پاسخ ازاستدلال۱-جایگاه زیارت

پاسخ ازاستدلال۱-جایگاه زیارت

پاسخ از استدلال براى  منع زیارت و سفر براى  آن

پیروان ابن تیمیّه و وهّابیان براى  اثبات ادّعاشان ـ نسبت به عدم مشروعیّت زیارت قبور انبیاء و اولیا و نامشروع بودن سفر سوى  آنها ـ به بعضى  از احادیث استدلال کرده‏ اند ، و در همه جا این احادیث ورد زبانشان است ؛ به نظرمان آمد که به نمونه‏ هایى از آنها بپردازیم ، تا آنها را بر میز بحث و تحلیل گذاریم ، و پاسخ مناسب را ارائه دهیم .

[ استدلال به احادیث «منع شدّ رحال» ]

براى  منع سفر سوى  زیارت پیامبر  ص  ـ چه رسد به غیر پیامبر ـ به احادیث زیراستدلال کرده‏ اند :

۱ . از ابو سعید خدرى  و ابى  هُرَیْرَه روایت شده که پیامبر  ص  فرمود : بار سفر بسته نمى ‏شود مگر سوى  سه مسجد ؛ مسجد الحرام ، مسجد الأقصى  ، و مسجد من[۱] .

۲٫ از ابو سعید خدرى  روایت شده که پیامبر  ص  فرمود : سزاوار است که بار شتربسته نشود سوى  مسجدى  که نماز در آن شایسته است مگر مسجد الحرام و مسجدالأقصى  ، و این مسجد من[۲] .

۳ . از ابو هریره روایت شده که رسول خدا  ص  فرمود : قبر مرا عید برمگیرید ، وخانه‏ هاتان را قبرها قرار مدهید ؛ و هر کجا باشید بر من صلوات فرستید ، البته درودشما به من مى ‏رسد[۳] .

۴ . از عائشه از پیامبر  ص  روایت شده که فرمود : خدا یهود و نصارى  را لعنت کند ،قبور انبیاى  خود را به عنوان مسجد [ و محلّ نیایش و عبادت ] برگرفتند[۴] .

پاسخ دو حدیث نخست

تنى  چند از عالمان هر دو فرقه ، مقصود از این دو حدیث را بیان کرده ‏اند ، و ازاستدلال به آن دو ، براى  حرمت سفر براى  زیارت ، پاسخ گفته ‏اند ؛ ما در اینجا به نمونه ‏اى از آنچه علماى  امامیه در این راستا یادآور شده ‏اند ، بسنده مى ‏کنیم ، آن گاه اقوال چند نفر از علماى  عامّه را مى ‏آوریم .سیّد محسن امین عاملى   قدس ‏سره ـ پس از سخنى  در این زمینه ـ مى ‏گوید : … حاصل اینکه : کسى  که کمترین معرفت و شناخت را دارد ، شک نمى ‏کند که مراد از «لا تُشَدّ الرحالُ إلاّ إلى  ثلاثة مساجد ؛ بار سفر بسته نمى ‏شود مگر سوى  سه مسجد» یا «إنّما یسافر إلى  ثلاثة مسجد ؛ تنهاسوى  سه مسجد سفر مى ‏شود»[۵] ، این است که سوى  دیگر مسجدهاسفرنمى ‏شود نه اینکه سوى  مکانى  ـ به طور مطلق ـ نباید مسافرت شود.افزون بر این ، از این احادیث ، حرمت سفر سوى  دیگر مسجدهافهمیده نمى ‏شود ، بلکه این احادیث ظهور دارد در برتر بودن این مساجد بر ما سواى  آنها ؛ زیرا در فضل آنها رسیده است که بایسته است بستن بار سفر و رهسپار شدن سوى  آنها براى  نماز در آن ؛ چه بار سفربسته نمى ‏شود و [ انسان ] سفر را در نمى ‏وردد و سختى  را به جان نمى ‏خرد مگر براى  امور مُهمّ ؛ نه اینکه هرکه مسافرت کند براى  نماز درمسجدى  و به دست آوردن فضیلت نماز در آن ، عاصى  و گنه‏کار باشد !چگونه عاصى  مى ‏تواند باشد کسى  رهسپار جایى  مى ‏شود که طاعت وعبادت است ؟!دورى  مسجد [ از شخص ] آن را از مسجد بودن خارج نمى ‏سازد ، ونماز در مسجد ، آن را از طاعت و عبادت بیرون نمى ‏آورد ، زیرا مسجدبراى  همه مسجد است .چگونه به عقل مى ‏گنجد که سفر براى  نماز در مسجد گناه و نافرمانى [ خدا ] باشد ؟ سفراى براى  طاعت جز طاعت نمى ‏باشد ، چنان که سفربراى  نافرمانى  جز معصیت نیست ؛ چگونه مى ‏توان مقدّمه مستحب راحرام دانست ؟!دلیل این مطلب این است که پیامبر  ص  و صحابه ، هر روز شنبه ـ سواره و پیاده ـ براى  نماز به مسجد قبا مى ‏رفتند که با مدینه سه یا دو میل فاصله دارد ؛ و فرق نمى ‏کند که سفر طولانى  یا کوتاه باشد ، به جهت عموم نهى  ـ به فرض که نهى  ثابت باشد …[۶] .

نظر علماى  عامّه درباره حدیث «لا تُشَدّ الرحال »[۷]

۱ . شوکانى  مى ‏گوید :
جمهور عالمان از حدیث «شَدِّ رحل» جواب داده ‏اند که حصر در آن ـ به اعتبار مساجد ـ اضافى  است نه حقیقى  ؛ مى ‏گویند : دلیل بر آن این است که ، به اِسناد حسن ، در بعض الفاظ حدیث آمده است : «شایسته نیست بار ناقه سوى  مسجدى  بسته شود براى  نماز در آن مسجد مگر این مسجد من و مسجدالحرام و مسجد الأقصى » از این رو زیارت و غیر آن از نهى  خارج است .و ثانیاً جواب داده ‏اند به اجماع بر جواز شدّ رحال براى  تجارت و دیگرخواسته ‏هاى  دنیایى  ، و بر وجود شدّ رحال به عرفه براى  وقوف [ وماندن در آن ] و به مِنى  براى  [ انجام ] مناسکى  که در آن است ، و به مزدلفه ، و جهاد ، و هجرت از «دار الکفر ؛ سرزمین کفر» ؛ و استحباب شدّ رحال براى  طلب علم . .. و از روایت مالک ـ که درباره کراهت زیارت پیامبر  ص  است ـ پاسخ داده شده است که آن حضرت ، تنها براى  قطع حرج و تنگنا زیارت قبرش را مکروه دانست .و گفته‏ اند : جز این نیست که اطلاق لفظ زیارت مکروه است ؛ زیرازیارت را هرکه خواست انجام مى ‏دهد و هرکه خواست ترک مى ‏کند ، وزیارت قبر آن حضرت  ص  از سُنّت‏هاى  واجب است ؛ عبدالحق این چنین گفته است .قاتلان به مشروعیّت احتجاج کرده ‏اند به اینکه : شیوه و رسم مسلمانانِ عازم حج در همه زمان‏ها ـ با وجود اختلاف در سرزمین و مذهب ـ پیوسته این بوده که براى  زیارت پیامبر  ص  به مدینه مُشَرَّف شوند ، و آن را از برترین اعمال مى ‏شمردند ، و از هیچ کس نقل نشده که این کار را بر آنان انکار کند ؛ از این رو [ زیارت پیامبر ] اجماعى  است[۸] .

۲ . عَسقلانى [۹] مى ‏گوید :این حدیث بیان‏گر فضیلت این مساجد و مَزیّت آنها بر غیرشان است ؛زیرا آنها مساجد انبیااند ، و نیز بدان جهت که اولى  قبله مردم مى ‏باشد وحجّ مردم سوى  آن است ؛ و دومى  قبله امت‏هاى  پیشین است ، و سومى بر تقوى  بنیان نهاده شده است .در بار سفر بستن سوى  غیر این مساجد (مانند رفتن براى  زیارت صالحان ـ چه در زمان حیات و چه پس از آن ـ و به جاهاى  بافضیلت براى  قصد تبرّک و نماز در آن) اختلاف شده است ؛ شیخ ابو محمّد جوینى  مى ‏گوید : سفر سوى  دیگر مساجد حرام است ، و به ظاهر این حدیث اشاره مى ‏کند ؛ و قاضى  حسین به اختیار آن [ حرمت ] اشاره دارد ، و [ قاضى  ] عیاض و طائفه‏اى  به آن [ فتوا به حرمت ] قائل‏ اند …[۱۰][ نظر ] صحیح نزد امام الحرمین و دیگر شافعیّه این است که حرام نمى ‏باشد ، و از حدیث جواب‏هایى  داده‏ اند :

۱ . مقصود این است که فضیلت کامل در سفر سوى  این مساجد است به خلاف دیگر مساجد [ که این کار ] جایز مى ‏باشد ؛ در روایت احمد ـ که آن را خواهیم آورد ـ لفظ «لا ینبغی للمَطیّ أن تعمل ؛ شایسته نیست بارناقه بسته شود»[۱۱] آمده است که در غیر تحریم ظهور دارد .

۲ . ابن بطال مى ‏گوید : نهى  ویژه کسى  است که نماز در دیگر مساجد ـ به جز مساجد سه گانه ـ را بر خود نذر کند ، زیرا چنین نذرى  واجب الوفاءنیست .خطابى  مى ‏گوید : «لفظ» لفظ خبر است و معناى  آن ایجاب [ و انشا ] است درباره نمازى  که انسان در بُقعه ‏هاى  متبرک [ بر خود ] نذر مى ‏کند ؛یعنى  زفاء به چیزى  از این نذر ، در غیر این مساجد سه ‏گانه لازم نمى ‏باشد .

۳ . مقصود فقط [ بیان ] حکم مساجد است ، و اینکه نباید براى  نماز درغیر این سه مسجد بار سفر بسته شود ؛ امّا قصد دیگر مساجد براى زیارت شخص صالح یا خویشاوند یا صاحب [ و دوست ] یا براى طلب علم یا تجارت یا سیاحت ، داخل در نهى  نمى ‏باشد .مؤیّد این سخن روایتى  است که احمد از طریق شهر بن حوشب نقل مى ‏کند که گفت : نزد ابو سعید از نماز در طور سخن به میان آمد ، شنیدم که او گفت ، رسول خدا فرمود : براى  نمازگزار[۱۲] شایسته نیست که جهت گزاردنِ نماز در مسجدى  بار سفر بندد مگر مسجدالحرام ومسجد اَقصى  و مسجد من …[۱۳] .

۴ . مراد سفر سوى  مساجد به قصد اعتکاف است ، براساس آنچه خطابى  از بعض سَلَف حکایت مى ‏کند که گفت : در غیر این مساجد[ سه گانه ] اعتکاف نمى ‏شود .این سخن از مورد قبل اَخَص مى ‏باشد و بر آن دلیلى  ندیدم …کرمانى  مى ‏گوید : در زمان ما ، در بلاد شام ، درباره این مسئله مناظرات زیادى  روى  داد ، و رساله‏ هایى  از دو طرف در این زمینه نوشته شد .مى ‏گویم : [ کرمانى  ] اشاره مى ‏کند به ردّى  که شیخ تقى  الدین سُبْکى  وجز او بر شیخ تقى  الدین ابن تیمیّه نگاشته ‏اند ؛ و به دفاعى  که حافظ شمس الدین بن عبدالهادى  و غیر او ، از ابن تیمیّه کرده ‏اند ، و آن در بلاد ما مشهور است .حاصل اینکه : آنان ابن تیمیّه را ملزم کرده ‏اند به تحریم بار سفر بستن سوى  زیارت قبر سیّد ما رسول خدا  ص  ، و صورت آن را ما انکارمى ‏کنیم ؛ و در شرح آن از دو طرف سخنان طولانى  است ، و این اززشت‏ترین مسائلى  است که از ابن تیمیّه نقل شده است .از جمله آنچه به آن بر دفع اجماعى  که دیگر ان ادعا کرده ‏اند ـ برمشروعیّت زیارت پیامبر  ص  ـ استدلال شده ، نقلى  است از مالک که اونمى ‏پسندید بگوید : «قبر پیامبر  ص  را زیارت کردم» .محقّقان از اصحاب او ، پاسخ داده ‏اند به اینکه وى  به جهت [ رعایت ]ادب کراهت داشت لفظ [ زیارت ] را بیاورد ، اصل زیارت را مکروه نمى ‏دانست ؛ زیرا آن از برترین اعمال و بزرگ‏ترین وسایل قرب سوى خداست ، و مشروعیّت آن ـ بى ‏هیچ نزاعى  ـ محلّ اجماع مى ‏باشد ؛ وخداست هدایت‏گر سوى  صواب .بعضى  از محقّقان مى ‏گوید : در این بخش از حدیث «إلاّ إلى  ثلاثة مساجد» مستثنى  منه محذوف است ؛ یا عامّى  در تقدیر است و در این صورت سوى  مکانى  ـ در هر امرى  که باشد ـ نباید بار سفر بست مگرسوى  این سه مسجد ، یا تقدیر اَخَصّ از این است .تقدیر عام در اینجا درست نیست ، زیرا به سدّ باب سفر براى  تجارت وصله رحم و طلب علم و غیر آن مى ‏انجامد ؛ از این رو دوّمى  مُتعیَّن است .اَولى  این است که آنچه بیشترین مناسبت را دارد در تقدیر گرفته شود ،و آن بار سفر نبستن سوى  مسجدى  براى  نماز در آن ، به جز مساجدسه‏گانه است ؛ در این صورت قول به منع سفر سوى  زیارت قبر شریف[ پیامبر ] و دیگر قبور صالحان ، باطل مى ‏شود ، و خدا داناتر است .سُبکى  کبیر مى ‏گوید : در زمین بقعه ‏اى  که داراى  فضل ذاتى  باشد تا سفرسوى  آن انجام گیرد وجود ندارد مگر بلاد سه گانه ؛ مقصودم از «فضل»چیزى  است که شرع به اعتبار آن شهادت دهد و بر آن حکم شرعى  بارکند ؛ امّا سوى  دیگر بلاد به خاطر [ فضل ] ذات [ و خود ] آنها بار سفربسته نمى ‏شود ، بلکه سفر سوى  آنها براى  زیارت است یا جهاد یا علم یامانند آن از دیگر مندوبات یا مباحات .وى  مى ‏گوید : این امر بر بعضى  عالمان مشتبه شده است ، پنداشته ‏اند که سفر سوى  زیارت براى  کسى  که در غیر این سه مسجد است داخل درمنع مى ‏باشد ، و این خطاست ؛ زیرا استثنا از جنس مستثنى  منه است ، ازاین رو معناى  حدیث این است که بار سفر بسته نمى ‏شود به مسجدى  ازمساجد یا به مکانى  از مکان‏ها به خاطر آن مکان مگر این جاهاى سه‏ گانه ؛ و رهسپار شدى  سوى  زیارت یا طلب علم ، سفر سوى  مکان نیست ، بلکه سوى  کسى  است که در آن مکان هست ، و خدا داناتراست[۱۴] .

۳ . سندى [۱۵] مى ‏گوید :سخن پیامبر که «لا تُشَدّ الرحال ؛ بار سفر بسته نمى ‏شود» نفى  به معناى نهى  است یا نهى  مى ‏باشد ، و شدّ رحال کنایه از سفر است ، و معنا این است که سزاوار نیست شدّ رحال و سفر ـ از میان مساجد ـ مگر سوى مساجد سه گانه ؛ و امّا سفر براى  علم و زیارت علما و صُلَحا و به جهت تجارت و مانند آن ، در دائره منع داخل نیست ؛ و چنین است زیارت مساجد دیگر بدون سفر ؛ مانند زیارت مسجد قبا براى  اهل مدینه ـ که داخل در حیطه نهى  نیست ـ و خداى  متعال داناتر است[۱۶] .

۴ . عینى [۱۷] مى ‏گوید :(ذکر آنچه از حدیث استفاده مى ‏شود) : در این حدیث فضیلت این مساجد و مزیّت آنها بر غیرشان هست ؛ زیرا آنها مساجد انبیا ـ علیهم الصلاة والسلام ـ اند …قاضى  عیاض و ابو محمّد جوینى  ـ از شافعیّه ـ مى ‏گوید : شدّ رحالسوى  غیر این مساجد سه گانه ، به اقتضاى  نهى  ، حرام است .نَووى  مى ‏گوید : این [ سخن ] غلط است ، صحیح نزد اصحاب ما ـ که امام الحرمین و محقّقان آن را اختیار کرده‏ اند ـ این است که سفر [ سوى دیگر مساجد ] حرام نمى ‏باشد و کراهت ندارد …و شیخ ما زین الدین مى ‏گوید : بهترین وجهى  که مى ‏توان حدیث را برآن حمل کرد این است که مراد از آن تنها حکم مساجد است ، و اینکه شدّ رحل[ و سفر ] به سوى مسجدى  به جز این سه تا نمى ‏شود ، امّا[ سفر به ] قصد غیر مساجد ـ رحلت در طلب علم و تجارت و گردش وتفرُّج و زیارت صالحان و مشاهد و زیارت برادران [ دینى  ] و مانند آن ـ در نهى  داخل نیست ؛ در بعضى  از طُرُق حدیث در مسند احمد ، بر این مطلب تصریح شده است …از ابو سعید خدرى  روایت شده که رسول خدا  ص  فرمود : سزاوارنیست براى  کسى  که ناقه سوارى  دارد سفر سوى  مسجدى  براى  نماز درآن ، به جز مسجدالحرام و مسجد الأقصى  و مسجد من[۱۸] .

۵ . محمود سعید ممدوح مى ‏گوید :این حدیث بر منع زیارت دلالت نمى ‏کند ؛ پوشیده نیست که ابن تیمیّه در قرن هفتم ـ به تنهایى  ـ آغازیدن سفر براى  زیارت پیامبر  ص  را منع کرد ؛ شاگردش ، ابن عبدالهادى  ، نقل فراوانى  از فتاوى  شیخش ـ ابن تیمیّه ـ را آورده که به تحریم سفر براى  مجرّد زیارت ، تصریح شده است .فتواى  ابن تیمیّه مناظرات و مصنّفات و فتنه‏ هایى  را در پى  آورد ، وبیشتر علما سخن او را نپذیرفتند … عمده [ دلیل ] ابن تیمیّه بر این منع ،حدیث «لا تشدّ الرحال إلاّ إلى  ثلاثة مساجد … ؛ بار سفر مبندید مگرسوى  سه مسجد …» است .پاسخ از این حدیث به چند وجه است :

وجه اوّل : استثناى  ذکر شده در این حدیث ، استثناى  مُفَرَّغ است وچاره‏ اى  جز تقدیر مستثنى  منه نیست ؛ و در آن یا حمل بر عمومش مى ‏شود ، و عام ‏ترین [ چیز ] برایش در تقدیر گرفته مى ‏شود ؛ زیرا استثنامعیار عموم است ، پس تقدیر این مى ‏شود که : «سفر سوى  مکانى  نکنید مگر مساجد سه گانه» ؛ بدیهى  است که این سخن باطل است ، زیرا لازمه آن تعطیل سفر به طور مطلق است مگر سفر سوى  مساجد سه گانه .لیکن ناگزیر «مستثنى » باید از جنس «مستثنى  منه» باشد ، و بر اساس آنچه تقریر آن گذشت ، بایسته است که «مستثنى  منه» چیزى  در تقدیرگرفته شود که با «مستثنى » ـ مساجد مذکور در حدیث ـ سازگار باشد ، ازاین رو نظم حدیث مانند این جمله است : «لا تُشَدّ الرحال إلى  مسجد إلاّإلى  ثلاثة مساجد ؛ سوى مسجدى سفر مکنید مگر سه مسجد» .روایت شهر ابن حوشب در تعیین «مستثنى  منه» مشهور است، احمدآن را در مسند خودش آورده است[۱۹] .

وجه دوّم : تقى  سُبکى  در «شفاء السقام» مى ‏گوید : بدان که این استثنامُفَرّغ است ، تقدیر آن این است که : «لا تشدّ الرحال إلى  مکان إلاّ إلى المساجد الثلاثة» ؛ یکى  از این دو تقدیر باید باشد تا «مستثنى » در تحت«مستثنى  منه» درآید .تقدیر نخست ، أولى  است ؛ زیرا آن جنس قریب است[۲۰] .و براساس اعتبار عموم حدیث ـ عمومى  که ابن تیمیّه به آن گرایش یافته است ـ یعنى  رهسپار سوى  مکانى  مشوید جز سوى  مساجد سه گانه .چکیده سخن سبکى  [ در این زمینه ] چنین است :در سفر دو امر هست :

۱ . فرض [ و واجبى  ] که باعث آن است [ انگیزه سفر ] مانند طلب علم ، زیارت پدر و مادر و چیزهایى  شبیه آن ، که به اتّفاق مشروع مى ‏باشد .

۲ . مکانى  که آن نهایت سفر است ، مانند سفر به مکّه یا مدینه یا بیت المقدس ، و حدیث آن را در بر مى ‏گیرد .سفر براى  زیارت پیامبر  ص  در حدیث داخل نیست ؛ زیرا شخص براى  تعظیم بُقعه مسافرت نمى ‏کند ، و سفرش تنها براى  زیارت کسى است که در آن بقعه هست ؛ این سفر به طور قطع در حدیث داخل نمى ‏باشد و در نوع اول مشروع داخل است .نهى  از سفر [ در حدیث ] مشروط به دو امر است :

۱ . غایت [ و مقصود ] غیر از مساجد سه گانه باشد ؛
۲ . علّت سفر تعظیم بُقعه باشد .در سفر براى  زیارت پیامبر  ص  غایت یکى  از مساجد سه گانه است ، وعلّت آن بزرگ داشت ساکن بقعه است نه [ خود ] بُقعه ؛ از این روچگونه مى ‏توان به نهى  از آن قائل شد[۲۱] ؟ … حاصل این است که : اگر حدیث ـ وفق مراد ابن تیمیّه ـ بر عمومش حمل شود ، درباره زیارت ـ به طور مطلق وارد نشده است ؛ زیرا سفربراى  زیارت ، سفر براى  ساکن بقعه مى ‏باشد ؛ مانند سفر سوى  عالم وخویشاوند ، و این به اجماع جایز است ؛ امّا حدیث فقط درباره اماکن وارد شده ، پس تدبّر کن تا دریابى  .

وجه سوّم : نهى  در اینجا بر وجه واحد ـ تحریم ـ نیست ، لیکن در اینکه بر کدام وجه است اختلاف کرده ‏اند :ابن بطال مى ‏گوید : نزد علما این حدیث درباره کسى  است که نماز دریکى  از مساجد ـ به جز مساجد سه گانه ـ را بر خود نذر کرده است .خطابى  در نذر مى ‏گوید : … از ما سبق دانسته شد که مدلول حدیث نهى از شدّ رحال براى  زیارت قبر نبوى  شریف نیست ، و خدا داناتراست[۲۲] .

۶ . نَووى  مى ‏گوید :علما در شدّ رحال و بار ناقه را بستن سوى  غیر مساجد سه گانه ـ مانندرهسپار شدن سوى  قبور صالحین و جاهاى  بافضیلت و مانند آن ـ اختلاف کرده ‏اند ؛ شیخ ابو محمّد جوینى  از اصحاب ما مى ‏گوید : این کار حرام است ، و به همین [ قول به حرمت ] قاضى  عیاض به اختیارخودش اشاره کرده است ؛ و صحیح نزد اصحاب ما ـ که امام الحرمین و
محققون آن را برگزیده ‏اند ـ این است که حرام نمى ‏باشد و مکروه نیست ؛ مى ‏گویند : مقصود این است که فضیلت تام و کامل تنها در شدّرحال سوى  این سه مسجد ویژه است[۲۳] .و در جاى  دیگر مى ‏گوید :در این حدیث ، فضیلت این مساجدسه گانه و فضیلت شدّ رحال سوى آنها نهفته است ؛ زیرا معناى  آن نزد جمهور علما این است که ، فضیلتى براى  سفر سوى  مسجدى  غیر آنها نیست ؛ و شیخ ابو محمّد جوینى  ـ ازاصحاب ما ـ مى ‏گوید : شدّ رحال سوى  غیر این مساجد حرام مى ‏باشد ؛
این سخن غلط است ، بیان این حدیث و شرح آن در پیش گذشت [۲۴] .و در موضع دیگرى  مى ‏نویسد : … پیامبر  ص  فرموده است : «بار سفر مبندید مگر سوى  این مساجد سه گانه …» .امام مى ‏گوید : شیخ من به منع سفر سوى  غیر این سه مسجد فتوا مى ‏داد ،و گاه مى ‏گفت : حرام است ؛ [ امام ] مى ‏گوید : ظاهر این است که در آن تحریم و کراهت نیست ، شیخ ابو على  به آن [ عدم حرمت و کراهت ]قائل است ؛ و مقصود حدیث تخصیص قربت است به قصد مساجد سه گانه[۲۵] .

۷ . عبداللّه‏ بن قُدامه مقدسى  مى ‏گوید :فصل : اگر کسى  براى  زیارت قبور و مشاهد سفر کند ، ابن عقیل مى ‏گوید : ترخُّص براى  او مباح نیست ؛ زیرا وى  از سفر سوى  آنها بازداشته شده است ، پیامبر  ص  مى ‏فرماید : «بار سفر مبندید مگر سوى مساجد سه گانه» [ این حدیث ] مُتّفق علیه است ، قول صحیح اباحه آن مى ‏باشد و جواز قصر [ شکسته خواندن نماز ] در آن ؛ زیرا پیامبر  ص سواره و پیاده به «قُبا» مى ‏رفت و قبور را زیارت مى ‏کرد و مى ‏فرمود :«آنها را زیارت کنید آخرت را به یادتان مى ‏آورد» .امّا این سخن آن حضرت که : «لا تشدّ الرحال إلاّ إلى  ثلاثة مساجد ؛ بارسفر مبندید مگر سوى  سه مسجد» ، حمل بر نفى  تفضیل مى ‏شود نه برتحریم ، و فضیلت در اباحه قصر شرط نمى ‏باشد ، از این رو نبود آن ضررى  نمى ‏رساند [۲۶] .و همین سخن را عبدالرحمن بن قُدامه در شرح الکبیر گفته است[۲۷] .

۸ . بهوتى  مى ‏گوید :و رُخصت دارد [ که نماز را شکسته بخواند ] اگر مشهدى  را قصد کند یامسجدى  را ـ هرچند جز مساجد سه گانه باشد ـ یا قبر پیامبر یا وَلى  راقصد کند ، و حدیث «بار سفر مبندید مگر سوى  مساجد سه گانه» ، یعنى این کار مطلوب نیست ؛ پس ـ بر خلاف بعضى  ـ نهى  از سفر سوى  غیراین مساجد نمى ‏باشد ؛ زیرا پیامبر  ص  سواره و پیاده به «قبا» مى ‏آمد وقبرها را زیارت مى ‏کرد و مى ‏گفت آنها را زیارت کنید که آخرت را به یادتان مى ‏آورد[۲۸] .ابن عابدین[۲۹] مى ‏گوید :«لا تشدّ الرحال إلاّ لثلاثة مساجد …» معناى  [ این حدیث ] ـ چنان که در«الإحیاء» آمده ـ این است که بار سفر سوى  مسجدى  از مساجد مبندیدمگر این سه تا ، به جهت [ فضیلت ] مضاعف و دو چندانى  که درآنهاست به خلاف دیگر مساجد ، چه آنها در فضیلت برابرند .پس این اشکال وارد نمى ‏شود که گاه سفر براى  غیر این کار است ؛ مانند[ سفر ] براى  صله رحم ، یادگیرى  دانش ، زیارت مشاهد ، مانند قبرپیامبر  ص  و قبر خلیل  علیه ‏السلام و سائر ائمّه[۳۰] .

۱۰ . مُناوى [۳۱] مى ‏گوید :«لا تُشَدُّ الرحال إ لاّ إلى  ثلاثة مساجد» استثنا [ در این حدیث ] استثناى مُفَرَّغ است ، مقصود این است که سفر سوى  مسجدى  براى  نماز در آن مکنید مگر این سه مسجد ؛ نه اینکه اصلاً [ و هرگز ] سفر نروید مگربراى  آن ؛ و نهى  نزد شافعیّه ـ مانند جمهور [ علما ] ـ براى  تنزیه است ، وعیاض و جوینى  و قاضى  حسین به تحریم قائل‏ اند ؛ [ بر اساس نظرآنها ] بار سفر بستن براى  غیر این مساجد سه گانه ـ مانند قبور صالحان وجاهاى  بافضیلت ـ حرام مى ‏باشد ؛ نَووى  مى ‏گوید : این سخن اشتباه است ، معناى  سخن پیامبر  ص  این است که رهسپار شدن [ سوى  غیر این سه مسجد ] فضیلت ندارد[۳۲] .

[۱] .  صحیح بخارى  ۲ : ۷۶ ؛ صحیح مسلم ۴ : ۱۲۶ ؛ و نگاه کنید به ، مسند احمد ۲ : ۲۷۸ ، و جلد ۳ : ۳۴و ۴۵ و ۷۱ و ۷۸ ، و جلد ۶ : ۷ ؛ سنن دارمى  ۱ : ۲۳۶ ، رقم ۱۴۲۳ ، سنن ابى  داود ۲ : ۲۱۶ ، رقم ۲۰۲۳ ، سنن ابن ماجه ۱ : ۴۵۲ ، رقم ۱۴۰۹ (و رقم ۱۴۱۰ ، به نقل ازعبداللّه‏ بن عمرو بن عاص) ؛ سنن نسائى  ۲ : ۳۷ ؛ مجمع الزوائد ۴ : ۳ ـ ۴ ؛ الجامع الصغیر ۲ : ۵۸۰ ، رقم ۹۸۰۲ ، کنز العمّال ۱۲ : ۱۹۷ ، رقم ۳۴۶۴۸ (وص۲۷۱ ، رقم ۳۵۰۰۲ به نقل از ابن عمر و ابى  سعید ؛ و ص۲۷۳ ، رقم ۳۵۰۱۱ ، به نقل از ابن عمر) ، و جلد ۱۴ : ۱۷۲ ، رقم ۳۸۲۷۴ ، از ابوهُریره از جمیل غفارى  ؛ و در روایت مسلم ۴ : ۱۲۶ ، آمده است : سوى  سه مسجد مى ‏توان بار سفر بست ؛ و در روایت دیگر آمده است : همانا تنها سوى  سه مسجد مسافرت مى ‏شود .
[۲] .  مسند احمد ۳ : ۶۴ ؛ مجمع الزوائد ۴ : ۳ .
[۳] .  مسند احمد ۲ : ۳۶۷ ؛ و بنگیرد به ، سنن ابى  داود ۲ : ۲۱۸ ، رقم ۲۰۴۲ ، و مجمع الزوائد ۴ : ۳ .
[۴] .  صحیح بخارى  ۲ : ۱۱۱ ، مسند احمد ۶ : ۸۰ و۱۲۱ و۲۵۵ .
[۵] .
[۶] .  کشف الارتیاب : ۴۷۵ .
[۷] .  در بعض روایات آمده است : «لا تُعْمَلُ المَطیّ إلاّ إلى  ثلاثة مساجد : إلى  المسجد الحرام ، وإلى مسجدی هذا و .. ؛ ناقه سوارى  به کار گرفته نمى ‏شود مگر سوى  سه مسجد : به مسجد الحرام ، و به این مسجد من و …نگاه کنید به ، المُوَطَّأ ۱ : ۱۰۹ ، رقم ۱۶ ؛ سنن نسائى  ۳ : ۱۱۴ ؛ مسند احمد ۶ : ۷ .ابن بطّال ـ بر اساس آنچه عینى  در «عمدة القارى  شرح صحیح البخارى » نقل کرده است ـ مى ‏گوید : هرکه نماز در مساجد صالحان را اراده کند و تطوّعى  به آن تبرّک جوید ، این کار مباح است اگر با سوار بر ناقه شدن و غیر آن ، آن را قصد کند ؛ و آنچه در این حدیث است ، متوجّه او نمى ‏شود .
[۸] .  نیل الأوطار ۵ : ۹۶ ـ ۹۷ .
[۹] .  احمد بن على  بن محمّد کنانى  عَسقلانى  ، ابوالفضل ، شهاب الدین ابن حجر ۷۷۳ ـ ۸۵۲ ه ازائمّه علم و تاریخ است ، اصل وى  از عسقلان (به فلسطین) مى ‏باشد و زادگاه و وفاتش در قاهره رخ داد ؛ شیفته ادب و شعر بود سپس به حدیث روى  آورد و براى  سماع از شیوخ رهسپار یمن و حجاز و دیگر سرزمین‏ها شد ؛ شهرتش اوج گرفت ، از این رو مردم براى  اَخذ [ حدیث و معارف ] نزدش مى ‏رفتند ، و در عصر خود حافظ الإسلام شد … تصانیف زیاد و بزرگى  دارد ، از آنهاست : «الدرر الکامنه» … «لسان المیزان» ، و … الأعلام ۱ : ۱۷۸
[۱۰] .  سُبکى  مى ‏گوید : بعض از مردم براى  صورت فتواهایى  را آوردند که به بعضى  از علماى  بغداد ـ در این زمان ـ منسوب است ؛ نمى ‏دانم آیا برساخته بعضى  از شیاطین است که کار نیک نمى ‏کنند یا از کسانى  صادر شده که به نشان علم شناخته شده ‏اند و از اهل آن نیستند ؛ نخستین آنها فتواى  [ فقیه ] مالکى  است که در آن گفته است : شیخ ابو محمّد جوینى  در کتاب‏هایش بر تحریم سفر براى  زیارت قبور ، نصّ دارد ، و همین [ فتوا به تحریم ] مختار قاضى  امام عیاض ـ در إکمالش ـ مى ‏باشد .وى  در این نقل از شیخ ابو محمّد و قاضى  عیاض ، هر دو ، دروغ‏گو است شفاء السقام : ۱۲۶ .
[۱۱] .  مسند احمد ۳ : ۴۶ .
[۱۲] .  در مسند احمد به جاى  «للمُصَلّى » ، «للمطى ّ» ثبت شده است .
[۱۳] .  مسند احمد ۳ : ۶۴ .
[۱۴] .  فتح البارى  ۳ : ۳۸۵ ـ ۳۸۷ .
[۱۵] .  شیخ ابوالحسن نورالدین بن عبدالهادى  سندى  حنفى  ، ساکن مدینه منوره ، در سند زاده شد و درمدینه سال ۱۱۳۶ درگذشت و در بقیع دفن شد ؛ از تصانیف اوست : «شرح سند الإمام احمد بن حنبل» معجم المؤلّفین ۳ : ۲۴۳ .
[۱۶] .  حاشیة السندى  على  سنن النسائى  ۲ : ۳۷ ـ ۳۸ .
[۱۷] .  ابو الثناء ، بدر الدین محمود بن احمد بن موسى  حلبى  قاهرى  حنفى  ، معروف به عینى  ۷۶۲ ـ۸۵۵ ، در قاهره وفات کرد ؛ از تألیف‏هاى  اوست : «عمدة القارى » ، «عقد الجمان» ، و … (معجم المؤلّفین ۱۲ : ۱۵۰)
[۱۸] .  عمدة القارى  ۷ : ۲۵۳ ـ ۲۵۴ .
[۱۹] .  مسند احمد ۳ : ۶۴ و۹۳ .
[۲۰] .  شفاء السقام : ۱۱۸ .
[۲۱] .  شفاء السقام : ۱۱۹ ـ ۱۲۰ .
[۲۲] .  رفع المنارة لتخریج أحادیث التوسُّل والزیارة : ۷۱ ـ ۸۶ .
[۲۳] .  المنهاج بشرح صحیح مسلم : ۱۰۱۶ ، باب ۷۴ ، سفر المرأه مع مَحْرم إلى  حج وغیره .
[۲۴] .  المنهاج بشرح صحیح مسلم : ۱۰۴۷ .
[۲۵] .  روضة الطالبین : ۴۹۴ .
[۲۶] .  المغنى  ۲ : ۱۰۳ ـ ۱۰۴ .
[۲۷] .  الشرح الکبیر ۲ : ۹۳ .
[۲۸] .  کشّاف القناع ۲ : ۲۷ .
[۲۹] .احمد بن عبدالغنى  بن عمر ، مشهور به عابدین دمشقى  حنفى  ۱۲۳۹ ـ ۱۳۰۷ ه داراى  تألیفاتى مى ‏باشد ، از آنهاست : کتاب فی الطهارة والأنجاس ، شرح قصّه مولد ابن حجر الهیتمى  ، کتاب فى  الفقه (معجم المؤلّفین ۱ : ۲۷۷) .
[۳۰] .  حاشیة ردّ المحتار ۲ : ۶۸۹ .
[۳۱] .  محمّد عبدالرئوف بن تاج العارفین بن على  بن زین العابدین حدادى  ، سپس مُناوى  قاهرى  ،زین الدین ۹۵۲ ـ ۱۰۳۱ ه از بزرگان علماى  دینى  و فنون [ علمى  ] است ، وى  عُمر خود را [ تنها ] به بحث و تصنیف اختصاص داد و از دیگر امور کناره گرفت ؛ خوراکش اندک بود و بسیار شب زنده دار … حدود هشتاد تصنیف [ و اثر نگارش یافته ] دارد ، از کتاب‏هاى  اوست : «کنوز الحقائق» در حدیث ، «التیسیر» در شرح «الجامع الصغیر» که ۲ جلد است و آن را از شرح بزرگ خود «فیض القدیر» خلاصه کرده است ، «شرح الشمائل ـ اثر ترمذى » الأعلام ۶ : ۲۰۴ ، و بنگرید به (معجم المؤلّفین ۵ : ۲۲۰) .
[۳۲] .  فیض القدیر ۶ : ۴۰۳ ، رقم ۹۸۰۲ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


شش × = 6

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>