تألیف استاد سیّد على شهرستانى ترجمه سیّد هادى حسینى بخش فرهنگى مؤسسه حضرت امام هادى علیه الصلوة والسلام این اثر را تقدیم مى کنم : به آن که در فراخناى شرک ایمان آوَرْد ؛ به آن که براى پیامبر و رسالتش هر مشکلى را به جان پذیرفت ؛ به آن که بر آزار قریش شکیب مى ورزید و «اَحَد» ، «اَحَد» مى گفت ؛ به آن که نداى توحید را برافراشت و شوکت قریش را فرو پاشید ؛ به آن که پس از پیامبر (ص) ، براى کسى جز فاطمه علیه االسلام و حسن و حسین علیهم االسلام اذان نگفت ؛ به آن که در گرداب جریانهاى بدعتآمیز پس از پیامبر نیفتاد ؛ به آن که در برابر تحریفها ایستاد و به اصالتها فراخواند ؛ به مؤذن رسول خدا و دوستدار آل و عترت پیامبر ؛ به صحابى بزرگوار ، بلال حبشى ، که خداى از او خشنود باد .مؤلف
پیشگفتار مترجم
پیام «حَیَّ على خیر العمل» ، آنگونه که بایسته است ، نزد همه مردم شناخته شده نیست ؛ بعضى آن را عمل استحبابى مى دانند که باید پیش از اذان بر زبان آورد ، و نیزاینکه مستحب است انسان پس از مؤذن فصلهاى اذان را زمزمه کند ؛ و در گوش راست نوزاد ، اذان و در گوش چپش اقامه بگوید[۱] .از فلسفه اذان همین مقدار مى دانند که فراخوان به سوى نماز است ، و به غافلان ونا آگاهان ـ و آنان که سرگرم زندگى و کسب و کارند ـ وقت نماز را به یاد مى آورد[۲] .از چگونگى تشریع اذان و ربط معنادار جمله هاى آن با هم در بحثهاى فقهى ـ که در حوزه ها جریان دارد ـ کمتر سخن به میان آید ، و معناهاى عمیق ، و افتخارآمیز وشورانگیز و سازنده و حیاتى آن براى بسیارى از مردم روشن نیست .و چه بسا کسانى ندانند که که جوهره مکتب تشیُّع و نماد برونى آن بر «حَیَّ عَلَى خیر العمل» استوار است ، و رمز و رازهاى فراوانى در آن نهفته است .دانشمند گرامى ، نویسنده توانا و سختکوش ، حجة الاسلام والمسلمین ، استادسیّد على شهرستانى ـ که تاکنون با طرحى نو و ابتکارى در مباحث فقهى آثار زیادى رابر دانش پژوهان و حقیقت جویان عرضه داشته است ـ با کتاب ارزشمند و ماندگار«الأذان بین الاصالة والتحریف» که جلد اول آن با عنوان : «شرعیّت و شعاریّتِ حَیَّ على خیر العمل» انتشار یافت ، حقایق بسیارى را درباره اذان بازمى گوید .این کتاب با بحث هاى به هم پیوسته ، داراى نگارشى شیوا و ستودنى است ،شیرینى بحثها چنان است که «حُبّ» و «بُغض» را با هم برمى انگیزاند ، و «تولّى » و«تبرّى » را ـ که از فروع آئین تشیّع و براساس احادیث ، حقیقت دین و ایمان است[۳] ـتجسُّم عینى مى بخشد .بارى ، این کتاب به روشنى بیان مى دارد که تشریع اذان آسمانى و وحیانى است وواژه هاى آن مقدّس و معنا دار و حیات بخشاند ، و اذان شعارى است برخاسته ازشعو و عقیده ، که روح اسلام و ایمان و رمز جاودانگى آئین محمّد (ص) را در خودنهفته دارد .بحث هاى آغازین کتاب ، ساحت اذان را از یاوه گوئى ها مى پیراید ، و بربَرْساخته هاى بشرى مُهر بطلان مى زند ؛ و با ریشه یابى و واکاوى سخنان برخى ازصحابه ، ماهیّت واقعى و نیّتهاى درونى آنها را آشکار مى سازد .آنجا که بحث اذان بلال پس از پیامبر مطرح مى شود ، ناخودآگاه این احساس به انسان دست مى دهد که با دُخت گرامى پیامبر اسلام ، حضرت فاطمه علیه االسلام ، همنواشود ، و بر این همه غربت و مظلومیّت از بى کرانه دل ، با صداى بلند ، فریاد برآورد وسوز و زار بگرید .به بحث رابطه اذان با ولایت که مى رسد ، ساحه قدسى دریاى ولایت و علم برین امامت شور و تپش مى آفریند ؛ سخنان ، دلانگیز و غرور آفرین اند ؛ مُهر قبول رخ مى نماید ، بینایى و بصیرت مى طلبد ! در این فضا شیعه به اوج مى رسد بر ستیغها گام مى نهد و به حس برتر مى رسد ، و جان را به ایمانِ برآمده از «حَیَّ عَلَى خیر العمل»زنده مى یابد ؛ و با قلبى آکنده از شور و شعور ، به این نعمت سترگ به خود مى بالد وخدا را سپاس مى گوید .در میان این بحثها ، نکات ارزنده و مفید بسیارى مطرح شده است و حقایق فراوانى را مى توان دریافت ، تا اینکه فصل پایانى کتاب فرامى رسد و به تاریخ سیاسى ـ عقایدى «حَیَّ على خیر العمل» مى پردازد .جریانات تاریخى و سیر تاریخى این شعار محورى در اذان ، در این فصل بازگومى شود و حوادث تلخ و شیرین زیادى در آن آمده است ؛ و حکایت هایى است ازبازى گرى هاى روزگار و گردبادهاى توفانخیز بر سر حَیْعَلَه سوم ؛ در این رهگذرتاریخى ، اُفت وخیزها براى خواننده ، خاطرهانگیز و درس آموزند ؛ و اینجاست که خواننده درمى یابد شیعه براى حفظ «حَیَّ على خیر العمل» در اذان و دفاع از مبانى استوار شرعیّت آن ، چه روزگار دشوارى را پشتسر نهاد و چسان سختى هاى جان فرسائى را پذیرا شد ؛ و چگونه در میدان تیغ بازى ، با جان و خون خود از این شعار عقیدتى پاسدارى کرد ؛ و آنجا که لازم بود شکیب ورزید و به چاره اندیشى وبسترسازى پرداخت و این میراث بس گرانبها و نفیس مى باشد .آرى ، چنان که نویسنده محترم بارها یادآور شده است ، «حَیَّ عَلَى خیرِ العمل» پیوندى استوار با ولایت اهل بیت دارد ، این دو به هم تنیده و از یکدیگرجدا ناپذیرند ؛ و به ویژه این فصل از اذان ، ملازم است با ولایت المؤمنین ، و حَیْعَلَه سوم نبض عقیده و آرمان شیعه است ، و به ولایت ـ که بهترین عمل است ـفرا مى خواند ؛ و «الصلاةُ خیرٌ مِنَ النَوم» ملازم است با برنتافتن ولایت آن حضرت وپیروى از مکتب اجتهاد و رأى و تابعیّت از بدعتگذارى خلفا در اصول شریعت .این سیر تاریخى پس از تشکیل حکومتهاى مستقل و مرزبندى هاى جدید وسیطره کیشِ قدرت طلبان مدتى در برزخ سکوت ماند تا اینکه در دهه هاى اخیر ، باردیگر از نهادِ وهابیّون عربستان سربرافراشت و یکى از عالمان به آن پاسخى شایسته داد و مُفتى سعودى را واداشت که در فتواى خود تجدید نظر کند ؛ در تاریخ۳/۹/۱۳۹۵ هجرى ، عبداللّه بن باز ـ رئیس هیئت عالمان بزرگ سعودى ـ در پاسخ چندتن از مبلّغان سعودى در یمن ، که از او درباره اذانِ «زَیْدیّه» و نماز با آنها پرسیده بودند ، فتواى زیر را صادر کرد :«زیادتى «حَیَّ على خیر العمل» در اذان بدعت است ، اما اذان را باطل نمى کند ؛ آنچه بر اهل سنّت واجب است این است که اگر بتوانند در هروقتِ نماز اذان شرعى بگویند تا سنّت را اظهار و بدعت را انکار کردهباشند . امّا نماز در پشت سر زیدیّه را صحیح نمى دانم ؛ زیرا آنچه برایشان غالب است غُلُوّ درحق اهل بیت با انواع شرک است … وهمین گونه اند بقیه اصناف شیعه … همچون امامیّه و غیر آنان …»[۴] .پس از این فتوا ـ که ناشى از مطلق انگارى و خودپسندى وهابیّت است ـ رئیس جمهور یمن ، که در آن زمان «قاضى عبدالرَّحمان اریانى » بود ، در نامه اى به «شیخ عبدالرحمن خَیِّر» ـ از عالمان علوى سوریه ـ از وى خواست رَدّیّهاى بر این فتوابنویسد . خَیِّر این درخواست را پذیرفت و با استناد به منابع اهل سنّت ، به اثبات رساند که «حَیَّ على خیر العمل» در اصل اذان بوده و بدعت نمى باشد ؛ و حتّى در زمان ابوبکر و دوران نخست حکومت عمر به آن اذان داده مى شد تا زمانى که عمر آن را ازاذان انداخت به این دلیل [ و بهانه ] که این فصل از اذان مردم را از جهاد بازمى دارد .بارى ، پاسخ خَیِّر و دیگر اعتراضها باعث شد که بن باز از فتواى پیشین خودبازگردد و فتواى زیر را صادر کند :« … شنیدم که بسیارى از اهل علم در یمن این فتوا را غریب شمرده اند ،و گروهى از آنان که فارغ التحصیلان دانشگاه اسلامى مدینه [ اند ] …گفتند که آنچه بر علماى زیدیه غالب است عدم غُلُوّ در حق اهل بیت است … و شرک را انکار مى کنند …در نتیجه بر من واجب است که در این فتوا تجدید نظر کنم … بنابراین هر امام جماعتى که معلوم باشد که در مورد اهل بیت یا دیگران غُلُوّمى کند ، خواه از زَیدیّه باشد یا دیگران … نباید پشتسر او نماز خواند ؛و هرکس به چنین چیزى معروف نیست … مى توان پشتسر او نمازخواند … هر مُفتى ، عالم و طالب علمى گاهى دچار خطا یا ا جمال مى شود و پس از روشن شدن حق ، به حق رجوع مى کند …»[۵] .
ترجمه «الأذان»
درباره ترجمه کتاب «الأذان» چند نکته شایان توجه است :۱ . این ترجمه با پیشْنهاد فاضل ارجمند و سرور گرامى ام آقاى سیّد احمدرضامُعین شهیدى صورت گرفت ، از لُطف ایشان و نیز از تذکراتى که در بعضى مواردمرقوم فرمودند ، سپاسگزارم . ۲ . کتاب «الأذان» بارها در ایران و بیروت به چاپ رسیده است ، و اخیراً مؤلف محترم تغییراتى در آن انجام دادند و برخى از اشتباهات چاپى آن اصلاح گردید ؛ در موارد متعدد مطالبى بر چاپ اول افزوده شده ، و گاه مطلبى از آن حذف گردیده است ؛و نیز به ندرت عنوان یا مطلبى مُقَدَّم و مُؤَخَّر شده است ؛ این ترجمه با آخرین تغییرات از سوى مؤلف هماهنگ شد ، از اینرو مى توان آن را ترجمه چاپ جدید کتاب «الأذان» دانست .۳ . سعى شده است مواردى که در کتاب مؤلف داخل کروشه [ ] آورده به صورت پرانتز ( ) آورده شود ، و مواردى را که مترجم بر متن افزوده داخل کروشه [ ] بیاید ؛ وبا این شیوه متن کتاب متمایز باشد ، و از برخى اشتباهات جلوگیرى شود .۴ . واژه «مُلابسات» که از واژه هاى کلیدى در سلسله بحثهاى مؤلف گرانقدراست ، به «بستر تشریع» ، «ظرف زمانى » ، «اوضاع و احوال» و … ترجمه شده است ، وهمه معناى آن را دربر ندارد ؛ مقصود نویسنده از کاربرد این واژه ، مجموعه اى ازاقدامات آشکار و پنهانى مى باشد که حاکمان و سارقان شریعت با معارف و مبانى دین ـ که یکى از آنها حذف «حَیَّ عَلَى خیر العمل» از اذان است ـ و نیز مجموعه فرهنگ اسلامى و کتابهاى تاریخ و لغت و … انجام دادند ؛ بنابراین هر نوع تغییر و تحریف در شریعت ، بدل سازى ، اشتباه برانگیزى ، تاریک ساختن فضاى فرهنگ دینى ،فریبکارى و انواع ترفندها و … در این واژه مى گنجد .اگر زمان و فرصت اجازه مى داد ، مترجم در همه موارد به کار رفته ، خود واژه «مُلابسات» را مى گذاشت ، زیرا این واژه ، در حوزه معنایى مذکور ، عَلَم است ومرادف فارسى مناسب براى آن نمى توان جاى ْگزین ساخت . ۵ . مترجم اذعان مى دارد که بضاعت علمى او اندک و ناچیز است ، و این ترجمههرگز برگرداننده فارسى کامل و مناسب با شأن کتاب گرانسنگ و نفیسِ «الأذان» نبوده و نیست ؛ و اگر دانشور گرانمایه آقاى شهیدى ، این خدمت را نمى خواست ، حقیر به خود اجازه نمى داد که به چنین کارى دست یازداز اینرو مترجم آرزومند است که محقّقان و خوانندگان بر وى منّت گذارند ، و اشتباهات مترجم یا نکته ها و تذکرات خود را به عنوان هدیه اى ارزشمند ـ به آدرس مشهد ، خیابان امام خمینى ، کوچه سجّادى ، پلاک ۱۵ ـ ارسال دارند و مترجم را مرهون مهر و محبت خود سازند ؛پیشاپیش از این لُطف و عنایت آنان بى نهایت سپاسگزارم .در پایان امیدوارم که خداوند به استاد سیّد على شهرستانى عمر طولانى و با برکت عنایت فرماید ، و جامعه اسلامى را از خدمات دینى و علمى و فرهنگى ایشان ، بیش ازگذشته ، بهرهمند سازد ، و توفیقات وى روزافزون گردد و در دنیا و آخرت ،سعادتمند و کامیاب باشد .
مشهد مقدس ، ۲۷ شوال ۱۴۲۷ سیّد هادى حسینى بخش فرهنگى مؤسسه حضرت امام هادى علیه الصلوة والسلام [۱] . هرچند به نظر مى رسد این دستور حکمتى دارد و رمز و رازى ، که چکیده آن یادآورى و زمزمه عهد«اَلَسْت» است ـ در تولُّد این جهانى انسان ـ به توحید و نبوّت و ولایت ؛ و نکتههاى فراوانى از این سنّت نیک مى توان دریافت .
[۲] . در بعضى از حکایتها آمده است که روزى مردى زیرک و نکته دان براى آنکه داد خویش بستاند وصداى بى عدالتى و ظلم مأموران حکومت را به گوش حاکم برساند ، نابهنگام اذان داد ! مأموران او را به جرم اذان بى موقع به محکمه بردند و او داستان خویش بازگفت که خواسته به این طریق خود را به حاکم برساند و از ستمى که بر او شده شکایت کند . حاکم نیز این کارِ او را ستود ، و از او خواست که اگر بار دیگر به ظلم گرفتار آمد و یا مظلومى را زیر بار ستم دید همین شیوه را به کار برد .نقل شده که ـ در آن شهر ـ تا او زنده بود دیگر کسى جرأت نکرد حق مظلومى را پایمال کند .
[۳] . در اصول کافى ج۲ ، ص۱۲۵ ، حدیث ۵ از امام صادق علیهالسلام روایت شده که فرمود : … هَلِ الإیمان إلاّ الحُبّ والبُغْض ؛ آیا ایمان [ و دیندارى ] جز دوست داشتن [ خدا و پیامبر و اهل بیت ، و مؤمنان ، و ارزشهاى الهى و انسانى و عبادت و تعالى و ... ] و دشمن داشتن و بیزارى جستن [ از دشمنان خدا و پیامبر و اهل بیت و راهزنان شریعت ، و پلیدى ها و سنّتهاى آلوده و ناپاک ، وئ اندیشه هاى هستى سوز و عمل کردهاى تباهى آفرین ] چیز دیگرى مى باشد
[۴] . الردّ على بن باز … ، لشیخ عبدالرحمن الخیّر ؛ مکتبة الشرق الجدید ، دمشق ، ۱۴۰۶ه به نقل از کتاب ماه ،ترجمه حامد اسلامى ، ص۲۹ .