فصل هشتم شُبهه مانع اجراى حد-بی بنیاد

فصل هشتم شُبهه مانع اجراى حد-بی بنیاد

[ حدود با وجود شبهه به اجرا درنمى ‏آید ]

از چیزهایى  که بر ناصواب بودن تکفیر کسانى  که آنها را کافر شمردید دلالت مى ‏کند این است که دعا و نذر کفرى  نیست که انسان را از ملّت اسلام خارج سازد ؛زیرا پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله در حدیثى  صحیح امر فرمود که:«أَنْ تُدْرَءَ الحدودُبالشُّبَهات »[۱] ؛حدود با شبهه ‏ها دفع مى ‏گردد .حاکم در صحیح خود و ابو عوانه و بزّار ـ به سند صحیح ـ و ابن سُنّى  از ابن مسعود  رضى ‏الله ‏عنه روایت کرده ‏اند که پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله فرمود :هرگاه مرکب و حیوان شما در بیابان گریخت باید سه مرتبه صدا بزند :اى  بندگان خدا نگه دارید ؛ زیرا خدا کسانى  را حاضر دارد که آن را نگه مى ‏دارد[۲] .طبرانى  روایت کرده اگر کسى  [ در بیابان ] کمک خواست باید بگوید : اى  بندگانِ خدا بفریادم برسید[۳] .

این حدیث را ائمّه در کتاب‏ هاشان آورده ‏اند و براى  انتشار و حفظ آن براى  امّت ،آن را نقل کرده و انکار نکرده ‏اند . از جمله نَووى  در «الأذکار» و ابن قَیّم در «الکلم الطیّب» و ابن مفلح در «الآداب» .ابن مفلح در «الآداب» پس از ذکر این اثر (و حدیث) مى ‏نویسد :عبداللّه‏ بن امام احمد گفت : شنیدم پدرم مى ‏گفت : پنج حج به جا آوردم ،در یکى  از سفر هاى  حج ـ که پیاده مى ‏رفتم راه را گم کردم . شروع کردم به گفتن این عبارت : «اى  بندگان خدا راه را به ما بنمایانید !» پیوسته این سخن بر زبانم بود تا اینکه به راه درآمدم[۴] .مى ‏گویم : شما [ وهّابیان ] که هرکس را که از غائب یا مرده ‏اى  درخواستى  کند ، کافرمى ‏شمارید ، بلکه در پندار شما مشرکان کافرى  که خدا و پیامبرش را تکذیب کردندشرکشان سبک‏تر از کسانى  است که در خشکى  یا دریا از غیر خدا مسئلت کند ، و براین مطلب به فهمتان ـ که نه براى  شما و نه دیگران اعتماد بر آن جایز نمى ‏باشد ـاستدلال مى ‏کنید ، آیا این حدیث و عمل علما به مضمون آن را شبهه ‏اى  قرار دادیدبراى  کسى  که کارى  از چیزهایى  که شما گمان مى ‏کنید شرک اکبر است ، انجام مى ‏دهد ؟[ اگر جواب منفى  است پس باید گفت : ] « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ »[۵] .در «مختصر الروضه» آمده است :صحیح این است که هرکس که از اهل شهادتین باشد ، به [ آوردن ]بدعتى  ـ بنا بر اطلاق ـ کافر نمى ‏شود ، آن گاه که در آن بدعت به تأویلى استناد ورزد که امر بر مثل او مشتبه مى ‏شود .و همین نظر را شیخ ما ابوالعبّاس ـ ابن تیمیّه ـ ترجیح داده (و پسندیده) است [۶] .آیا گمان مى ‏کنید که فراخواندن شخص غائب ـ به ضرورت دین ـ کفر است و ائمّه اسلام آن را درنیافته ‏اند ؟آیا مى ‏پندارید ـ بنابراین تقدیر که سخنتان صواب و درست باشد ـ با کلام شماحجّت بر مردم استوار مى ‏گردد ؟ما سخن شیخ تقى  الدین را ـ که به عبارت او بر تکفیر مسلمانان با دعا و نذراستدلال مى ‏کنید ـ مى ‏آوریم ، هرچند در آنچه گذشت بسنده است ، لیکن زیادت وافزون بر آن داراى  فائده مى ‏باشد .شیخ تقى  الدین در «اقتضاء الصراط المستقیم» مى ‏گوید :هرکس با قصد خیر و نیک سوى  بُقعه (و مکان و بارگاهى ) رود که درشریعت مستحب نیست ، کار زشتى  است و بعضى  آن از بعض دیگرشدیدتر مى ‏باشد ـ خواه درخت باشد یا چشمه یا قنات یا کوه یا غار وسرداب ـ و قبیح ‏تر این است که براى  آن بقعه نذر کند و گفته شود که[ صاحب ] آن نذر را مى ‏پذیرد (چنان که بعضى  از گمراهان قائل اند)زیرا این نذر ، به اتفاق علما ، نذر معصیت است و وفا به آن جایزنمى ‏باشد[۷] .سپس شیخ یادآور مى ‏شود که از این بقعه ‏ها در سرزمین حجاز جاهاىزیادى هست[۸] .و در جاهاى دیگرى  از کتاب مذکور مى ‏نویسد که : سائلان (و درخواست کنندگان) گاه دعاى  حرامى  که از آن غرضان حاصل مى ‏شود مى ‏خوانند و ضررى بزرگ‏تر از آن برایشان رقم مى ‏خورد .آن گاه شیخ ذکر مى ‏کند که شخص داراى  حسناتى  است که بر آن فزونى  مى ‏یابد ،خدا به آن حسنات از او درمى ‏گذرد[۹] .در ادامه شیخ مى ‏نویسد :براى  ما حکایت شد که بعضى  از مجاوران مدینه سوى  قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله رو آورد و نوعى  از طعام ‏ها را خواستار شد . بعضى  از هاشمیان سویش آمد و گفت : پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله این خوراک را برایت فرستاد و گفت : از نزد مابیرون رو ! کسى  که نزد ماست ، مثل چنین طعامى  را اشتها نمى ‏کند …دیگرانى ‏اند که حوائجشان برآورده گشت و مثل این سخن به آنان گفته نشد ؛ به جهت اجتهاد یا تقلید یا قصور علم و آگاهى ‏شان ، چه چیزهایى  براى  جاهل گذشت مى ‏شود که براى  جز او آمرزیده نمى ‏گردد ؛ و از این رو عموم آنچه در این باب حکایت شده از کسانى  است که به معرفت دستْ‏رسى  ندارند . اگر این چیزها شریعت یا دین بود اهل معرفت به آن سزاوارتر بودند .پس فرق است بین عفو از فاعل و آمرزیدن او و بین مباح دانستن کارش .کسانى  را سراغ دارم که حاجتشان را نزد قبور انبیا و صالحان خواسته ‏اندو برآورده شده است . اینان از آنچه آوردم خارج‏اند و این کار شریعتى نیست که پیروى  گردد .تنها به وسیله کتاب و سنّت پیامبر و سیره سابقان نخست است که استحباب اَفعال و دینى  بودن آنها ثابت مى ‏شود . ماسواى  این ـ امورمحدث و نوپیدا ـ مستحب نیستند ، هرچند گاه فوایدى  را دربردارند[۱۰] .نیز شیخ مى ‏گوید :نذرهاى  حرام در شریعت ، خوراک متولّیان و خادمان و مجاوران وعاکفان بعضى  از این مشاهد و غیر آن مى ‏شود . یکى  از نذر کنندگان مى ‏گوید : بیمار شدم ، نذر کردم ؛ دیگرى  مى ‏گوید : یاغیان بر من تاختند ، نذر کردم ؛ شخص دیگر مى ‏گوید ک در دریا [ دچار توفان شدم ] نذکر کردم ؛ نفر دیگر مى ‏گوید : به زندان افتادم ، نذر کردم .در جانشان این مطلب استوار شده که این نذرها سبب دست‏یابى  به مطلوبشان و دفع خطر از آنها گشته است ، در حالى  که پیامبرراست‏گوى  ـ که راستى ‏اش تصدیق شده ـ خبر داده که نذرى  که طاعت خداست ، سبب براى  خیر نمى ‏باشد ، چه رسد به نذرى  که معصیت پروردگار مى ‏باشد .بلکه مردمان زیادى  را مى ‏یابى  که مى ‏گوید : مشهد فلانى  و فلانى  مکان نذر را مى ‏پذیرد به این معنا که آنان به شرط قضاى  حاجتشان برایش نذرمى ‏کنند ، پس حاجتشان برآورده مى ‏شود[۱۱] .در ادامه مى ‏نویسد :آنچه روایت شده که مردى  نزد قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله آمد ، و از خشک‏سالى  درعام الرماده (سال خاکستر) شکوه کرد ، آن حضرت را در خواب دید که دستور داد نزد عمر برود و به او امر کند که مردم را سیراب سازد .مانند این ماجرا براى  کسانى  که در مرتبه پایین ‏تر از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله قراردارند ، زیاد رخ داده است ، و وقایعى  از اینها را من مى شناسم . وهمچنین درخواستِ بعضى  حاجتشان را از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله یا از امّتِ آن حضرت ، که برآورده شده ، فراوان روى  داده است .لیکن باید بدانى  که اجابت پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله یا غیر او به این درخواست کنندگان ، بر استحباب سؤال و درخواست نمى ‏کند . بیشتر این سائلان ـ به جهت حال و موقعیّتى  که دارند ـ با التماس برخواسته ‏شان پاى مى ‏فشارند ، اگر حاجتشان اجابت نشود ایمانشان متزلزل (و ناپایدار)مى ‏گردد ؛ چنان که سائلان در زمان حیات پیامبر صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله چنین بودند[۱۲] .نیز شیخ مى ‏گوید :حتّى  نزد بعضى  از قبور ، در روزهایى  از سال ، گرد هم مى ‏آیند ، و درمحرم یا صفر یا عاشورا یا جز آن ، از شهرها سوى  آن قبور رهسپارمى ‏شوند . همان گونه که در روزهاى  معلوم (و مشخص) از سال ، عرفه و مزدلفه قصد مى ‏شود ، این قبرها قصد مى ‏گردد و نزد آنها اجتماع پدیدمى ‏آید .بسا اهتمام به این اجتماعات در دین و دنیا از شدیدترین منکرات باشد ،حتّى  بعضى ‏شان مى ‏گوید : اراده حج به قبر فلان و فلانى  را داریم .خلاصه : آنچه نزد این قبرها انجام مى ‏شود ، عین همان چیزى  است که پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله از آن نهى  کرد ، و این همان است که احمد بن حنبل آن را
برنتافت و گفت : «مردم در این زمینه به راستى  افراط و زیاده‏ روى کردند» و امام احمد آنچه را نزد قبر حسین انجام مى ‏شود آورده است …در این در مى ‏آید آنچه در مصر نزد قبر «نفیسه» و غیر او انجام مى ‏گیرد وکارهایى  که در عراق نزد قبرى  که گویند قبر على  و قبر حسین است ،صورت مى ‏گیرد ، و به قبر هاى  زیادى  در سرزمین‏هاى  اسلامى  که به شمار درنمى ‏آیند [۱۳] .

[ عبارت ابن تیمیّه و مدلول آن ]

این بندگان خدا ، تأمّل ورزید ! مواضع چندى  از این کلام شیخ ، فهمتان را ازعبارتى  که به آن از کلام شیخ استدلال مى ‏کردید رد مى ‏کند و تکفیر مسلمانان را به وسیله شما مردود مى ‏سازد . ما براى  آنکه فایده و سودمندى  را به آخر رسانیم ، بعضى از آن را مى ‏آوریم .* شیخ درباره کسانى  که بقعه و آرامگاه‏ ها را قصد مى ‏کنند و براى  چشمه ‏ها ودرخت‏ها و سرداب‏ها نذر به گردن مى ‏گیرند ، مى ‏گوید که : این کار از منکرات است ووفا به چنین نذرى  واجب نمى ‏باشد ؛ و نمى ‏گوید که : فاعل این کار کافر و مرتد است ومال و خونش حلال مى ‏باشد ؛ چنان که شما قائلید .* شیخ کسانى  که مردم را به نذر فرا مى ‏خوانند و به چیزهایى  که شیخ ذکر کرده برمى ‏انگیزند ، گمراه مى ‏نامد ، و چنان که شما قائلید آنها را تکفیر نمى ‏سازد .* شیخ بر این باور است که این جاها و این قبور و این کارها از قدیم سرزمین‏هاى اسلامى  را فرا گرفته است ، و شیخ و هیچ یک از اهل علم قائل نمى ‏باشد که آنهاسرزمین کفرند ؛ چنان که شما اهل آنها را تکفیر مى ‏کنید ، بلکه کسانى  را که آنها را کافرندانند کافر مى ‏شمارید .
* شیخ یادآور شده که مردم از اهل قبور حاجت مى ‏طلبند و این کار گسترده وشایع مى ‏باشد ، نهایت آن است که شیخ آن را حرام مى ‏داند ، بلکه خطا را در این زمینه از مجتهد یا مقلّد یا جاهل مرفوع مى ‏داند ؛ در حالى  که شما مسلمانان را به این کار ، کافر تر از کُفّار قریش مى ‏شمارید که رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله را تکذیب کردند .* به نظر شیخ نهایت علم و آگاهى  مسلمان این است که : این چیزها را خدا تشریع نکرده است ، در حالى  که شما قائلید که به ضرورت دین اینها کفر مى ‏باشد ، حتّى  یهود و نصارى  آن را مى ‏شناسند ، و هرکس فاعل اینها را کافر نداند ، خودش کافر است .پس اى  بندگان خدا (به خودد آیید) و بیدار شوید !* شیخ مى ‏گوید که اجابت پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله یا غیر او درخواست اصرار کنندگان را بدان جهت است که اگرپاسخ داده نشوند (و حاجتشان برآورده نگردد) ایمانشان به اضطراب و ناپاى ‏دارى  مى ‏افتد . به نظر شیخ اینان مؤمن‏اند و اجابت دعاشان از سوى خداى  متعال رحمتى  است براى  آنها تا ایمان شان مضطرب نگردد .و شما مى ‏گویید : هرکه این کار را کند کافر است و هرکس او را تکفیر نسازدخودش کافر مى ‏باشد .* شیخ بیان مى ‏دارد که سؤال و درخواست از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله در زان صحابه رو مى ‏داد ؛چنان که کسى  به پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله از قحطى  شکوه کرد و پیامبر را در خواب دید ، آن حضرت به او مر کرد که نزد عمر برود .شیخ نیاورده که عمر آن را انکار کرد ، در حالى  که شما مثل این را کافر مى ‏شمارید .* شیخ ذکر مى ‏کند که این امور پیش از زمان امام احمد ـ در زمان ائمّه اسلام ـ روى داد ، و کسانى  از ائمّه آن را انکار کردند ، و پیوسته اینها جریان داشت تا همه سرزمین‏هاى اسلامى  را آکنده ساخت ، و همه این کارها ـ که شما آنها را تکفیر مى ‏کنید
ـ انجام مى ‏گرفت ، و نقل نشد که یکى  از ائمّه مسلمانان به آن ، مردم را تکفیر سازند . ونگفتند که اینان مرتدند ، و به جهاد با آنها امر نکردند ، و سرزمین‏هاى  اسلامى  را بلادشرک و حرب ننامیدند ؛ سخنى  که شما مى ‏گویید ، بلکه کسى  را که مرتکب این کارهارا تکفیر نسازد کافر مى ‏شمارید ، هرچند خودش آنها را انجام ندهد .آیا گمان مى ‏کنید که این امور ، از واسطه‏ ها در عبارتى ‏اند (که مى ‏گوید : «هرکه میان خود و خدا واسطه قرار دهد …) که به اجماع فاعل آن تکفیر مى ‏شود ؟!هشت صد سال است که قرون و عصر ائمّه سپرى  شده است ، با وجود این ، از هیچ یک از علماى  مسلمانان روایت نشده که آنها کفر مى ‏باشد ، بلکه هیچ عاقلى  این راگمان نمى ‏کند ، بلکه ـ به خدا سوگند ـ لازم سخن شما این است که همه امّت (پس اززمان امام احمد) عالمان و امیران و توده مردم ، همه‏ شان ، کافر و مرتد مى ‏باشند . پس
[ باید گفت ] : « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ »[۱۴] .خدایا ،خودت به فریاد رس ! به دادمان برس ! یارى ‏مان کن !آیا قائلید ـ چنان که بعضى  از عوام شما مى ‏گویند ـ که حجّت استوار نشد مگر به
شما ! و کسان پیش از شما دین اسلام را نشناختند ؟اى  بندگان خدا [ از خواب غفلت ] بیدار شوید !به این کلام شیخ بر شما استدلال شد که فهمتان (اینکه این کارها را شرک اکبرمى ‏دانید) خطاست ؛ و نیز فهم شما بر اینکه این کارها در معناى  عبارت «من جَعَلَ بینه وبین اللّه‏ وسائط» داخل است ، اشتباه مى ‏باشد .خدا ما و شما را از گمراهى  نجات دهد .
[۱] .  کنز العمّال ۵ : ۳۰۵ ، حدیث ۱۲۹۵۷ .
[۲] .  فیض القدیر ۱ : ۳۰۷ ؛ کنز العمّال ۶ : ۷۰۵ ، حدیث ۱۷۴۹۶ .
[۳] .  المعجم الکبیر ۱۷ : ۱۱۸ ؛ کنز العمّال ۶ : ۷۰۶ ، حدیث ۱۷۴۹۸ .
[۴] .
[۵] .  سوره بقره ۲ آیه ۱۵۶ .
[۶] .  مختصر الروضة
[۷] .  اقتضاء الصراط المستقیم : ۳۱۴ ـ ۳۱۵ .
[۸] .  همان ، ص۳۱۸ .
[۹] .  همان ، ص۳۴۹ .
[۱۰] .  همان ، ص۳۵۱ ـ ۳۵۲ .
[۱۱] .  همان ، ص۳۶۰ .
[۱۲] .  همان ، ص۳۷۳ ـ ۳۷۴ .
[۱۳] .  همان ، ص۳۷۵ ـ ۳۷۶ .
[۱۴] .  سوره بقره ۲ آیه ۱۵۶ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ پنج = 8

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>