ابن قیّم در «شرح منازل السائرین» مى نویسد :اهل سنّت متفق اند بر اینکه در یک شخص ،از دو وجه مختلف، هم ولایتِ خداست و هم عداوت ؛ و هم محبوب خداست و هم مبغوض .بلکه در یک شخص ، ایمان و نفاق ، ایمان و کفر ، گرد مى آید و شخص به یکى از آن دو نزدیکتر مى باشد ، پس اهلِ آن مى شود . چنان که
خداى متعال مى فرماید : « هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلاْءِیمَانِ »[۱] ؛ آنهادر آن روز به کفر نزدیکتر بودند تا ایمان .و مى فرماید : « وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلاّ وَهُم مُشْرِکُونَ »[۲] ؛ بیشترشان به خدا ایمان نمى آورند مگر اینکه مشرک اند .بنابراین ، خداى متعال ، ایمان همراه با شرک را برایشان ثابت کرد .پس اگر با این شرک ، تکذیب فرستادگانِ خدا همراه باشد ، ایمانى که باآنهاست سودشان نمى بخشد .
و اگر با تصدیق پیامبران خدا ، آنان به انواع شرک دست یازند ، و این کارآنها را از ایمان به پیامبران و روز آخر (معاد) خارج نسازد ، مستحق وعیدى اند که از استحقاق اهل کبائر بزرگتر و [ سنگینتر ] است .و با این اصل ، اهل سنّت ثابت مى کنند که اهل گناهان بزرگ به آتش در مى آیند ، سپس از آن خارج مى شود و وارد بهشت مى شوند ؛ زیرا دوسبب درشان هست .درباره این سخن خداى متعال که « وَمَن لَمْ یَحْکُم بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ »[۳] ـ و کسانى که به آنچه خدا فرود آورد حکم نکنند ، آنان خود کافران اند ـ ابن عبّاس مى گوید :این کفر ، کفرى نیست که انسان را از ملّت اسلام خارج سازد . آن گاه که این کار را کند به آن کافر مى شود ، و این مانند کفر به خدا و روز آخرنمى باشد .طاووس و عطا [۴] نیز چنین مى گویند[۵] .و شیخ تقى الدین مى گوید : صحابه و سَلَف قائل بودند که در بنده ، ایمان و نفاق [ در کنار یکدیگر ]مى باشد و بر این سخن خداى بزرگ دلالت مى کند [ که فرمود ] : « هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلاْءِیمَانِ »[۶] ؛ آنها در آن روز به کفر نزدیکتربودند تا ایمان .این سخن ، درکلام سَلَف ، زیاد هست . بیان مى کردند که در قلب ایمان و نفاق مى باشد ، و کتاب و سنّت بر آن دلالت مى کند .و به همین جهت پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود : هرکس اندک ذرّهاى ایمان درقلبش باشد ، از آتش [ دوزخ ] بیرون مى آید .پس دانسته شد که هرکس با او کمترین ایمان هست در آتش ، پایدارنمى ماند هرچند نفاق زیادى با او همراه باشد . این شخص به اندازه نفاقى که در او وجود دارد در دوزخ شکنجه مى شود ، سپس خارج مى گردد[۷] .تا اینکه مى گوید :تمامِ این سخن این است که گاه در انسان شعبه اى از شعبه هاى ایمان است و شعبه اى از شعبه هاى کفر و شعبه اى از شعبه هاى نفاق .گاه در مسلمان کفرى هست که کمتر از کفرىاست که او را به طور کلى از اسلام خارج سازد؛ چنان که صحابه ـ ابن عبّاس و دیگران ـ گفته اند :«کفرى است کمتر از کفر» و این قول همه سَلَفى هاست [۸] .پس در این فصل ، نیک تأمّل کن [ و بیندیش ] و حکایت اجماعِ سَلَف را بنگر ، وگمان مکن که این در مُخطى (و کسى که با نیتى صادق در عمل خطا مى کند) هست ؛زیرا ـ چنان که بارها گذشت ـ «مرفوع عنه» [ حکم برداشته شده ] گناه خطاى شخص است .
[ مخالفت وهّابیّه ]
هم اکنون شما به کمترین کفر [ مسلمانان را ] تکفیر مى کنید ، بلکه به آنچه که به گمانتان کفر مى آید آنها را تکفیر مى سازید ، بلکه با صراحتِ اسلام آنها تکفیرشان مى کنید ؛ زیرا به نظر شما هرکس از تکفیر کسى که شما تکفیرش ساخته اید (به جهت ترس از خداى متعال در تکفیر کسى که بر او نشانه هاى اسلام را مى بیند) بازایستد ،کافر است .از خداى بزرگ مسئلت داریم که شما را از ظلمت ها سوى نور درآورد و ما و شمارا به راهِ راست هدایت کند ، راه کسانى که بر آنان نعمت بخشید ؛ پیامبران و صدّیقان وشهدا و صالحان .
[۱] . سوره آل عمران ۳ آیه ۱۶۷ .
[۲] . سوره یوسف ۱۲ آیه ۱۰۶ .
[۳] . سوره مائده ۵ آیه ۴۴ .
[۴] . مدارج السالکین ۱ : ۳۴۵ .
[۵] . شرح منازل السائرین
[۶] . سوره آل عمران ۳ آیه ۱۶۷ .
[۷] .
[۸] .