ردّبعضى از شبهات پیرامون زیارت۱ -جایگاه زیارت

ردّبعضى از شبهات پیرامون زیارت۱ -جایگاه زیارت

ردّ آراء ابن تیمیّه درباره زیارت

در این فصل به بعضى  از شبهاتى  مى ‏پردازیم که پیرامون مسئله زیارت قبرپیامبر  ص  مطرح شده است ؛ از این شبهه ‏ها به اختصار پاسخ مى ‏گوییم ؛ زیرا بیشترجواب‏ها در ضمن بحث‏هایى  که پیش از این گذشت ، آمده است .نخستین کسى  که در این باره شبهه پراکنى  کرد ابن تیمیّه است ، وى  تنها به این کاربسنده نکرد ، بلکه مسلمانان را کافر دانست و آنان را به شرک و گمراهى  متّهم ساخت .فتواى  ابن تیمیّه[۱] ـ که سُبْکى  آن را نقل مى ‏کند ـ چنین است :و نیز فتوایى  را به خط او دیدم و از آن آنچه را مى ‏آورم نقل مى ‏کنم ، درآن فتوا ـ که از خط او نقل مى ‏کنم ـ مى ‏گوید :و امّا سفر براى  تعریف [ شناساندن و معرفى  کردن ] نزد بعضى  قبرهابزرگ‏تر از این است ؛ زیرا این کار بدعت و شرک مى ‏باشد ، بدان جهت که اصل سفر براى  زیارت قبور مشروع نیست و احدى  از علما آن رامستحب ندانسته است ؛ و از این رو اگر شخص آن را نذر کند ـ

بدون نزاع میان ائمّه ـ وفاء بر آن واجب نمى ‏باشد .و به همین جهت احدى  از صحابه و تابعین ، بعد از آنکه شام را فتح کردند و پیش از آن ، سوى  زیارت قبر خلیل  ع  و دیگر قبرهاى  انبیا که به شام‏ اند ، سفر نکردند ؛ و پیامبر  ص  چیزى  از آنها را در شبى  که به آنجاسیر داده شد ، زیارت نکرد ، و حدیثى  که در آن آمده است :«هذا قبر أبیک إبراهیم فانزل فصلّ فیه ، وهذا بیت لحم مولد أخیک عیسى  ،انزل فصلّ فیه» این قبر پدرت ابراهیم است ، فرود آى  و در آن نمازگزار ، و این بیت لحم زادگاه برادرت عیسى  است ، فرود آى  و در آن نماز گزار .این حدیث دروغ است ، حقیقت ندارد .و اصحاب رسول خدا  ص  ـ آنان که در شام ساکن شدند یا در آن درآمدند و ساکن نشدند با عمر بن خطّاب و غیر او ـ چیزى  از این بُقعه ‏ها و آثار منسوب به انبیا را زیارت نکردند .و صحابه چیزى  از آثار پیامبر را مسجد و مزار بر نگرفتند جز مساجدى را که ما بیان کردیم ؛ و آنان غار حراء و غار ثور را زیارت نمى ‏کردند .حتّى  قبر پیامبر  ص  از خود آن حضرت لفظى  درباره زیارتش ثابت نشده است ، و تنها درود و سلام بر او صحیح است از باب موافقت باسخن خداى  متعال که مى ‏فرماید :« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلَّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیماً [۲] اى  کسانى  که ایمان آوردید بر پیامبر درود فرستید و سلامى  ویژه (و تسلیم او باشیم واوامرش را گردن نهید) .و از این رو در عهد صحابه و تابعین ، مشهدى  که زیارت شود ـ نه بر قبرپیامبر و نه غیر پیامبر ـ وجود نداشت ، چه رسد به اینکه سوى  آن سفرشود ؛ نه به حجاز و نه به شام و نه یمن و نه عراق و نه مصر و نه مشرق .بنابراین زیارت قبور بر دو وجه است : زیارت شرعى  و زیارت بِدعى  ؛مقصود از زیارت شرعى  سلام بر میّت است و دعا برایش اگر مؤمن باشد ، و یادآورى  مرگ چه میّت مؤمن باشد یا کافر .زیارت قبر مؤمن ـ پیامبر باشد یا غیر پیامبر ـ از جنس صلات بر جنازه‏ اش مى ‏باشد ، برایش دعا مى ‏شود چنان که هنگام نماز برجنازه ‏اش برایش دعا مى ‏شود .و امّا زیارت بِدعى  از جنس زیارت نصارى  است ، مقصود از آن شریک قرار دادن [ خدا ] است با میّت ؛ مثل طلب حوائج از او ، یا حاجت خواستن به وسیله او ، یا خود را به قبر او مالیدن و بوسیدن قبر او ، یاسجده براى  او و مانند آن .همه اینها [ چیزهایى  است که ] خدا و رسولش به آن امر نکرده است ، وهیچ یک از ائمّه مسلمین آن را مستحب نشمرده و احدى  از سَلَف آن راانجام نداده است ، نه نزد قبر پیامبر و نه [ نزد قبر ] غیر او .آنان خدا را به احدى  از خلقش ـ نبى ّ یا جز او ـ قسم نمى ‏دادند ، و ازمرده و غائب چیزى  نمى ‏خواستند و به آن دو استغاثه نمى ‏کردند ، خواه او پیامبر باشد یا غیر پیامبر ؛ بلکه فضلائشان از غیر خدا چیزى  نمى ‏خواستند .پایان یافت آنچه را خواستم از کلام ابن تیمیّه از خط او نقل کنم ، و من به خطّ او عارف [ و آشنا ] هستم[۳] .پس از آنکه آنچه را ابن تیمیّه گفت ـ به نقل سُبکى  ـ آوردیم ، این سخن او را بر میزبحث مى ‏گذاریم تا بنگریم آیا به حجّت شرعى  و دلیل قوى  مستند است یا اینکه تنهاسوء برداشت یا تأویل بعد از آیات و روایات مى ‏باشد ، یا اینکه بازى  با الفاظ ودگرگون سازى  مفاهیم است براى  غرض نفسانى ‏اش .ما کلام او را اینجا در ۱۲ قسمت مى ‏آوریم ؛ براى  آسان شدن تحلیل و بررسى  آن ،و بیان آنچه در درون آن نهفته است و معطوف کردن توجه به آن ، و آن گاه باطل ساختن و ردّ آن .

۱ . این سخن ابن تیمیّه که : اصل سفر براى  زیارت قبور مشروع نیست و هیچ یک از علما آن را مستحب ندانسته است .سُبْکى  در پاسخ او مى ‏گوید :این سخن دلالت مى ‏کند بر آنچه ما ذکر کردیم که نزاع او در سفر وزیارت هر دو است جز اینکه کلام او آشفته است ؛ در آغاز آن سخنى است که اقتضاى  منع زیارت را به طور مطلق دارد ، و در پایان آن سخنى است که اقتضا مى ‏کند اگر زیارت براى  سلام بر مزور و دعا برایش باشد ، جایز است ، و اگر بر نوع دیگرى  ـ که آن را ذکر مى ‏کند ـ باشدجایز نیست .یک نوع دیگر باقى  مى ‏ماند و آن اینکه زیارت براى  تبرّک جستن به [ قبرمزور ] باشد بى ‏آنکه او را شریک خدا قرار دهد .پس [ زیارت ] سه قسم است :

اوّل : سلام و دعا براى  مزور ، که جواز و شرعى  بودن آن را پذیرفته است ، و لازمه ‏اش این است جواز سفر براى  آن را بپذیرد .

دوّم : تبرّک جستن به قبر و دعا نزد آن براى  زائر .از فحواى  کلام ابن تیمیّه ظاهر مى ‏شود که آن را به قسم سوم ملحق کرده
است ، وى  دلیلى  بر آن ندارد ، بلکه ما به بطلان سخن او در این زمینه قطع داریم ؛ تبرّک به بعضى  از مردگانِ صالح یک امر شناخته شده دین اسلام و سیره سَلَف صالح مى ‏باشد ، چه رسد به انبیا و پیامبران خدا .و هرکه ادعا کند قبور انبیا و دیگر مرده ‏هاى  مسلمان مساوى  است ، امربزرگى  را آورده که ما به باطل بودن و نادرستى  آن قطع داریم ؛ این سخن پایین آوردن درجه پیامبر  ص  به مرتبه دیگر مسلمانان است که به یقین کفر مى ‏باشد ؛ زیرا کسى  که رتبه پیامبر  ص  را از آنچه براى  او واجب شده پایین آورد البته کفر ورزیده است …

سوّم : اینکه با زیارت شرک به خداى  متعال را قصد کند ، ما به خدا پناه مى ‏بریم از آن و از کسى  که آن را انجام دهد ، و درباره احدى  از مسلمانان ـ ان شاء اللّه‏ ـ این عقیده را نداریم .پیامبر  ص  فرمود :«اللّهمّ لا تجعل قبری وثناً یُعْبد» بارالها ، قبرم را [ چون ] بتى  که پرستیده شود قرار مده !دعاى  آن حضرت مستجاب است ، شیطان مأیوس شد از اینکه درجزیرة العرب پرستیده شود .این چیزى  است که ما آن را اعتقاد نداریم ـ ان شاء اللّه‏ ـ درباره احدى  ازکسانى  که قبر پیامبر  ص  را قصد مى ‏کنند[۴] .سُبْکى  در جاى  دیگر مى ‏گوید :لفظ زیارت خواهان انتقال از مکان زائر به مکان مزور است ؛ مانند لفظ«مجى ‏ء» که در نصّ سخن خداى  متعال آمده است :« وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاؤُوکَ »[۵] و اگر آنان هنگامى  که به خویشتن ظلم کردند نزدت آیند …پس زیارت یا نفس انتقال از مکانى  به مکانى  به قصد زیارت است و یاحضور نزد مزور است از مکانى  دیگر ؛ و در هر حال باید انتقال درمعناى  آن تحقّق یابد … از این نظر سفر در اسم زیارت داخل است ؛ پس اگر هر زیارتى  قربت [ و راه نزدیک شدن به خدا ] باشد سفر سوى  آن
نیز قُربت خواهد بود .و نیز بیرون آمدن پیامبر  ص  از مدینه براى  زیارت قبور ثابت شده است ؛ و هنگامى  که خارج شدن سوى  [ قبور ] نزدیک جایز باشد سوى [ قبور ] دور جایز است .وارد شده که پیامبر  ص  سوى  [ قبور ] بقیع بیرون آمد ، چنان که درروایت صحیح آمده است … و براى  قبور شهدا [ ى  اُحُد ] از مدینه خارج شد …آن گاه که مشروعیت انتقال سوى  قبر غیر پیامبر ثابت شد ، قبر آن حضرت اَوْلى  است[۶] .و امّا درباره این سخن که ابن تیمیّه مى ‏گوید «اَحَدى  از علما زیارت قبور رامستحب ندانسته است» ، طائفه ‏اى  از آراى  علما که خلاف آن را ثابت مى ‏کند چنین است :شروانى [۷] در حواشى ‏اش بر «تحفة المحتاج» مى ‏نویسد :این سخن مؤلّف که «زیارت قبور مندوب است …» ، ع ش مى ‏گوید : این در حقّ خویشاوندان مؤکّد است ؛ به ویژه پدر و مادر ، هرچند در بلددیگر جز بلدى  که او در آن است ، باشند[۸] .بهوتى  ـ بعد از بیان استحباب زیارت قبر پیامبر  ص  و استدلال بر آن ـ مى ‏گوید :تنبیهٌ : ابن نصر اللّه‏ مى ‏گوید : لازمه استحباب زیارت قبر پیامبر  ص استحباب کوچیدن سوى  آن است ؛ زیرا زیارت قبر آن حضرت پس ازحجّ بدون شدّ رحل (بار سفر بستن) امکان ندارد ، و این مانند تصریح به استحباب سفر است براى  زیارت آن حضرت[۹] .محمّد بن اسماعیل صنعانى [۱۰] مى ‏گوید :و امّا کوچ کردن براى  رفتن سوى  قبور صالحان و جاهاى  بافضیلت ،شیخ ابو محمّد جوینى  مى ‏گوید : «این کار حرام است» ، و به اختیارِ این فتوا قاضى  عیاض اشاره کرده است .نَووى  مى ‏گوید : صحیح نزد اصحاب ما ـ که امام حرمین و محقّقان آن را برگزیده ‏اند ـ این است که این کار حرام نمى ‏باشد و کراهت ندارد .مى ‏گویند : مراد از فضیلت تام ، تنها شدّ رحال به [ این ] سه جاى  خاص است[۱۱] .بعضى  از فقها به فتواى  ابن تیمیّه درباره تحریم سفر و شدّ رحال براى  زیارت قبررسول خدا  ص  اشاره کرده ‏اند و تنها به مناقشه علمى  بسنده نکرده ‏اند ـ چنان که باجوینى  این کار را کرده‏ اند ـ بلکه از نیّت‏هاى  این شخص پرده برداشته ‏اند و فتوا به کفراو داده ‏اند و به زندان افکندنش و سخت گرفتن بر او و رسوا کردنش ، تا از تلاش خود
براى  پاشیدن بذرهاى  تفرقه و فتنه میان مسلمانان دست بردارد .على  قارى [۱۲] در «شرح الشفا» مى ‏گوید :این تیمیّه ـ از حنابله ـ به تفریط گراییده آنجا که سفر براى  زیارت پیامبر  ص  را حرام دانسته است ؛ چنان که غیر او افراط کرده آنجا که مى ‏گوید : اینکه زیارت پیامبر موجب قرب مى ‏باشد پیداست که ازضرورت دین است و منکر آن به کفر محکوم است ؛ و شاید دوّمى  به صواب نزدیک‏تر باشد ، زیرا تحریم آنچه علما به استحبابِ آن اجماع دارند کفر مى ‏باشد ، بدان جهت که این سخن بالاتر از تحریمِ مباح است که به اتّفاق علما کفر است[۱۳] .محمود سعید ممدوح مى ‏گوید :پوشیده نیست که در قرن هفتم ابن تیمیّه به تنهایى  رهسپار شدن براى زیارت پیامبر  ص  را منع کرد ، و شاگردش ابن عبدالهادى  فتاوى شیخش ابن تیمیّه را بارها آورده که تصریح دارد به تحریم بار سفربستن براى  محضِ زیارت .فتواى  ابن تیمیّه مناظرات و مصنّفات و فتنه‏ هایى  را در پى  آورد ، بیشتر علما گفتار او را ردّ کردند[۱۴] .این فتوا و فتواهاى  دیگر را که علما به دست خط ابن تیمیّه یافتند ، سبب شد که انکار علیه او شدّت یابد و [ عالمان ] بر گمراهى  و گمراه‏سازى ‏اش اِصرار ورزند .حصنى  دمشقى  مى ‏نویسد :و صورت فتواى  دیگرى  را یافتند که در آن ابن تیمیّه به طور قطعى اظهار مى ‏دارد که زیارت قبر پیامبر  ص  و قبور پیامبران به اجماع قطعى معصیت است ؛ و این همان فتوایى  است که حاکمان به آن دست یافتندو قاضى  جلال الدین محمّد بن عبد الرحمن قزوینى  به آن گواهى  داد ،پس چون خطّ ابن تیمیّه را بر آن دیدند فتوایش برایشان اثبات شد ، پس غیرتشان براى  رسول خدا  ص  به جوش آمد و براى  مسلمانانى  که به زیارتش روانه بودند و براى  زائران از نقاط مختلف زمین .بر بدعت‏ گذارى  و گمراه سازى  و انحراف او اتّفاق کردند و خوارش ساختند و او را به زندان افکندند[۱۵] .فتوایى  که در عصر ابن تیمیّه صادر شد و قضات مذاهب چهارگانه [ اهل سنّت ] آن را امضا و تثبیت کردند ـ که حصنى  دمشقى  آن را نقل کرده است ـ چنین است :در ۲۷ رجب سال ۷۲۶ ه ، صورت فتوایى  نوشته شد که قات چهارگانه در قاهره آن را به خط خود تأیید و امضا کردند :حمد و سپاس براى  خداست ، این منقول ، باطن آن پاسخ سؤالى  است درباره این سخن که : زیارت انبیا و صالحان بدعت است ـ و مانند این سخن که [ ابن تیمیّه ] آن را آورده است ـ و اینکه سفر براى  زیارت انبیاجایز نمى ‏باشد .این فتوا باطل است و ردّ مى ‏شود ، جماعتى  از علما نقل کرده ‏اند که زیارت پیامبر  ص  به اجماعت فضیلت و سنّت است ؛ و این مفتى مذکور باید از این گونه فتواهاى  باطل ـ نزد ائمّه و علما ـ باز داشته شود ،و از فتاواى  غریب [ و نامأنوس ] منع گردد ، و هرگاه از این کارخوددارى  ورزید به حبس افتد و امر او [ و اندیشه‏ ها و عقایدش به گوش همگان برسد و ] رسوا شود تا مردم از اقتدا به او مصون مانند .این را محمّد بن ابراهیم بن سعداللّه‏ بن جماعه شافعى  نوشت .و این چنین مى ‏گوید محمّد بن جریر انصارى  حنفى  ، لیکن هم اکنون باید مفتى  خم ذکور با قاطعیّت به زندان افتد .و همین را قائل است محمّد بن ابى  بکر مالکى  ، و نظرش فزونى  زجروى  است به گونه ‏اى  که این مفسده و دیگر مفاسد [ ناشى  از آن ] برطرف شود .و چنین است قولِ احمد بن عمر مقدّس حنبلى [۱۶] .در «مجموعة الفتاوى » ـ اثر ابن تیمیّه ـ نظیر فتواهایى  که سُبْکى  آن را نقل کرده آمده است ، ما بهتر دیدیم آنها را در اینجا نقل کنیم با تعلیق مختصرى  درباره آن .ابن تیمیّه،در پاسخ این سؤال که «زیارت پیامبر  ص  مستحب است یا نه» ، مى ‏گوید:و امّا زیارت آن حضرت به اتفاق مسلمانان واجب نمى ‏باشد ، بلکه درباره آن امرى  در کتاب و سُنّت وجود ندارد[۱۷] .و پس از چند سطر مى ‏نویسد :امّا زمانى  که شخص راهى  سفر براى  زیارت قبر پیامبر  ص  شود ، نه نماز در مسجد آن حضرت ، این مسئله اختلافى  است ؛ به نظر ائمّه [ امامان چهارگانه اهل سنّت ] و بیشتر علما این کار غیر مشروع مى ‏باشدو مأمور به نیست ؛ به دلیل این سخن پیامبر  ص  که فرمود : «لا تشدّ الرحال …» ؛ بار سفر مبندید …[۱۸] .مى ‏گوییم :شکّى  در استحباب زیارت رسول اکرم  ص  وجود ندارد و به ویژه در موسم حج ،بعضى  از عالمان یک بار اداى  آن را در طول عمر امرى  واجب شمرده ‏اند ، پیش از این گذشت که بعضى  به وجوب زیارت پیامبر  ص  قائل‏ اند ، و هنگام تعرُّض این مسئله عباراتى  مثل موارد ذیل را آورده ‏اند :«وجرى  بعضهم على  أنّها واجبة»[۱۹] ؛ بعضى  بر این رویه ‏اند که زیارت قبر پیامبرواجب است .«بل تَقْرُبُ مِن درجة الواجبات»[۲۰] ؛ بلکه [ زیارت پیامبر ] به درجه واجبات نزدیک مى ‏شود .«إنّ زیارةَ قبرِ النبیّ واجبة»[۲۱] ؛ زیارت قبر پیامبر  ص  واجب است .«زیارةُ قبر النبیّ مِنَ السُنن الواجبة»[۲۲] ؛ زیارت قبر پیامبر  ص  از سنّت‏هاى  واجب است .«بل قیل واجبة»[۲۳] ؛ گفته‏ اند واجب مى ‏باشد .«قریبة من الوجوب لمن له سعة»[۲۴] ؛ براى  کسى  که سعه و توانمندى  دارد نزدیک به وجوب است .بعضى  از مالکیّه وظاهریّه به وجوب آن قائل‏ اند ، و حنفیّه آن را نزدیک به واجب مى ‏داند [۲۵] .بنابراین ، ادعاى  اتّفاق مسلمانان بر عدم وجوب ، سخنى  نادرست است .و امّا این ادّعاى  او که سفر به قصد زیارت پیامبر را نامشروع مى ‏داند و مى ‏گوید به این کار امر نشده است ، و این سخن را به اکثر علما نسبت مى ‏دهد و به حدیث «لا تشدّالرحال» استدلال مى ‏کند ، نیز نیامند دقّت است به دلایل زیر :

اوّلاً : در جاى  خود خواهد آمد که مقصود از حدیث «لا تشدّ الرحال» ، بیان فضلِ مساجد سه گانه [ مسجد الحرام ، مسجد أقصى  و مسجد پیامبر ] است ، و هیچ ارتباطى به سفر براى  زیارت پیامبر  ص  ندارد ، سفر براى  زیارت آن حضرت امرى  مستحب مى ‏باشد مانند سفر براى  طلب علم ، یا براى  صله رحم ، یا براى  دیگر اعمال مستحب .

ثانیاً : اینکه ادّعا مى ‏کند نظرش با رأى  اکثر فقها هماهنگ است ، واقعیت ندارد ؛زیرا بسیارى  از علما به استحباب زیارت پیامبر  ص  قائل‏ اند ، بلکه بعضى  یک بار اداى آن را در طول عمر ، امرى  واجب شمرده ‏اند ؛ و زیارت پیامبر آنچنان شایان اهمیّت است که قاضى  عیاض را به نقل کلام ابى  عمران واداشته که مى ‏گوید :شدّ رحال و کوچیدن سوى  قبر پیامبر واجب است ، مبنى  بر اینکه مقصود ازوجوب در اینجا وجوب ندبى  و ترغیب و تأکید است ، نه وجوب فرض و واجب[۲۶] .در بیانِ استحباب زیارت پیامبر  ص  و استحباب سفر سوى  آن ، سُبْکى  در « شفاء السقام» دو باب را منعقد ساخته است :

باب پنجم : در تقریر اینکه زیارت پیامبر سبب قُرب [ به خدا ] است ، به دلیل کتاب و سنّت و اجماع و قیاس .

باب ششم : در اینکه سفر سوى  زیارت قبر پیامبر  ص  موجب قُرب [ به خدا ]است ، به دلیل چند وجه ؛ اوّل : کتاب عزیز … دوّم : سنّت … چهارم : اجماع …[۲۷] .سُبْکى  مجموعه ‏اى  از فتاواى  فقها را که به استحباب قائل‏ اند ، نقل کرده است :

باب چهارم : در نصوص علما بر استحباب زیارت قبر سیّد ما رسول خدا ، و بیان اینکه این کار میان مسلمانان اجماعى  است .
قاضى  عیاض  رحمه‏الله مى ‏گوید : زیارت قبر پیامبر  ص  میان مسلمانان سنّتى  است که همه بر آن اتفاق نظر دارند ، و فضیلتى  است که به آن ترغیب شده است .قاضى  ابو طیب مى ‏گوید : مستحب است که زائر بعد از گزاردن حج وعمره ، پیامبر  ص  را زیارت کند .محاملى  در تجرید مى ‏گوید : براى  حاجى  ، آن گاه که از مکه فارغ شود ،مستحب است که قبر پیامبر  ص  را زیارت کند .ابو عبداللّه‏ ، حسین بن حسن حلیمى  ، در کتابش که «المنهاج فى  شعب الإیمان» نام دارد ، مى ‏گوید : … امّا امروز ، تعظیم پیامبر  ص  زیارت اوست . … صاحب «المهذّب» مى ‏گوید : زیارت قبر رسول خدا  ص  مستحب مى ‏باشد … با وجود علم به اجماع اصحاب و اجماع دیگر علما بر آن ، نیازى  به جستجوى  کلام اصحاب در این زمینه نیست .حنفیّه مى ‏گویند : زیارت قبر پیامبر  ص  از برترین مندوبات ومستحبّات است ، بلکه به درجه واجبات نزدیک مى ‏شود .از حنفى ‏ها ، ابو منصور ، محمّد بن مکرم کرمانى  ـ در مناسکش ـ وعبداللّه‏ بن محمود بن بلدجى  ، در «شرح المختار» به آن تصریح کرده است .در فتاوى  ابو لیث سمرقندى  ـ در باب اداء حجّ ـ آمده است که : حسن بن زیاد از ابو حنیفه روایت کرد که گفت : پسندیده و نیکوتر براى حاجى  آن است که نخست به مکّه رود ، پس آن گاه که عباداتش را انجام داد به مدینه رود ؛ و اگر از مدینه آغاز کند جایز مى ‏باشد [ در این صورت ] نزدیک قبر رسول خدا  ص  مى ‏آید ، میان قبر و قبله مى ‏ایستد ،رو به قبله مى ‏کند و بر پیامبر  ص  درود مى ‏فرستد …[۲۸] .چکیده سخن بهوتى  چنین است :آن گاه که حاجى  از حج فارغ شد ، زیارت پیامبر  ص  برایش مستحب است …امام احمد مى ‏گوید … اگر حجّ ، حجّ استحبابى  باشد [ بجاست ] حاجى  مراسم را از مدینه آغاز کند ؛ ابن نصر اللّه‏ در این باره مى ‏گوید : زیارت [ پیامبر ] افضل وبرتر از حجّ تَطَوُّع مى ‏باشد[۲۹] .به آنچه سُبْکى  گفته است بعضى  از فتاوى  فقها را ـ درباره استحباب زیارت مطلق قبور ـ مى ‏افزاییم :غزالى [۳۰] مى ‏گوید :زیارت قبور ، به طور خلاصه ، براى  تذکُّر و عبرت آموختن مستحب است ؛ و زیارت قبور صالحان براى  تبرّک همراه با پندآموزى  مستحب مى ‏باشد[۳۱] .رافعى  مى ‏گوید :زیارت قبور براى  مردان مستحب است[۳۲] .نَووى  مى ‏گوید :امّا اَحکام ؛ نصوص شافعى  و اصحاب متفق اند بر اینکه براى  مردان زیارت قبور مستحب است ؛ و این سخن همه علما مى ‏باشد ، عبدرى  در این زمینه اجاع مسلمانان رانقل کرده است[۳۳] .شربینى  خطیب مى ‏گوید :زیارت قبرهایى  که مسلمانان در آن [ دفن ] اند ، براى  مردان به اجماع مندوب است[۳۴] .ابن قُدامه مى ‏نگارد :زیارت قبور براى  مردان مستحب مى ‏باشد[۳۵] .ابن حزم مى ‏گوید :زیارت قبور را مستحب مى ‏دانیم ، این کار فرض [ امر لازمى  ] است ،هرچند یک بار[ در طول عمر [۳۶]] .شوکانى آورده است :باب استحباب زیارت قبور براى  مردان[۳۷] .سیّد سابق مى ‏گوید :
زیارت قبور براى  مردان مستحب است[۳۸] .اَلبانى  مى ‏نویسد :در استحباب زیارتِ قبور ، زنان چون مردان ‏اند[۳۹] .به این نصوص ، فتواى  علما به استحباب زیارتِ قبور ، آشکارا روشن مى ‏گردد ،بلکه بر آن اجماع نقل کرده ‏اند ؛ و امّا شدّ رحال و سفر براى  زیارت قبور ، مقدّمه وقوع زیارت مى ‏باشد و امرى محبوب و مندوب براى  شارع ، و از این رو فقها آن را امرى مَفروغ عنه شمردند ، و به بررسى  آن نپرداختند تا اینکه جوینى  آشکار شد و به عدم جواز سفر براى  زیارت قبور فتوا داد ، و در این هنگام مسئله در بحث‏هاى  فقهى مطرح شد و فقها درباره ‏اش سخن گفتند .شروانى  مى ‏گوید :این سخن مصنّف که « زیارت قبور مندوب است …» ، در شرح العباب مى ‏گوید : سفر براى  زیارت قبر غیر نبى  یا عالم یا [ شخص ] صالح ،سنّت نیست ، به جهت بیرون آمدن از اختلاف کسانى  مانند جوینى  که
آن را منع کرده‏ اند ، چه او مى ‏گوید : این کار جایز نمى ‏باشد … .اَذرعى  مى ‏گوید : و اَشبَه این است که جاى  ندب وقتى  است که در آن سفر براى  زیارت ـ فقط ـ نباشد ، بلکه در کلام شیخ ابو محمّد آمده که سفر براى  این کار جایز نیست و قبر پیامبر ما  ص  را استثنا کرده است ؛ وشاید مرادش این است که جوازى  که دو طرفش مساوى  باشد نیست ،یعنى  کراهت دارد[۴۰] .

۲ . این سخن ابن تیمیّه که مى ‏گوید :«به همین جهت اگر [ شخصى  ] آن [ سفر براى  زیارت قبور ] را [ برخود ] نذر کند ، بى ‏نزاع [ و اختلاف ] میان ائمّه ، وفاء بر آن واجب نیست» .

[۱] .  احمد بن عبدالحلیم حرّانى  دمشقى  ۶۶۱ ـ ۷۲۸ ه کسى  است که نظرات و اندیشه‏ هایش رامحمّد بن عبدالوهّاب ـ مؤسّس مذهب وهّابیّت ـ پذیرفت ؛ وى  پس از آنکه قُضات مذاهب اسلامى  مختلف به گمراهى  و انحرافش حکم کردند ، در زندان درگذشت .شیخ زین الدین بن جرب حنبلى  از کسانى  است که به کفر او معتقد مى ‏باشد ، وى  با صداى  بلند در مجالس مى ‏گفت : « معذور السُّبکی ؛ یعنى  سُبکى  در تکفیر ابن تیمیّه معذور است» .
ابن حجر هیتمى  درباره‏ اش مى ‏گوید : آیا او جز این است که گروهى  از ائمّه … مانند عزّ بن جماعه درباره‏ اش گفتند : « بنده ‏اى  که خداى  متعال او را گمراه ساخت و اغوا کرد ، وجامه خِزى  و ذلّت را بر او پوشاند ، و از شدّت افترا و دروغ درجایى  ساکن شد که او را خوار ساخت و موجب حرمان و ناامیدى ‏اش گشت .ابن بَطوطَه در سفرنامه ‏اش ، آن گاه که او را در دمشق دید ، این گونه توصیف مى ‏کند : «وى  در هر فنى  سخن مى ‏گوید جز اینکه در عقلش چیزى  است !» .نگاه کنید به ، «کشف الارتیاب : ۴۶۸ ـ ۴۶۹» ، «دفع الشّبهه : ۲۱۴ ـ ۲۱۵» ، «رحلة ابن بطوطه : ۱۱۲» .
[۲] .  سوره احزاب ۳۳ ، آیه ۵۶ .
[۳] .  شفاء السقام : ۱۲۸ ـ ۱۲۹ .
[۴] .  شفاء السقام : ۱۲۹ ـ ۱۳۰ .
[۵] .  سوره نساء ۴ ، آیه ۶۴ .
[۶] .  شفاء السقام : ۱۰۱ ـ ۱۰۲ .
[۷] .  على  بن ابراهیم بن محمّد م ۱۱۱۸ ه فقیهى  است دانشمند و محقّق ، کتاب‏هایى  دارد از جمله :«جامع المناسک» ، «مهمّات المعارف» … در مدینه ساکن بود و در آن وفات کرد (الأعلام ۴ : ۲۵۲).
[۸] .  حواشى  شروانى  ۳ : ۲۳۸ .
[۹] .  کشّاف القناع ۲ : ۶۰۲ .
[۱۰] .  محمّد بن اسماعیل بن صلاح بن محمّد حسنى  کحلانى  صنعانى  ، ملقّب به المؤیّد باللّه‏ ۱۰۹۹ ـ۱۱۸۲ ه ، حدود صد تألیف دارد ، از آنهاست : سبل السلام ، منحة الغفّار ، شرح الجامع الصغیر ،دیوان شعر (الأعلام ۶ : ۳۸) .
[۱۱] .  سُبُل السلام ۴ : ۲۲۰ ، رقم ۱۲۹۵ .
[۱۲] .  نور الدین على  بن سلطان محمّد هروى  قارى  حنفى  م ۱۰۱۴ ه ، در هرات به دنیا آمد و در مکه درگذشت ، تصانیف زیادى  دارد ، از جمله : مرقاة المفاتیح لمشکاة المصابیح ، تلخیص القاموس ، شرح المصحف ، أنوار القرآن (معجم المؤلّفین ۷ : ۱۰۰) .
[۱۳] .  تکملة الردّ على  نونیّة ابن القیّم : ۱۷۹ ؛ الغدیر ۵ : ۱۴۲ .
[۱۴] .  التوفیق الربّانى  : ۲۱ ؛ دفع الشبه عن الرسول والرساله : ۹۷ .
[۱۵] .  دفع الشُّبه عن الرسول والرسالة : ۹۷ .
[۱۶] .  دفع الشُّبه عن الرسول والرساله : ۹۶ ـ ۹۷ ؛ تکملة الردّ على  نونیّة ابن القیّم : ۱۷۸ ؛ و نیز نگاه کنیدبه ص۱۸ ـ ۱۹ تکملة الردّ .
[۱۷] .  مجموعة الفتاوى  ۱۴ : ۱۹ .
[۱۸] .  همان ؛ جواب از استدلال به این حدیث در پایان کتاب خواهد آمد .
[۱۹] ـ ۷ .  نگاه کنید به فصل «فقها و علماى  عامّه» در همین کتاب .
[۲۰]
[۲۱]
[۲۲]
[۲۳]
[۲۴]
[۲۵]
[۲۶] .  الشفا بتعریف حقوق المصطفى  : ۲۹۷ ، رقم ۱۴۷۰ ۲۷] .  شفاء السقام : ۸۰ ـ ۱۰۲ .
[۲۸] .  شفاء السقام : ۶۳ ـ ۶۵ .
[۲۹] .  کشّاف القناع ۲ : ۶۰۱ ـ ۶۰۲ .
[۳۰] .  ابو حامد ، محمّد بن محمّد بن محمّد بن احمد طوسى  شافعى  ، معروف به حجّة الإسلام ۴۵۰ ـ۵۰۵ ه ، آثار زیادى  دارد ؛ مشهورترین آنها عبارتند از : احیاء علوم الدین ؛ الوجیز ؛ الحصن الحصین (معجم المؤلّفین ۱۱ : ۲۶۶) .
[۳۱] .  احیاء علوم الدین ۴ : ۴۹۰ .
[۳۲] .  فتح العزیز ۵ : ۲۴۶ .
[۳۳] .  المجموع شرح المهذّب ۵ : ۲۷۶ .
[۳۴] .  الإقناع ۱ : ۲۰۸ ؛ مغنى  المحتاج ۱ : ۴۹۴ .
[۳۵] .  الشرح الکبیر ۲ : ۴۲۶ .
[۳۶] .  المحلّى  ۵ : ۱۶۰ .
[۳۷] .  نیل الأوطار ۴ : ۱۰۹ .
۳۸] .  فقه السنّه ۱ : ۵۶۴ .
[۳۹] .  اَحکام الجنائز : ۱۸۰ .
[۴۰] .  حواشى  الشروانى  ۳ : ۲۳۸ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


× سه = 3

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>