بسمه تعالى ستایش و سپاس ویژه خداست و صلوات و سلام بر محمّد و خاندانِ پاکش… برادر گرامى ، جناب شیخ «ص» امیدوارم همواره مُؤَیَّد و موفق باشید … سلام و رحمت و برکات خدا بر شما و بر همه کسانى که دوست مى دارید … با سپاس و منّت ، نامه تان را دریافت داشتم و خداى پاک را ستودم که برادربزرگوارى چون شما را ارزانى ام داشت . از همان زمان که نامه اوّل شما را دیدم ، نشانه هاى بزرگوارى و حُسن نیّت و صفاى ِ نهفته در آن را احساس کردم و از تو چه پنهان که تا آن نامه اى که با آن مقاله شخص دیگرى را فرستادى ، خواندم ، به برادرانى که پیش من بودند ، گفتم :
میان این دو شخص فرق هست ؛ شیخ «ص» بر اساس اصول علمى سخن مى گوید ، انتظار دارم که وى ، شخصى باانصاف ، فهمیده ، سخن شناس وصادق باشد …این گمانم درست درآمد ، و خداى را ـ از این بابت ـ شاکرم و خالصترین درودها ،و تعظیم و احترام فراوانِ خودم را پیشکش تان مى کنم …خدا شما را [ از گزندِ آسیبها ] مصون دارد و پشتی بانتان باشد و بر عمرتان بیفزایدو خطاهاتان را بپوشاند که او دوستدارِ بندگان و تواناست …
[ توجیهاتِ رجوع به مذاهب چهارگانه ]
برادر گرامى و فاضل … نسبت به پرسشتان ، مى گویم :شما ـ که خدا نگهدارتان باشد و عمرتان را طولانى کند ـ آوردهاید که علماى مسلمانان(جمهور اهل سنّت و جماعت) پیروى از یکى از مذاهب اربعه را اجازه دادهاند و آن را مُجزى و باعث برائتِ ذمّه از تکلیف مى شمارند .در پاسخ به این سخن ، به گشودن یک پنجره بر گستره بى کران این موضوع بسنده مى کنم ، سپس منتظر جواب بزرگوارانه شما مى مانم تا جهتى را که دوست مى داریدبحث به آن سو گرایش یابد و محور قرار گیرد ، دریابم …از این رو ، به طور بسیار فشرده ، مى گویم :اوّلاً : سؤال ما ـ در اینجا ـ از دلیلى است که جمهور اهل سنّت در این اجازه شان بدان استناد مى کنند و بر اساسِ آن ، عمل به یکى از مذاهب چهارگانه اهل سنّت (یاافزون بر آنها عمل به مذهب ظاهرى یا زیدى یا امامى ) را جایز مى شمارند .آیا آیهاى در قرآن یا حدیثى از پیامبر صلى الله علیه وآله یافته اند که آنان را بر این امر ، رهنمون است ؟! جز دستورهاى کُلى که درباره [ لزوم ] رجوع جاهل به عالم است … مانند این سخنِ خدا که مى فرماید : « فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُم لاَ تَعْلَمُونَ » ؛۱ اگر چیزى رانمى دانید ، از اهل ذکر (دانایان) بپرسید .ثانیاً : شما با دقّتِ بسیار بالایى درباره مذاهب اربعه ، این تعبیر را آوردید که«علماى مسلمانان اجازه دادند» و گفتید : «همه شان مُجزى است و ذمّه را پاک مى سازد» . این سخن ، عین مضمونِ فتوایى است که شیخ محمود شلتوت (شیخ الأزهر در زمان خودش) در ارتباط با عمل به مذهبِ شیعه امامیّه ، صادر کرد .به نظرمان مى آید که شما نمى خواهید بگویید که آنان ، به طور ویژه ، بر مردم واجب ساختند که یکى از مذاهب چهارگانه را برگیرند و به نظر مى رسد حرف شمااین نباشد که : عمل به غیر این مذاهب چهارگانه ، برائت ذمّه پدید نمى آورد .چنان که خودتان یادآور شدید که به عقیده شما ، پیروى از فقهاى شیعه موجب برائتِ ذمّه است .خودِ همین سخن ، مى تواند پاسخِ پرسش دوّم شما باشد ؛ چراکه اگر مذهب اهل بیت علیهم السلام حق نباشد ، موجب برائت ذمّه نمى شود ؛ زیرا باطل ، نمى تواند تکلیف برآمده بر عهده کسى را پاک سازد …ثالثاً : اگر این سؤال را از شافعى بپرسیم و به او بگوییم : آیا به آن دسته از فتواهاى احمد که بر خلاف رأى و اجتهادِ توست ، عمل مى کنى ؟!یا از مالک بپرسیم: آیاآن نظر شافعى را که بر خلاف عقیده توست مى پیروى ؟!یا از ابو حنیفه سؤال کنیم : آیا آن فتواى ابن حنبل را که به نظر تو خطا کرده است ،برمى گیرى ؟!بلکه از خود شافعى بپرسیم : آیا به رأى گذشته ات پایبندى و دیدگاهى را که اکنون آن را صحیح مى دانى ، رها مى سازى ؟!آیا اینان به این پرسشها ، پاسخ مثبت مى دهند یا جوابشان منفى است ؟!پاسخ مثبت ، با این حقیقت که هر کدام از آنها دیگرى را در مذهبِ خودش به خطامى انگارد و رأى خود را به صواب نزدیکتر مى داند (و نظر جدیدش را از دیدگاهقدیمش به حق نزدیکتر مى شمارد) سازگارى و هماهنگى ندارد ؛ و این ، بیانگر آن است که «حق» یکى است یا انسان به آن دست مى یابد و یا به خطا مى رود و به حقن مى رسد .مگر اینکه به «تصویب» ۲ در احکام قائل شویم و ما «تصویب» را نظریه درستنمى دانیم … اگر شما آن را دیدگاه درستى بدانید ، باید نخست با شما درباره این مسئله بحث کنیم .ما بر این عقیدهایم که «حق» یکى است و بعد از حق ، جز گمراهى و خطا نیست حال اگر از باب جَدَل ، «تصویب» را در احکام بپذیریم ، بطلانِ آن در اعتقادات قطعى است ، بلکه خود حدیثِ «امّتم ۷۳ فرقه مى شوند ، همه شان به جز یک فرقه ، در آتش دوزخاند» بر بطلانِ تصویب در اعتقادات دلالت مى کند و اینکه حق ، یکى مى باشد وباید در پى ِ آن برآمد .آرى … مجتهدى که در احکام ، به خطا رود ، همه تلاش خود را کرده است و درخطایى که مى کند ، پیش خدا معذور مى باشد .این ادعاى بعضى از مُصَوِّبه که : «خداى متعال بر طبق آنچه مجتهد به آن دست مى یابد (یا سازگار با رأى و ظنّ او) حکمى را انشا مى کند» نیازمند اثباتِ قطعى است ،و کجا مى توان آن را اثبات کرد ؟! مى توانم از کلام شما این برداشت را بکنم که شما قائل به تصویب نیستید ؛ چراکه گفتید : «باعث برائتِ ذمّه مکلّفى است که مى بایست از عالم پیروى کند تا به مقاصدِشریعتِ اسلام برسد ، همان مقاصدى که خواستِ خداى متعال است» .این عبارت ، دلالت دارد بر اینکه شما قائل هستید «مقاصد شریعت» یکى است ومجتهدان در راه رسیدن به آن مى کوشند ؛ گاه مجتهد به آن مى رسد و تکلیف مُنَجَّز (وحتمى ) مى شود و گاه مجتهد به خطا مى رود و نزد خدا معذور مى باشد …
[۱] . سوره نحل ۱۶ آیه ۴۳ . [۲] . « … تصویب الصواب به معناى تأیید است و در اصطلاح مکتبى است که مى گوید : حکم اللّه واقعى همان چیزى است که هر فقیهى استنباط مىکند و تصوّر خطا در استنباط فقیه مردود است … طرفداران تصویب را مصوَّبه نامند … » .براى آگاهى بیشتر نگاه کنید : فرهنگ تشریحى اصطلاحات اصول ، عیسى ولایى ، تخطئه .