نامه دهم ویازدهم-آیین حق

نامه دهم ویازدهم-آیین حق

نامه دهم  [ ندامت ... و تأسّف ]

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم
ستایش خداى را که پروردگار جهانیان است و صلوات و سلام بر سیّد انبیا و برعلى ـ وصىّ آن حضرت ـ سیّد اوصیا ، و بر خاندانِ پاکش ، رهبران برگزیده [ الهى ] … . سرورِ دانشمندم ، علاّمه راستین ، سیّد جعفر مرتضى (خداى حفظت کناد) …
سلام و رحمت و برکاتِ خدا بر شما باد …براى همه کارهایى که برایم انجام مى‏ دهید و وقتتان را هزینه مى‏ کنید ، بسیارسپاس‏گزارم ؛ به ویژه بدان خاطر که از هر کوششى براى یارى‏ ام دریغ نورزید تا من به شجره ولایت دست یابم و در کشتى نجات درآیم و در باب حطه ‏اى قدم گذارم که خداگناهان بزرگ (و بهتان‏ هاى سنگینى را که در سالیان پیشینِ عمرم بر ضدّ مذهب حق به کار گرفتم) بیامرزد .

این کژروى ، از جهلى برمى‏ خاست که در آن افتاده بودم .جاى بسى تأسّف دارد اینکه مردم و خودم ، مى‏ پنداشتم که من عالم هستم ، لیکن[ اکنون دریافتم که ] دانش‏ آموزى در راه نجاتم .. .سپاس و ثناى فراوان من بر شما باد .. .
برادرتان شیخ «ص»۱۸ صفر ۱۴۳۱ هجرى ، مطابق با ۳/۲/۲۰۱۰ میلادى

نامه یازدهم   [ داستان معراج و مسجد الأقصى ]

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم
حمد و سپاس خداى را که پروردگار جهانیان است و درود و سلام بر سرورِ ما و
شفیعِ گناهان‏ مان ، محمّد بن عبداللّه‏ ، کسى که خدا او را رحمت براى جهانیان فرستاد ،و بر خاندانِ برگزیده‏ اش ، و لعن و نفرین بر کسانى که با آنان دشمنى ورزند ، از آدم تاقیامِ روز جزا …حضرتِ برادر فاضل ، علاّمه فهیم ، سیّد جعفر مرتضى عاملى (همواره در پناه خدا باشید) سلامت و رحمت و برکاتِ خدا بر شما باد …در آغاز ، خداى متعال را شاکرم از اینکه (به خواست خدا ، سلامت و دست پُر) به وطنِ خودتان رسیدید . خداى شما را در پناه خود نگه دارد و در راستاى آنچه دوست مى‏ دارد و مى‏ پسندد ، ثابت قدم بدارد ، که او شنوا و اجابتگرِ دعاست .بر خود لازم مى‏ دانم که از شما بسیار تشکّر کنم ، بسى بر من منّت نهادید از این نظرکه رهنمودهاى راست و درستتان به من مى‏ رسد و آراى شما بر من وارد مى‏ شود و هراندازه آنها را مى‏ کاوم بیشتر خود را نیازمند زُلالِ علم و دانش شما مى‏ یابم و قطع دارم که آنچه دریافته‏ ام قطره‏اى از دریاست .سرورِ دانشمندم ، سیّد جعفر مرتضى عاملى …تاکنون ، دو نامه به دستم رسید ؛ یکى از مرکز پژوهش‏ هاى اسلامى ، و دیگرى ازسیّد مستبصر …نسبت به نامه اوّل ، من شایستگى آن را ندارم که بر آنچه نوشته‏ اى تعلیق زنم ؛چراکه اگر مرا بپذیرید ، خود را شاگرد شما مى‏ شمارم ، و اگر پذیرا نباشید ، جز یکى ده‏ها هزار نفر خوانندگانى نیستم که بر رأى خودشان تکیه نمى‏ کنند و به نظرشان نمى‏ چسبند ؛ زیرا من خودم را طالب علمِ حقیقى مى‏ دانم …از دیگر سو ، من دانشجوى علوم دینى و شرعى‏ ام و شاگرد را نشاید که بر استادش جسارت ورزد … و این ، فرو کاستن از مقامِ من نیست ، بلکه بسى شرف و ارجمندى است که شاگرد شما باشم ، هرچند سنّ شما از من کمتر است ، من مانند دیگرانى نیستم که بر ولایت على  علیه‏السلام به جهتِ سنّ کمترش برآشفتند ، من از شما حرف شنوى دارم [ امّا ] نه از باب تسلیم و پیروى کورکورانه ـ که تنها بر احساسات برادرانه مبتنى باشد ـ بلکه پیروى کسى که مى‏ خواهد بخواند و آنچه را از او پوشیده مانده ، بیاموزد ودر امور دین ودنیایش   تفقّه کند …نسبت به نامه دوّم ، کتابى درباره عقاید به دستم رسید که سیّد مستبصر برایم فرستاد (پس از آنکه کتاب‏هاى دیگرى برایم فرستاد) این کتاب دو جلدى است که اگر خدا بخواهد از فردا به مطالعه آن خواهم پرداخت …از همان سیّد دریافتم که شما درصدد هستید نامه‏ هایى را که برایتان فرستاده‏ ام ، و پرسش‏ هایى را که طرح کردم ، برایم بفرستید … سیّد بزرگوار ، از شما تقاضا دارم آنچه از آنها را که مى‏ خواهید نشر دهید … مى‏ خواهم آنها همان گونه باشند که بر زبان آورده ‏ام و آن پرسش‏ ها از سینه‏ ام برون آمده است ؛ زیرا هر نوع اصلاحى از سوى من آنها را از احساسى که در آن زمان داشتم خارج مى‏ کند .نزد من دو استفسار هست :

[ مسجد الأقصى و داستان معراج ]

اوّل ، درباره کتاب شما با عنوانِ «المسجد الأقصى أین» (مسجد الأقصى کجاست)
آن گونه که از سیّد مستبصر دریافتم ، شما وجود مسجد الأقصى را نفى نمى‏ کنید ، بلکه مى‏ گویید آیه‏اى که درباره اسراء پیامبر  صلى‏  الله‏ علیه ‏و‏آله‏  سخن به میان مى‏ آورد ، بسا درباره معراج[ معروف پیامبر ] نباشد . احادیثِ سنّت ـ در سطح آگاهى‏  اى که من دارم ـ گویاست به اینکه پیامبر  صلى‏  الله‏ علیه ‏و‏آله‏  بارها به معراج رفت . شاید مقصودتان این است که آیه اسراء ، از زمانِ آن حرف نمى‏ زند ، امّا مکان ـ نزد شما ـ خصوصیّت دارد ، لیکن بسا معراج در وقت دیگرى ـ غیر زمانى که آیه از آن تعبیر مى‏ آورد ـ روى داده باشد ! آیا آنچه را من فهمیده‏ ام صحیح است ؟

[ عبارت : بر امام واجب است !! ]

دوّم ، از این عبارت که فقیه مى‏ گوید : «بر امام ، چنین و چنان واجب است» تعجّب
کردم ، چنین تعبیرى را در کتاب‏هاى فقهى اهل سنّت به یاد ندارم . مبناى این وجوب
چیست ؟ آیا از چیزهایى است که امام آن را بر خود واجب ساخت (بر اساسِ روایاتى که از آنها حکم به وجوب را بر امام معصوم استنباط کردم) ؟! آیا با اینکه رعایت اَدب واحترامِ امامِ معصوم واجب است ، فقیه مى‏ تواند چنین سخنى را بر زبان آورد ؟ از شمامى‏ خواهم که در این زمینه توضیح دهید …شمارى از ملاحظات ـ در اینجا ـ هست که با سیّد مستبصر در میان نهادم ، درباره آنچه خُطباى منبر حسینى مى‏ پراکنند و به شکل خاص به مصالح مستبصران ، لطمه مى‏ زند و به طور کلّى براى شیعه آسیب‏ زاست … سخنانى که اهل تکفیر و دون مایگان را ـ بر ضدّ شیعه ـ برمى‏ آشوباند ؛ و استخباراتى که به بسیارى از تجاوزها ـ به ویژه درسرزمین ما ـ دامن مى‏ زند …نیز مسئله ‏ا ى هست که از آن مى‏ گذرم و آن احساسى  است که در سینه‏ ام در پى مطالعه کتاب «مأساة الزهراء علیهاالسلام» خلجان دارد ، ماتمى که اشکم را درآورد و مرادرمانده ساخت تا آنجا که به جهتِ ندامت از آنچه درباره سرورِ زنان جهانیان نوشتم ، چند روز در بستر افتادم ، اى کاش دستانم قطع مى‏ شد و آن کار را نمى‏ کردم و درباره آن بانو ، پرت و پلا نمى‏ گفتم .اى سیّد فاضل ، برایم دعا کن عاقبت به خیر شوم تا خدا توبه‏ام را بپذیرد و چونان کسى نباشم که براى خشنود سازى باطل ، علیه حق (و کور ساختن چشمه حق) ازپوستِ خود بیرون آمد و فتوایى را پیروید که مى‏ دانم آن فتوا از فعلِ قیاسِ شیطان است ؛ چراکه اوّلین کسى که به قیاس دست یازید ، ابلیس لعین بود .اگر شما با سیّدى که «محمّد حسین فضل اللّه‏» نامیده مى‏ شود ، ارتباط دارید ، از اوبخواهید که غیرت بورزد [ و از این رویه دست بکشد ] چراکه اهل سنّت بر این باورندکه وى از آنهاست . این کار از سرِ احترام نیست ، بلکه مى‏ خواهند عطشِ درونى‏ شان رافرو نشان ند با این جمله که : کسانى از شیعه ، به آنچه شیعه معتقدند ، اعتقاد ندارند …نمى‏ خواهم درازگویى کنم ، لیکن در پى مطالعه بسیارى از نظراتِ سیّد محمّدحسین فضل اللّه‏ ، دریافتم که وى به نصیحت و راهنمایى به راه صواب ، نیاز دارد . اگرشما ـ به دلایلى که من از آنها بى‏ خبرم ـ براى حفظ وحدت شیعه ، نمى‏ خواهید در این مسئله دخالت کنید ، تنها آدرس پستى‏ اش را به من بدهید ؛ چراکه بارها من بر آدرس دفتر شرعى وى در اینترنت ، سؤال‏ها و انتقادهایى را فرستادم و خود را به عنوان شیخ اَزهرى معرّفى کردم و تنها این جواب برایم آمد که «از اهتمامِ شما سپاس‏گزاریم» وجز این پیام ، چیزى به دستم نرسید .در پایان ، دعاى ما این ذکر است : ستایش خداى را که پروردگار جهانیان است .
برادرتان شیخ «ص»۲۷ صفر ۱۴۳۱ هجرى ، مطابق با ۱۲/۲/۲۰۱۰ میلادى

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ 9 = شانزده

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>