از چیزهایى که بر ناصواب بودن تکفیر کسانى که آنها را کافر شمردید دلالت مى کند این است که دعا و نذر کفرى نیست که انسان را از ملّت اسلام خارج سازد ؛زیرا پیامبر صلى الله علیه وآله در حدیثى صحیح امر فرمود که:«أَنْ تُدْرَءَ الحدودُبالشُّبَهات »[۱] ؛حدود با شبهه ها دفع مى گردد .حاکم در صحیح خود و ابو عوانه و بزّار ـ به سند صحیح ـ و ابن سُنّى از ابن مسعود رضى الله عنه روایت کرده اند که پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود :هرگاه مرکب و حیوان شما در بیابان گریخت باید سه مرتبه صدا بزند :اى بندگان خدا نگه دارید ؛ زیرا خدا کسانى را حاضر دارد که آن را نگه مى دارد[۲] .طبرانى روایت کرده اگر کسى [ در بیابان ] کمک خواست باید بگوید : اى بندگانِ خدا بفریادم برسید[۳] .
این حدیث را ائمّه در کتاب هاشان آورده اند و براى انتشار و حفظ آن براى امّت ،آن را نقل کرده و انکار نکرده اند . از جمله نَووى در «الأذکار» و ابن قَیّم در «الکلم الطیّب» و ابن مفلح در «الآداب» .ابن مفلح در «الآداب» پس از ذکر این اثر (و حدیث) مى نویسد :عبداللّه بن امام احمد گفت : شنیدم پدرم مى گفت : پنج حج به جا آوردم ،در یکى از سفر هاى حج ـ که پیاده مى رفتم راه را گم کردم . شروع کردم به گفتن این عبارت : «اى بندگان خدا راه را به ما بنمایانید !» پیوسته این سخن بر زبانم بود تا اینکه به راه درآمدم[۴] .مى گویم : شما [ وهّابیان ] که هرکس را که از غائب یا مرده اى درخواستى کند ، کافرمى شمارید ، بلکه در پندار شما مشرکان کافرى که خدا و پیامبرش را تکذیب کردندشرکشان سبکتر از کسانى است که در خشکى یا دریا از غیر خدا مسئلت کند ، و براین مطلب به فهمتان ـ که نه براى شما و نه دیگران اعتماد بر آن جایز نمى باشد ـاستدلال مى کنید ، آیا این حدیث و عمل علما به مضمون آن را شبهه اى قرار دادیدبراى کسى که کارى از چیزهایى که شما گمان مى کنید شرک اکبر است ، انجام مى دهد ؟[ اگر جواب منفى است پس باید گفت : ] « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ »[۵] .در «مختصر الروضه» آمده است :صحیح این است که هرکس که از اهل شهادتین باشد ، به [ آوردن ]بدعتى ـ بنا بر اطلاق ـ کافر نمى شود ، آن گاه که در آن بدعت به تأویلى استناد ورزد که امر بر مثل او مشتبه مى شود .و همین نظر را شیخ ما ابوالعبّاس ـ ابن تیمیّه ـ ترجیح داده (و پسندیده) است [۶] .آیا گمان مى کنید که فراخواندن شخص غائب ـ به ضرورت دین ـ کفر است و ائمّه اسلام آن را درنیافته اند ؟آیا مى پندارید ـ بنابراین تقدیر که سخنتان صواب و درست باشد ـ با کلام شماحجّت بر مردم استوار مى گردد ؟ما سخن شیخ تقى الدین را ـ که به عبارت او بر تکفیر مسلمانان با دعا و نذراستدلال مى کنید ـ مى آوریم ، هرچند در آنچه گذشت بسنده است ، لیکن زیادت وافزون بر آن داراى فائده مى باشد .شیخ تقى الدین در «اقتضاء الصراط المستقیم» مى گوید :هرکس با قصد خیر و نیک سوى بُقعه (و مکان و بارگاهى ) رود که درشریعت مستحب نیست ، کار زشتى است و بعضى آن از بعض دیگرشدیدتر مى باشد ـ خواه درخت باشد یا چشمه یا قنات یا کوه یا غار وسرداب ـ و قبیح تر این است که براى آن بقعه نذر کند و گفته شود که[ صاحب ] آن نذر را مى پذیرد (چنان که بعضى از گمراهان قائل اند)زیرا این نذر ، به اتفاق علما ، نذر معصیت است و وفا به آن جایزنمى باشد[۷] .سپس شیخ یادآور مى شود که از این بقعه ها در سرزمین حجاز جاهاىزیادى هست[۸] .و در جاهاى دیگرى از کتاب مذکور مى نویسد که : سائلان (و درخواست کنندگان) گاه دعاى حرامى که از آن غرضان حاصل مى شود مى خوانند و ضررى بزرگتر از آن برایشان رقم مى خورد .آن گاه شیخ ذکر مى کند که شخص داراى حسناتى است که بر آن فزونى مى یابد ،خدا به آن حسنات از او درمى گذرد[۹] .در ادامه شیخ مى نویسد :براى ما حکایت شد که بعضى از مجاوران مدینه سوى قبر پیامبر صلى الله علیه وآله رو آورد و نوعى از طعام ها را خواستار شد . بعضى از هاشمیان سویش آمد و گفت : پیامبر صلى الله علیه وآله این خوراک را برایت فرستاد و گفت : از نزد مابیرون رو ! کسى که نزد ماست ، مثل چنین طعامى را اشتها نمى کند …دیگرانى اند که حوائجشان برآورده گشت و مثل این سخن به آنان گفته نشد ؛ به جهت اجتهاد یا تقلید یا قصور علم و آگاهى شان ، چه چیزهایى براى جاهل گذشت مى شود که براى جز او آمرزیده نمى گردد ؛ و از این رو عموم آنچه در این باب حکایت شده از کسانى است که به معرفت دستْرسى ندارند . اگر این چیزها شریعت یا دین بود اهل معرفت به آن سزاوارتر بودند .پس فرق است بین عفو از فاعل و آمرزیدن او و بین مباح دانستن کارش .کسانى را سراغ دارم که حاجتشان را نزد قبور انبیا و صالحان خواسته اندو برآورده شده است . اینان از آنچه آوردم خارجاند و این کار شریعتى نیست که پیروى گردد .تنها به وسیله کتاب و سنّت پیامبر و سیره سابقان نخست است که استحباب اَفعال و دینى بودن آنها ثابت مى شود . ماسواى این ـ امورمحدث و نوپیدا ـ مستحب نیستند ، هرچند گاه فوایدى را دربردارند[۱۰] .نیز شیخ مى گوید :نذرهاى حرام در شریعت ، خوراک متولّیان و خادمان و مجاوران وعاکفان بعضى از این مشاهد و غیر آن مى شود . یکى از نذر کنندگان مى گوید : بیمار شدم ، نذر کردم ؛ دیگرى مى گوید : یاغیان بر من تاختند ، نذر کردم ؛ شخص دیگر مى گوید ک در دریا [ دچار توفان شدم ] نذکر کردم ؛ نفر دیگر مى گوید : به زندان افتادم ، نذر کردم .در جانشان این مطلب استوار شده که این نذرها سبب دستیابى به مطلوبشان و دفع خطر از آنها گشته است ، در حالى که پیامبرراستگوى ـ که راستى اش تصدیق شده ـ خبر داده که نذرى که طاعت خداست ، سبب براى خیر نمى باشد ، چه رسد به نذرى که معصیت پروردگار مى باشد .بلکه مردمان زیادى را مى یابى که مى گوید : مشهد فلانى و فلانى مکان نذر را مى پذیرد به این معنا که آنان به شرط قضاى حاجتشان برایش نذرمى کنند ، پس حاجتشان برآورده مى شود[۱۱] .در ادامه مى نویسد :آنچه روایت شده که مردى نزد قبر پیامبر صلى الله علیه وآله آمد ، و از خشکسالى درعام الرماده (سال خاکستر) شکوه کرد ، آن حضرت را در خواب دید که دستور داد نزد عمر برود و به او امر کند که مردم را سیراب سازد .مانند این ماجرا براى کسانى که در مرتبه پایین تر از پیامبر صلى الله علیه وآله قراردارند ، زیاد رخ داده است ، و وقایعى از اینها را من مى شناسم . وهمچنین درخواستِ بعضى حاجتشان را از پیامبر صلى الله علیه وآله یا از امّتِ آن حضرت ، که برآورده شده ، فراوان روى داده است .لیکن باید بدانى که اجابت پیامبر صلى الله علیه وآله یا غیر او به این درخواست کنندگان ، بر استحباب سؤال و درخواست نمى کند . بیشتر این سائلان ـ به جهت حال و موقعیّتى که دارند ـ با التماس برخواسته شان پاى مى فشارند ، اگر حاجتشان اجابت نشود ایمانشان متزلزل (و ناپایدار)مى گردد ؛ چنان که سائلان در زمان حیات پیامبر صلى الله علیه وآله چنین بودند[۱۲] .نیز شیخ مى گوید :حتّى نزد بعضى از قبور ، در روزهایى از سال ، گرد هم مى آیند ، و درمحرم یا صفر یا عاشورا یا جز آن ، از شهرها سوى آن قبور رهسپارمى شوند . همان گونه که در روزهاى معلوم (و مشخص) از سال ، عرفه و مزدلفه قصد مى شود ، این قبرها قصد مى گردد و نزد آنها اجتماع پدیدمى آید .بسا اهتمام به این اجتماعات در دین و دنیا از شدیدترین منکرات باشد ،حتّى بعضى شان مى گوید : اراده حج به قبر فلان و فلانى را داریم .خلاصه : آنچه نزد این قبرها انجام مى شود ، عین همان چیزى است که پیامبر صلى الله علیه وآله از آن نهى کرد ، و این همان است که احمد بن حنبل آن را برنتافت و گفت : «مردم در این زمینه به راستى افراط و زیاده روى کردند» و امام احمد آنچه را نزد قبر حسین انجام مى شود آورده است …در این در مى آید آنچه در مصر نزد قبر «نفیسه» و غیر او انجام مى گیرد وکارهایى که در عراق نزد قبرى که گویند قبر على و قبر حسین است ،صورت مى گیرد ، و به قبر هاى زیادى در سرزمینهاى اسلامى که به شمار درنمى آیند [۱۳] .
[ عبارت ابن تیمیّه و مدلول آن ]
این بندگان خدا ، تأمّل ورزید ! مواضع چندى از این کلام شیخ ، فهمتان را ازعبارتى که به آن از کلام شیخ استدلال مى کردید رد مى کند و تکفیر مسلمانان را به وسیله شما مردود مى سازد . ما براى آنکه فایده و سودمندى را به آخر رسانیم ، بعضى از آن را مى آوریم .* شیخ درباره کسانى که بقعه و آرامگاه ها را قصد مى کنند و براى چشمه ها ودرختها و سردابها نذر به گردن مى گیرند ، مى گوید که : این کار از منکرات است ووفا به چنین نذرى واجب نمى باشد ؛ و نمى گوید که : فاعل این کار کافر و مرتد است ومال و خونش حلال مى باشد ؛ چنان که شما قائلید .* شیخ کسانى که مردم را به نذر فرا مى خوانند و به چیزهایى که شیخ ذکر کرده برمى انگیزند ، گمراه مى نامد ، و چنان که شما قائلید آنها را تکفیر نمى سازد .* شیخ بر این باور است که این جاها و این قبور و این کارها از قدیم سرزمینهاى اسلامى را فرا گرفته است ، و شیخ و هیچ یک از اهل علم قائل نمى باشد که آنهاسرزمین کفرند ؛ چنان که شما اهل آنها را تکفیر مى کنید ، بلکه کسانى را که آنها را کافرندانند کافر مى شمارید . * شیخ یادآور شده که مردم از اهل قبور حاجت مى طلبند و این کار گسترده وشایع مى باشد ، نهایت آن است که شیخ آن را حرام مى داند ، بلکه خطا را در این زمینه از مجتهد یا مقلّد یا جاهل مرفوع مى داند ؛ در حالى که شما مسلمانان را به این کار ، کافر تر از کُفّار قریش مى شمارید که رسول خدا صلى الله علیه وآله را تکذیب کردند .* به نظر شیخ نهایت علم و آگاهى مسلمان این است که : این چیزها را خدا تشریع نکرده است ، در حالى که شما قائلید که به ضرورت دین اینها کفر مى باشد ، حتّى یهود و نصارى آن را مى شناسند ، و هرکس فاعل اینها را کافر نداند ، خودش کافر است .پس اى بندگان خدا (به خودد آیید) و بیدار شوید !* شیخ مى گوید که اجابت پیامبر صلى الله علیه وآله یا غیر او درخواست اصرار کنندگان را بدان جهت است که اگرپاسخ داده نشوند (و حاجتشان برآورده نگردد) ایمانشان به اضطراب و ناپاى دارى مى افتد . به نظر شیخ اینان مؤمناند و اجابت دعاشان از سوى خداى متعال رحمتى است براى آنها تا ایمان شان مضطرب نگردد .و شما مى گویید : هرکه این کار را کند کافر است و هرکس او را تکفیر نسازدخودش کافر مى باشد .* شیخ بیان مى دارد که سؤال و درخواست از پیامبر صلى الله علیه وآله در زان صحابه رو مى داد ؛چنان که کسى به پیامبر صلى الله علیه وآله از قحطى شکوه کرد و پیامبر را در خواب دید ، آن حضرت به او مر کرد که نزد عمر برود .شیخ نیاورده که عمر آن را انکار کرد ، در حالى که شما مثل این را کافر مى شمارید .* شیخ ذکر مى کند که این امور پیش از زمان امام احمد ـ در زمان ائمّه اسلام ـ روى داد ، و کسانى از ائمّه آن را انکار کردند ، و پیوسته اینها جریان داشت تا همه سرزمینهاى اسلامى را آکنده ساخت ، و همه این کارها ـ که شما آنها را تکفیر مى کنید ـ انجام مى گرفت ، و نقل نشد که یکى از ائمّه مسلمانان به آن ، مردم را تکفیر سازند . ونگفتند که اینان مرتدند ، و به جهاد با آنها امر نکردند ، و سرزمینهاى اسلامى را بلادشرک و حرب ننامیدند ؛ سخنى که شما مى گویید ، بلکه کسى را که مرتکب این کارهارا تکفیر نسازد کافر مى شمارید ، هرچند خودش آنها را انجام ندهد .آیا گمان مى کنید که این امور ، از واسطه ها در عبارتى اند (که مى گوید : «هرکه میان خود و خدا واسطه قرار دهد …) که به اجماع فاعل آن تکفیر مى شود ؟!هشت صد سال است که قرون و عصر ائمّه سپرى شده است ، با وجود این ، از هیچ یک از علماى مسلمانان روایت نشده که آنها کفر مى باشد ، بلکه هیچ عاقلى این راگمان نمى کند ، بلکه ـ به خدا سوگند ـ لازم سخن شما این است که همه امّت (پس اززمان امام احمد) عالمان و امیران و توده مردم ، همه شان ، کافر و مرتد مى باشند . پس [ باید گفت ] : « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ »[۱۴] .خدایا ،خودت به فریاد رس ! به دادمان برس ! یارى مان کن !آیا قائلید ـ چنان که بعضى از عوام شما مى گویند ـ که حجّت استوار نشد مگر به شما ! و کسان پیش از شما دین اسلام را نشناختند ؟اى بندگان خدا [ از خواب غفلت ] بیدار شوید !به این کلام شیخ بر شما استدلال شد که فهمتان (اینکه این کارها را شرک اکبرمى دانید) خطاست ؛ و نیز فهم شما بر اینکه این کارها در معناى عبارت «من جَعَلَ بینه وبین اللّه وسائط» داخل است ، اشتباه مى باشد .خدا ما و شما را از گمراهى نجات دهد . [۱] . کنز العمّال ۵ : ۳۰۵ ، حدیث ۱۲۹۵۷ . [۲] . فیض القدیر ۱ : ۳۰۷ ؛ کنز العمّال ۶ : ۷۰۵ ، حدیث ۱۷۴۹۶ . [۳] . المعجم الکبیر ۱۷ : ۱۱۸ ؛ کنز العمّال ۶ : ۷۰۶ ، حدیث ۱۷۴۹۸ . [۴] . [۵] . سوره بقره ۲ آیه ۱۵۶ . [۶] . مختصر الروضة [۷] . اقتضاء الصراط المستقیم : ۳۱۴ ـ ۳۱۵ . [۸] . همان ، ص۳۱۸ . [۹] . همان ، ص۳۴۹ . [۱۰] . همان ، ص۳۵۱ ـ ۳۵۲ . [۱۱] . همان ، ص۳۶۰ . [۱۲] . همان ، ص۳۷۳ ـ ۳۷۴ . [۱۳] . همان ، ص۳۷۵ ـ ۳۷۶ . [۱۴] . سوره بقره ۲ آیه ۱۵۶ .