مقدمه-تدوین السُنّة

مقدمه-تدوین السُنّة

نویسنده:سیّد محمّد رضا حسینى جلالى
مترجم:سیّد جواد حسینى
بخش فرهنگى مؤسّسه امام هادى علیه الصلاة والسلام

اهداء مؤلّف:

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم
الحمد للّه والصلاة والسلام على خیر خلقه محمّد وآله الطاهرین .
خداوندا ! از تو یارى مى‏ جوئیم .
تقدیم به دخت خاندان وحى و رسالت ، و کریمه خاندان امامت و عدالت ، وشاخه درخت هاشمى و علوى ، سرورمان فاطمه معصومه دختر امام کاظم ،و خواهر امام رضا و عمّه امام جواد علیهم الصلاة والسلام ؛ همان که خداوند بر ما منّت همجوارى‏ اش را نهاد ، و از باران نیکى و احسانش ما رابهره مند نموده ، و در پناهش اکرام‏مان فرمود .

به پیشگاهش براى شفاعت در بارگاه الهى و رفع گرفتارى‏ ها و برآورده شدن نیازها پناهنده‏ ایم .خداوند به کرامت و آبرویش خواسته‏ هاى ما را اجابت فرماید .و سلام خداوند بر او باد ، سلامى فراوان ، و درود خدا بر او باد ، درودى پى‏ درپى ، و خداوند ما را در دنیا و آخرت با اومحشور فرماید .به پیشگاه مقدّسش این کتابى که خود فیضى از برکات اوست هدیه مى‏ شود ،و این خدمت ناچیزى است براى سنّت جدّش مصطفى صلّى اللّه‏ علیه وآله وسلّم ، امیدوارم بپذیرد و دستگیرى‏ ام فرماید .

پیش‏ گفتار

حدیث در نزد تمامى مسلمین به عنوان تالى قرآن کریم ، وستونى براى اسلام ، و مصدرى براى احکام مطرح است . و حفظ حدیث بر مسلمین واجب کفایى است همچان که درباره قرآن کریم نیز حکم همین است که باید بر اساس اصول شریعت از تحریف و تصحیف حفظ گردد . عالمان این امّت نهایت کوشش خویش را در اداى این تکلیف بکار بسته‏ اند بطورى که حدیث درمجموعه ‏هاى فراوانى از کتب ، از جزءهاى کوچک گرفته تا کتاب‏هاى بزرگ ، ودر آن میان در کتب اصول و صحاح و معاجم و مسانید و جوامع تألیف شده است .همچنین تا آنجا که در توانشان بوده است با وسائل نگه‏دارنده و ادوات مخصوص حفظ و رسیدگى آن را در بر گرفته ‏اند ، و به این خاطر قواعدى متین واصولى محکم درعلم «مصطلح الحدیث» یا «درایت» بنیان نهاده ‏اند ، و نصوص حدیث را بر پایه‏ هایى محکم با شیوه‏ هایى درست در علم حدیث و روایت جمع‏ آورى نموده ‏اند بطورى که آن را مصون از عیب و سرشار از زینت ، به آیندگان تسلیم نموده ‏اند ، و خداوند عالمیان را سپاس مى‏ گوئیم .حدیث از ابتداى پدید آمدنش تا دوران پس از آن ، دگرگونیهاى فراوانى را به خود دیده است ، و در پیرامونش کوشش‏هاى زیادى شده است ، و اینها جملگى براى حدیث تاریخى پرماجرا تشکیل داده ‏اند .از مهمترین مباحث متروک در بحث تاریخ حدیث ، تاریخ تدوین حدیث مى‏ باشد . به عبارت دیگر ، تعیین سرآغاز تدوین حدیث و اسبابى که منجر به منع تدوین آن در برخى مقاطع از صدر اسلام شد .نتایج مورد نظر در این بحث عبارتند از :

۱ . فایده علمى

در میان عالمان حدیث ، بحث گسترده‏اى در این باره رخ داده است بگونه ‏اى که در اثر کنکاش آنان شاخه‏اى بزرگ درباره اصل و زمان پیدایش آن پدیده آمده است و مى‏ توان از خلال این بحث از طریق دلایل صحیح به نظر درست دست یافت .

۲ . فایده عملى

دشمنان اسلام با استناد به اینکه برخى از صحابه پس از پیامبر  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  حکم به ممنوعیت نقل حدیث نموده و تدوین حدیث را قدغن کرده‏اند ، در حجیّت حدیث تردید ایجاد نموده و این را وسیله‏اى براى مقاصد فاسد خویش قرارداده ‏اند ،مقاصدى همچون :
۱ . برپا داشتن همان ادعاى دیرین و بى‏ رونق مبنى بر کنار گذاشتن سنّت وحدیث و اکتفاء به قرآن کریم به عنان تنها مصدر براى تعالیم اسلامى .
۲ . ایجاد تردید در نصوص موجود در کتب حدیث با تکیه بر اینکه آنهایکصد سال (پس از رحلت پیامبر  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله ) گرد آمده ‏اند و بنابراین مجموعه عظیمى از آنها ضایع شده و از بین رفته است ، و یا تحریف گردیده و فراموش شده ، و یااینکه نقل به معنا شده است ! آنان امثال این شبهه ‏ها را ایجاد مى‏ کنند

۳ . اتهام اسلام به عقب ‏ماندگى از قافله فرهنگ از آن جهت که بزرگانش ازتدوین حدیث نبوى در آغاز راه مانع شدند .و دیگر اینکه : دشمنان با تکیه بر اینکه در آغاز از گردآورى حدیث منع شده است ، هدفشان این است علیه اسلام داورى کنند ، اسلامى که اکثر تعالیمش برپایه حدیث بوده ، و حدیث ـ پس از قرآن کریم ـ بعنوان بزرگترین و مهمترین مصادر تعالیم دینى از جهت حجیّت و اعتبار بشمار مى‏ رود .بنابراین لازم است این بحث علمى را عهده ‏دار گردیم تا حقایق صاف و درخشان معلوم گردد ، و بخاطر اینکه سهمى در خدمت به حدیث داشته باشیم چنین دیدیم که این تحقیق را ـ که در حدّ توان و سعى ماست ـ به این بحث مهم اختصاص دهیم و در این باره آنچه را که گفته‏ اند یا مى‏ توان گفت در حدّ ممکن ارائه دهیم .از خداوند امید موفقیّت داریم و او خوب مولایى است ، و بازگشت بسوى اوست .
سیّد محمّد رضا حسینى جلالى
رمضان المبارک سال ۱۴۱۲ هجرى

مقدّمه :

چکیده ‏اى از تاریخ اختلافات ، و تعیین اقسام بحث بسیارى از اهل سنّت بر این باورند که تدوین حدیث تا پایان قرن اوّل هجرى
به تأخیر افتاده است . و آنها دو دسته ‏اند :
۱ . برخى مى‏ گویند : سرآغاز تدوین حدیث ابتداى قرن دوّم بوده است .
۲ . برخى مى‏ گویند : تأخیر آن از این هم بیشتر بوده است .مى‏ گویند : عمر بن عبدالعزیز ـ خلیفه اموى ـ با صدور اوّلین فرمان رسمى به تدوین حدیث اقدام نمود .حافظ سیوطى (م۹۱۱) مى‏ گوید : ابتداى تدوین حدیث در سال صدم هجرى در خلافت عمر بن عبدالعزیز و به فرمان وى واقع شده است .فرمان وى را با متن‏هاى مختلف ، به اشخاص متعدد و با مضامین مختلف نقل کرده ‏اند ، او به اطراف و اکناف نوشت :«به حدیث رسول خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله ‏وسلم توجّه نموده و آن را جمع کنید»[۱] .و به اهل مدینه نوشت :«به حدیث رسول خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  توجّه نموده آن را بنویسید که من از نابودى علم و از میان رفتن عالمان بیمناکم»[۲] !و در نامه‏ اى به ابوبکر بن حزم نوشت :«به حدیث رسول خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  توجّه کن و آن را بنویس که من ازنابودى علم و از میان رفتن عالمان بیمناکم»[۳] !بخارى همین نامه را با این اضافه نقل کرده است :«جز حدیث پیامبر  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  حدیثى را نپذیر ، و علم را نشر دهید ، وجلسه برگزار کنید تا آنکس که نمى‏ داند بیاموزد ؛ چراکه علم از بین نمى‏ رود مگر وقتى که پنهان باشد»[۴] .و در برخى مصادر آمده است که عمر (بن عبدالعزیز) به او نوشت :«امّا بعد ، اهل علم را امر کن تا در مساجدشان علم را بیان کنند که سنّت از بین رفت»[۵] .و ابن حزم به این امر مهم اقدام نمود و این احادیث را در کتابى گرد آورد[۶] .همچنین عمر (بن عبدالعزیز) به مُرَّة بن کثیر نامه نوشت و او را به جمع‏ آورى حدیث فرمان داد[۷] و ابن شهاب زُهرى را امر به تدوین حدیث نمود و او به این کار اقدام کرد ، و عمر به هر سرزمینى یک دفتر از دفاتر زهرى مى‏ فرستاد[۸] وزهرى گردآورى حدیث را توسط خودش یادآور مى‏ شود و با خودبینى مى‏ گوید:هیچ‏کس پیش از تدوین من این علم را تدوین نکرد[۹] !با وجود اینکه زهرى کسى بود که نوشتن را دوست نمى‏ داشت و آشکارانفرتش را از نوشتن اعلام مى‏ کرد و مى‏ گفت :ما از نوشتن علم بیزار بودیم تا اینکه سلطان ما را به آن وادارساخت و خوش نداشتیم کسى را از آن محروم سازیم[۱۰] .و نیز مى‏ گوید :ما از نوشتن علم بیزار بودیم تا اینکه این امیران ما را بر آن وادارکردند و چنین دیدیم که هیچکس از مسلمین را از آن (علم) محروم نسازیم[۱۱] .و مى‏ گوید :اگر نبود احادیثى که از مشرق بر ما روانه مى‏ شد و آنها را ناپسنددانسته و نمى‏ شناختیم ، حتّى یک حدیث نمى‏ نوشتم و به نوشتن آن اجازه نمى‏ دادم[۱۲] .از سخن او ـ چنانکه ابن حجر مى‏ گوید ـ چنین استفاده مى‏ شود که آغازتدوین حدیث نبوى (در آن زمان) بوده است و اوّلین کسى که به امر عمر (بن عبدالعزیز) به تدوین حدیث پرداخت ابن شهاب زهرى بوده است[۱۳] .و زهرى بعنوان اوّلین کسى که حدیث را تدوین نمود آوازه یافت[۱۴] .مى‏ گویم : با نظر به اینکه عمر بن عبدالعزیز در سال ۱۰۱ هجرى از دنیا رفته است ، دانستن این تاریخ ـ چنانکه آنان معتقدند ـ بعنوان سرآغاز تدوین حدیث بعیدترین نظرهاست . و برخى از مصادر اشاره دارد به اینکه عمر بن عبدالعزیز گرچه فرمان به تدوین حدیث داد امّا فرمانش در زمان حیاتش عملى نشد[۱۵] .کسانى که آغاز تاریخ تدوین حدیث را به سالهاى پس از آغاز قرن دوّم نسبت مى‏ دهند همین نظر را دارند .ابن حجر مى‏ گوید :در جمع احادیث مشابه در یک باب واحد شعبى (م۱۰۴) پیشتاز است[۱۶] .این نوع تألیف گرچه تصنیفِ نوعى معیّن از احادیث شمرده مى‏ شود امّا به هرحال تدوین آن است و اگر نگوئیم که برترین شکل‏هاى تدوین ناب است ، قطعاًخاص‏ترین شکل آن هست .ذهبى مى‏ گوید :خالد بن معدان حمصى هفتاد صحابى را دید و حدیث مى‏ نوشت وداراى مصنّفاتى است ، علمش در کتابى است (روکش) که آن کتاب داراى دکمه و جا دکمه‏ هایى است[۱۷] .ابوطالب مکّى (م۳۸۱) مى‏ گوید : طبقه اوّلِ تابعین ، نوشتن حدیث رانمى‏ پسندیدند امّا طبقات بعد آن را جایز دانستند و تصنیف آن به وقوع نپیوست مگر بعد از مرگ حسن (بصرى م۱۱۰) و ابن مسیّب (م۹۴ یا ۱۰۵)[۱۸].غزالى (م۵۰۵) مى‏ گوید :کتابها و تصانیف همگى جدید هستند و هیچ کدام از آنها در زمان صحابه و آغاز تابعین وجود نداشته است بلکه پس از سال ۱۲۰ وبعد از وفات همه صحابه و اکثر تابعین و وفات سعید بن مسیّب(م۱۰۵) و حسن (بصرى م۱۱۰) و تابعین بزگزیده پدید آمد .پیشینیان نوشتن حدیث و تصنیف کتاب را ناپسند مى‏ شمردند[۱۹] .هشام بن عبدالملک (م۱۲۵) ابن شهاب زهرى (م۱۲۴) را فرمان داد تا براى پسرانش حدیث بنویسد و او هم براى آنها چهارصد حدیث نوشت[۲۰] .و برخى معتقدند اوّلین کتابى که بطور عموم در علم حدیث تألیف گردیدکتابى است که همام بن مُنَبّه (م۱۳۱) تألیف کرد که در آن روایاتى را از ابو هریره گرد آورد و نامش را «الصحیفة الصحیحة» نهاد[۲۱] .ذهبى معتقد است آغاز زمان تصنیف و تدوین حدیث و گردآورى فروع پس از انقراض دولت بنى امیّه و پیدایش حکومت بنى عبّاس (در سال ۱۳۲) بوده است[۲۲] . وى در حوادث سال ۱۴۳ مى‏ گوید :در این عصر ، عالمان اسلام شروع به تدوین حدیث ، فقه و تفسیر نمودند … و باب بندى علم و تدوین آن رو به فزونى نهاد … و پیش از این عصر عالمان بر اساس آنچه در حفظ داشتند سخن مى‏ گفتندو علم را از صحیفه‏ هایى نامرتّب روایت مى‏ کردند [۲۳ ] .بسیارى معتقدند اوّلین کسى که تصنیف کرد ابن جُرَیج ( م۱۵۰ ) بود[۲۴] .ابن اثیر مى‏ گوید :این کار به زمان جماعتى از بزرگان همچون عبدالملک بن جریج ومالک بن انس و غیر آن دو که هم عصرشان بودند منتهى شد و آنان حدیث را گرد آوردند تا آنجا که گفته‏ اند : اوّلین تابى که در اسلام تصنیف شد کتاب ابن جُرَیج بود[۲۵] .و ابن حجر مى‏ گوید :هنگامى که عالمان در شهرها پراکنده شدند و بدعت‏ها رو به فزونى نهاد … آثارى تدوین گردید که آمیخته با گفتار صحابه و فتاواى تابعین و غیر آنها بود ، و اوّلین کسانى که اینها را جمع‏ آورى کردند ابن جُرَیج (م۱۵۰) در مکّه ، و ابن اسحاق (م۱۵۱) یا مالک (م۱۷۵)در مدینه ، و ربیع بن صبیح (م۱۶۰) یا سعید بن ابى عَروبه (م۱۵۶)یا حمّاد بن سَلَمه (م۱۶۷) در بصره ، و سفیان ثورى (م۱۶۱) درکوفه ، و اوزاعى (م۱۵۷) در شام ، و هشیم (م۱۸۳) در واسط ، ومعمّر (م۱۵۳) در یمن ، و جریر بن عبدالحمید (م۱۸۸) در رى ، وابن مبارک (م۱۸۱) در خراسان بودند[۲۶] .عراقى و ابن حجر مى‏ گویند : اینها همگى در یک عصر بوده‏ اند و نمى‏ دانیم کدامیک از آنان بر این کار پیشى گرفته است[۲۷] .ذهبى علاوه بر اینان مى‏ افزاید :و ابو حنیفه (م۱۵۰) فقه و رأى را در کوفه ، و ابن اسحاق (م۱۵۱)مغازى را ، و لیث بن سعد (م۱۷۵) و عبداللّه‏ بن لهیعه (م۱۷۴) و قاضى ابو یوسف (م۱۸۲) و ابن وهب (م۱۹۷) تصنیف نمودند .و ابن حجر مى‏ گوید :پس از این افرادى که ذکر آنها گذشت ، بسیارى از معاصرینشان آمدند تا آنکه برخى از بزرگان چنین دیدند که تنها به جمع ‏آورى احادیث پیامبر  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  بپردازند و این کار در آغاز سال ۲۰۰ صورت گرفت … سپس بزرگان در پیروى از آنان برآمدند و به ندرت دیده مى‏ شد بزرگى از حفّاظ که حدیثش را بر اساس آن مسانید تصنیف نکند … و برخى از آنان حدیث را بر اساس آن ابواب و مسانید ـ هردو با هم ـ تصنیف مى‏ کردند[۲۸] .ما در تعیین سرآغاز زمان تدوین حدیث در میان کسانى که ملتزم به تأخیرتدوین حدیث از قرن اوّل مى‏ باشند اینگونه اختلاف یافتیم ! یکى مى‏ گوید سال۱۰۱ بوده است ـ و این قدیمى‏ ترین تاریخى است که در این باره ذکر کرده‏ اند ـ ودیگرى مى‏ گوید سال ۱۰۴ بوده است ، و سال ۱۰۵ تا ۱۱۰ ، سال ۱۲۵ ، سال۱۳۱ ، سال ۱۳۲ ، سال ۱۴۳ و سال ۱۵۰ تا ۱۹۸ را نیز ذکر کرده ‏اند !آیا مى‏ توان گفت که این نظرات با یکدیگر منافاتى ندارند از آن جهت که برخى از آنها ـ بخصوص موارد اخیر ـ ناظر به تصنیف ‏اند نه صِرف تدوین ؟این تصوّر مبتنى بر این باور است که میان تصنیف و تدوین تفاوت وجودداشته باشد ـ چنانکه برخى بر این مطلب تأکید مى‏ ورزند ـ[۲۹] .امّا ما فرقى میان این دو نمى‏ بینیم و دلیلش همین است که عبارت «تدوین» درمیان گفتار آنان که نقل کردیم بصورت مطلق بکار رفته است حتّى براى مصنّفات اخیر !وچطور چنین باشد در حالى که نظرشان بر این تعلّق یافته است که تألیف پس از قرن دوّم ایجاد شده است و مؤلّفات جامع حدیث با اختلاف روشهاهمچون مسانید ، مصنّفات و صحاح و غیر اینها پدید آمده است ؟!امّا آنچه در جمع بین این اقوال با همه اختلافى که دارند مى‏ توان گفت این است که اتفاق‏ نظر وجود دارد بر اینکه پیش از پایان قرن اوّل تدوین حدیث صورت نگرفته است .بنابراین ، این گفته سیّد شرف الدین موسوى عاملى رحمة اللّه‏ علیه که :«اجماع وجود دارد بر اینکه عالمان اهل سنّت در عصر اوّل بعثت تألیفى نداشته ‏اند ـ بخصوص در علم حدیث ـ» مستند به همین اتفاق نظر است که اهل سنّت خودشان نیز در امر تدوین بدان ملتزم ‏اند . و این التزام آنان چند سؤال مشکل را ایجاد مى‏ کند :

۱ . چرا دین اسلام ـ که دین فرهنگ و تمدّن است ـ از این عمل فرهنگى غافل مانده است ؟ اسلامى که به انسان کرامت مى‏ بخشد چرا دین‏دارانش را از تدوین حدیث که مهمترین و بزرگترین مصادر شریعت پس از قرآن کریم است ، باز مى‏ دارد ؟

۲ . آیا ترک تدوین حدیث در طى یکصد سال ـ که تمام قرن اوّل است ـ حدیث را در معرض نابودى و تلف و فراموشى و تلاشى قرار نمى‏ دهد ؟

۳ . اگر حدیث در همان دوران آغازین اسلام تدوین مى‏ شد و مکتوب گردیده حفاظت مى‏ شد ـ همچنان که قرآن کریم مکتوب و حفظ شد ـ چه زیانى داشت ؟و اگر تدوین حدیث بصورت کامل انجام مى‏ شد چه کسى زیان مى‏ دید ؟

۴ . چرا مسلمین کار خود را نقض کردند و با بزرگانشان همچون صحابه وبرخى از تابعین که تدوین حدیث را ممنوع نمودند به مخالفت برخاستند وکسانى که پس از آنها آمدند ، پس از یک قرن ، اقدام به نوشتن حدیث و تدوین آن کردند ؟این التزام (به اینکه در قرن اوّل حدیث نوشته نشده است) براى دشمنان اسلام درهاى نقد و اعتراض را گشوده است و شریعت اسلام را مورد هدف آنهاقرار داده است ، و بر دوّمین مصادر تشریع (حدیث) طعن مى‏ زنند به اینکه :حدیث حدّاقل در طول یک قرن ، سالیان متمادى از مصدر اصلى‏ اش جدا شده است و بنابراین هیچ اعتمادى به متون نقل شده ‏اش نیست !!چنانکه خاورشناسان و غرب‏زدگان[۳۰] تیرهاى نقدشان را که آلوده به سموم کینه مى‏ باشد به سوى این دین نشانه رفته ‏اند و آن را به بى‏ مایگى و بازداشتن ازفرهیختگى بدنام مى‏ سازند ، و طرفداران این ایده کوشیده‏ اند از این التزام دفاع نمایند و در این باره توجیهات فراوان و گوناگونى را مطرح ساخته ‏اند که ما آنها رادر بخش دوّم این تحقیق گرد آورده ایم .بخاطر رسیدن به حقیقت ، ما تنها به نقل مطالب اکتفا نکردیم بلکه هر آنچه دراین باره گفته‏ اند را از بنیاد بررسى موضوعى نموده و به توفیق الهى به قول فصل و رأى صحیح در علّت التزام به این نظر[۳۱] و علّت اساسى منع تدوین حدیث توسط مانعین و هدفى که در پشت پرده از این کار داشته‏ اند رسیده ‏ایم . در بخش اوّل این تحقیق رأى اسلامى را در این باره آورده ‏ایم که معارض با رأى پیشین[۳۲] بوده و در آن جایى براى اعتراض بر حدیث باقى نمى‏ ماند و بوسیله آن تمامى اتهامات مغرضانه ‏اى که دشمنان اسلام به این دین وارد ساخته‏ اندبرطرف مى‏ شود .بنابراین نظر ، نوشتن ، یک کار فرهنگى است که اسلام آن را با جدّیت و قوّت تأیید نموده و در تدوین شریعت و مصادر آن به گسترده‏ ترین شکل ممکن بکار بسته است .آیات قرآن کریم بلافاصله پس از نزول ، بدست کاتبان وحى که تعدادشان به چهل تن مى‏ رسید تحت نظر دقیق پیامبر اعظم  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  نوشته مى‏ شد و اسلام با شیوه‏ هاى مختلف ، از طریق نصوص فراوان در قرآن ، روایات و سیره عالمان اسلام به سعى در یادگیرىِ نوشتن ترغیب نموده است . حدیث هم از این قاعده مستثنى نبوده است بلکه رسول خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  به شدّت بر نوشتن و گردآورى آن ترغیب نموده است ، و پس از آنکه آشکارا به تبلیغ وگسترش حدیث فرمان داد ، امر به تدوین آن نمود و بسیارى از اصحاب را بر آن وادار ساخت ، و آن جناب  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  بسیارى از احادیث را املاء مى‏ فرمود تا اصحابش بنویسند .در طى دوران حیات آن حضرت ـ تحت نظارت آن جناب ـ احادیث بسیارى در مجموعه‏ ها ، نامه‏ ها و کتابهایى نوشته شده به گونه ‏اى که به روشنى دال بر تأییدو رضاى آن حضرت  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  نسبت به تدوین حدیث است .صاحبان این نظر ، شخص رسول بزرگوار اسلام  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  را پیشاهنگ آمران به نوشتن حدیث و پیشواى دست اندرکاران تدوین و ضبط حدیث دانسته ‏اند . ودر مقدّمه بحث درباره طرفداران این نظر نام اصحاب بزرگ خواهد آمد که بسیارى از آنان اقدام به تدوین حدیث نموده و آثار ارزشمندى را بجاى نهادند ،و این دلالت مى‏ کند بر اینکه آنها تسلیم امر مانعین از تدوین حدیث نبوده و دربرابر این اوامر مقابله مى‏ کرده‏ اند .اهل بیت پیامبر  علیهم ‏السلام همگى بر لزوم تدوین حدیث و مقابله با منع از تدوین آن ، قولاً و عملاً اتفاق نظر داشته‏ اند و ما همه اینها را در بخش اوّل این تحقیق آورده ‏ایم .در انتهاى هر دو بخش به جهت ترسیم یک شکل روشن از بحث ، چکیده مطلب را آورده‏ایم و خلاصه آنچه در آن دو بخش آمده است را ارائه کرده ‏ایم ،خلاصه ‏اى مختصر از آنچه نتیجه گرفته و بدان رسیده ‏ایم .در نقل نصوص و متون به امانت‏دارى کامل ملتزم بوده و به مصادر آنها بادقت اشاره کرده‏ایم و براى فایده بیشتر به مراجع بیشترى در بحث رجوع نموده ‏ایم . هرجا که چیزى به متن‏ها و نصوص افزوده‏ ایم آن را بین دو علامت []آورده ‏ایم تا مشخص باشد ، و هرجا که چیزى را از متن حذف کرده‏ایم به جاى آن در متن سه نقطه (…) گذاشته ‏ایم .به عبارت «صلّى اللّه‏ علیه وسلّم» که در مصادر (اهل سنّت) آمده است کلمه «آله» را افزودیم بخاطر پرهیز از دنبال بریده شدن صلوات که بنا بر روایات همه مسلمین[۳۳] پیامبر  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  از آن نهى فرموده‏ اند .مصادرى که بدان مراجعه داشتیم را با ذکر مشخصات چاپ آن در فهرست مصادر ذکر نمودیم علاوه بر این که در این تحقیق فهرست هایى متناسب باموضوع بحث تنظیم کردیم . و خداوند توفیق دهنده است .

[۱] .  تدریب الراوى ۱ : ۴۱ ؛ التنبئة سیوطى : ۵۱ ؛ الرسالة المستطرفة (کتانى) : ۴ .
[۲] .  تقیید العلم : ۱۰۶ ؛ محاسن الاصطلاح بلقینى : ۱۰۳ .
[۳] .  تقیید العلم : ۵ و۱۰۶ . و نگاه کنید : تدریب الراوى ۱ : ۴۰ .
[۴] .  صحیح بخارى ۱ : ۳۶ ، کتاب العلم ، باب «کیف یقبض العلم» . و نگاه کنید : الطبقات الکبرى ابن سعد ۸ : ۴۸۰ ؛ تاریخ التراث العربى (سزگین) ۱ : مج۱ : ۲۲۸ پاورقى ؛التنبئة (سیوطى) : ۵۱ به نقل از کتاب ذمّ الکلام (هروى) .
[۵] .  ادب الاملاء والاستملاء : ۴۴ . و نگاه کنید : الطبقات ابن سعد ۲ : ۱۳۴ ؛ ارشاد السارى ۱ : ۶ .
[۶] .  حاشیه زرقانى بر موطأ مالک ۱ : ۱۰ .
[۷] .  الطبقات ابن سعد ۷ : ۴۴۷ .
[۸] .  جامع بیان العلم قرطبى ۱ : ۷۶ .
[۹] .  تهذیب التهذیب ۹ : ۴۴۹ ؛ الرسالة المستطرفة : ۴ .
[۱۰] .  سنن الدارمى ۱ : ۹۲ ح۴۱۰ .
[۱۱] .  طبقات ابن سعد جزء متمّم : ۱۶۹ . و تعلیق زننده آن را از طبقات ابن سعد ۲ : ۳۸۲ ؛ حلیة الاولیاء (ابو نعیم) ۳ : ۳۶۳ آورده است .
[۱۲] .  طبقات ابن سعد جزء متمّم : ۱۶۶ .
[۱۳] .  تدریب الراوى ۱ : ۴۱ ؛ الرسالة المستطرفة : ۴ ؛ الحدیث والمحدّثون : ۲۲۱ .
[۱۴] .  تاریخ التراث العربى ۱ : مج۱ : ۲۲۸ . و نگاه کنید به مصادر متعدّد .
[۱۵] .  نگاه کنید : تاریخ التراث العربى ۱ : مج۱ : ۲۲۸ .
[۱۶] .  تدریب الراوى ۱ : ۴۰ .
[۱۷] .  تذکرة الحفّاظ ۱ : ۹۳ . و نگاه کنید : الحدیث والمحدّثون : ۲۲۱ .
[۱۸] قوت القلوب ۱ : ۱۵۹ . و نگاه کنید : الرسالة المستطرفة : ۸ ـ ۹ ؛ دلائل التوثیق المبکّر : ۲۳۵ .
[۱۹] .  احیاء علوم الدین ۱ : ۷۹ طبع بولاق .
[۲۰]الإلماع قاضى عیاض : ۲۴۳ ؛ تهذیب التهذیب ۹ : ۴۴۹
[۲۱] .  مصادر الفکر العربى الإسلامى فى الیمن حبشى : ۳۸ .
[۲۲] .  تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام : ۲۷۹ .
[۲۳] .  النجوم الزاهرة تغرى بردى ۱ : ۳۵۱ ؛ دراسات الحدیث والمحدّثین (حسنى) : ۲۴ .
[۲۴] .  الجرح والتعدیل رازى ۱ : ۱۸۴ ؛ تاریخ بغداد ۱۰ : ۴۰۰ ؛ دایرة المعارف وجدى ماده «حدث» .
[۲۵] .  جامع الاصول ابن اثیر ۱ : ۴۱ .
[۲۶] .  هَدْى السارى مقدمه فتح البارى ۱ : ۱۷ . و نگاه کنید : مفتاح السنّة خولى : ۲۱ .
[۲۷] .  تدریب الراوى ۱ : ۴۰ و دو مصدر پیشین .
[۲۸]هدى السارى ۱ : ۱۸ . و نگاه کنید : تدریب الراوى ۱ : ۴۰ .
[۲۹] .  نگاه کنید : تاریخ التراث العربى سزگین ۱ : مج۱ : ۲۲۷ ـ ۲۲۸ .
[۳۰] .  مراد ما از غرب‏زدگان آن دسته از مسلمان زادگانند که فرهنگ غرب آنان را برده خویش ساخته است و شیفته آن گشته و دیگران را همچون عمّال کور غربى به هر آنچه غربى است فرا مى‏ خوانند هرچند مخالف دین ، وطن ، فرهنگ و تمدّنشان باشد .
[۳۱] و۳ .  یعنى اینکه در تمام قرن اوّل تدوین حدیث صورت نگرفته است . م
[۳۲]
[۳۳] .  نگاه کنید : الصواعق المحرقه ابن حجر : ۸۷ ؛ رشفة الصادى : ۳۳ ؛ وسائل الشیعه (عاملى)کتاب الصلاة ، ابواب الذکر ، باب ۴۲ ح۹۱۱۲ (۷ : ۲۰۲ چاپ مؤسسه آل البیت حدیث ۵ ، ۶ و۱۷) ؛ الاعتصام بحبل اللّه‏ المتنى (قاسم بن محمّد از بزرگان زیدیّه) ۲ : ۱۳۴ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


4 × = چهار

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>