مقدمه کتاب – اختلاف در وضوچرا؟

مقدمه کتاب – اختلاف در وضوچرا؟

نویسنده :سیّد على  شهرستانى
ترجمه:بخش فرهنگى  مؤسسه حضرت امام هادى(ع)

مقدمه

مؤلف بیست سالِ پیش نظریه جدید خود را پیرامون مسئله وضو
ارائه کرد . شیوه نویى  که در پیش گرفت ، وضو را از چهار جنبه تاریخى  ،روایى  ، قرآنى  و لغوى  ، و اصولى  وامى ‏کاوید . دریچه‏ هاى  تازه به روى ِپژوهندگانِ فقه مقارن مى ‏گشود . از یک بحث تاریخى  ، تا یک واژه‏ شناسى ، از یک شأن نزولِ آیه‏ اى  قرآنى  تا جست وجویى  اصولى  و …همه را به کار مى ‏بست تا این رویکردِ جدید را به محققان بشناساند که البته مورد توجه و قبول بزرگانى  چند نیز قرار گرفت . باور استاد سید على شهر ستانى  این است که اختلاف در وضو ، به عهدِ خلیفه سوم ، عثمان پدید آمد .و این باور را در حدّ توان با دقت هرچه تمام‏تر بررسى  کرده ‏اند و البته شایسته است خواننده صبر و حوصله خویش را به کار بندد و در صورت امکان ، دیگر اثر استاد را با عنوان «با اندیشوران مسلمان» مطالعه کند تازمینه لازم براى  این قبیل پژوهش‏ها را در خود فراهم آورد .به هر حال و براساس این دیدگاه باید دانست که مسلمان پس از رسول خداصلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  به دو گروه تقسیم شدند و هر کدام روش و مبناى  ویژه خود رادر پیش گرفتند . 

بعضى  از صحابه به لزوم دریافتِ احکام از قرآن و سنّت فرامى ‏خواندند و در برابر آن ، رأى  و اجتهاد را برنمى ‏تافتند ، و بعضى  دیگربه مشروع بودن سخن بزرگان صحابه و صحّتِ اجتهاد آنها در برابر نص روى  آوردند ؛ به این دلیل که آنان ملاکاتِ احکام و روح تشریع رامى ‏شناسند ! دسته اول ، شیوه طاعت و امتثالِ احکامِ خدا و رسول را ـ به طورمطلق ـ پیمودند و به خود و دیگران اجازه نمى ‏دادند که دراحکام شرعى به آراى  شخصى  و اجتهاداتِ به دست نیامده از نصّ عمل کنند . امّا دسته دوم ـ بعضى مجتهدان[۱] ـ درمحضر پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  به رأى خویش فتوا مى ‏دادند و با وجود نص ، در پى  مصلحت برمى ‏آمدند . اینان گرچه رسالتِ پیامبر را پذیرفتند ، لیکن قداست و مکانتى  را که خدا به پیامبر ارزانى  داشت ، قائل نبودند و در بسیارى  اوقات برخوردشان باپیامبر به گونه ‏اى  بود که گویا او انسان ناکامل و عادى  است که به خطا وصواب مى ‏رود ، دشنام مى ‏دهد و لعن مى ‏فرستد و سپس براى  لعن شدگان آمرزش مى ‏طلبد .[۲]این دو دستگى  میان صحابه ، از عواملى  است که به اختلاف مسلمانان در احکام شرعى  ـ بعد از پیامبرصلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  ـ انجامید . دلایل فراوان دیگرى  نیز هست که این تقسیم در بر دارنده آن مى ‏باشد و در بحث‏هاى آینده خواهد آمد . داعیانِ اجتهاد ، بر مشروعیتِ این اختلاف به این سخن پیامبرصلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله استدلال کردند که فرمود : «اختلاف أُمّتی رحمة»[۳] (اختلاف امّتم مایه رحمت است) ولى  آیا به راستى  معناى  این سخن ، همان است که اهل سنت از آن برداشت مى ‏کنند ؟ اگر این تفسیر از حدیث درست باشد ، سخنان دیگر آن حضرت راچگونه تبیین کنیم که مى ‏فرماید :لا تَفْتَرِقُوا فَتَهْلِکُوا ؛[۴]به تفرقه نگرایید که هلاک مى ‏شوید !سَتَفْتَرِقُ أُمّتی على  ثلاث وسبعین فرقةً ؛ فِرْقَةٌ ناجیةٌ ، والباقون

فی النّار ؛[۵]

دیرى  نپاید که اُمّتم ۷۳ فرقه شوند ؛ یک فرقه اهل نجات است و
دیگران دوزخى ‏اند . چرا اختلاف میان مسلمانان (با اینکه کتاب و پیامبرشان یکى  است)به این حدّ و مرتبه برسد ؟ یکى  دست بسته نماز مى ‏خواند و دیگرى  دست باز ، یکى  در نمازپاها را به هم مى ‏چسباند و دیگرى  بین آنها فاصله اندازد ، یکى  هنگام
وضو پاها را مى ‏شوید و دیگرى  بر آنها مسح مى ‏کشد ، یکى  بسمله راآشکار بر زبان مى ‏آورد و دیگرى  به جهرِ آن لَب نمى ‏گشاید ، یکى  بعد ازسوره حمد «آمین» مى ‏گوید و دیگرى  قائل به آن نیست . عجیب است که همه اینان گفتار و کردارشان را ـ با اینکه در ظاهر باهم ناسازگارى  دارد ـ به پیامبرصلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  نسبت مى ‏دهند ! آیا همه اینها را رسول خداصلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  گفته و یا انجام داده است ؟ و همه این نقل‏ ها ـ آن گونه که اهل سنّت مى ‏گویند ـ از آن حضرت است ؟ یا اینکه در همه اینها ، پیامبرصلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله شیوه واحدى  داشته است ؟ اگر پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  داراى  وحدت رَویَّه و گفتار بوده است ، پس این اختلاف از کجاست ؟ چگونه مى ‏توان ا ختلاف نقل از یک صحابى  را تفسیر کرد ؟ چرا دو دیدگاه در شریعت پدید آمد که یکى  به چند رأیى  فرامى ‏خوانَدو دیگرى  منادى  وحدت است ؟ اگر چند دستگى  مطلوبِ شارع است ، چرا پیامبرصلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  فرقه ناجیه را ازمیان ۷۳ فرقه به یک فرقه منحصر ساخت و باقى  را دوزخى  شمرد ؟ آیا بر اساسِ تفسیرى  که گذشت ، لازم نمى ‏آید که همه فرقه ‏ها اهل نجات باشند و تنها یک فرقه در دوزخ افتد ؟! چرا که دیگر مجالى  براى اینکه حتّى  یک فرقه دوزخى  گردد نمى ‏ماند ! و … اگر اختلاف امّت رحمت است ، پس معناى  تأکید خداى  سبحان بروحدت کلمه [ وعدم اختلاف ] چیست ؟و اگر تفرقه مطلوب شارع مى ‏باشد ، معناى  این سخنِ خداى  متعال چیست که مى ‏فرماید :« وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً » ؛[۶]اگراین قرآن از نزد غیر خدا بود ، در آن اختلاف فراوانى  مى ‏یافتند. و نیز این آیه که :« وَأَنَّ هذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ » ؛[۷]این [ تعالیم و احکام ] راه مستقیم من است آن را بپیمایید ، وکژراهه را مپیروید که شما را از راه خدا جدا مى ‏سازد ؛ خدا شما رابه اینها سفارش مى ‏کند بدان امید که پرهیزکار شوید . قائل شدن به چند رأیى  یا ایمان به وحدت عقیده به عواملى بازمى ‏گردد که منجر شد مسلمانان بعد از پیامبرصلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  به چند دسته تقسیم شوند ، و مهم‏ترین آنها تقسیم مسلمانان به دو گروه اصلى  است :
 ۱ . شیوه تعبّد محض = وحدت عقیده .
 ۲ . خط مشى  اجتهاد و رأى  = درستى  عقاید گوناگون .
 مؤلف در کتاب «منع تدوین الحدیث» به تفصیل درباره این دو خط مشى  سخن گفته است و ریشه‏ هاى  ا جتهاد و رأى  را نزد عرب قبل ازاسلام روشن ساخته ، و اینکه چه پندارى  درباره رسول خداصلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  داشتندوچگونه با آن حضرت چون یک شخصِ عادى  برخورد مى ‏کردند که خطامى ‏کند و به صواب مى ‏رود ، و در حال خشم چیزى  را بر زبان مى ‏آورد که در حالتِ خرسندى  قائل به آن نیست ، بلکه براساسِ فهم بعضى  از آنان پیامبر فرمان‏روایى  است که در نبرد و مبارزه به پیروزى  رسید و تعالیم اومقرّراتى ‏اند که خودش آنها را صادر کرد و خداى  سبحان چیزى  را در این زمینه نفرستاده است ! اسلام براى  آنکه امّت را متّحد سازد ، شهادت «اَن لا إلهَ إلاّ اللّه‏»( خدایى  جز خداى  یکتا نیست) و«أنّ محمّداً رسولُ اللّه‏» (محمّد رسول خداست) را آورد . شهادت نخست ، همه عرب ـ و همه عالَم ـ را براعتقادِ واحد فرا مى ‏خواند ؛ یعنى  به وحدانیّتِ معبود و ترک خدایان وبت‏هایى  که نزد آنها وجود داشت . و شهادت دوم ، به حالت تعدد در رهبرى  و مشاجرات قبیله ‏اى  پایان مى ‏بخشد و جامعه را بر راهبرى  واحد ـ که همان پیامبر انسانیّت است ـاستوار مى ‏سازد .اسلام از مردم خواست که در نگرش اعتقادى  مُوحِّد باشند و حاکمیّت خداى  متعال را بر تمام هستى  باور کنند ، و از نظر یک رهبرِ روحى  وسیاسى  و اجتماعى  ، تنها بر گرد محمّد بن عبداللّه ‏صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  حلقه زنند ؛ چراکه وحدتِ فکرى  و رهبر واحد از امورى  است که امّت را قوى  مى ‏سازد وجایگاه ایشان را بالا مى ‏برد ، برخلافِ وجود آراى  گوناگون و چند رهبرى که به تفرقه و اختلاف و ضعف مى ‏انجامد .

یادآورى  لازم

 اصطلاحاتى  در این کتاب به کار رفته است که مى ‏بایست پیش ازمطالعه آن ، مقصود از آنها مد نظر قرار گیرد :وضوى  ثُنائى  مسحى  : یعنى  دوبار شستن هریک از اعضاى  وضو(یک‏بار به عنوانِ واجب ، و بار دیگر به عنوان مستحب) و پس از آن مسح سر و پاها با آبى  که از وضو بر دست‏ها مى ‏ماند . این وضو ، همان وضویى  است که میان شیعه هم‏اکنون رواج دارد .وضوى  ثُلاثى  غسلى  : یعنى  سه بار شستن هریک از اعضاى وضو ، و سپس شستنِ سر و پاها ، به شیوه‏اى  خاص . این وضو ، وضویى  است که میان اهل سنت معمول است و به وضوى  عثمانى  معروف مى ‏باشد .ملابسات تشریع (ملابسات احکام) : مقصود همه انگیزه‏ ها وتصرفات و فضاسازى ‏هایى  است که به شیوه‏ها و ترفندهاى  گوناگون ، درحیطه شریعت صورت گرفت و به تغییر بسیارى  از احکام و فروع فقهى انجامید و بدعت‏ها و دگرگونى ‏هایى  را در دین پدید آورد و سیمایى  براى شریعت پدید آورد که در زمان پیامبرصلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  سابقه نداشت .وضوى  بیانى  : مقصود بیانِ شیوه وضو گرفتن و آموزش عملى  آن مى ‏باشد ، که به صورتِ سیره و روایت و … در متونِ دینى  بازتاب یافته است .مُدَوِّنان : کسانى ‏اند که به تدوین حدیث و گردآورى  و ضبط آن ،اعتقاد داشتند و این شیوه را بهترین راه انتقالِ آموزه‏ هاى  پیامبرصلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  به نسل‏هاى  بعد مى ‏انگاشتند و حفظ دین و پاسدارى  از آن را در گروِاستمرارِ ضابطه ‏مند و پیراسته این رویه مى ‏دانستند .سرآمد اهلِ تدوین امام على علیه‏ السلام و ابن عباس و ابن مسعود و شماردیگر از هم‏فکران امام علیه ‏السلام مى ‏باشد . در مقابل مُدَوِّنان ، به‏طور خاص ، ابوبکر و عُمَر قراردارند که سکان خلافت برامت اسلامى  را پس از پیامبرصلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  به دست گرفتند و به بهانه جلوگیرى  از انتشار اختلاف میان مسلمانان ، نوشته ‏هاى  حدیثى مسلمانان را با ترفند ، جمع‏ آورى  کردند و سوزاندند . شعار اینان ، بسنده کردن به قرآن و تا حد ممکن دست درازى  به حدیث و کاستن از آن بودو تا آنجا که مى ‏توانستند از ضبط حدیث و انتشار آن جلوگیرى  مى ‏کردند . در این کار آنان ، اَغراض سیاسى  و دینى  نهفته بود . در پى  این خط‏مشى  بسیارى  از تعالیم کلیدى  پیامبر و توصیه‏ هاى  سرنوشت ‏ساز آن حضرت از میان رفت و روند جدیدى  در قانون‏گذارى  اسلام شکل گرفت و به اختلافات بسیار در امت اسلامى  انجامید .وضوى  تبرُّعى  : یعنى  ؛ شیوه خاصى  در اَعمالِ وضو که به نظرِخود شخص پسندیده آید وبه دل‏خواه خویش آن رامطلوب بداند بخش فرهنگى  مؤسسه حضرت امام هادى علیه الصلوة والسلام
[۱] .اجتهادى  که خدا و پیامبر و امامان اهل بیت علیهم‏ السلام از آن نهى  کرده‏ اند ، همان فتوا به رأى  است وچیزهایى  مانند قیاس و استحسان و مصالح مرسله و … همراه با ترک نصوص قرآنى  و نبوى  یا بازى  کردن با مفاهیمِ این نصوص .
[۲] .بنگرید به ، صحیح مسلم ۴ : ۲۰۰۸/۹۰ ؛ مسند احمد ۲ : ۳۱۶ ـ ۳۱۷ و۴۴۹ و جلد ۳ ، ص۴۰۰ .
[۳] .شرح نَووى  بر صحیح مسلم ۱۱ : ۹۱ ؛ الجامع الصغیر ۱ : ۴۸ .مناوى  در «فیض القدیر ۱ : ۲۰۹) مى ‏نویسد : بر سند صحیحى  براى  این حدیث دست نیافتم . متقى  هندى  در «کنز العمّال ۱۰ : ۱۳۶ ، حدیث ۲۸۶۸۶» آن را مى ‏آورد ، سپس مى ‏گوید : نصر مقدسى  در الحجّة و بیهقى  در رسالة الأشعریّة ـ بى ‏سند ـ آن را ذکر مى ‏کند . حلیمى  و قاضى  حسین و امام الحرمین و دیگران آن را آورده اند . شاید در بعضى  از کتاب‏هاى  حُفّاظ که به دست ما نرسیده (سندِ آن) آمده باشد .اِسناد این حدیث ـ نزد اهل بیت علیهم‏ السلام ـ صحیح است و امام صادق علیه ‏السلام آن را تفسیر مى ‏کند به اینکه مقصود ، رفت و آمد در شهرها پس از تفقّه است تا مردم را انذار دهند و احکام را به آنها بیاموزند علل الشرایع ۱ : ۸۵ ؛ معانى  الأخبار : ۱۵۷ .
بنگرید که چگونه حدیثى  را که اسناد آن نزدشان صحیح نیست ، براى  رسیدن به مقصودشان به کار مى ‏گیرند !
[۴] .المُصَنَّف ابن اَبى  شیبه ۸ : ۱۶۱ ، حدیث ۲۶ .
[۵] .این حدیث با الفاظ نزدیک به هم و معناى  یکسان ، در منابع زیر آمده است : تحفة الاحوذى  ۷ :۳۳۳ ؛ المعجم الکبیر ۱۸ : ۵۱ ؛ کنز العمّال ۱ : ۳۷۷ ، حدیث ۱۶۳۷ ؛ شواهد التنزیل ۱ : ۲۷۰ ؛ تفسیر قرطبى  ۲ : ۹ .در «المستدرک على  الصحیحین ۳ : ۵۴۷» به نقل از عوف بن مالک آمده است که پیامبرصلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله فرمود: سَتَفْتَرِقُ أُمّتی على  بِضع وسبعین فرقةً ؛ أعظَمُها فتنةً على  أُمّتی قومٌ یَقیسونَ الأُمورَ برأیهم ، فیُحَرِّمونَ الحَلال ویُحلِّلُونَ الحرام ؛ به زودى  امّتم هفتاد و چند فرقه مى ‏شوند ؛ فرقه‏اى  که فتنه آن بر امّتم بسى  بزرگ است ، گروهى ‏اند که امور را به رأى  خویش قیاس مى ‏کنند ؛ حلال را حرام مى ‏شمارند و حرام را حلال .نیز بنگرید به : المستدرک ۴ : ۴۳۰ ؛ المعجم الکبیر ۱۸ : ۵۱ ؛ مجمع الزوائد ۱ : ۱۷۹ ؛ مسند الشامیین ۲ : ۱۴۳ ؛ المحلّى  ۱ : ۶۲ .
[۶] .سوره نساء ۴ آیه ۸۲ .
[۷] .سوره انعام ۶ آیه ۱۵۳ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ 8 = یازده

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>