فصل هفتم شرایط مجتهدمرجع -بی بنیاد

فصل هفتم شرایط مجتهدمرجع -بی بنیاد

[ شرایط مجتهدى  که تقلیدش در علوم دین جایز است ]

پیش از این ، سخن اهل علم و اجماعشان بیان شد که جایز نیست تقلید و اقتدا دردین مگر از کسى  که شروط اجتهاد ـ به اجماع ـ در او فراهم است ؛ و بر کسى  که شرایط اجتهاد را ندارد تقلید واجب مى ‏باشد ، و در این امر هیچ اختلافى  وجود ندارد .و نیز اجماع اهل سنّت گذشت بر اینکه : هرکس به آنچه پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله آورده اقراردارد و ملتزم است ، تکفیر نمى ‏شود ـ هرچند در او خصلتى  از کفر اکبر یا شرک باشد ـ مگر اینکه حجّتى  بر او استوار گردد که تارک آن تکفیر مى ‏شود ، و حجّت به پانمى ‏شود مگر با اجماع قطعى  (و نه ظنّى ) و آن که حجّت را به پا مى ‏دارد امام است یانایب او ؛ و کفر تحقّق نمى ‏یابد مگر به انکار ضروریّاتِ دین اسلام ـ مانند وجود خدا ویگانگى پروردگار و رسالت پیامبر ـ یا انکار امور آشکار ؛ مانند وجوب نماز .

و مسلمانى  که به پیامبر اقرار مى ‏کند آن گاه که به نوعى  شبهه استناد ورزد که بر مِثل او مخفى  و پوشیده مى ‏ماند تکفیر نمى ‏شود ؛ و مذهب اهل سنّت و جماعت ، پرهیز ازتکفیر کسى  است که به اسلام منتسب مى ‏باشد ، حتّى  آنان از تکفیر امامان بدعت ‏گذارباز مى ‏ایستند با اینکه به قتل آنها ـ به جهت دفع ضررشان نه کفرشان ـ فرمان مى ‏دهند .و در شخص واحد ، کفر و ایمان ، و نفاق و شرک جمع مى ‏شود و به طور کلّى  تکفیرنمى ‏شود ؛ و هرکس به اسلام اقرار کند از او پذیرفته مى ‏شود ـ خواه راست‏گو باشد وخواه دروغ‏گو ـ هرچند بعضى  از نشانه ‏هاى  نفاق از او برون تراود .و آنان که دیگران را تکفیر مى ‏کنند اهل هوا و بدعت‏ اند ، و جهل و ناآگاهى  عذر ازکفر است و همچنین شبهه ، هرچند ضعیف باشد .و دیگر چیزها که پیش از این گذشت .پس اگر اینها را دریابى  ، همین براى  بازدارى  از بدعت تان ـ که با آن از جماعت مسلمانان و ائمّه آنها جدا شدید ـ بسنده است ؛ ما به استنباط دست نیازیدیم ، لیکن کلام علما را حکایت کردیم و نقل آنان را از اهل اجتهادِ کامل بازگفتیم .

[ دلایل داعیان بر مسلک باطلشان ]

اکنون باز مى ‏گردیم به وجوهى  که بر نادرستى  شیوه‏ تان که در پیش گرفته ‏اید دلالت مى ‏کند ؛ یعنى  تکفیر مسلمان و خارج ساختن او از اسلام آن گاه که غیر خدا را بخواندیا نذر براى غیر خدا یا ذبح [ و قربانى  ] براى  غیر او کند ، یا به قبر تبرُّک جوید یا خود رابر آن بمالد و دیگر چیزها که شما به آن مسلمان را تکفیر مى ‏کنید ، بلکه هرکه این کسان را تکفیر نسازد کافر مى ‏شمارید تا آنجا که سرزمین‏هاى  اسلامى  را بلاد کفر وحَرب ( جنگ) مى ‏دانید .

[ وهّابى ‏ها شایستگى  استنباط را ندارند ]

عمده دلیل شما استنباط از قرآن است در حالى  که پیش از این بیان شد که به اجماع براى  مانند شما استنباط جایز نمى ‏باشد و براى  شما روا نیست که بى ‏اقتدا به اهل علم ،به فهمتان اعتماد ورزید ؛ و هرکس که ایمان به خدا و روز آخرت دارد ، نباید بى ‏اقتدابه ائمّه اسلام ، آنچه را شما فهمیدید پیروى  کند .اگر بگویید : به بعضى  از اهل علم که این کارها را شرک مى ‏دانند ، اقتدا مى ‏ورزید .مى ‏گوییم : آرى  ، با شما موافقیم که بعضى  از این کارها شرک است ، لیکن از کجاى سخن اهل علم دریافتید که این همان شرک اکبر است که خدا در قرآن آورد ؟ و شرکى است که مال و خون صاحبش حلال مى ‏شود و احکام مرتدّان درباره ‏اش به اجرادرمى ‏آید ؟ و هرکس در کفر این گونه کسان شک ورزد خودش کافر است ؟براى  ما روشن سازید که کدام یک از امامان مسلمان اینها را گفته است ؟ سخنشان را بازگویید و جاى  آن را ذکر کنید و اینکه آیا آن قول اجماعى  است یا اختلافى  ؟ما بعضى  از سخنان اهل علم را مطالعه کردیم و این کلام شما را نیافتیم ، بلکه چیزهایى  را که بر خلافِ این دلالت مى ‏کند پیدا کردیم ، و اینکه کفر به انکارضروریات دین ـ مانند وجود خدا و یگانگى  او و رسالت پیامبر و مشابه آن ـ است ، یابه انکار احکامى  که بر آنها اجماع آشکار قطعى  وجود دارد ؛ مانند وجوب ارکان پنج گانه اسلام و آنچه شبیه آن است .با وجود این ، هرکس آن را ناآگاهانه انکار کند تکفیر نمى ‏شود مگر اینکه چنان برایش تعریف و شناسانده شود که جهالتش از بین برود و در این هنگام است که تکذیب کننده خدا و رسول او مى ‏باشد .این امورى  که شما به وسیله آن دیگران را تکفیر مى ‏کنید از ضروریّات دین نیستند.اگر بگویید : بر اینها اجماعى  آشکار قائم است که خاص و عام آن را مى ‏شناسند .مى ‏گوییم : کلام علما را در این راستا بیان کنید و اگر نمى ‏توانید سخن همه آنها رابیاورید ، سخن هزار یا صد یا ده یا یک نفر از آنها را بیاورید ، چه رسد به اینکه اجماعى  آشکار ـ مانند نماز ـ باشد .اگر نمى ‏یابید مگر عبارتى  را که در «الإقناع» به شیخ ابن تیمیّه منسوب مى ‏باشد و آن این است که : «من جعل بینه وبین اللّه‏ وسائط …» (هرکس میان خود و خدا واسطه قراردهد) این عبارت مجمل مى ‏باشد ما تفصیل و شرح آن را از سخن اهل علم جویاییم تاجهالت و ناآگاهى ‏مان برطرف گردد .لیکن بسى  جاى  شگفتى  است که شما بر خلاف کلام صاحب این سخن و برخلاف سخنِ کسانى  که آن را در کتاب‏ هاشان آورده و نقل کرده ‏اند ، استدلال مى ‏کنید ؛سخن آنان در این چیزها که شما دیگران را تکفیرمى ‏سازید ، داراىخصوصیاتى است .بلکه آنان نذر و ذبح (قربانى ) و بعضى  از دعاها را ذکر کرده‏ اند ، و بعضى ‏شان آن رادر زمره مکروهات شمرده‏ اند ؛ مانند تبرّک به قبر جستن و مالیدن دست و صورت برآن و از قبر ـ براى  تبرّک ـ خاک برگرفتن و طواف بر قبر .علما در کتاب‏ هاشان آورده ‏اند ، از جمله آنها صاحب «الإقناع» است که مى ‏نویسد :مکروه است نزد قبر شب را سپرى  ساختن ، و قبر را گچ‏مالى  و آراستن و عطرآگین ساختن ، و بوسیدن قبر و طواف به آن و بوى  خوش در آنجادود کردن و نوشتن رقعه به آن و آن را در شکاف و در سوراخ‏ها پنهان کردن ، و شفا خواستن از بیمارى ‏ها به تربت و خاک قبر ؛ زیرا همه اینهابدعت است[۱] .در حالى  که شما به این کارها [ مسلمانان را ] تکفیر مى ‏کنید .اگر بگویید : پس صاحب «الإقناع» و دیگر علماى  حنابله ـ مانند صاحب «الفروع»ـ جاهل ‏اند ، ضروریّات دین را نمى ‏شناسند ، بلکه نزد شما (بنا بر لازمه مذهبتان)کافرند .مى ‏گویم : اینان مذهب [ و نظر ] خودشان را حکایت نکردند ـ نه اینها و نه کسانى که از ایشان برترند ـ بلکه مذهب احمد بن حنبل را نقل مى ‏کنند ، یکى  از امامان اسلام که امّت بر امامتش اجماع دارند .آیا به گمان شما واجب است جاهل از شما تقلید کند و پیروى  ائمّه اهل اسلام راواگذارد ؟ بلکه امامان اهل علم ـ چنان که گذشت ـ اجماع دارند بر اینکه جز تقلید ائمّه مجتهد جایز نمى ‏باشد ، و هرکس به مرتبه اجتهاد نرسد باید مذهب اهل اجتهاد راحکایت کند و فتوا دهد .براى  کسانى  که خواستار فتوایند اجازه داده ‏اند که از مانند اینها فتوا بخواهند ؛ زیرا[ در این صورت ] آنان مذهب اهل اجتهاد را حکایت مى ‏کنند ، و تقلید از مجتهد است نه از حکایت کننده فتوا .این سخنى  است که همه اهل علم به آن تصریح کرده‏ اند ، اگر آن را در جایش بجویى  خواهى  یافت ؛ پیش از این آنچه در این زمینه کفایت است گفته شد .مقصود این است که : عبارتى  که به آن بر تکفیر مسلمانان استدلال مى ‏کردید ، برمرادتان دلالت نمى ‏کند . کسانى  که این عبارت را نقل کرده‏ اند و به آن استدلال ورزیده ‏اند ، همان کسانى ‏اند که نذر و دعا و ذبح و جز آن را آورده ‏اند و همه اینها را درجاهاى  خودشان ذکر کرده‏ اند و آن را کفرى  که از ملّت اسلام خارج سازد قرار نداده‏ اند .به جز شیخ ابن تیمیّه در بعضى  جاها در نوعى  از دعا ـ مانند دعا براى  آمرزش گناهان و آمدن باران و رویش گیاهان ـ و مانند آن از چیزهایى  که ذکر کرده گرچه کفراست ولى  صاحب آن تکفیر نمى ‏شود مگر اینکه حجّتى  بر او استوار گردد که تارک آن تکفیر مى ‏شود و شبهه‏ اش از بین مى ‏رود .از قولِ ابن تیمیّه (یعنى  تکفیر به دعاى  مذکور) اجماعى  حکایت نشده تا شما بر آن به این عبارت استدلال کنید ، بلکه ـ به خدا سوگند ـ لازمه سخن شما تکفیر شخص شیخ و اَحزاب اوست ، از خدا عافیت مى ‏خواهیم .از چیزهایى  که بر فهم ناصواب شما از عبارت دلالت مى ‏کند این است که : آنان یکایک امورى  را که سبب تکفیرند در کتاب الردّة (کتاب ارتداد) در هر مذهب ازمذاهب ائمّه شمرده‏ اند و یکى  از آنان نگفته است که : هرکه براى  غر خدا نذر کند کافرمى ‏شود .بلکه خود شیخ ـ که شما به عبارتش استدلال مى ‏ورزید ـ آورده است : نذر براى مشایخ براى  فریادرسى  به آنان ، مانند سوگند به مخلوق است ؛ و قسم به مخلوق شرک اکبر نمى ‏باشد ، بلکه شیخ قائل است : هرکس بگوید : «برایم نذر کنید حوائجتان بر آورده مى ‏شود» توبه داده مى ‏شود ، اگر توبه کرد [ مجازاتى  ندارد ] وگرنه به جهت سعى  در فساد روى  زمین به قتل مى ‏رسد .پس شیخ قتل او را حَدّ قرار مى ‏دهد نه کفر .و همچنین کلام شیخ در خصوص نذرها گذشت و در آنچه آمد کفایت است .آنان نگفتند هرکه براى  غیر خدا ذبح کند کافر مى ‏شود . آیا گمان مى ‏کنید آنهاعبارت را حکایت کردند و معنایش را ندانستند ؟ یا براى  فریب و اغواى  مردم آنان رادر توهّم فرو بردند ؟ یا مردم را بر فهم شما از این عبارت حواله دادند ، فهمى  که هر کس آن را آورده و آن که حکایت کرده ، چنین برداشتى  نکرده است ؟ آیا شما ازسخنِ آنان چیزى  را دریافتید که خودشان نمى ‏دانستند ؟ یا آنان کفر صریحى  را که به آن مسلمان کافر مى ‏شود و مال و خونش حلال مى ‏گردد ، واگذاشتند در حالى  که آنهاشب و روز ، آشکارا بى  پنهان‏ کارى  نزد آنان انجام مى ‏دادند ، آنان آنچه را آنها آشکارمى ‏ساختند واگذاشتند ، بلکه خلاف آن را تبیین کردند تا اینکه شما آمدید و کفر را ازسخن آنان استنباط کردید ؟ نه ، به خدا ، بلکه آنچه را شما خواهانید آنها اراده نکرده‏ اند ؛ آنان در یک وادى  هستند و شما در یک وادى  دیگر .از چیزهایى  که دلالت مى ‏کند که سخن و تکفیرتان ناصواب مى ‏باشد این است که :نماز از بزرگ‏ترین ارکان اسلام ـ پس از شهادتین ـ است . با وجود این ، آنان آورده ‏اندکه هرکس ریا کارانه نماز گزارد خدا نمازش را به خودش برمى ‏گرداند و از اونمى ‏پذیرد ، بلکه خداى  متعال مى ‏گوید :أنا أغنى  الشرکاء عن الشرک ؛ مَن عَمِلَ عملاً أَشْرَکَ فیه غیری ترکْتُه وشِرکَه ،ویقول له یوم القیامة : أُطْلُب ثوابَک مِنَ الذی عَمِلْتَ لأِله[۲] ؛من بى ‏نیاز ترین شرکاء از شرکم ؛ هرکس عملى  را انجام دهد که در آن جز من را شریک سازد ، او را با شرکش واگذارم .و روز قیامت به او مى ‏گوید : پاداشت را از کسى  بخواهد که برایش عملت را انجام دادى  .علما یادآور شده ‏اند که ریا عمل را باطل مى ‏سازد [ با وجود این ] نگفته‏ اند که فاعل آن کافر است ، مال و خونش حلال مى ‏باشد ، بلکه هرکس او را تکفیر نسازد کافر به شمار مى ‏رود و مال و جانش حلال است ؛ چنان که مذهب شما درچیزهایى  که بسیارکمتر از این ‏اند ، همین مى ‏باشد .و چنین است سجود ـ که با عظمت‏ترین هیئت [ و حالت ] در نماز است ـ عملى  که بزرگ‏تر است از نذرها و دعا و جز آن . علما در سجده فرق گذاشته ‏اند و گفته ‏اند : هرکه براى  خورشید یا ماه یا ستاره یا بت سجده کند کافر مى ‏شود ، امّا سجود براى  غیر اینها ،سبب کفر نیست ، بلکه از محرّمات بزرگ به شمار مى ‏رود .لیکن حقیقت امر این است که شما اهل علم و عبارات آنان را پیروى  نمى ‏کنید ، وتنها مفهوم و استنباط خود را که مى ‏پندارید آن حق مى ‏باشد و هرکس آن را انکار کندضروریّات دین را انکار کرده است ، خواستارید . امّا استدلالتان به عبارات مشتبه ازباب تلبیس [ و پنهان کارى  و فریب دادن مردم ] است .لیکن مقصود این است که : از شما مى ‏خواهیم براى  ما و مردم سخن ائمّه اهل علم را به موافقت با این مذهبتان ـ براى  از بین بردن شبهه ـ تببین و نقل کنید ، و اگر نبود نزدشما جز تهمت و ناسزا و نسبت دروغ و کفر ، پس خدا نیکو یارى  دهنده است .اوّل این امّت براى  آخر آن اُسوه و الگوست ، آنان که خدا کتاب برایشان نازل کرداز این [ خطا و کژراه‏ه ‏ها ] مصون نماندند .
[۱] .  الإقناع ۱ : ۱۹۲ ـ ۱۹۳ .
[۲] .  نگاه کنید به : کنز العمّال ۳ : ۴۷۱ ، حدیث ۷۴۷۴ ـ ۷۴۷۶ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


8 − = پنج

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>