سیره مسلمانان-جایگاه زیارت

سیره مسلمانان-جایگاه زیارت

سیره مسلمانان درزیارت پیامبر  ص

مسلمانان در زمان حیات پیامبر اکرم  ص به زیارت آن حضرت اهتمام مى ‏ورزیدند ، و به ویژه پس از هجرت ـ طبقات مختلف مردم ـ با شوق و حسرت روزافزون ، نزد پیامبر  ص حاضر مى ‏شدند تا از فیض نورانى  جوشان وجود آن حضرت بهره ببرند ، و کلام شریف او را به گوش جان بشنوند و از سلوک و رفتارمبارکش درس آموزند .پس از وفات پیامبر  ص ـ در طى  قرون گذشته تا به امروز ـ مسلمانان به زیارت مرقد مطهّر آن حضرت شتافته ‏اند ، و در تاریخ چیزى  را نمى ‏یابم که بر ترک این سنّت مبارک دلالت کند ؛ صحابه ـ از مهاجران و انصار ـ پیوسته براى  زیارت پیامبر  ص ونماز در مسجدش ، روى  مى ‏آوردند ، و بعد از آنان تابعین [ و نسل پس از صحابه ]همین شیوه را پیمودند ، و به همین ترتیب این سیره نسل اندر نسل تا روزگار مااستمرار یافت .

این سنّت ، در ایّام حجّ و عمره ، به شکل خاص ، آشکارا براى  ما تجلّى  مى ‏یابد ؛آنجا که آمرزش خواهانه نزد قبر پیامبر  ص فرود مى ‏آیى  براى  زیارتِ آن حضرت وتبرک جستن و توسل به او .و پیداست که سیره در حقیقت اجماع عملى  از سوى  متشرعان است ، و کاشف قطعى  است از اینکه این عمل از صاحب شرع گرفته شده و مسلمانان از آن پیروىکرده ‏اند .در کتاب‏هاى  احادیث و تاریخ و سیره ، بر اهمیت و استحباب زیارت قبر پیامبراکرم  ص ، قبل از اداى  مناسک حج یا بعد از آن ، تأکید شده است .شوکانى  مى ‏گوید :رسم و شیوه مسلمانانى  که قصد انجام [ مناسک ] حجّ را دارند ـ ازسرزمین‏ها و مذاهب مختلف ـ پیوسته این بوده است که به مدینه مشرّفه براى  زیارت پیامبر حضور یابند ، و این را از برترین اعمال مى ‏شمارند ، و نقل نشده که اَحَدى  این سنّت را بر آنها برنتابد و انکارکند ؛ از این رو [ بر این سنّت ] اجماع قائم است[۱] .در آنچه در ذیل مى ‏آید نمونه ‏هایى  از آثارى  را مى ‏آوریم که بر اهتمام مسلمانان بروقوف نزد مرقدِ شریف پیامبر اعظم  ص دلالت دارد

۱ . ابوبکر و على  ، شش روز بعد از وفات پیامبر ، براى زیارت نزد قبر پیامبر  ص آمدند .طبرى  مى ‏گوید : ابن سمان در « الموافقه» این را روایت کرده است[۲] .

۲ . عمر چون با اهل بیت المقدس مصالح کرد و کعب الأحبار پیش او آمد و اسلام آورد ، و عمر به اسلام او شادمان شد ، عمر به او گفت : آیا مى ‏توانى  با من به مدینه بیایى و قبر پیامبر  ص را زیارت کنى  و از آن بهره‏مند شوى  ؟ کعب گفت : اى  امیر مؤمنان ،این کار را مى ‏کنم ؛ و چون عمر به مدینه آمد ، نخستین کارى  که کرد این بود که به مسجد درآمد و بر پیامبر  ص سلام داد[۳] .

۲ . بلال چون پیامبر  ص را در خواب دید که به او مى ‏گفت : اى  بلال ، این هجران ودورى  [ از من براى  ] چیست ؟ آیا وقت آن نرسیده که مرا زیارت کنى  اى  بلال ؟ پس بلال اندوهگین و ترسان از خواب برخاست ، مرکبش را سوار شد و به قصد مدینه به راه افتاد ، نزد قبر پیامبر  ص آمد ، پس مى ‏گریست و صورتش را به آن مى ‏مالید ؛ حسن و حسین پیش او آمدند ، آن دو را در بغل گرفت و مى ‏بوسید ، به او گفتند : اى  بلال ، دوست داریم بشنویم اذانى  را که براى  پیامبر در سحر مى ‏گفتى [۴] … .

۳ . عبداللّه‏ بن منیب از پدرش روایت کرده که گفت : اَنس بن مالک را دیدم که نزدقبر پیامبر  ص آمد ، آنجا ایستاد و دستانش را برافراشت و من گمان بردم که او به نمازایستاد ، پس او بر پیامبر  ص سلام فرستاد ، آن گاه برگشت[۵] .

۵ . از نافع روایت شده که ابن عمر هنگامى  که از سفر مى ‏آمد به مسجد [ پیامبر ]وارد مى ‏شد ، سپس نزد قبر حاضر مى ‏شد و مى ‏گفت : السَّلامُ علیک یا رسولَ اللّه‏ …[۶] .

۶ . از عبداللّه‏ بن دینار ، روایت شده که گفت : عبداللّه‏ بن عمر را دیدم که بر قبرپیامبر  ص ایستاد ، سپس بر پیامبر  ص سلام داد و دعا کرد …[۷] .

۷ . یزید بن ابى ‏سعید مقبرى  مى ‏گوید: بر عمربن عبدالعزیز ـ آن‏گاه ‏که در شام خلیفه بود ـ وارد شدم ، چون او را وداع گفتم ، گفت : حاجتى  به تو دارم ، آن گاه که به مدینه درآمدى  ، به زودى  قبر پیامبر  ص را مى ‏بینى  ، پس او را از طرفِ من سلام برسان[۸] .

۸ . از حاتم بن وردان روایت شده که گفت : عمر بن عبدالعزیز قاصدى  را روانه مدینه ساخت که از سوى  او به پیامبر سلام دهد[۹] .

۹ . از داود بن ابى  صالح روایت شده که گفت : روزى  مروان [ به مسجد پیامبر ]درآمد ، دریافت که مردى  صورتش را بر قبر نهاده است ! [ به او ] گفت : آیا مى ‏دانى  چه مى ‏کنى  ؟ آن مرد [ صورتش را برداشت ] و به مروان رو آورد ، در این هنگام [ مروان دانست که او ] ابو ایّوب است ! پاسخ داد : آرى  ، نزد رسول خدا  ص آمده‏ام ، و پیش سنگ نیامده ‏ام ؛ شنیدم رسول خدا  ص مى ‏فرمود : آن گاه که بر دین اهل آن ولایت یابد
نگریید ، لیکن زمانى  که نااهل امور دین را به دست گیرد ، بر آن گریه کنید[۱۰] .

۱۰ . از عبداللّه‏ بن عبداللّه‏ روایت شده که گفت : اُسامة بن زید را دیدم که نزد قبررسول خدا نماز مى ‏گزارد ، مروان بن حکم برآشفت و گفت : آیا به قبر او نمازمى ‏گزارى  ؟! اسامه گفت : او را دوست مى ‏دارم . پس مروان سخن زشتى  به او گفت واز او روى  گرداند . پس از  آن اسامه منصرف شد و گفت : اى  مروان ، تو مرا آزردى  ، ومن از رسول خدا  ص شنیدم که مى ‏فرمود : خدا انسان هرزه‏ گوى  بددهان را دشمن مى ‏دارد ، و تو شخصى  هرگزه ‏گو و زشت زبانى [۱۱] .

۱۱ . از على  بن ابى  طالب  علیه ‏السلام روایت شده که فرمود : سه روز پس از آنکه ماپیامبر  ص را دفن کردیم مردى  بر ما وارد شد خود را به قبر پیامبر افکند و از خاک قبراو بر سرش مى ‏پاشید و مى ‏گفت : اى  رسول خدا ، گفتى  پس سخنت را شنیدیم ؛ تو ازخدا [ آیات الهى  را ] دریافت کردى  و به خاطر سپردى  ، و ما از تو آنها را دریافتیم وحفظ کردیم ؛ از چیزهایى  که خدا بر تو نازل کرد این بود :« وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرَوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً »[۱۲] و اگر آنان هنگامى  که به خویشتن ستم کردند نزد تو آیند و از خداآمرزش بخواهند و پیامبر بر ایشان طلب مغفرت کند ، البته خدا را بس توبه ‏پذیر و مهربان خواهند یافت .
از این رو [ اى  رسول خدا ] من به خود ظلم کردم ، نزد تو آمده‏ام تا برایم آمرزش بخواهى  ! پس [ ناگهان ] از قبر ندائى  آمد که : تو آمرزیده شده ‏اى [۱۳] .

۱۲ . ابو حرب هلالى  نقل مى ‏کند که : عرب بیابان نشینى  حج گزارد ، پس چون به در مسجد رسول خدا  ص آمد شترش را به زانوا خواباند ، و پابندِ آن را بست ، آن گاه وارد مسجد شد و کنار قبر آمد و در مقابل صورت رسول خدا  ص ایستاد و گفت :
السلام علیک یا رسولَ اللّه‏ …سپس به رسول خدا روى  آورد و گفت :اى  رسول خدا ، پدرم و مادرم فدایت باد ! با بارى  سنگین از گناهان و خطاها پیش تو آمده ‏ام ، از تو مى ‏خواهم که نزد پروردگارم شفاعت کنى  ؛ زیرا خدا در کتاب استوارش فرمود : « وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرَوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ
الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً » .پدر و مادرم فدایت باد ، من با بارى  سنگین از گناهان و لغزش‏ها نزد تو آمده ‏ام ، از تو درخواست شفاعت نزد پروردگارت دارم که گناهانم را بیامرزد ، برایم شفیع باش !آن گاه به سوى  مردم روى  آورد و مى ‏گفت :
یا خیر مَن دُفِنت بالقاعِ أعظُمُه
فطابَ مِنْ طیبِهنّ القاعُ والأَکَمُ
نفسی الفداءُ لِقَبْرٍ أَنْتَ ساکِنُهُ
فیه العَفافُ وفیه الجودُ والکَرَمُ
اى  بهترین کسانى  که استخوان‏هایش به خاک سپرده شد ، و از بوى  خوش آن کوه وبیابان عطرآگین گشت ؛جانم فداى  قبرى  باد که تو ساکن آنى  ، پاکى  و پاک دامنى  در آنجاست ، و جود و کَرَم در آن است .در روایت دیگر آمده است : «فطابَ من طیبه القیعانُ والأکم» ؛ از بوى  خوش او دشت و کوه عطرآگین شده است[۱۴] .

۱۴ . هیّاج بن عبداللّه‏ ، خطیب شامى  … مدتى  در مکّه اقامت گزید و براى  اهل مکّه فتوا مى ‏داد ، و در هر روز سه بار با پاى  برهنه عُمره به جاى  مى ‏آورد ، و تا زمانى  که به مکه بود نَعل نپوشید ؛ و با اهل مکه قبر پیامبر  ص را پاى  پیاده زیارت مى ‏کرد ، وهمچنین قبر ابن عبّاس را در طائف[۱۵] .

[۱] .  نیل الأوطار ۵ : ۹۷ .
[۲] .  الریاض النضرة فى  مناقب العشره ۳ : ۱۱۸ .
[۳] .  شفاء السقام تقى  الدین سبکى  : ۵۶ ، باب سوم ؛ مصنف باب مذکور را این گونه عنوان زده است «در آنچه به طور صریح درباره سفر براى  زیارت آن حضرت  ص وارد شده ، و بیان اینکه این [ سنّت ] در گذشته و حال جریان داشته است » ؛ آن گاه نمونه‏ هایى  از سفر صحابه و تابعین را براى  زیارت قبر پیامبر  ص ذکر مى ‏کند ؛ نگاه کنید به ، وفاء الوفاء ۴ : ۱۳۵۷ ـ ۱۳۵۸ .
[۴] .  تاریخ مدینه دمشق ۷ : ۱۳۷ ، رقم ۴۹۳ ؛ سیر اعلام النُبَلاء ۱ : ۳۵۸ ؛ اُسُد الغابه ۱ : ۲۴۴ ، رقم ۴۹۳ ؛نیل الأوطار ۵ : ۹۶ .
[۵]شعب الإیمان ۳ : ۴۹۱ ،رقم ۴۱۶۴؛ الدرّالمنثور ۱ :۲۳۷
[۶] .  السنن الکبرى  ۸ : ۴۴ ، رقم ۱۰۴۰۶ ؛ شعب الإیمان ۳ : ۴۹۰ ، رقم ۴۱۶۱ ؛ المواهب اللدنیّه ۳ :۴۱۱ ؛ الدرّ المنثور ۱ : ۲۳۷ .
[۷] .  السنن الکبرى  ۸ : ۴۴ ، رقم ۱۰۴۰۷ ؛ الموطّأ ۱ : ۱۶۶ ، رقم ۶۸ ؛ میزان الاعتدال ۴ : ۳۹۱ .
[۸] .  شعب الإیمان ۳ : ۴۹۲ ، رقم ۴۱۶۷ .
[۹] .  شعب الإیمان ۳ : ۴۹۱ ، رقم ۴۱۶۶ ؛ الدرّ المنثور ۱ : ۲۳۷ ؛ المواهب اللدنیّه ۳ : ۴۰۶ .
[۱۰] .  مسند احمد ۵ : ۴۲۲ ؛ مستدرک حاکم ۴ : ۵۶۰ ، رقم ۲۷۹ ؛ مجمع الزوائد ۴ : ۲ ، و جلد ۵ : ۲۴۵ ؛تاریخ مدینه دمشق ۵۷ : ۲۴۹ .
[۱۱] .  الإحسان بترتیب صحیح ابن حِبّان ۵ : ۳۵۸ ، رقم ۵۷۰۴ .
[۱۲] .  سوره نساء ۴ ، آیه ۶۴ .
[۱۳] .  تفسیر ثعلبى  ۳ : ۳۳۹ ؛ تفسیر ابن کثیر ۱ : ۷۷۹ ؛ کنز العمّال ۲ : ۳۸۵ ، رقم ۴۳۲۲ ؛ تفسیر قرطبى  ۵ :
۲۶۵ .
[۱۴] .  شعب الإیمان ۳ : ۴۹۵ ، رقم ۴۱۷۸ ؛ الدرّ المنثور ۱ : ۲۳۸ ؛ الحاوى  الکبیر ماوردى  ۵ : ۲۹۰ (ودر احکام السلطانیه ماوردى  : ۱۰۹) ؛ المواهب اللدنیّه ۳ : ۴۱۱ (با اندکى  اختلاف) ؛ مانند این سخن ، پیش از این ، در صفحه … گذشت .
[۱۵] .  البدایة والنهایه ۱۲ : ۱۴۸ ؛ معجم البلدان ۱ : ۲۷۴ ؛ در این مأخذ آمده است که : در هر سال ، پاى پیاده ، رسول خدا را زیارت مى ‏کرد .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


چهار + 9 =

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>