محتواى نامه بخش۱– نامه امام على ع به قاضى اهواز

محتواى نامه بخش۱– نامه امام على ع به قاضى اهواز

این رساله ، بعد از احکام و آداب و قواعد فقهى  مهم در باب قضاوت وآداب قاضى  (که خواننده در متن نامه آنها را مى ‏یابد) در بر دارنده امورى مهم است ، از جمله :
۱ . سخن امام  علیه ‏السلام که به قاضى  فرمود :وَاعْلَم بِأَنّی وَلّیتُک لِثِقَتی بک ، فلا تُخْلِف ما أَمَّلْتُه فیک ؛[۱]بدان که من به جهتِ اعتمادم به تو ، بر قضاوت گماردمت ، پس برخلافِ این انتظار گام بر مدار [ و ناامیدم مکن ] .این سخن ، با صراحت ، به وثاقت قاضى  دلالت دارد ـ به توثیق خودامام  علیه ‏السلام ـ و این ، سواى  دلالتِ منصبِ قضاوت بر عدالت است ؛ چراکه شرط عدالت ـ به اجماع ـ در آن معتبر است .


۲ . این سخن امام  علیه ‏السلام که فرمود :اِعلم أَنَّ هذه الوِلایة أَمانةٌ ؛ فَمَن جَعَلَها خیانةً علیه لعنةُ اللّه‏ ؛[۲]بدان که این ولایت ، امانت [ الهى  ] است ؛ پس هرکه آن را [ ابزارى  ]براى خیانت قرار دهد ، لعنتِ خدا بر اوست .در این‏ کلام امام علیه‏ السلام ماجراى ابن‏هَرَمَه را ذکر مى ‏کند که ‏او را بر بازار گماردو خیانتى از او بروز یافت ، و امام  علیه ‏السلام کیفر سختى  را برایش مقرّر داشت .این قضیّه ، اهتمامِ زیاد امام  علیه ‏السلام را به امور بازار گویاست .افزون بر این ، در نامه امام  علیه ‏السلام به انواع شغل‏ها و کاسبى ‏ها توجّه شده است .
۳ . امام  علیه ‏السلام در نامه ‏اش به رفاعه ، زندان را یادآور مى ‏شود و احکام زندانیان را بیان مى ‏کند و به توسعه و در تنگنا قرار دادنِ آنها توجّه دارد ، ونیز مراقبت (و نظارت) بر کسانى  که به زندان آمد و رفت دارند .
۴ . اهل ذمّه و مشخص ساختن وظایف و حقوقشان ـ به ویژه در بازار ـ در این نامه ، شایان توجّه است .
۵ . در این نامه ، عنایت به حیوانات ـ به شکل دقیقى  ـ مد نظر است .

شرح حال رِفاعة بن شدّاد ، قاضى  اهواز

۱ . نام و عنوان

بیشتر علما و نویسندگان و تبارشناسان ، وى  را «رِفاعة بن شدّاد» عنوان کرده‏ اند .[۳]
(عامر بن شدّاد)ذَهَبى  ، این عنوان را مى ‏آورد و مى ‏گوید : صواب (رِفاعة [ بن شدّاد ]است .[۴]ابن حَجَر مى ‏گوید : درباره اسم وى  گفته شده : «عامر بن شدّاد» .[۵]مِزّى  ، نیز او را به همین نام عنوان مى ‏کند و روایتِ مشهور «رفاعه» را
مى ‏آورد ، سپس مى ‏گوید : این نام [ عامر ، در متن ] ضبط شده ، و صواب«رِفاعه» است .[۶] وى ، روایتش را به رفاعه اسناد مى ‏دهد (که خواهد آمد) .
(شدّاد بن حکم)ابن حجر مى ‏نویسد : و گفته ‏اند : … شدّاد بن حکم .[۷]
(رفاعة بن  عاصم)سمعانى  در عنوان «الفِتیانى » مى ‏نویسد :
فِتیان ، نامِ قبیله ‏اى  از «بَجیله» یمن است . رِفاعة بن عاصم
فِتیانى  ، به آن قبیله منسوب است .[۸]
(ربیعة بن شدّاد)فیروزآبادى  در القاموس او را چنین نامیده است .زَبیدى  در شرح قاموس مى ‏نگارد :در نسخه‏ هاى قاموس ، ضبط چنین است ، صواب «رِفاعه»مى ‏باشد .[۹]
(رِفاعة بن عامر)بخارى  در سندى  ، وى را «رِفاعة بن عامر» مى ‏نامد .[۱۰]
(عاصم بن رِفاعة بَجَلى) بخارى  ، در سند دیگرى  ، وى  را «عاصم بن رفاعه بَجَلى » مى ‏نامد ومى ‏گوید : ضبط «اسم عاصم» در این سند صحیح نمى ‏باشد .[۱۱]
(کنیه رِفاعه ( ابو عاصم))احمد مى ‏گوید : رِفاعه «ابو عاصم» کنیت یافت[۱۲] و به همین کنیه ، نزدبیشتر شرح حال‏نگاران شناخته مى ‏شود .
(نَسَب و نسبت)ابن حزم ، نَسَب رِفاعه را در «بنى  بَجیله» اَولادِ اَنمار بن اِراش بن عَمْروبن غوث بن نَبت بن مالک بن زید بن کَهْلان بن سَبَأ ـ برادر اَزْد ـ ذکر مى ‏کندو مى ‏نگارد :رِفاعةُ بن شدّاد فِتیانى  ، یکى  از رُؤساى  توّابین در «یَوم الوَرْدَه»مى ‏باشد . وى  ، رِفاعةُ بن شدّاد بن عبداللّه‏ بن قَیْس بن جِعال بن بُدّا بن [۱۳] فِتیان بن ثَعْلَبة بن معاویة بن زید بن غوث بن اَنمار ،است .[۱۴]حَمَوى  مثل این را تا «فِتیان» مى ‏آورد .[۱۵]
(بَجَلى ّ)رِفاعه را «بَجَلى ّ» نسبت داده ‏اند . بَجَلى  ، به «بَجیلة ، دختر صَعْب»منسوب است . وى  ، مادر [ سر سلسله ] اولاد اَنمار مى ‏باشد .ابن حزم مى ‏نگارد :و نیز از فرزندانِ اَنمار است «حَزِیمة»[۱۶] ـ که در اَزْد داخل شد ـ و «وادعة» (طایفه‏اى  از بنى  عمرو بن یشکُر) و عَبْقَر ، غوث ،صُهَیْبَه ، اَشْهَل ، شَهْل ، طَرِیف ، سنیه ، حارث ، جَدْعَه .مادر همه اینها ، بجیلة ، بنتِ صعب بن سعد عشیره است . اولادهمه کسانى  که آوردیم به وى  منسوب مى ‏باشد . همه ‏شان علیه فرزندانِ برادرشان «خَثْعَم» هم قسم شدند .[۱۷]
(فِتیانى )رِفاعه را «فتیانى » نسبت داده‏ اند .فِتیانى  ، به فتیانِ بن [ ثعلبة ] بن معاویه بَجَلى  منسوب است .ابن حزم ، با قلم  آن را مکسور الفاء ضبط کرده است ،[۱۸] و خَزرجى مى ‏گوید : به کسر فاء و سکون تاى  دو نقطه و یاى  تحتانى  .[۱۹] حَمَوى  مى ‏گوید : «فِتیان» جمع «فَتى » است .[۲۰]در تاج العروس مى ‏خوانیم :فِتیان ، قبیله ‏اى  است از «بَجیله» و آنان ، بنو فِتیان بن (ثعلبة بن)معاویة بن زید بن غوث (بن اَنمار) اند . ابن مُقبل ، درباره ‏شان مى ‏گوید :إذا انتجعتْ فتیانُ أصبح سربُهم
بخدجاءَ[۲۱] عیش آمِناً أن یُنَفّرا[۲۲]هنگامى  که فتیان در تکاپوى  چراگاه برآیند ، گله آنها به زمین نرم وخوش گیاهى  مى ‏رسد که از کوچ مى ‏رهند .ابن حبّان مى ‏گوید :فِتیان ، طایفه ‏اى  از بجیله از اهل یمن‏ اند ، همتایان آنها در [ میان ]اهل کوفه ‏اند .[۲۳]اَعلام ضبط و اَنساب (چنان که در المشتبه ، اللباب ، تبصیر المنتبه ،توضیح المشتبه آمده است) و علماى  نسب و لغتى  را که آوردیم ، ضبط«فِتْیان» را به صواب دانسته‏ اند .حَمَوى  مى ‏نویسد : بعضى  از مردم «فِتْیان» را به «قِبّان» تصحیف کرده ‏اند .[۲۴]از این دسته است ابن‏حجر که در « تقریب التهذیب»[۲۵] و «تهذیب التهذیب»[۲۶] آن را « قِتْبانى ّ» ثبت کرده است .به همین صورتِ تصحیف شده ، در سند روایت ابن ماجَه آمده است .[۲۷]این تصحیف بر البانى  پوشیده مانده است ،[۲۸] سیّد سَقَّاف در تناقضات الألبانی آن را خاطرنشان مى ‏سازد .[۲۹]فِتیانى  ، در تاریخ ابن کثیر [ نیز ] به «قِبّانى » تصحیف شده است .[۳۰]
(کوفى )رِفاعة بن شدّاد را به «کوفى » نسبت داده‏ اند ؛[۳۱] زیرا وى  از اهل کوفه است و در این شهر بزرگ شد و از رُوات و رجالِ آن به شمار مى ‏آید . همه کسانى که شرح حال او را آورده ‏اند ، نسبت «کوفى » را به او داده‏ اند .ابن حَبّان مى ‏گوید :رِفاعة بن شدّاد فِتیانى  ، کنیه ‏اش «ابو عاصم» است . فِتیان ،
قبیله ‏اى  از بَجیله از اهل یمن ‏اند ، نظایر آنها در اهل کوفه وجوددارد .[۳۲]سمعانى  مى ‏نگارد :فِتیان ، گروهى  از بَجیله یمن‏اند که در کوفه فرود آمدند .[۳۳]

۲ . زادگاه و زمان

رِفاعه از تابعین به شمار مى ‏رود ،[۳۴] و از بزرگانِ تابعین است .[۳۵]به نظر مى ‏رسد وى  در کوفه رشد یافت و بزرگ شد . از این رو ، او را«کوفى » نسبت داده‏ اند .از ابن کَلْبى  نقل شده که وى  از اصحاب امام على   علیه‏ السلام بود .[۳۶]

۳ . مشایخ

حازمى  ، مى ‏گوید :رِفاعه در سال ۶۶ درگذشت و از طبقه نخست تابعین کوفه به شمار مى ‏آید .[۳۷]ابن حجر ، مى ‏نویسد :رِفاعه ، شخصى  ثقه از بزرگانِ طبقه سوّم است .[۳۸] مقصودش از طبقه سوّم ، گروه میانه ‏اى  از تابعین است که پیش از سال ۱۰۰هجرى  از دنیا رفتند .[۳۹]رِفاعه ، از طبقه تابعینى  مى ‏باشد که از صحابه روایت کرده ‏اند ، از جمله : (امیر المؤمنین  علیه ‏السلام) شیخ طوسى، رِفاعه را در شمار راویانى  آورده که از امام على   علیه ‏السلام روایت کرده ‏اند .[۴۰]( امام حسن علیه ‏السلام )شیخ طوسى  ، رِفاعه را از راویانى  مى ‏شمارد که از امام حسن  علیه‏ السلام روایت کرده‏ اند .[۴۱]عَمْرو بن حَمِق خُزاعى  (صحابى  پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله)بیشتر علماى  رجال ، روایت رِفاعه را از عَمْرو بن حَمِق آورده ‏اند .[۴۲] این حدیث ، روایتِ مشهورى  است که به روایتِ رِفاعه محفوظ مى ‏باشد و به زودى  آن را خواهیم آورد . سلیمان بن صُرَد خُزاعى.سلیمان بن مُسْهِر.روایتِ سلیمان بن صُرَد را بخارى  در التاریخ الکبیر آورده است .[۴۳]مِزّى  درباره این دو مى ‏گوید :روایت کرده است آن را از ابو عکاشه ، از رِفاعه ، از سلیمان بن صُرَد … و روایت کرده است آن را فضیل بن مسیرة از ابوحریز ،از رِفاعه ، از سلیمان بن مُسْهِر ؛ و هر دو سند وَهم و اشتباه است .[۴۴]

۴ . راویان حدیث از رِفاعه

کسانى  که از رِفاعه حدیث روایت کرده‏ اند ، اشخاص ذیل‏ اند :
 عبدالملک بن عُمَیر .[۴۵]بیانِ بن بِشر ، اَحْمَسى  ، کوفى  ، معلّم ، ابو بِشر .[۴۶]سُدِّى  ، اسماعیل بن عبدالرّحمان .[۴۷]
ابو عُکّاشَه همدانى  کوفى  .[۴۸]اینان ، رِفاعه را نام نبرده [ و معرفى  نکرده ] اند .ابن حجر مى ‏گوید : و دیگران [ کسانى  جز اینها از رِفاعه روایت کرده ‏اند ] .[۴۹]عِمران بن سعید بَجَلى  .[۵۰]عبّاس ، در روایت شیخ طوسى  .[۵۱]کثیر النَّوَّاء .[۵۲]ابو حَرِیز ، قاضى  سجستان .[۵۳]

روایات رِفاعه

براى  حدیث رِفاعه رمز «س» و «ق» را آورده ‏اند[۵۴] که «س» رمز براى  نسائى  و «ق» رمز براى  ابن ماجَه است .[۵۵]ابن حجر ، تصریح مى ‏کند که نسائى  و ابن ماجه یک حدیث را براى  اوروایت کرده‏ اند . این روایت ، درباره اِظهار نفرت از قتلِ کسى  مى ‏باشد که انسان او را اَمان داده است .[۵۶]

روایت مشهور رِفاعه

اهل سنّت ، براى  رِفاعه ، یک حدیث را آورده ‏اند که به روایتِ رِفاعه ازعَمْرو بن حَمِق خُزاعى  مشهور است . متن آن چنین مى ‏باشد :من بر سرِ مختار ایستادم ، چون برایم [ فریب‏کارى  و ] دروغِ وى  روشن شد ،[۵۷] به خدا سوگند ، قصد کردم که شمشیر کشم و گردنش را بزنم ! ناگهان حدیثى  یادم آمد که برادرم عَمْرو بن حَمِق حدیث کرد ، گفت : شنیدم رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله مى ‏فرمود :هرکه کسى  را اَمان دهد ، سپس او را بکشد ، روز قیامت ، پرچمِ خیانت به دستش دهند .این حدیث را احمد[۵۸] و ابن ماجَه[۵۹] ـ از دو طریق ـ از عبد الملک بن عُمَیر از رِفاعه آورده ‏اند . مِزّى  از ابو عُکّاشَه از او روایت مى ‏کند و مى ‏گوید :حدیث عَمرو بن حَمِق ، در این باب ، محفوظ است .[۶۰]بیشتر رُواتش از او روایت کرده‏ اند و اکثر محدّثان ، به الفاظ مختلف ازایشان روایت مى ‏کنند .[۶۱]مِزّى  مى ‏نگارد :نسائى  و ابن ماجَه ، یک حدیث براى  رِفاعه روایت کرده اند .براى  ما به سند عالى  ، این حدیث از وى  ثابت شد ، و سُدّى  ازرِفاعه روایت مى ‏کند که گفت : براى  من حدیث کرد برادرم ،عَمْرو بن حَمِق ، گفت : شنیدم رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مى ‏فرمود : کسى که بر شخصى  امان دهد ، سپس او را به قتل رساند ، من از قاتل بیزارم،هر چند مقتول کافر باشد . [۶۲] نسائى  ـ به سند خود ـ این روایت را از عبدالملک بن عُمَیر ، از عامر بن شدّاد ، از عَمْرو بن حَمِق روایت مى ‏کند .[۶۳]ابن ماجَه ـ به اسنادِ خویش ـ مانند آن را مى ‏آورد و از على  بن محمّد ، به اسنادش از ابو عُکّاشَه از رِفاعه ، از عَمْرو ، مانند آن روایت شده است .[۶۴]و نیز ، اسناد داده شده است به عبد الملک بن عُمَیر ، از شَدّاد بن حکم ، ازعَمْرو بن حَمِق ؛[۶۵] و از ابو عُکّاشه ، از رِفاعه ، از سلیمان بن صُرَد ؛ و از ابوحَرِیز ، از رِفاعه ، از سلیمان بن مُسْهِر .مزّى  مى ‏گوید :هر دو اِسناد [ رفاعه از سلیمان بن صُرَد و رفاعه از سلیمان بن مُسْهِر ] اشتباه مى ‏باشد .[۶۶]سند درست چنین است : از رِفاعه از عَمْرو بن حَمِق خُزاعى  .

[۱] .  نامه امام به رِفاعه ، فقره ۱۰۲ .
[۲] .  همان ، فقره ۱۰۴ .
[۳] .  بنگرید به ، جمهرة انساب العرب ابن حزم : ۳۸۹ ؛ الأنساب (سمعانى ) : ۴۱۹ (و در چاپ هند ،جلد ۴ ،ص۳۴۶) ؛ بغیة الطلب ۸ : ۳۶۷۲ .
[۴] .  میزان الاعتدال ۲ : ۳۵۹ ، رقم ۴۰۷۸ .
[۵] .  تهذیب التهذیب ۳ : ۲۴۳ ، رقم ۵۳۱ ؛ و بنگرید به ص۲۸۱ ، و جلد ۵ ، ص۵۷ ، رقم ۱۰۹ به نقل از نسائى  ؛ در «لسان المیزان ۷ : ۲۵۴ ، رقم ۳۴۲۲» آمده است : ضبط درستِ آن رفاعة بن شدّاد است .
[۶] .  تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۶ .
[۷] .  تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ .
[۸] .  الأنساب : ۴۱۹ و در چاپ هند ، جلد ۴ ، ص۳۴۶ ؛ تاریخ دمشق ۴۵ : ۴۹۱ ، رقم ۵۳۳۱ .
[۹] .  تاج العروس ۱۰ : ۲۷۶ .
[۱۰] .  التاریخ الکبیر ۳ : ۳۲۲ ، رقم ۱۰۹۳ .
[۱۱] .  همان ، ص۳۲۳ .
[۱۲] .  العلل ۱ : ۲۶۷ ، رقم ۴۰۱ (و جلد ۲ ، ص۳۱۴ ، رقم ۲۳۹۱ ؛ و جلد ۳ ، ص۱۴۵ ، رقم ۴۱۳۹) ؛ بغیة الطلب ۸ : ۳۶۷۲ .
[۱۳] .  در «عجالة المبتدى  : ۱۰۰» این گونه ضبط است .
[۱۴] .  جمهرة أنساب العرب : ۳۸۹ .
[۱۵] .  معجم البلدان ۴ : ۱۸۰ ، عین الوَرْدَة .
[۱۶] .  در «النسب ابن سلام : ۳۰۲» ضبط چنین است ، و در جمهره ابن حزم «خزیمه» ثبت است .
[۱۷] .  جمهرة اَنساب العرب : ۳۸۷ .
[۱۸] .  جمهرة اَنساب العرب : ۳۸۷ .
[۱۹] .  خلاصة تهذیب الکمال : ۱۱۸ ؛ و بنگرید به ، اللباب ، اثر ابن اثیر .
[۲۰] .  معجم البلدان ۴ : ۱۸۰ .
[۲۱] .  واژه «خدجاء» در منابع به جز تاج العروس یافت نشد . تمیم دارى  ، مى ‏سراید :فإنّ بنى  فتیان أصبح سربهم  بجرعاء عبس آمناً أن ینفراترجمه متن ، بر اساس ضبطِ «جرعاء» است (م) .
[۲۲] .تاج العروس ۱۰ : ۲۷۶ (نام‏هاى  داخل پرانتز ، استدراک نگارنده است) .
[۲۳] .  الثقات ۴ : ۲۳۹ .
[۲۴] .  معجم البلدان ۴ : ۱۸۰ ، در عین الوَرْدَه .
[۲۵] .  تقریب التهذیب ۱ : ۲۵۲ ، رقم ۹۷ ؛ و بنگرید به ، پى ‏نوشت سیر اَعلام النبلاء ۳ : ۵۳۹ .
[۲۶] .  تهذیب التهذیب ۸ : ۲۲ ، در ترجمه عَمْرو بن حَمِق ، رقم ۳۷ .
[۲۷] .  سنن ابن ماجه ۲ : ۸۹۶ ، حدیث ۲۶۸۸ ؛ و بنگرید به ، تهذیب الکمال ۳ : ۱۳۲ ؛ اُسُد الغابه ۴ : ۱۰۱٫
[۲۸] .  الصحیحه ۱ : ۷۲۵ .
[۲۹] .  تناقضات الألبانى  الواضحات ۱ : ۱۸۵ .
[۳۰] .  البدایة والنهایه ۶ : ۲۶۵ ، به پى ‏نوشت بنگرید .
[۳۱] .  خلاصة تذهیب تهذیب الکمال خزرجى  : ۱۱۸ .
[۳۲] .  الثقات ۴ : ۲۴۰ .
[۳۳] .  الأنساب سمعانى  : ۴۱۹ ، الفِتیانى  .
[۳۴] .  اَعیان الشیعه ۳۲ : ۴۱ ، رقم ۶۵۰۶ .
[۳۵] .  تقریب التهذیب ۱ : ۵۱ ، رقم ۹۷ .
[۳۶] .  تاج العروس ۱۰ : ۲۷۶ .
[۳۷] .  عجالة المبتدى  : ۱۰۰ .
[۳۸] .  تقریب التهذیب ۱ : ۲۵۱ ، رقم ۹۷ .
[۳۹] .  همان ، ص۵ .
[۴۰] .  رجال طوسى  : ۶۳ ، رقم ۶ شماره مسلسل ۵۶۱ .
[۴۱] .  رجال طوسى  : ۹۴ ، رقم ۲ شماره مسلسل ۹۳۲ .
[۴۲] .  بنگرید به ، تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۴ ، رقم ۱۹۱۶ رمز «س ، ق» یعنى  نسائى  و ابن ماجه .
[۴۳] .  التاریخ الکبیر ۳ : ۳۲۳ ، رقم ۱۰۹۳ .
[۴۴] .  تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۶ و بنگرید به ، ۳۴ : ۹۹ .
[۴۵] .  تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ ؛ خلاصة الخزرجى  : ۱۱۸ ؛ تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۴ .
[۴۶] .  تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۴ ، رقم ۱۹۱۶ و بنگرید به ، رقم ۷۹۲ و تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ ، وخلاصة الخزرجى  : ۱۱۸ .
[۴۷] .  اُسُد الغابه ۴ : ۱۰۱ ؛ تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۴ ؛ تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ .
[۴۸] .  تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۴ و ۳۴ : ۹۹ ؛ تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ (و ۱۲ : ۵۵) ابن حجر در ذیل نام«ابو عکاشه» مى ‏گوید : یکى  از افراد ناشناخته است .
[۴۹] .  تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ .
[۵۰] .  تاریخ دمشق ۴۵ : ۴۹۸ .
[۵۱] .  تهذیب الأحکام ، و اردبیلى  آن را در «جامع الرواة ۱ : ۳۲۰» نقل کرده است .
[۵۲] .  تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۴ .
[۵۳] .  همان .
[۵۴] .  تهذیب الکمال ؛ تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ .
[۵۵] .  معجم الرموز و الإشارات : ۱۲۸ و۱۵۶ .
[۵۶] .  تهذیب التهذیب ۳ : ۲۸۱ .
[۵۷] .  موضع رِفاعه نسبت به مختار در فصل جداگانه ‏اى  خواهد آمد .
[۵۸] .  مسند احمد ۵ : ۲۲۲ ـ ۲۲۳ .
[۵۹] .  سنن ابن ماجه ، حدیث ۲۶۸۸ .
[۶۰] .  تهذیب الکمال ۳۴ : ۹۹ .
[۶۱] .  از آنهاست مزّى  در «تهذیب الکمال ۲۱ : ۵۹۸ ، رقم ۴۳۵۳» ، بخارى  در «التاریخ الکبیر ۳ : ۳۲۳ ،رقم۱۰۹۳» ، ذَهَبى  در «سیر اعلام النبلاء ۳ : ۳۹۵» ، ابن جعد در«مسند ابن جعد : ۴۸۱» ، ابن ماجه در «سنن ابن ماجه ۲ : ۸۹۹ ، رقم ۲۶۸۸» ، دارقطنى  در «سنن دارقطنى  ۹ : ۱۴۲» ، نسائى  در «سنن نسائى  ۵ : ۲۲۵» ، طیالسى  در «مسند طیالسى  : ۱۸۱» ، عبدالرزاق در «المصنّف ۵ : ۳۰۰» ، طبرانى  در «المعجم الأوسط ۷ : ۱۳۶» ، ابن حجر در «فتح البارى  ۶ : ۴۵۵» و دیگران .
[۶۲] .  تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۵ ـ ۲۰۶ .
[۶۳] .  بنگرید به ، تحفة الأشراف ۸ : ۱۴۹ ، رقم ۱۰۷۳۰
[۶۴] .  سنن ابن اجه ۲ : ۸۹۹ ، رقم ۲۶۸۹ .
[۶۵] .  تهذیب الکمال ۹ : ۲۰۵ ـ ۲۰۶ .
[۶۶] .  همان ، ص۲۰۹ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


3 − دو =

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>