مى سازد ؛ و اَحَدى بر سختى و توان فرسایى [ قحطى و گرفتارى ] مدینه پاى دار نمى ماند مگر اینکه من روز قیامت شفیع ـ یاگواه ـ او مى شوم . و نیز مسلم ـ در صحیح خود ـ از ابو هُریره روایت کرده است که رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود :هیچ کس بر گرفتارى و شدّت مدینه پاى دار نمى ماند مگر اینکه من ـروز قیامت ـ برایش شفاعت مى کنم[۱۶] .و در صحیحین ، جابر ـ با اتصال سند حدیث ـ از پیامبر صلى الله علیه وآله روایت مى کند که فرمود : مدینه ، چون دضم آهنگرى است ؛ پلیدى اش را مى زداید [ و انسانهاى آلوده را از خود بیرو مى راند ] و پاکیزه اش را شفاف و خالص مى سازد[۱۷] .و نیز در صحیحین از پیامبر صلى الله علیه وآله روایت شده که فرمود :بر نقابها [ و راه هاى ورودى و فضاى ] مدینه ملائکه [ نگهبان ] اند ،طاعون و دجّال در آن وارد نمى شود[۱۸] .و همچنین در صحیحین ، اَنَس از پیامبر صلى الله علیه وآله روایت مى کند که فرمود :هیچ شهرى نیست جز اینکه دجّال آن را درمى نوردد مگر مکّه ومدینه ،همه راههاى ورودى اش را فرشتگان دربر گرفته اند [۱۹] .و در صحیحین ، ابو سعید ـ با اتصال سند به پیامبر ـ مى گوید :هیچ کس بر اهل مدینه نیرنگ نمى ورزد مگر اینکه مکر و حیله اش ـ چون حل شدن نمک در آب ـ فرو مى پاشد و از بین مى رود[۲۰] .و در سننِ ترمذى ، ابو هُرَیره ـ با اتصال سند به پیامبر ـ نقل مى کند که :آخرین قریه از آبادى هاى اسلام که ویران مى گردد ، مدینه است[۲۱] .وجه دلالتِ این احادیث ، وجوه زیادى است که بعضى از آنها را مى آوریم :پیامبر بر سکونت در مدینه تشویق کرد و خبر داد که آنجا از جاهاى دیگر بهتراست . هیچ کس ـ با روگردانى از مدینه ـ آن را وانمى گذارد جز اینکه خدا بهتر از آن شخص را در مدینه جاى گزین مى سازد . آن حضرت آگاه ساخت که براى کسى که درمدینه سکونت ورزد شفیع مى شود و روز قیامت گواه اوست ، و یادآور شد که آن براى امّتش مى باشد ـ ویژه قرنى بى قرن دیگر نیست ـ و اَحَدى مدینه را ترک نمى کندمگر به جهت ناآگاهى . مدینه چون دمِ آهنگر ، پلیدى اش را دور مى سازد و به وسیله فرشتگان محافظت مى شود ، طاعون در آن درنمى آید و دجّال ـ در پایان روزگار ـ واردِآن نمى شود . اَحَدى براى مدینه نیرنگ به کار نمى برد مگر اینکه ترفندش ، چون حل شدن نمک در آب ، ذوب و ناپیدا مى گردد .و فرمود : هرکه مى تواند [ در مدینه زندگى کند تا مرگش فرا رسد و ] در آن بمیرد[ این کار را بکند و در آن ] بمیرد[۲۲] ، و خبر داد که مدینه آخرین قریه از آبادى هاى اسلام است که ویران مى شود[۲۳] .هریک از این اَلفاظ [ و احادیث ] بر خلاف قولِ شما دلالت مى کند .این امورى که شما به وسیله آن تکفیر مى کنید و آنها را بتهایى مى نامید و هرکه چیزى از آنها را انجام دهد [ به نظر شما ] مشرک ـ به شرک اکبر ـ است و پرستنده بت وهرکس او را تکفیر نسازد نزد شما کافر است ، در مدینه به فراوانى یافت مى شود وبراى هرکس که مدینه و اهل آن را مى شناسد ، معلوم و آشکار مى باشد .و بیشتر از آن در «زبیر»[۲۴] و در همه آبادى هاى اسلام ، قرنهاى زیادى است ـ بیش از شش صد سال ـ که وجود دارد . و همه اهل آنها (رؤسا و علما و اُمَراشان) بر ساکنانِ این آبادى ها احکام اسلام را جارى مى سازند .آنان دشمنان شمایند ، به شما و مذهبتان ـ که همان تکفیر است و این کارها را بتهاو خدایانى به همراه خدا مى نامد ـ ناسزا مى گویند .بنا بر مذهب شما ، آنان کافرند ! پس این احادیث مذهبتان را رد مى کند .براساس مذهب شما ، بر مسلمان واجب است که از این آبادى ها بیرون مى آید ! واین احادیث مذهبتان را رد مى کند .بر پندار شما ، در این سرزمین بتهاى بزرگ پرستش مى شود ! و این احادیث پندارتان را رد مى کند .بر آیین شما ، خروج آنان سوى شما برایشان خیر (و بهتر) است ! و این احادیث پندار شما را رد مى کند .بر مذهب شما ، براى اهل این آبادى ها رسول خدا صلى الله علیه وآله شفاعت نمى کند ؛ زیرا آنان از کسانى اند که با خدا ، خداى دیگرى را قرار داده اند ، پس به اجماع او شفیعى است که طاعت مى شود ، و این احادیث پندار شما را رد مى کند .از چیزهایى که این امر را بیشتر روشن مى سازد این است که : پیامبر صلى الله علیه وآله بشارت داد که دَجّال (کسى که در آخر الزمان مى آید) داخل آنها (مکّه و مدینه) نمى شود ، درحالى که دجّال فتنه اى است بزرگ و نهایت چیزى که از مردمان مى خواهد عبادتِ غیرخداست .پس اگر این امورى که هرکه آنها را انجام دهد بت پرست نامیده و مُشرک به شرک اکبر (که خداى دیگرى را در کنار خدا قرار داده است) بیش از شش صد سال ـ یا کمتراز آن ـ است که مدینه را پُر کرده تا آنجا که اهل آن دشمنى مى ورزند و برنمى تابندکسى را که آنها را انکار کند ، پس فائده عدم در آمدن دجّال به مدینه چیست (در حالى که او از مردم جز شرک را نمى خواهد) ؟ و فائده بشارت پیامبر بر داخل نشدن دجّال بر مشرکان چه مى باشد ؟پس باید گفت : « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ »[۲۵] .اگر شما لازمه مذهبتان ، بلکه لازمه صریح قولتان را مى دانستید ، اگر از خدا شرم نداشتید ، از مردم حیا مى کردید .هرکه در این احادیث تأمّل کند ، بیش از آنچه ما آوردیم ، چیزهایى را مى یابد که بربطلان این قول شما دلالت مى کند .ولکن لا حیاةَ لمَن تنادی[۲۶] ؛لیکن (افسوس که) کسى را که صدا مى زنى زنده نیست .از خدا براى خودم و شما ، عافیت و سلامت از فتنه ها را خواهانم .
[ ۱۰ . حدیث عبادت لات و عُزّى ]
از چیزهایى که بر بطلان مذهبتان دلالت مى کند روایتى است که مسلم در صحیح خود از عائشه نقل مى کند که گفت : شنیدم رسول خدا صلى الله علیه وآله مى فرمود :لا یَذْهَب اللیلُ والنهارُ حَتّى تُعبَدُ اللاّتُ والعزّى ؛شب و روز از بین نمى رود (وروزگار به آخر نمى رسد» تا اینکه «لات»و «عُزّى » پرستش شود . عائشه مى گوید : گفتم : اى رسول خدا ، من هنگامى که خداى متعال نازل کرد « هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ »[۲۷] ـ خدا کسى است که پیامبرش را به هدایت ودین حق فرستاد تا آن را بر همه اَدیان چیره گرداند ، هرچند مشرکان خوش ندارند ـ مى پنداشتم که آن تام و فراگیر است .پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود : آنچه از این چیرگى که خدا خواهد به زودى تحقّق مى یابد ، سپس خدا نسیم پاکیزه اى را برمى انگیزد که هرکس ذره اى ایمان در قلبش باشد مى میرد ، آن گهاه کسانى که خیرى در آنها نیست باقى مى ماند ، پس به دین پدرانشان برمى گردند [۲۸] .از عمران بن حصین روایت شده که پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود :پیوسته طائفه اى از امّتم براى پاى دارى دین حق مى ستیزند تا اینکه آخرین [ طائفه ] آنها به همراه مسیح مى جنگد[۲۹] .از جابر بن سمره ، از پیامبر صلى الله علیه وآله نقل شده که فرمود :پیوسته این دین پاى دار مى ماند ، گروهى از مسلمانان بر آن کارزارمى کنند تا اینکه قیامت به پا شود[۳۰] .از عقبة بن عامر ، روایت شده که گفت : شنیدم رسول خدا صلى الله علیه وآله مى فرمود :همواره جماعتى از امّتِ من براى استوارى امر خدا مى جنگند و بردشمنانشان (کسانى که با آنان مخالفت مى ورزند) چیرهمى شوند تااینکه در حالى قیامت فرا مى رسد که آنان بر دین خدا استوارند .پس عبداللّه بن عمر گفت : آرى ، سپس خدا نسیمى را برمى انگیزد که مانند نسیم بوى مشک دلانگیز ، و چون لَمس حریر ، لطیف است ، هرانسانى را که در قلبش به اندازه مثقال حبه اى ایمان باشد ، قبض [ روح ]مى کند . آن گاه مردمان شرور باقى مى ماند ، و بر آنان [ یعنى در حالى که زمین را بدان فرا گرفته اند ] قیامت به پا مى شود[۳۱] .و نیز مسلم از عبداللّه بن عَمْرو روایت مى کند که رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود :دجّال در میان اُمّتم خروج مى کند ، پس چهل [ سال ] مى ماند …در این حدیث آمده است که عیسى دجّال را مى کشد . وزیدن باد و قبض اَرواح مؤمنان و باقى ماندن نامردمان را [ نیز ] مى آورد تا اینکه مى گوید :شیطان بر آنان نمایان مى شود و مى گوید : آیا مرا اجابت نمى کنید ؟مى پرسند : به چه چیز امرمان مى کنى ؟ پس آنان را بر عبادت بتها فرامى خواند …[۳۲]مى گویم : در این احادیث صحیح روشنترین دلالتها بر بطلان مذهب شماهست . همه این احادیث تصریح دارند ـ اینکه بتان در میان این امّت پرستش نمى شوند مگر پس از از بین رفتن جان همه مؤمنان در پایان روزگار .زیرا پیامبر صلى الله علیه وآله از عبادت بتها سخن به میان آورد و اینکه این کار تحقّق مى یابد .پس عایشه فهم خودش را از آیه بر آن حضرت عرضه کرد که [ بر اساس آن ] دین محمّد پیوسته بر دیگر ادیان چیره است و با وجود این غلبه و ظهور ، عبادت بتهاروى نمى دهد . پیامبر صلى الله علیه وآله مقصودش را در این سخن براى عائشه روشن ساخت و او را آگاه ساخت که فهمش از آیه حق و درست است ، و عبادت بتها پدید نمى آید مگرپس از گرفتن جان همه مؤمنان ، امّا قبل از آن ، نه .و این سخن ، به خلاف مذهب شماست ؛ زیرا براساس قول شما ، لات و عُزّى قرون زیادى است که در همه سرزمین هاى مسلمانان پرستش مى شود و جایى باقى نمانده مگر سر زمین شما از زمانى که این قولتان آشکار شد ، از نزدیک به هشتاد سال پیش .شما مى پندارید که هرکه با همه سخن شما موافقت کند مسلمان است و هرکه باشما مخالفت ورزد کافر مى باشد !در حالى که این حدیث صحیح ، بطلان عقیده شما را ـ براى آن که گوش شنواداشته باشد ـ روشن مى سازد .و نیز در حدیث عمران آمده است که : طائفه یارى شده ، پیوسته براى استوارسازى حق مى ستیزند تا اینکه آخرشان [ به رهبرى ] مسیح با دجّال مى جنگند .و همچنین در حدیث عقبه آمده است که : گروهى همواره براى اقامه حق کارزارمى کنند و بر دشمنان شان چیزه مى گردند تا اینکه قیامت فرا مى رسد .پیداست که پیامِ نهایى دجّال عبادت غیر خداست . اگر پرستش غیر خداى متعال در همه سرزمینهاى مسلمانان پدید آید ، پس فتنه دجّال چه فائده اى دارد که همه انبیا ـ و نیز پیامبر ما ـ امّتهاشان را از آن بر حذر داشته اند . و کجاست گروهى که براى استوارى حق مى ستیزند (آنان که آخرشان با دجّال مى جنگند) براى قتال این مشرکانى که به پندار شما با خدا خداى دیگرى قرار مى دهند ؟ آیا مى گویید آنها مخفى و پوشیده اند ؟در این احادیث آمده که آنان آشکارند .آیا قائل اید که آنان مستضعف اند ؟در این احادیث هست که آنان بر دشمنانشان چیزه اند .آیا بر این باورید که آنان در زمان دجّال مى آیند ؟در این احادیث مى خوانیم که آنها پیوسته بوده اند و خواهند بود .آیا مى گویید : آنان شما هستید ؟ شما که زمانِ پدید آمدنتان از هشتاد سال نمى گذرد .به ما خبر دهید که چه کسى پیش از شما این قولِ شما را بر زبان آورده تا تصدیقتان کنیم ؟ وگرنه ، شما آنها نخواهید بود .به خدا سوگند ، در این احادیث ، بزرگترین ردها بر شما و فساد قولتان است . پس صلواتت و سلام خدا بر کسى که شریعت کامل را آورد ، آیینى که در آن بیانِ گمراه شدن هر گمراهى وجود دارد .و همچنین در حدیث عبداللّه بن عمرو آمده بود که :شیطان پس از پایانیابى جانِ مؤمنان براى مردم نمایان مى شود و آن رابه اجابت خواسته اش فرا مى خواند . آنان مى گویند : به چه ما را فرمان مى دهى ؟ پس آنان را به عبادت بتها امر مى کند[۳۳] . اگر براساس پندار شما ، سرزمینهاى مسلمانان (حجاز و یمن و شام و شرق وغرب) از بتها و عبادت آنها پُر شده اند ، پس فایده این احادیث چیست که مى گوید :بتها پرستیده نمى شود مگر پس از آنکه خداى متعال جان هر کسى را که [ به اندازه ]داتنه خردل در قلبش ایمان باشد ، بست اند ؟فائده قتال دجّال در آخر الزمان چیست ؟ در حالى که در این زمانهاى طولانى ـ نزدیک به شش صد یا هفت صد سال ـ گروهى با اهل اَوثان و اَصنام (بر اساس پندارشما) نجنگیدند .واللّه ، چنان است که خداى متعال فرمود :« فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى الأَبْصَارُ وَلکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور »[۳۴] ؛البته ، دیده ها کور نیست ، لیکن قلب هایى که در سینه هایند کورند .در این وجوهى که از سنّت آوردیم براى آن که قصدش پیروى حق و پیمودن راه راست مى باشد ، کفایت است . امّا کسى که هوا و خودبینى کورش ساخته ، چنان است که خداى بزرگ فرمود :« وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةَ وَکَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلاًمَا کَانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلاَّ أَن یَشَاءَ اللَّهُ »[۳۵] ؛اگر فرشتگان را فرود آوریم و مردگان با ایشان سخن گویند و هر چیزى را پیش روى آنها محشور سازیم ،ایمان نمى آورند مگر اینکه خدابخواهد.ما از کسانى که با شرع مخالفت مى ورزند روى مى گردانیم و از خدا مسئلت مى کنیم که به یکتایى (و بى همتایى ) خودش شریعتش را که بر رسولش نازل کردارزانى مان دارد .میان ما و ایشان کسانى از علماى امّت را که بخواهند ، هست و عهد و میثاق خدا برماست که اگر حق با ایشان باشد ، پیروى شان کنیم .
[۱] . صحیح بخارى ۴ : ۱۴۸۶ ، حدیث ۳۸۱۶ کتاب المغازى ، و جلد ۵ ، ص۲۴۰۸ ، حدیث ۶۲۱۸(کتاب الرقاق) ؛ السنن الکبرى ۴ : ۱۴ . [۲] . مجمع الزوائد ۳ : ۲۰۱ . [۳] . ظاهر حدیث این است که پیامبر صلى الله علیه وآله بیم داشت شرک دیگران امّتش را بفریبد یا آنان را در خودفرو برد . پس پیامبر صلى الله علیه وآله از مشرکانى مى ترسید که با خدا و رسولش و مسلمانان دشمنى مى ورزند ، کسانى که با خدا و رسولش مى ستیزند ، هرچند آراسته به اسم اسلام اند . [۴] . نگاه کنید به ، مجمع الزوائد ۳ : ۲۰۱ . [۵]صحیح مسلم ۵ : ۳۵۴ (کتاب صفة القیامة والجنّة والنار) . [۶] . مسند ابى یعلى ۹ : ۵۷ ، حدیث ۱۵۷ ؛ شعب الإیمان بیهقى ۵ : ۴۵۵ ، حدیث ۷۲۶۳ . [۷] . مسند احمد ۴ : ۱۲۴ . [۸] . سوره توبه ۹ آیه ۳۳ . [۹] . سوره کهف ۱۸ آیات ۱۰۳ ـ ۱۰۴ . [۱۰] . إتحاف السادة المتقین زبیدى ۲ : ۵۰ . [۱۱] . سوره بقره ۲ آیه ۱۵۶ . [۱۲] . مسند احمد ۲ : ۳۶۸ ؛ سنن ترمذى ۴ : ۴۰۱ ، حدیث ۲۱۵۹ ؛ سنن نسائى ۶ : ۳۵۳ ، حدیث ۱۱۲۱۳ ؛ سنن ابن ماجه ۲ : ۱۰۱۵ ، حدیث ۱۰۵۵ . [۱۳] . المستدرک على الصحیحین ۱ : ۹۳ کتاب العلم . [۱۴] . صحیح بخارى ۳ : ۱۰۴۰ ، حدیث ۲۶۷۰ کتاب الجهاد ؛ صحیح مسلم ۴ : ۱۳۶ ، حدیث ۸۶(کتاب الإمارة) . [۱۵] . صحیح مسلم ۳ : ۱۶۵ ، حدیث ۴۵۹ کتاب الحج . [۱۶] . صحیح مسلم ۳ : ۱۷۴ ، حدیث ۴۸۴ کتاب الحج . [۱۷] . صحیح بخارى ۲ : ۶۶۶ ، حدیث ۱۷۸۴ فضائل المدینه ؛ صحیح مسلم ۳ : ۱۷۵ ، حدیث ۴۸۹ . [۱۸] . صحیح بخارى ۲ : ۶۶۵ ، حدیث ۱۷۸۱ ؛ صحیح مسلم ۳ : ۱۷۴ ، حدیث ۴۸۵ . [۱۹] . صحیح بخارى ۲ : ۶۶۵ ، حدیث ۱۷۸۲ . [۲۰] . صحیح بخارى ۲ : ۶۶۴ ، حدیث ۱۷۷۸ . [۲۱] . سنن ترمذى ۵ : ۶۷۶ ، حدیث ۳۹۱۹ (کتاب المناقب) . [۲۲] . [۲۳] . [۲۴] . [۲۵] . سوره بقره ۲ آیه ۱۵۶ . [۲۶] . مصرع نخست بیت چنین است : لَقد أسمعتَ لو نادیتَ حیّاً ؛ اگر زندهاى را صدا مى زدى ،مى شنواندى و سخنت را مى شنید . [۲۷] . سوره توبه ۹ آیه ۳۳ . [۲۸] . صحیح مسلم ۵ : ۴۲۵ ، حدیث ۵۲ کتاب الفتن . [۲۹] . صحیح مسلم ۱ : ۱۸۵ ، حدیث ۲۴۷ کتاب الإیمان . [۳۰] . صحیح مسلم ۴ : ۱۷۲ ، حدیث ۱۷۲ کتاب الإمارة . [۳۱] . صحیح مسلم ۴ : ۱۷۳ ، حدیث ۱۷۶ کتاب الإماره . [۳۲] . صحیح مسلم ۵ : ۴۵۳ ، حدیث ۱۱۶ کتاب الفتن . [۳۳] . صحیح مسلم ۵ : ۴۵۳ ، حدیث ۱۱۶ کتاب الفتن . [۳۴] . سوره حج ۲۲ آیه ۴۶ . [۳۵] . سوره انعام ۶ آیه ۱۱۱ .