پاسخ نامه سوم بخش اول -آیین حق

پاسخ نامه سوم بخش اول -آیین حق

 

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم
حمد خداى  را که پروردگار جهانیان است و درود و سلام بر بهترین خلق او ،محمّد و خاندان پاکش .جناب عالمِ کامل و خردمندِ فاضل ، شیخ «ص» تأییدتان پایدار باشد …
سلام و رحمت و برکات خدا بر شما باد …نامه بزرگوارانه ‏تان به دستم رسید ، نامه‏اى  که محبّت راستین و اخلاق پاک وطهارتِ روح وعظمتِ اَدبِ شما را گویاست ؛ خدا به وجودتان برکت دهد و عمرى طولانى همراه با سلامت در دین و دنیا و زیستن به نیکى  ، ارزانى ‏تان دارد ؛ به راستى که خدا شنوا و اجابتگرِ دعاست .

برادر گرامى  فاضل …
از نامه کریمانه‏ تان پیداست که شما ـ به حمد اللّه‏ ـ از اهل علم و عمل هستید و از کسانى  که اهل انصاف و تدبُّر و تقوائید ؛ خدا به وجودتان برکت بخشد و از نزد خود
آنچه را که چشمتان را در دنیا و آخرت روشن سازد ، نصیبتان سازد …برادر دانشمندم …نمى ‏خواهم در خدمت شما ، پرحرفى  کنم جز اینکه پرسش‏ هایى  که مطرح فرموده‏ اید ، قدرى  بیان را بر من واجب مى ‏سازد و گاه اندکى  تفصیل ،که بسا برایتان ملال‏آور یا خسته کننده باشد . پیشاپیش از اینکه با این سخنان ، دردسرتان مى ‏دهم ،پوزش مى ‏خواهم … هرچند اَخلاقِ بلند وسینه گشاده ‏تان جز این را برنمى ‏تابند که ما را در دریاى  لطف و محبّتِ خود غوطه‏ور سازید ؛ خدا از شما راضى  باد و خشنودتان کناد .برادر فاضل و ارجمند …دوست دارم به خاطر این روشى  که براى خویش پسندیده‏اید ، از تهِ دل [ و با همه وجودم ] به شما تهنیت بگویم . شیوه شما ،همان پایبندى  به بحث موضوعى (واقع‏ نگرى ) و تکیه بر ضوابط صحیح آن و پذیرش حکم عقل ـ آنجا که عقل حکم مستقل دارد ـ یا نتایجى  است که دلیل قاطع و برهان روشن پیشکش مى ‏دارد تا میان آنها موازنه برقرار سازد و ختمِ کلام و حکم عدل را در آن بیان دارد تا این حکم ،دستاویز التزامِ صریح قاطعانه به این احکام باشد ، بى ‏آنکه به دل‏بستگى ‏ها توجّه کند یابر آن دسته از یافته ‏هاى  موروثى  اعتماد ورزد که هیچ کس به دیده تحقیق در آنها نگاه نکرده و به پیرایش دقیقِ آنها نپرداخته است .و این توفیق الهى  است ، که خدا ارزانى ‏تان داشت ، پس باید شکر خداى  را گزارْد وبا زارى  از درگاه او خواست که این نعمت را بر شما همیشگى  دارد و حضرت بارى تعالى  ، شما را از گنجینه اَلطافِ خفیه و برکات و عنایاتِ ربانى ‏اش ، محروم نکند .برادر گرامى  …در ارتباط با سؤالاتى  که طرح کردید مى ‏گویم : گرچه این پرسش‏ ها نیازمندِ بیان و توضیح‏ اند ، لیکن سعى  مى ‏کنم ـ به قدر امکان به اختصار آنها را پاسخ دهم . از این رو ، با توکّل بر خدا و استمدادِ یارى  و توان از او ،بیان مى ‏دارم :

سلطه سیاسى  و نظم امور

شما ـ که خدا نگه‏دارتان باشد ـ نوشته‏ اید : سبب انحصارِ مذاهبِ تقلید به چهارمذهب نظمِ امور بود … لیکن ما مى ‏گوییم :۱ . ما در  تاریخ ، چیزى  را که دلالت کند بر اینکه امور جامعه ، به سببِ گشودنِ باب اجتهاد ، آشفته مى ‏شود ، سراغ نداریم . باب اجتهاد ، نزد شیعه امامى  تا به امروزه مفتوح است و این امر ، اختلال در مذهب و جامعه و سیاست (و دیگر چیزها) راموجب نگشت ؛ چنان که میانِ پیروان مجتهدانشان ـ با وجود فراوانى  آنها در طول قرن‏ها ـ کینه‏ ایى  نیست .
۲ . از دیگر سو درگیرى ‏هاى  سختى  را میانِ پیروانِ مذاهب اربعه ، مى ‏یابیم که
تکامل و رشد یافت و به حدّ نبردهاى  مسلّحانه بینِ آنها رسید و این ، در حالى  رخ دادکه مذاهب در آنها به چهار مذهب منحصر بود …۳ . خودِ حصر مذاهب به چهار مذهب ، میانِ آنها تفاوت پدید آورد و مردم را (درپیروى  از آن‏ها) به چهار فرقه تقسیم کرد و براى  این فرقه‏ ها حدود و قیودى  نهاد . اگرامور به حالِ خود رها مى ‏شد و مردم هر کسى  را که براى  این کار شایستگى  داشت ،تقلید مى ‏کردند ، این حسّاسیّت‏ هایى  که به درگیرى ‏هایى  خونین انجامید ، شکل نمى ‏گرفت ، فرقه‏ ها پدید نمى ‏آمد و تخم کینه و خشم کاشته نمى ‏شد …۴ . از یاد نبریم که مذهب اهل بیت  علیهم ‏السلام از زمانِ رحلتِ پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله در فضاى ِ اسلام حضور داشت و در گذرِ عصرها ، رشد و انتشار یافت و حُکّام نتوانستند از پیشرفتِ آن جلوگیرى  کنند ، چه رسد به اینکه بتوانند آن را از ریشه درآورند و نابود سازند ،هرچند گرایش به خشکاندنِ آن ، به بروز سیاست‏هایى  انجامید که دوران‏هاى مختلف ، نهایتِ قساوت و خباثت را در برداشتند .رویدادهاى  تاریخى  ، بهترین شاهد در این زمینه‏اند و نمى ‏خواهم با آوردن مثال‏هایى  ، خسته ‏تان کنم ؛ چراکه مطمئن هستم که شما نیازى  به آنها ندارید …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ 2 = ده

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>