ازدواج اُمّ کلثوم ـ با فرض وقوع آن ـ به اکراه (و اجبار) انجام شد و در این صورت ،کسى که به زور این کار را کرده است زانى به شمار مى رود نه اینکه دختر و ولى ّ اومقصر باشد .گروهى از شیعه که به این ازدواج قائل اند ، عقیده دارند که امام به این عقد به جهت[ دفع ] حَرَج و تقیه تن در داد .از عیاشى درباره اُمّ کلثوم سؤال شد ، پاسخ داد : رویه او همان است که آسیه بافرعون داشت[۱] .یعنى این ازدواج مصداقى براى این سخن خداى متعال است که فرمود :« إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ »[۲] ؛مگر کسى که مجبور شود [ و به زور او را به کفر وادارند ] و قلبش به ایمان مطمئن باشد .اینکه سبب و عامل این ازدواج اجبار باشد ، بعید نمى نماید ؛ زیرا تاریخ نمونه هاى زیادى از آن را براى ما نقل مى کند ، دو نمونه زیر شاهدى گویا در این زمینه است :۱
در اینجا دو سؤال پیش مى آید :نخست : آیا امام على علیه السلام اُمّ کلثوم را با خشنودى کامل به همسرى عمر درآورد یا این تزویج از روى اکراه و تقیه صورت گرفت ؟دوم : اگر عمر کافر بود ، چگونه امام ـ یا وکیل وى ـ به کافر زن داد ؟ آیا با این کارامام دخترش را در معرض زنا قرار نداد ؟
پاسخ پرسش اول
جاحِظ ، ادعا کرده است که این ازدواج با رضایت خاطر صورت گرفت . وى درکتابش «العثمانیّه» مى گوید :تزویج على علیه السلام اُمّ کلثوم ـ دختر فاطمه بنت رسول خدا ـ را به عمر بن خطاب با رضایت و رغبت انجام شد .عمر مى گفت : شنیدم رسول خدا مى فرمود : هیچ سَبَب و نَسَبى نیست مگر اینکه بُریده مى شود ، مگر نَسَبِ من .على گفت : واللّه ، او بالغ نیست اى امیر مؤمنان !عمر گفت : به خدا سوگند ، او را براى زناشویى نمى خواهم[۱] !سپس على علیه السلام اُمّ کلثوم را پیش عمر فرستاد و او پیش از آنکه او راهمسر خویش سازد بر وى نظر افکند ، آن گاه او را به عقد خویش درآورد . اُمّ کلثوم براى عمر ، زید بن عمر را به دنیا آورد ، که به وسیله غلامان مروان کشته شد[۲] . ادامهی خواندن ←
کُلَینى از حُمَید بن زیاد ، از ابن سَماعه ، از محمد بن زیاد ، از عبداللّه بن سِنان ومعاویة بن عَمّار ، روایت مى کند که گفت : از امام صادق علیه السلام درباره زنى پرسیدم که شوهرش مرده است ، آیا در خانه اش عده نگه دارد یا در هرجا که خواست مى توانددوران عده را به سر برد ؟ امام علیه السلام فرمود :بل حیثُ شاءت ؛ إنّ علیّاً لمّا تُوُفِّیَ عُمَر ، أتى أُمّ کلثوم ، فانطَلَقَ بها إلى بیته[۱] ؛بلکه هرجا خواست عده نگه دارد ؛ همانا على علیه السلام چون عمر درگذشت اُمّ کلثوم را به خانه خودش بُرد . در روایت دیگرى آمده است :فأَخَذَ بیدها ، فانطَلَقَ بها إلى بیته [۲] ؛دستش را گرفت و او را به خانه اش بُرد .این [ دو ] روایت دلیل دیگرى است بر فرزند نیاوردن اُمّ کلثوم [ در خانه عمر ] .اگر گفته شود : این روایت بر تزویج (زناشویى عُمَر با اُمّ کلثوم) دلالت دارد وهمین ، براى اثبات منظور کافى است .
در اینجا دو سؤال به ذهن مى آید :سؤال اول : آیا اُمّ کلثوم و زید در یک روز از دنیا رفتند یا نه ؟سؤال دوم : آیا تعمیم اَحادیثِ «میراث الغرقى والمهدوم علیهم» ( ارث کسانى که باهم غرق شده اند یا زیر آوار از بین رفتهاند و …) بر کسانى که ناگهان خودشان هلاک شدند ـ چنان که در روایتِ قَدّاح هست ـ امکان دارد یا خیر ؟
پاسخ سؤال اول
باید گفت که در این زمینه شتابان نمى توان پاسخ گفت ؛ زیرا روایات در این راستامختلف اند :ـ گاه تصریح شده که : زید بن عمر نوجوانى بود که درگذشت[۱] .ـ بار دیگر گفته شده که : وى مردى بود که از دنیا رفت [۲] .ـ در حدیثى هست که : زید و مادرش در یک روز جان دادند[۳] .ـ در برخى از نصوص هیچ قیدى وجود ندارد[۴] .ـ در حکایتى آمده که : وى در پى نزاع و درگیرى اى که میان بنى عُدى برخاست ،کشته شد[۵] .ـ نیز آمده است : عبدالملک بن مروان زید و مادرش را سَمّ (و زهر) خوراند و آن دو مُردند و این کار زمانى روى داد که به عبدالملک گفتند :
بعضى از مصادر و کتابها تصریح کرده اند به اینکه زید ازدواج کرد و داراى فرزندانى شد .* در پانویس تاریخ دمشق آمده است :زُبَیر مى گوید : زید بن عمر فرزندانى داشت [ همه از بین رفتند ] و[ نسل وى ] منقرض شدند[۱] . * زید بن عُمَر به همراه ابن عباس از علما به شمار مى رود ، [ و جایگاه وى ] پس ازمُعاذ بن جبل و عبداللّه بن مسعود و ابى دَرداء و سلمان [ مى باشد [۲]] . * معاویه با زید بن عمر داستانى دارد . این حکایت تأکیدى است بر اینکه وى مردى بود که مى توانست بر معاویه اعتراض کند و [ سخن او را ] نپذیرد و رد کند[۳] .* ابن مَعین در تاریخ خود نام چند نفر از فرزندان زید بن عمر را مى آورد ؛ مانندعبدالرحمن و محمد .این گزارشها بر ما روشن مى سازند که «زید» صغیر وکودک نبود ، بلکه مردى به حساب مى آمد و نزد تابعان جایگاهى داشت ، تا آنجا که او را از علما مى شمردند وهمتاى ابن عباس مى دانستند ؛
اخبارى در کتابهاى شیعه به چشم مى خورد که شبیه روایات اهل سنت است .این اخبار را مى کاویم تا روشن گردد آیا این دست احادیثِ مورد قبول شیعه مى باشد ؟ یا روایاتِ اهل سنت به مصادر حدیثى شیعه راه یافته و از آنجا به فقه وارد شده است ؟
۱ و۲ . چگونگى تکبیر بر میّت و نماز بر آن
شیخ طوسى در «الخلاف» مى گوید :مسئله ۵۴۱ . هنگامى که [ قرار باشد ] بر جنازه مرد ، کودک ، خنثى و زن نمازخوانده شود ، جنازه زن جلوتر از سایر جنازه ها ، رو به قبله ، قرار مى گیرد ، سپس خنثى ، کودک و … . دلیل ما بر این شیوه ، اجماع فرقه امامیه و روایات آنان مى باشد .عَمّار بن یاسر مى گوید :جنازه اُمّ کلثوم (دختر على علیه السلام) و فرزندش ـ زید بن عُمَر ـ را آوردند وحسن و حسین علیهماالسلام و عبداللّه بن عمر و عبداللّه بن عباس و ابوهُرَیْرَه همراه آن بودند ، جنازه پسر را پیش امام گذاشتند و زن را پشتِ آن ، وگفتند : این سنت پیامبر است[۱] .بعضى از علماى اهل سنت به این مسئله براى دلالت بر وقوع تزویج عمر با اُمّ کلثوم ، استدلال کرده اند تا ما را متقاعد سازند . ادامهی خواندن ←
اهل سنت بر این باورند که ازدواج عمر با اُمّ کلثوم صورت گرفت و به نصوص تاریخى و فروع فقهى بر آن استدلال مى کنند ، برخى از متون تاریخى را در این زمینه نقد کردیم ، اکنون به پارهاى از فروع فقهى مى پردازیم .
اَخبار کتابهاى اهل سنت
در اینجا نخست روایاتى را از کتابهاى اهل سنت مى آوریم : ادامهی خواندن ←