نامه پنجم-آیین حق

نامه پنجم-آیین حق

 سپاس خداى را که پروردگار جهانیان است و صلوات و سلام بر کسى که او را به
عنوان رحمت بر عالمیان برانگیخت و بر خاندان برگزیده‏ اش ، و لَعن و نفرین خدا بر
کسانى که با آنان دشمنى ورزند ، از خلقتِ بَشر تا قیام روز قیامت .امّا بعد ، برادر فاضل ، سیّد جعفر مرتضى عاملى …طول عمر و برآورده شدن حاجات شما را از خدا خواستارم و دعا مى ‏کنم که همواره در صراطِ مَرضاتِ الهى و دفاع از دین ، ثابت قدم باشید ؛ به راستى که خدااجابتگرِ دعاهاست …دلیلِ شما را پذیرفتم ، خدا پاداش نیکویتان دهد و هر خیرى را نصیبتان سازد .قصدم از یادآورى خطاى چاپى ، این نبود که لغزش شما را به رختان آورم و از شأن ومنزلت شما بکاهم ، بلکه تنها براى جلب توجّه کسانى بود که به چاپ این نامه دست مى‏ یازند و هیچ قصد دیگرى را مدّ نظر نداشتم .به ادامه سؤالاتى که مى ‏خواستم بپرسم باز مى ‏گردم

و مى ‏گویم :اوّلاً : مى‏ دانید که پیروان مذهب دوازده امامى ، بعد از ذکر نام پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله در اذان ،اسمِ على  علیه‏ السلام را مى ‏آورند . چرا تنها نام على  علیه‏ السلام (و نه دیگر ائمّه) در اَذان مى ‏آید ؟!البته من معتقدم که «حَىّ على خیر العمل» جزوِ اصل اَذان است و با کسانى همنوایم که با افزودنِ آن به اَذان موافق ‏اند ؛ چراکه این جمله از اَذان حذف شده است .نیز بر این باورم که اذان به وسیله پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله تشریع شد (نه صحابه) زیرا تشریع باید از سوى صاحب شریعت صورت گیرد ، نه اینکه وحى بر زبانِ شخصِ دیگرجارى شود وگرنه همان شخص ، پیامبر است نه غیر او .ثانیاً : اگر نزد پیامبر  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله علم گذشته و آینده هست (آن گونه که شیعه دوازده امامى معتقدند) تأویل این آیه چیست که مى فرماید :« قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُوالِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً » ؛(۱)بگو اى پیامبر ، من بشرى مثل شمایم ، به من وحى مى ‏شود که خدایتان یگانه است ؛ پس هرکه به دیدارِ پروردگارش امید دارد ، عمل صالح انجام دهد و درعبادت پروردگارش ، هیچ کس را شریک نسازد . و این سخن که مى ‏فرماید :« قُل لاَ أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَلاَ ضَرّاً إِلاَّ مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاَّ نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ » (۲)بگو اى پیامبر ، من مالک نفع و ضرر خویشتن نیستم [ و نمى‏ توانم نفعى راسوى خود جلب کنم یا ضررى را از خود دفع نمایم ] مگر آنچه را خدا خواهد ؛اگر علم غیب داشتم ، خیر فراوانى عایدم مى ‏شد و [ هیچ چیز ناخوشایند و ]بدى به من نمى ‏رسید ؛ من تنها بیم دهنده و بشارت دهنده براى گروهى ‏ام که ایمان مى ‏آورند .از این رو [ مى‏ توان بیان داشت که ] علم پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله محدود مى ‏باشد ، هرچند او به لوح محو و اثبات نظر مى‏ انداخت ، و از غیب باخبر مى‏ شد [ لیکن ] از این دو آیه به دست مى ‏آید که آن حضرت بر لوح محفوظ آگاهى نداشت .همواره موفّق باشید ، برادرتان شیخ «ص» . ۳  .صفر ۱۴۳۱ هجرى ، مطابق با ۱۹/۱/۲۰۱۰ میلادى.  

 [۱] .  سوره کهف ۱۸ آیه ۱۱۰ .

 [۲] .  سوره اعراف ۷ آیه ۱۸۸ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


3 + شش =

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>