بایگانی ماهیانه: اردیبهشت ۱۳۹۳

باب چهارم-نقدوهّابیان درباره زیارت

باب چهارم-نقدوهّابیان درباره زیارت

سخنان علمادر استحباب زیارتِ قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله

قاضى  عِیاض مى ‏نگارد :زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله میان مسلمان یک سنّتِ همگانى است و فضیلتى  دارد که همه بر آن ترغیب شده ‏اند .[۱]قاضى  ابو طَیّب مى ‏نویسد :بعد از آنکه شخص حج و عُمْرَه را گزارْد ، مستحب است پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله را زیارت کند .مَحاملى  در التجرید مى ‏گوید :هنگامى  که حاجى  از مکّه (اعمال حج) فارغ شد ،مستحب است قبرپیامبر را زیارت کند .حسین بن حسن حلیمى  در المنهاج فى  شعب الإیمان بزرگداشت پیامبر را در این روزگار ، به زیارتِ آن حضرت مى ‏داند .ماوِرْدى  در الحاوى  زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله را کارى  مى ‏داند که بدان امر شده و مستحب است ودراحکام السلطانیه مى ‏نویسد :

ادامه‌ی خواندن

باب سوّم-نقدوهّابیان درباره زیارت

باب سوّم-نقدوهّابیان درباره زیارت

سفر براى  زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله و انجام این کار از گذشته ‏هاى  دور تا زمان حاضر

روایت شده است که بِلال بن رَباح (مؤذّن پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله) براى  زیارت قبر پیامبر از شام به مدینه سفر کرد . وى  پس از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله براى  هیچ کس اذان نداد مگر همین بار که براى  زیارت آن حضرت به مدینه آمد و صحابه از او خواستند اذان دهد ، او اذان را آغازید و به پایان نرساند .بارى  ، بِلال ، رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله را در خواب دید که به او فرمود : «اى  بلال ، این چه جفایى  است ؟! آیا زمانِ آن نرسیده که مرا زیارت کنى  !»بلال اندوهگین و هراسان از خواب برخاست و زاد و توشه سفر بست و راهى  مدینه شد .

ادامه‌ی خواندن

باب اوّل وباب دوّم-نقدوهّابیان درباره زیارت

باب اوّل وباب دوّم-نقدوهّابیان درباره زیارت

احادیثِ زیارت

حدیث اوّل : دارقُطنى  و بَیْهَقى  (و دیگران) از ابن عُمَر روایت
کرده ‏اند که پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله فرمود :مَن زارَ قَبْرى  وَجَبَتْ له شَفاعتی ؛[۱]هرکه قبر مرا زیارت کند ، شفاعتم بر او واجب مى ‏شود .این حدیث ، با اندکى  اختلاف در ضبط نامِ بعضى  از راویان ، به وسیله عالمانِ بزرگ اهل سنت روایت شده است .ابو الیُمْن بن اَبى  الحسن ، زید بن حسن ، آن را در کتاب اِتحاف الزائر وإطراف المقیم السائر[۲] مى ‏آورد و نیز حافظ ابو الحسین قرشى در کتاب الدلائل المتینة فى  فضائل المدینه آن را ذکر مى ‏کند .قاضى  ابو الحسن ، على ّ بن حسن خِلَعى  در کتاب فوائدش (که ۲۰جزء است) درجزء هفتم ، این حدیث را بیان مى ‏دارد و ابن عساکر نیزدر تاریخش آن را مى ‏آورد .

ادامه‌ی خواندن

مقدّمه-نقدوهّابیان درباره زیارت

مقدّمه-نقدوهّابیان درباره زیارت

ترجمه:شفاءُ السَّقام فی زیاره خَیر الاَنام در رد ابن تیمیه
تألیف :تقى ّ الدّین سُبکى (۶۸۳ ـ ۷۵۶ه)
به کوشش :بخش فرهنگى  مؤسسه حضرت امام هادى ع

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

مقدّمه مؤسسه

کتاب «شَفاء السَّقام فِی زیارةَ خَیر الاَنامِ» تألیف «تقى  الدین سُبکى » ازمهم‏ترین نوشته ‏هاى ِ اهل سنّت در ردّ «ابن تیمیّه» است .مؤلف در این اثر آراى  «ابن تیمیه» را در موضوع منع زیارت به خوبى  به نقدمى ‏کشد و به روشنى  بى ‏بنیادى  افکار وى  را بر همگان آشکار مى ‏کند .درباره نویسنده ، ابوالحسن تقى  الدین السُّبکى  المصرى  الشافعى  (۶۸۳ ـ۷۵۶ه ) گفته ‏اند

ادامه‌ی خواندن

اصل نامه امام ع بخش۲– نامه امام على ع به قاضى اهواز

اصل نامه امام ع بخش۲– نامه امام على ع به قاضى اهواز

۸۰ . لا ربا فی حَیَوان ؛در حیوان ، ربا وجود ندارد .
۸۱ . لا تَأْخُذ النّاسَ بالإِحَن ؛[۱]کینه مردم را به دل مگیر .
۸۲ . إذا کان فی الحَدِّ «عَسى » و«لَعَلّ» فَاجْتَنِبْهُ ؛هرگاه در [ اجرا و حکم ] حَد ، «بسا» و «شاید» پیش آمد ، از آن بپرهیز .
۸۳ . إیّاکَ والوُقوفَ فی ما عَلِمْتَهُ ، وکُلُّ ناظرٍ مسئولٌ عن عِلْمِه وعَمَلِهِ وقوله وإرادَتِه ؛[۲]بپرهیز از اینکه در برابر دانسته‏ هایت بِایستى  ! هر ناظر و بیننده ‏اى  از علم و عمل و قول و اراده ‏اش ، مسئول است .
۸۴ . لا تَخُنْ مَن خانَکَ ؛[۳]به کسى  که تو را خیانت کرد ، خیانت مکن .

ادامه‌ی خواندن

اصل نامه امام ع بخش۱– نامه امام على ع به قاضى اهواز

اصل نامه امام ع بخش۱– نامه امام على ع به قاضى اهواز

روایت شده که امیرالمؤمنین  علیه ‏السلام شخصى  [ رفاعه ] را به عنوان قاضى  ،سوى  اهواز فرستاد . وى  به آن حضرت نوشت : اى  امیر مؤمنان ، با اینکه علم ناچیزى  دارم و سنّم بالا رفته و در سطحى  نیست که در طلبِ علم برآیم و فقه بیاموزم ، به کار قضاوت گرفتار آمده‏ام [ اصول و احکام ] کاربُردى  رابرایم بنویس تا آنها را برگیرم [ و روش خویش قرار دهم ] درود خدا بر توباد .امام  علیه ‏السلام به او نوشت :امّا بعد ، نامه ‏ات را خواندم ، درباره قضاوت ، بزرگسالى ‏ات را یادآورشده ‏اى  و اینکه سنّ یادگیرى ‏ات گذشته است و در سنّى  نیستى  که فقه بیاموزى  ! [ حال که چنین است این اصول و احکام را دریاب و به کار بند : ]

ادامه‌ی خواندن

محتواى نامه بخش ۴ –نامه امام على ع به قاضى اهواز

محتواى نامه بخش ۴ –نامه امام على ع به قاضى اهواز

۱۱ . همراهى  با مختار

آن گاه که رِفاعة بن شدّاد (امیر توّابین) با باقى  مانده سپاهش ـ که ۳۰۰جنگجو بودند ـ از «عین الوَرْدَه» به کوفه باز آمد ، مختار بن عُبَیده ثقفى  درزندان به سر مى ‏برد ، به رِفاعه نامه نوشت و براى  کسانى  که به قتل رسیدنداو را تسلیت گفت و براى  آنها رحمت طلبید و به حالشان غبطه خورد ؛چراکه به شهادت رسیدند و به پاداشى  سترگ دست یافتند .مختار ، نوشت :مرحبا به گروهى  که خدا پاداش آنها را هنگام انصراف از نبرد ،دو چندان ساخت و آن گاه که بازگشتند ، انصراف آنها راپسندید .

ادامه‌ی خواندن

محتواى نامه بخش۳–نامه امام على ع به قاضى اهواز

محتواى نامه بخش۳–نامه امام على ع به قاضى اهواز

۹  . با امام حسین  علیه السلام

سیّد محسن امین ،مى ‏نویسد :رِفاعه از شیعیان کوفه است که به امام حسین  علیه‏ السلام نامه نوشتند.[۱]شیخ مفید ، مى ‏گوید :اهل کوفه دریافتند که معاویه هلاک شد ، شایعاتى  را درباره یزید پراکندند [ و او را نالایق دانستند ] و دریافتند که امام حسین  علیه ‏السلام از بیعت با او روى برتافته است و ابن زبیر [ نیزخلافت ] یزید را برنمى ‏تابد ، وهردوسوى مکّه رهسپارشده‏ اند .شیعیان در کوفه ، در منزل سُلیمان بن صُرَد گرد آمدند ، خبرمرگ معاویه را یادآور شدند و خداى  را بر آن ستودند .سلیمان گفت : معاویه ، مُرد و حسین از بیعت با او خوددارى  ورزید و سوى  مکّه بیرون آمد . شما شیعیانِ او و پدرش هستید ، اگر مى ‏دانید که او را یارى  مى ‏کنید و با دشمنش مى ‏ستیزید ، باخبرش سازید ؛ و اگر از کاهلى  و سستى  خود بیم دارید ، او را نفریبید .آنان گفتند : با دشمنِ حسین مى ‏جنگیم و جانمان را فدایش مى ‏سازیم .از این رو نوشتند :

ادامه‌ی خواندن

محتواى نامه بخش۲– نامه امام على ع به قاضى اهواز

محتواى نامه بخش۲– نامه امام على ع به قاضى اهواز

۵ . حضور رِفاعه با مالک اشتر در دفن ابوذرسیّد محسن امین مى ‏نگارد :رِفاعه ، در نماز بر [ جنازه ] ابوذر غفارى  ، به همراه مالک بن حارث اشتردر «رَبَذَه» حضور یافت .[۱]آیة اللّه‏ خویى  ، مى ‏نویسد :رِفاعه از گروهى  است که عهده‏ دار تجهیز ابوذر ـ بعد از وفاتِ او در رَبَذه ـ شدند .[۲]کَشّى  در ترجمه مالک اشتر مى ‏گوید :محمّد بن عَلْقَمَة بن اَسود نَخَعى  ، گفت : با گروهى  به قصدانجام حج بیرون آمدم ، در میانِ آنها مالک بن حارث اشتر ، وعبداللّه‏ بن فضل تَیْمى  و رِفاعة بن شدّاد بَجَلى  حضور داشت .آمدیم تا اینکه به «رَبَذه» پا نهادیم ، ناگهان زنى  را دیدیم که برسر راه ایستاده ، مى ‏گوید : اى  بندگانِ مسلمانِ خدا ، این ابوذر ،صحابى  رسول خداست ، در غربت از دنیا رفت و کسى  نیست که مرا [ در دفنِ او ] یارى  کند !

ادامه‌ی خواندن

محتواى نامه بخش۱– نامه امام على ع به قاضى اهواز

محتواى نامه بخش۱– نامه امام على ع به قاضى اهواز

این رساله ، بعد از احکام و آداب و قواعد فقهى  مهم در باب قضاوت وآداب قاضى  (که خواننده در متن نامه آنها را مى ‏یابد) در بر دارنده امورى مهم است ، از جمله :
۱ . سخن امام  علیه ‏السلام که به قاضى  فرمود :وَاعْلَم بِأَنّی وَلّیتُک لِثِقَتی بک ، فلا تُخْلِف ما أَمَّلْتُه فیک ؛[۱]بدان که من به جهتِ اعتمادم به تو ، بر قضاوت گماردمت ، پس برخلافِ این انتظار گام بر مدار [ و ناامیدم مکن ] .این سخن ، با صراحت ، به وثاقت قاضى  دلالت دارد ـ به توثیق خودامام  علیه ‏السلام ـ و این ، سواى  دلالتِ منصبِ قضاوت بر عدالت است ؛ چراکه شرط عدالت ـ به اجماع ـ در آن معتبر است .

ادامه‌ی خواندن