پیروان ابن تیمیّه و وهّابیان براى اثبات ادّعاشان ـ نسبت به عدم مشروعیّت زیارت قبور انبیاء و اولیا و نامشروع بودن سفر سوى آنها ـ به بعضى از احادیث استدلال کرده اند ، و در همه جا این احادیث ورد زبانشان است ؛ به نظرمان آمد که به نمونه هایى از آنها بپردازیم ، تا آنها را بر میز بحث و تحلیل گذاریم ، و پاسخ مناسب را ارائه دهیم .
[ استدلال به احادیث «منع شدّ رحال» ]
براى منع سفر سوى زیارت پیامبر ص ـ چه رسد به غیر پیامبر ـ به احادیث زیراستدلال کرده اند :
۱ . از ابو سعید خدرى و ابى هُرَیْرَه روایت شده که پیامبر ص فرمود : بار سفر بسته نمى شود مگر سوى سه مسجد ؛ مسجد الحرام ، مسجد الأقصى ، و مسجد من[۱] .
۲٫ از ابو سعید خدرى روایت شده که پیامبر ص فرمود : سزاوار است که بار شتربسته نشود سوى مسجدى که نماز در آن شایسته است مگر مسجد الحرام و مسجدالأقصى ، و این مسجد من[۲] .
۳ . از ابو هریره روایت شده که رسول خدا ص فرمود : قبر مرا عید برمگیرید ، وخانه هاتان را قبرها قرار مدهید ؛ و هر کجا باشید بر من صلوات فرستید ، البته درودشما به من مى رسد[۳] .
۴ . از عائشه از پیامبر ص روایت شده که فرمود : خدا یهود و نصارى را لعنت کند ،قبور انبیاى خود را به عنوان مسجد [ و محلّ نیایش و عبادت ] برگرفتند[۴] .
پاسخ دو حدیث نخست
تنى چند از عالمان هر دو فرقه ، مقصود از این دو حدیث را بیان کرده اند ، و ازاستدلال به آن دو ، براى حرمت سفر براى زیارت ، پاسخ گفته اند ؛ ما در اینجا به نمونه اى از آنچه علماى امامیه در این راستا یادآور شده اند ، بسنده مى کنیم ، آن گاه اقوال چند نفر از علماى عامّه را مى آوریم .سیّد محسن امین عاملى قدس سره ـ پس از سخنى در این زمینه ـ مى گوید : … حاصل اینکه : کسى که کمترین معرفت و شناخت را دارد ، شک نمى کند که مراد از «لا تُشَدّ الرحالُ إلاّ إلى ثلاثة مساجد ؛ بار سفر بسته نمى شود مگر سوى سه مسجد» یا «إنّما یسافر إلى ثلاثة مسجد ؛ تنهاسوى سه مسجد سفر مى شود»[۵] ، این است که سوى دیگر مسجدهاسفرنمى شود نه اینکه سوى مکانى ـ به طور مطلق ـ نباید مسافرت شود.افزون بر این ، از این احادیث ، حرمت سفر سوى دیگر مسجدهافهمیده نمى شود ، بلکه این احادیث ظهور دارد در برتر بودن این مساجد بر ما سواى آنها ؛ زیرا در فضل آنها رسیده است که بایسته است بستن بار سفر و رهسپار شدن سوى آنها براى نماز در آن ؛ چه بار سفربسته نمى شود و [ انسان ] سفر را در نمى وردد و سختى را به جان نمى خرد مگر براى امور مُهمّ ؛ نه اینکه هرکه مسافرت کند براى نماز درمسجدى و به دست آوردن فضیلت نماز در آن ، عاصى و گنهکار باشد !چگونه عاصى مى تواند باشد کسى رهسپار جایى مى شود که طاعت وعبادت است ؟!دورى مسجد [ از شخص ] آن را از مسجد بودن خارج نمى سازد ، ونماز در مسجد ، آن را از طاعت و عبادت بیرون نمى آورد ، زیرا مسجدبراى همه مسجد است .چگونه به عقل مى گنجد که سفر براى نماز در مسجد گناه و نافرمانى [ خدا ] باشد ؟ سفراى براى طاعت جز طاعت نمى باشد ، چنان که سفربراى نافرمانى جز معصیت نیست ؛ چگونه مى توان مقدّمه مستحب راحرام دانست ؟!دلیل این مطلب این است که پیامبر ص و صحابه ، هر روز شنبه ـ سواره و پیاده ـ براى نماز به مسجد قبا مى رفتند که با مدینه سه یا دو میل فاصله دارد ؛ و فرق نمى کند که سفر طولانى یا کوتاه باشد ، به جهت عموم نهى ـ به فرض که نهى ثابت باشد …[۶] .
نظر علماى عامّه درباره حدیث «لا تُشَدّ الرحال »[۷]
۱ . شوکانى مى گوید : جمهور عالمان از حدیث «شَدِّ رحل» جواب داده اند که حصر در آن ـ به اعتبار مساجد ـ اضافى است نه حقیقى ؛ مى گویند : دلیل بر آن این است که ، به اِسناد حسن ، در بعض الفاظ حدیث آمده است : «شایسته نیست بار ناقه سوى مسجدى بسته شود براى نماز در آن مسجد مگر این مسجد من و مسجدالحرام و مسجد الأقصى » از این رو زیارت و غیر آن از نهى خارج است .و ثانیاً جواب داده اند به اجماع بر جواز شدّ رحال براى تجارت و دیگرخواسته هاى دنیایى ، و بر وجود شدّ رحال به عرفه براى وقوف [ وماندن در آن ] و به مِنى براى [ انجام ] مناسکى که در آن است ، و به مزدلفه ، و جهاد ، و هجرت از «دار الکفر ؛ سرزمین کفر» ؛ و استحباب شدّ رحال براى طلب علم . .. و از روایت مالک ـ که درباره کراهت زیارت پیامبر ص است ـ پاسخ داده شده است که آن حضرت ، تنها براى قطع حرج و تنگنا زیارت قبرش را مکروه دانست .و گفته اند : جز این نیست که اطلاق لفظ زیارت مکروه است ؛ زیرازیارت را هرکه خواست انجام مى دهد و هرکه خواست ترک مى کند ، وزیارت قبر آن حضرت ص از سُنّتهاى واجب است ؛ عبدالحق این چنین گفته است .قاتلان به مشروعیّت احتجاج کرده اند به اینکه : شیوه و رسم مسلمانانِ عازم حج در همه زمانها ـ با وجود اختلاف در سرزمین و مذهب ـ پیوسته این بوده که براى زیارت پیامبر ص به مدینه مُشَرَّف شوند ، و آن را از برترین اعمال مى شمردند ، و از هیچ کس نقل نشده که این کار را بر آنان انکار کند ؛ از این رو [ زیارت پیامبر ] اجماعى است[۸] .
۲ . عَسقلانى [۹] مى گوید :این حدیث بیانگر فضیلت این مساجد و مَزیّت آنها بر غیرشان است ؛زیرا آنها مساجد انبیااند ، و نیز بدان جهت که اولى قبله مردم مى باشد وحجّ مردم سوى آن است ؛ و دومى قبله امتهاى پیشین است ، و سومى بر تقوى بنیان نهاده شده است .در بار سفر بستن سوى غیر این مساجد (مانند رفتن براى زیارت صالحان ـ چه در زمان حیات و چه پس از آن ـ و به جاهاى بافضیلت براى قصد تبرّک و نماز در آن) اختلاف شده است ؛ شیخ ابو محمّد جوینى مى گوید : سفر سوى دیگر مساجد حرام است ، و به ظاهر این حدیث اشاره مى کند ؛ و قاضى حسین به اختیار آن [ حرمت ] اشاره دارد ، و [ قاضى ] عیاض و طائفهاى به آن [ فتوا به حرمت ] قائل اند …[۱۰][ نظر ] صحیح نزد امام الحرمین و دیگر شافعیّه این است که حرام نمى باشد ، و از حدیث جوابهایى داده اند :
۱ . مقصود این است که فضیلت کامل در سفر سوى این مساجد است به خلاف دیگر مساجد [ که این کار ] جایز مى باشد ؛ در روایت احمد ـ که آن را خواهیم آورد ـ لفظ «لا ینبغی للمَطیّ أن تعمل ؛ شایسته نیست بارناقه بسته شود»[۱۱] آمده است که در غیر تحریم ظهور دارد .
۲ . ابن بطال مى گوید : نهى ویژه کسى است که نماز در دیگر مساجد ـ به جز مساجد سه گانه ـ را بر خود نذر کند ، زیرا چنین نذرى واجب الوفاءنیست .خطابى مى گوید : «لفظ» لفظ خبر است و معناى آن ایجاب [ و انشا ] است درباره نمازى که انسان در بُقعه هاى متبرک [ بر خود ] نذر مى کند ؛یعنى زفاء به چیزى از این نذر ، در غیر این مساجد سه گانه لازم نمى باشد .
۳ . مقصود فقط [ بیان ] حکم مساجد است ، و اینکه نباید براى نماز درغیر این سه مسجد بار سفر بسته شود ؛ امّا قصد دیگر مساجد براى زیارت شخص صالح یا خویشاوند یا صاحب [ و دوست ] یا براى طلب علم یا تجارت یا سیاحت ، داخل در نهى نمى باشد .مؤیّد این سخن روایتى است که احمد از طریق شهر بن حوشب نقل مى کند که گفت : نزد ابو سعید از نماز در طور سخن به میان آمد ، شنیدم که او گفت ، رسول خدا فرمود : براى نمازگزار[۱۲] شایسته نیست که جهت گزاردنِ نماز در مسجدى بار سفر بندد مگر مسجدالحرام ومسجد اَقصى و مسجد من …[۱۳] .
۴ . مراد سفر سوى مساجد به قصد اعتکاف است ، براساس آنچه خطابى از بعض سَلَف حکایت مى کند که گفت : در غیر این مساجد[ سه گانه ] اعتکاف نمى شود .این سخن از مورد قبل اَخَص مى باشد و بر آن دلیلى ندیدم …کرمانى مى گوید : در زمان ما ، در بلاد شام ، درباره این مسئله مناظرات زیادى روى داد ، و رساله هایى از دو طرف در این زمینه نوشته شد .مى گویم : [ کرمانى ] اشاره مى کند به ردّى که شیخ تقى الدین سُبْکى وجز او بر شیخ تقى الدین ابن تیمیّه نگاشته اند ؛ و به دفاعى که حافظ شمس الدین بن عبدالهادى و غیر او ، از ابن تیمیّه کرده اند ، و آن در بلاد ما مشهور است .حاصل اینکه : آنان ابن تیمیّه را ملزم کرده اند به تحریم بار سفر بستن سوى زیارت قبر سیّد ما رسول خدا ص ، و صورت آن را ما انکارمى کنیم ؛ و در شرح آن از دو طرف سخنان طولانى است ، و این اززشتترین مسائلى است که از ابن تیمیّه نقل شده است .از جمله آنچه به آن بر دفع اجماعى که دیگر ان ادعا کرده اند ـ برمشروعیّت زیارت پیامبر ص ـ استدلال شده ، نقلى است از مالک که اونمى پسندید بگوید : «قبر پیامبر ص را زیارت کردم» .محقّقان از اصحاب او ، پاسخ داده اند به اینکه وى به جهت [ رعایت ]ادب کراهت داشت لفظ [ زیارت ] را بیاورد ، اصل زیارت را مکروه نمى دانست ؛ زیرا آن از برترین اعمال و بزرگترین وسایل قرب سوى خداست ، و مشروعیّت آن ـ بى هیچ نزاعى ـ محلّ اجماع مى باشد ؛ وخداست هدایتگر سوى صواب .بعضى از محقّقان مى گوید : در این بخش از حدیث «إلاّ إلى ثلاثة مساجد» مستثنى منه محذوف است ؛ یا عامّى در تقدیر است و در این صورت سوى مکانى ـ در هر امرى که باشد ـ نباید بار سفر بست مگرسوى این سه مسجد ، یا تقدیر اَخَصّ از این است .تقدیر عام در اینجا درست نیست ، زیرا به سدّ باب سفر براى تجارت وصله رحم و طلب علم و غیر آن مى انجامد ؛ از این رو دوّمى مُتعیَّن است .اَولى این است که آنچه بیشترین مناسبت را دارد در تقدیر گرفته شود ،و آن بار سفر نبستن سوى مسجدى براى نماز در آن ، به جز مساجدسهگانه است ؛ در این صورت قول به منع سفر سوى زیارت قبر شریف[ پیامبر ] و دیگر قبور صالحان ، باطل مى شود ، و خدا داناتر است .سُبکى کبیر مى گوید : در زمین بقعه اى که داراى فضل ذاتى باشد تا سفرسوى آن انجام گیرد وجود ندارد مگر بلاد سه گانه ؛ مقصودم از «فضل»چیزى است که شرع به اعتبار آن شهادت دهد و بر آن حکم شرعى بارکند ؛ امّا سوى دیگر بلاد به خاطر [ فضل ] ذات [ و خود ] آنها بار سفربسته نمى شود ، بلکه سفر سوى آنها براى زیارت است یا جهاد یا علم یامانند آن از دیگر مندوبات یا مباحات .وى مى گوید : این امر بر بعضى عالمان مشتبه شده است ، پنداشته اند که سفر سوى زیارت براى کسى که در غیر این سه مسجد است داخل درمنع مى باشد ، و این خطاست ؛ زیرا استثنا از جنس مستثنى منه است ، ازاین رو معناى حدیث این است که بار سفر بسته نمى شود به مسجدى ازمساجد یا به مکانى از مکانها به خاطر آن مکان مگر این جاهاى سه گانه ؛ و رهسپار شدى سوى زیارت یا طلب علم ، سفر سوى مکان نیست ، بلکه سوى کسى است که در آن مکان هست ، و خدا داناتراست[۱۴] .
۳ . سندى [۱۵] مى گوید :سخن پیامبر که «لا تُشَدّ الرحال ؛ بار سفر بسته نمى شود» نفى به معناى نهى است یا نهى مى باشد ، و شدّ رحال کنایه از سفر است ، و معنا این است که سزاوار نیست شدّ رحال و سفر ـ از میان مساجد ـ مگر سوى مساجد سه گانه ؛ و امّا سفر براى علم و زیارت علما و صُلَحا و به جهت تجارت و مانند آن ، در دائره منع داخل نیست ؛ و چنین است زیارت مساجد دیگر بدون سفر ؛ مانند زیارت مسجد قبا براى اهل مدینه ـ که داخل در حیطه نهى نیست ـ و خداى متعال داناتر است[۱۶] .
۴ . عینى [۱۷] مى گوید :(ذکر آنچه از حدیث استفاده مى شود) : در این حدیث فضیلت این مساجد و مزیّت آنها بر غیرشان هست ؛ زیرا آنها مساجد انبیا ـ علیهم الصلاة والسلام ـ اند …قاضى عیاض و ابو محمّد جوینى ـ از شافعیّه ـ مى گوید : شدّ رحالسوى غیر این مساجد سه گانه ، به اقتضاى نهى ، حرام است .نَووى مى گوید : این [ سخن ] غلط است ، صحیح نزد اصحاب ما ـ که امام الحرمین و محقّقان آن را اختیار کرده اند ـ این است که سفر [ سوى دیگر مساجد ] حرام نمى باشد و کراهت ندارد …و شیخ ما زین الدین مى گوید : بهترین وجهى که مى توان حدیث را برآن حمل کرد این است که مراد از آن تنها حکم مساجد است ، و اینکه شدّ رحل[ و سفر ] به سوى مسجدى به جز این سه تا نمى شود ، امّا[ سفر به ] قصد غیر مساجد ـ رحلت در طلب علم و تجارت و گردش وتفرُّج و زیارت صالحان و مشاهد و زیارت برادران [ دینى ] و مانند آن ـ در نهى داخل نیست ؛ در بعضى از طُرُق حدیث در مسند احمد ، بر این مطلب تصریح شده است …از ابو سعید خدرى روایت شده که رسول خدا ص فرمود : سزاوارنیست براى کسى که ناقه سوارى دارد سفر سوى مسجدى براى نماز درآن ، به جز مسجدالحرام و مسجد الأقصى و مسجد من[۱۸] .
۵ . محمود سعید ممدوح مى گوید :این حدیث بر منع زیارت دلالت نمى کند ؛ پوشیده نیست که ابن تیمیّه در قرن هفتم ـ به تنهایى ـ آغازیدن سفر براى زیارت پیامبر ص را منع کرد ؛ شاگردش ، ابن عبدالهادى ، نقل فراوانى از فتاوى شیخش ـ ابن تیمیّه ـ را آورده که به تحریم سفر براى مجرّد زیارت ، تصریح شده است .فتواى ابن تیمیّه مناظرات و مصنّفات و فتنه هایى را در پى آورد ، وبیشتر علما سخن او را نپذیرفتند … عمده [ دلیل ] ابن تیمیّه بر این منع ،حدیث «لا تشدّ الرحال إلاّ إلى ثلاثة مساجد … ؛ بار سفر مبندید مگرسوى سه مسجد …» است .پاسخ از این حدیث به چند وجه است :
وجه اوّل : استثناى ذکر شده در این حدیث ، استثناى مُفَرَّغ است وچاره اى جز تقدیر مستثنى منه نیست ؛ و در آن یا حمل بر عمومش مى شود ، و عام ترین [ چیز ] برایش در تقدیر گرفته مى شود ؛ زیرا استثنامعیار عموم است ، پس تقدیر این مى شود که : «سفر سوى مکانى نکنید مگر مساجد سه گانه» ؛ بدیهى است که این سخن باطل است ، زیرا لازمه آن تعطیل سفر به طور مطلق است مگر سفر سوى مساجد سه گانه .لیکن ناگزیر «مستثنى » باید از جنس «مستثنى منه» باشد ، و بر اساس آنچه تقریر آن گذشت ، بایسته است که «مستثنى منه» چیزى در تقدیرگرفته شود که با «مستثنى » ـ مساجد مذکور در حدیث ـ سازگار باشد ، ازاین رو نظم حدیث مانند این جمله است : «لا تُشَدّ الرحال إلى مسجد إلاّإلى ثلاثة مساجد ؛ سوى مسجدى سفر مکنید مگر سه مسجد» .روایت شهر ابن حوشب در تعیین «مستثنى منه» مشهور است، احمدآن را در مسند خودش آورده است[۱۹] .
وجه دوّم : تقى سُبکى در «شفاء السقام» مى گوید : بدان که این استثنامُفَرّغ است ، تقدیر آن این است که : «لا تشدّ الرحال إلى مکان إلاّ إلى المساجد الثلاثة» ؛ یکى از این دو تقدیر باید باشد تا «مستثنى » در تحت«مستثنى منه» درآید .تقدیر نخست ، أولى است ؛ زیرا آن جنس قریب است[۲۰] .و براساس اعتبار عموم حدیث ـ عمومى که ابن تیمیّه به آن گرایش یافته است ـ یعنى رهسپار سوى مکانى مشوید جز سوى مساجد سه گانه .چکیده سخن سبکى [ در این زمینه ] چنین است :در سفر دو امر هست :
۱ . فرض [ و واجبى ] که باعث آن است [ انگیزه سفر ] مانند طلب علم ، زیارت پدر و مادر و چیزهایى شبیه آن ، که به اتّفاق مشروع مى باشد .
۲ . مکانى که آن نهایت سفر است ، مانند سفر به مکّه یا مدینه یا بیت المقدس ، و حدیث آن را در بر مى گیرد .سفر براى زیارت پیامبر ص در حدیث داخل نیست ؛ زیرا شخص براى تعظیم بُقعه مسافرت نمى کند ، و سفرش تنها براى زیارت کسى است که در آن بقعه هست ؛ این سفر به طور قطع در حدیث داخل نمى باشد و در نوع اول مشروع داخل است .نهى از سفر [ در حدیث ] مشروط به دو امر است :
۱ . غایت [ و مقصود ] غیر از مساجد سه گانه باشد ؛ ۲ . علّت سفر تعظیم بُقعه باشد .در سفر براى زیارت پیامبر ص غایت یکى از مساجد سه گانه است ، وعلّت آن بزرگ داشت ساکن بقعه است نه [ خود ] بُقعه ؛ از این روچگونه مى توان به نهى از آن قائل شد[۲۱] ؟ … حاصل این است که : اگر حدیث ـ وفق مراد ابن تیمیّه ـ بر عمومش حمل شود ، درباره زیارت ـ به طور مطلق وارد نشده است ؛ زیرا سفربراى زیارت ، سفر براى ساکن بقعه مى باشد ؛ مانند سفر سوى عالم وخویشاوند ، و این به اجماع جایز است ؛ امّا حدیث فقط درباره اماکن وارد شده ، پس تدبّر کن تا دریابى .
وجه سوّم : نهى در اینجا بر وجه واحد ـ تحریم ـ نیست ، لیکن در اینکه بر کدام وجه است اختلاف کرده اند :ابن بطال مى گوید : نزد علما این حدیث درباره کسى است که نماز دریکى از مساجد ـ به جز مساجد سه گانه ـ را بر خود نذر کرده است .خطابى در نذر مى گوید : … از ما سبق دانسته شد که مدلول حدیث نهى از شدّ رحال براى زیارت قبر نبوى شریف نیست ، و خدا داناتراست[۲۲] .
۶ . نَووى مى گوید :علما در شدّ رحال و بار ناقه را بستن سوى غیر مساجد سه گانه ـ مانندرهسپار شدن سوى قبور صالحین و جاهاى بافضیلت و مانند آن ـ اختلاف کرده اند ؛ شیخ ابو محمّد جوینى از اصحاب ما مى گوید : این کار حرام است ، و به همین [ قول به حرمت ] قاضى عیاض به اختیارخودش اشاره کرده است ؛ و صحیح نزد اصحاب ما ـ که امام الحرمین و محققون آن را برگزیده اند ـ این است که حرام نمى باشد و مکروه نیست ؛ مى گویند : مقصود این است که فضیلت تام و کامل تنها در شدّرحال سوى این سه مسجد ویژه است[۲۳] .و در جاى دیگر مى گوید :در این حدیث ، فضیلت این مساجدسه گانه و فضیلت شدّ رحال سوى آنها نهفته است ؛ زیرا معناى آن نزد جمهور علما این است که ، فضیلتى براى سفر سوى مسجدى غیر آنها نیست ؛ و شیخ ابو محمّد جوینى ـ ازاصحاب ما ـ مى گوید : شدّ رحال سوى غیر این مساجد حرام مى باشد ؛ این سخن غلط است ، بیان این حدیث و شرح آن در پیش گذشت [۲۴] .و در موضع دیگرى مى نویسد : … پیامبر ص فرموده است : «بار سفر مبندید مگر سوى این مساجد سه گانه …» .امام مى گوید : شیخ من به منع سفر سوى غیر این سه مسجد فتوا مى داد ،و گاه مى گفت : حرام است ؛ [ امام ] مى گوید : ظاهر این است که در آن تحریم و کراهت نیست ، شیخ ابو على به آن [ عدم حرمت و کراهت ]قائل است ؛ و مقصود حدیث تخصیص قربت است به قصد مساجد سه گانه[۲۵] .
۷ . عبداللّه بن قُدامه مقدسى مى گوید :فصل : اگر کسى براى زیارت قبور و مشاهد سفر کند ، ابن عقیل مى گوید : ترخُّص براى او مباح نیست ؛ زیرا وى از سفر سوى آنها بازداشته شده است ، پیامبر ص مى فرماید : «بار سفر مبندید مگر سوى مساجد سه گانه» [ این حدیث ] مُتّفق علیه است ، قول صحیح اباحه آن مى باشد و جواز قصر [ شکسته خواندن نماز ] در آن ؛ زیرا پیامبر ص سواره و پیاده به «قُبا» مى رفت و قبور را زیارت مى کرد و مى فرمود :«آنها را زیارت کنید آخرت را به یادتان مى آورد» .امّا این سخن آن حضرت که : «لا تشدّ الرحال إلاّ إلى ثلاثة مساجد ؛ بارسفر مبندید مگر سوى سه مسجد» ، حمل بر نفى تفضیل مى شود نه برتحریم ، و فضیلت در اباحه قصر شرط نمى باشد ، از این رو نبود آن ضررى نمى رساند [۲۶] .و همین سخن را عبدالرحمن بن قُدامه در شرح الکبیر گفته است[۲۷] .
۸ . بهوتى مى گوید :و رُخصت دارد [ که نماز را شکسته بخواند ] اگر مشهدى را قصد کند یامسجدى را ـ هرچند جز مساجد سه گانه باشد ـ یا قبر پیامبر یا وَلى راقصد کند ، و حدیث «بار سفر مبندید مگر سوى مساجد سه گانه» ، یعنى این کار مطلوب نیست ؛ پس ـ بر خلاف بعضى ـ نهى از سفر سوى غیراین مساجد نمى باشد ؛ زیرا پیامبر ص سواره و پیاده به «قبا» مى آمد وقبرها را زیارت مى کرد و مى گفت آنها را زیارت کنید که آخرت را به یادتان مى آورد[۲۸] .ابن عابدین[۲۹] مى گوید :«لا تشدّ الرحال إلاّ لثلاثة مساجد …» معناى [ این حدیث ] ـ چنان که در«الإحیاء» آمده ـ این است که بار سفر سوى مسجدى از مساجد مبندیدمگر این سه تا ، به جهت [ فضیلت ] مضاعف و دو چندانى که درآنهاست به خلاف دیگر مساجد ، چه آنها در فضیلت برابرند .پس این اشکال وارد نمى شود که گاه سفر براى غیر این کار است ؛ مانند[ سفر ] براى صله رحم ، یادگیرى دانش ، زیارت مشاهد ، مانند قبرپیامبر ص و قبر خلیل علیه السلام و سائر ائمّه[۳۰] .
۱۰ . مُناوى [۳۱] مى گوید :«لا تُشَدُّ الرحال إ لاّ إلى ثلاثة مساجد» استثنا [ در این حدیث ] استثناى مُفَرَّغ است ، مقصود این است که سفر سوى مسجدى براى نماز در آن مکنید مگر این سه مسجد ؛ نه اینکه اصلاً [ و هرگز ] سفر نروید مگربراى آن ؛ و نهى نزد شافعیّه ـ مانند جمهور [ علما ] ـ براى تنزیه است ، وعیاض و جوینى و قاضى حسین به تحریم قائل اند ؛ [ بر اساس نظرآنها ] بار سفر بستن براى غیر این مساجد سه گانه ـ مانند قبور صالحان وجاهاى بافضیلت ـ حرام مى باشد ؛ نَووى مى گوید : این سخن اشتباه است ، معناى سخن پیامبر ص این است که رهسپار شدن [ سوى غیر این سه مسجد ] فضیلت ندارد[۳۲] .
[۱] . صحیح بخارى ۲ : ۷۶ ؛ صحیح مسلم ۴ : ۱۲۶ ؛ و نگاه کنید به ، مسند احمد ۲ : ۲۷۸ ، و جلد ۳ : ۳۴و ۴۵ و ۷۱ و ۷۸ ، و جلد ۶ : ۷ ؛ سنن دارمى ۱ : ۲۳۶ ، رقم ۱۴۲۳ ، سنن ابى داود ۲ : ۲۱۶ ، رقم ۲۰۲۳ ، سنن ابن ماجه ۱ : ۴۵۲ ، رقم ۱۴۰۹ (و رقم ۱۴۱۰ ، به نقل ازعبداللّه بن عمرو بن عاص) ؛ سنن نسائى ۲ : ۳۷ ؛ مجمع الزوائد ۴ : ۳ ـ ۴ ؛ الجامع الصغیر ۲ : ۵۸۰ ، رقم ۹۸۰۲ ، کنز العمّال ۱۲ : ۱۹۷ ، رقم ۳۴۶۴۸ (وص۲۷۱ ، رقم ۳۵۰۰۲ به نقل از ابن عمر و ابى سعید ؛ و ص۲۷۳ ، رقم ۳۵۰۱۱ ، به نقل از ابن عمر) ، و جلد ۱۴ : ۱۷۲ ، رقم ۳۸۲۷۴ ، از ابوهُریره از جمیل غفارى ؛ و در روایت مسلم ۴ : ۱۲۶ ، آمده است : سوى سه مسجد مى توان بار سفر بست ؛ و در روایت دیگر آمده است : همانا تنها سوى سه مسجد مسافرت مى شود . [۲] . مسند احمد ۳ : ۶۴ ؛ مجمع الزوائد ۴ : ۳ . [۳] . مسند احمد ۲ : ۳۶۷ ؛ و بنگیرد به ، سنن ابى داود ۲ : ۲۱۸ ، رقم ۲۰۴۲ ، و مجمع الزوائد ۴ : ۳ . [۴] . صحیح بخارى ۲ : ۱۱۱ ، مسند احمد ۶ : ۸۰ و۱۲۱ و۲۵۵ . [۵] . [۶] . کشف الارتیاب : ۴۷۵ . [۷] . در بعض روایات آمده است : «لا تُعْمَلُ المَطیّ إلاّ إلى ثلاثة مساجد : إلى المسجد الحرام ، وإلى مسجدی هذا و .. ؛ ناقه سوارى به کار گرفته نمى شود مگر سوى سه مسجد : به مسجد الحرام ، و به این مسجد من و …نگاه کنید به ، المُوَطَّأ ۱ : ۱۰۹ ، رقم ۱۶ ؛ سنن نسائى ۳ : ۱۱۴ ؛ مسند احمد ۶ : ۷ .ابن بطّال ـ بر اساس آنچه عینى در «عمدة القارى شرح صحیح البخارى » نقل کرده است ـ مى گوید : هرکه نماز در مساجد صالحان را اراده کند و تطوّعى به آن تبرّک جوید ، این کار مباح است اگر با سوار بر ناقه شدن و غیر آن ، آن را قصد کند ؛ و آنچه در این حدیث است ، متوجّه او نمى شود . [۸] . نیل الأوطار ۵ : ۹۶ ـ ۹۷ . [۹] . احمد بن على بن محمّد کنانى عَسقلانى ، ابوالفضل ، شهاب الدین ابن حجر ۷۷۳ ـ ۸۵۲ ه ازائمّه علم و تاریخ است ، اصل وى از عسقلان (به فلسطین) مى باشد و زادگاه و وفاتش در قاهره رخ داد ؛ شیفته ادب و شعر بود سپس به حدیث روى آورد و براى سماع از شیوخ رهسپار یمن و حجاز و دیگر سرزمینها شد ؛ شهرتش اوج گرفت ، از این رو مردم براى اَخذ [ حدیث و معارف ] نزدش مى رفتند ، و در عصر خود حافظ الإسلام شد … تصانیف زیاد و بزرگى دارد ، از آنهاست : «الدرر الکامنه» … «لسان المیزان» ، و … الأعلام ۱ : ۱۷۸ [۱۰] . سُبکى مى گوید : بعض از مردم براى صورت فتواهایى را آوردند که به بعضى از علماى بغداد ـ در این زمان ـ منسوب است ؛ نمى دانم آیا برساخته بعضى از شیاطین است که کار نیک نمى کنند یا از کسانى صادر شده که به نشان علم شناخته شده اند و از اهل آن نیستند ؛ نخستین آنها فتواى [ فقیه ] مالکى است که در آن گفته است : شیخ ابو محمّد جوینى در کتابهایش بر تحریم سفر براى زیارت قبور ، نصّ دارد ، و همین [ فتوا به تحریم ] مختار قاضى امام عیاض ـ در إکمالش ـ مى باشد .وى در این نقل از شیخ ابو محمّد و قاضى عیاض ، هر دو ، دروغگو است شفاء السقام : ۱۲۶ . [۱۱] . مسند احمد ۳ : ۴۶ . [۱۲] . در مسند احمد به جاى «للمُصَلّى » ، «للمطى ّ» ثبت شده است . [۱۳] . مسند احمد ۳ : ۶۴ . [۱۴] . فتح البارى ۳ : ۳۸۵ ـ ۳۸۷ . [۱۵] . شیخ ابوالحسن نورالدین بن عبدالهادى سندى حنفى ، ساکن مدینه منوره ، در سند زاده شد و درمدینه سال ۱۱۳۶ درگذشت و در بقیع دفن شد ؛ از تصانیف اوست : «شرح سند الإمام احمد بن حنبل» معجم المؤلّفین ۳ : ۲۴۳ . [۱۶] . حاشیة السندى على سنن النسائى ۲ : ۳۷ ـ ۳۸ . [۱۷] . ابو الثناء ، بدر الدین محمود بن احمد بن موسى حلبى قاهرى حنفى ، معروف به عینى ۷۶۲ ـ۸۵۵ ، در قاهره وفات کرد ؛ از تألیفهاى اوست : «عمدة القارى » ، «عقد الجمان» ، و … (معجم المؤلّفین ۱۲ : ۱۵۰) [۱۸] . عمدة القارى ۷ : ۲۵۳ ـ ۲۵۴ . [۱۹] . مسند احمد ۳ : ۶۴ و۹۳ . [۲۰] . شفاء السقام : ۱۱۸ . [۲۱] . شفاء السقام : ۱۱۹ ـ ۱۲۰ . [۲۲] . رفع المنارة لتخریج أحادیث التوسُّل والزیارة : ۷۱ ـ ۸۶ . [۲۳] . المنهاج بشرح صحیح مسلم : ۱۰۱۶ ، باب ۷۴ ، سفر المرأه مع مَحْرم إلى حج وغیره . [۲۴] . المنهاج بشرح صحیح مسلم : ۱۰۴۷ . [۲۵] . روضة الطالبین : ۴۹۴ . [۲۶] . المغنى ۲ : ۱۰۳ ـ ۱۰۴ . [۲۷] . الشرح الکبیر ۲ : ۹۳ . [۲۸] . کشّاف القناع ۲ : ۲۷ . [۲۹] .احمد بن عبدالغنى بن عمر ، مشهور به عابدین دمشقى حنفى ۱۲۳۹ ـ ۱۳۰۷ ه داراى تألیفاتى مى باشد ، از آنهاست : کتاب فی الطهارة والأنجاس ، شرح قصّه مولد ابن حجر الهیتمى ، کتاب فى الفقه (معجم المؤلّفین ۱ : ۲۷۷) . [۳۰] . حاشیة ردّ المحتار ۲ : ۶۸۹ . [۳۱] . محمّد عبدالرئوف بن تاج العارفین بن على بن زین العابدین حدادى ، سپس مُناوى قاهرى ،زین الدین ۹۵۲ ـ ۱۰۳۱ ه از بزرگان علماى دینى و فنون [ علمى ] است ، وى عُمر خود را [ تنها ] به بحث و تصنیف اختصاص داد و از دیگر امور کناره گرفت ؛ خوراکش اندک بود و بسیار شب زنده دار … حدود هشتاد تصنیف [ و اثر نگارش یافته ] دارد ، از کتابهاى اوست : «کنوز الحقائق» در حدیث ، «التیسیر» در شرح «الجامع الصغیر» که ۲ جلد است و آن را از شرح بزرگ خود «فیض القدیر» خلاصه کرده است ، «شرح الشمائل ـ اثر ترمذى » الأعلام ۶ : ۲۰۴ ، و بنگرید به (معجم المؤلّفین ۵ : ۲۲۰) . [۳۲] . فیض القدیر ۶ : ۴۰۳ ، رقم ۹۸۰۲ .