تعبّد و مُتعبِّدان- اختلاف در وضوچرا؟

تعبّد و مُتعبِّدان- اختلاف در وضوچرا؟

قرآن و سنّت پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  چند دستگى   را نمى  پذیرند ، بلکه آمده‏ اند تا این باورِ جاهلى   را بزدایند . خداى  سبحان بارها در قرآن با شیوه‏ هاى   گوناگون ،بر وجوب پیروى   از پیامبر درس ناخوانده ، تأکید مى  ‏ورزد ؛ مانند :« مَن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ » ؛[۱]هرکه از پیامبر فرمان برَد ، از خدا اطاعت کرده است .« وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَخْشَ اللَّهَ وَیَتَّقْهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ » ؛[۲]هرکس از خدا و پیامبرش اطاعت کند و خشیتِ خدا را داشته باشد و از او بترسد ، از رستگاران است .« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُواالرَّسُولَ وَلاَ تُبْطِلُواأَعْمَالَکُمْ » ؛[۳]اى   کسانى   که ایمان آورده‏ اید ، از خدا اطاعت کنید و پیامبر را فرمان برید ،و اعمالتان را باطل نسازید .« إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَى   اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَن یَقُولُوا سَمِعْنا وَأَطَعْنَا وَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » ؛[۴]سخنِ مؤمنان هنگامى   که سوى   خدا و رسولش خوانده شوند تا میان آنهاحکم کند تنها این است که بگویند : «شنیدیم و فرمان بریم» و اینان‏ اندکه رستگارند .« وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى   اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً مُّبِیناً » ؛[۵]هیچ مرد و زن مؤمنى   را نسزد که آن گاه که خدا و رسولش در امرى  حکم کند ، براى   خویش حقّ اختیار قائل شود ؛ و هرکس خدا و رسولِ اورا عصیان ورزد ، در گمراهى   آشکار است .

و نیز دیگر آیاتى   که به پیروى  ِ پیامبر فرامى  ‏خواند و بیشتر آنها با طاعتِ خداى   متعال قرین مى  ‏باشد و بدین معناست که امر پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  همان امرخداست .درباره عظمتِ پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  و اینکه آن حضرت جز از سوى  خدا سخن نمى  ‏گوید ، همین بس که خداى   متعال مى  ‏فرماید :« وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى   * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَى   » ؛[۶]پیامبر از روى   هواى   نفس سخن نمى  ‏گوید ، آنچه بر زبان مى  آورد جزوحیى   که به او مى  ‏شود نیست .و آیاتِ فراوان دیگر که متعبّدانِ محض به سخن پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  را مى  ستاید ؛مانند :« إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَى   أَمْرٍجَامِعٍ لَّمْ یَذْهَبُوا حَتَّى   یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ » ؛[۷]همانامؤمنان ـ تنها ـ کسانى  ‏اند که به خدا و رسولش ایمان آورند ، وهنگامى  که براى   کارى   همگانى   نزد او باشند بى  ‏اجازه ‏اش بیرون نروند[ اى   پیامبر ] آنان که از تو اجازه مى  ‏گیرند همان کسانى  ‏اند که به خدا ورسولِ او ایمان [ راستین  ]دارند .سنّتِ نبوى   نیز ، پیوسته اوامرى   را درباره وجوب پیروى   اقوال و اَفعالِ پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  بر وجه تعبّد و التزام مطلق ، در خود دارد . در حدیث «اَریکه»آمده است که پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  فرمود :یوشکُ الرجل مُتَّکِئاً عَلَى   أَریکته یُحَدِّثُ بحدیثٍ مِن حدیثی فَیَقُول : «بیننا وبینکم کتابُ اللّه‏ ، فما وَجَدنا فیه مِن حلال اسْتَحْلَلْناه ، وما وَجَدْنا فیه مِن حرام حَرَّمْناه» .ألا وإنّ ما حَرَّم رسولُ اللّه‏ مثل ما حَرَّمَ اللّه‏ ؛[۸]به زودى   مردى   بر تخت تکیه مى  ‏زند و حدیثى   از من بر زبان مى  ‏آورد ومى  ‏گوید : «میانِ من و شما کتابِ خدا هست ؛ حلالى   را که در آن یافتیم حلال مى  ‏دانیم ، و حرامى   را که در آن یافتیم حرام مى  شماریم» .هوشیار باشید ! آنچه را رسول خدا حرام سازد ، چونان چیزهایى   است که خدا حرام ساخت .افزون بر این ، احادیثى   از پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  رسیده که در آنها متعبّدان به گفتار وکردار و تقریرهاى   پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  را مى  ‏ستاید ؛ مانند این سخن که فرمود :یا معشر قریش ، لَتَنْتَهُنّ أو لَیَبْعَثنّ علیکم مَن یَضْرِبُ رِقابَکُم بالسَّیف عَلَى   الدّین ، قَدِ امْتَحَنَ اللّه‏ُ قَلْبَه للإیمان !قالوا : مَن هو یا رسولَ اللّه‏ ؟وقال أبوبکر : مَن هو یا رسولَ اللّه‏ ؟وقال عُمَر : مَن هو یا رسولَ اللّه‏ ؟قال  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  : هو خاصِفُ النَّعل ! وکان قد أَعْطى  علیّاً نَعْلَه یَخْصِفُها ؛[۹]اى   گروه قریش ، از مخالفت با اوامر الهى   دست بردارید وگرنه بر شما کسى   برانگیخته مى  ‏شود که خدا ایمانِ قلبى   او را آزموده است و در راه دین گردنتان را با شمشیر مى  ‏زند !اصحاب گفتند : اى   رسول خدا ، او کیست ؟
ابوبکر گفت : او چه کسى   است اى   رسول خدا ؟عمر گفت : اى   رسول خدا ، او کیست ؟پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  فرمود : او پینه ‏دوز کفش است ! (آن حضرت کفش خویش رابه على  داده بود تا پینه کند) .و در باره عمّار یاسر فرمود :إنّ عمّاراً مُلِئَ إیماناً إلى   مُشاشه ؛[۱۰]عمّار سرتاپا آکنده از ایمان است .
و نیز فرمود :مَن عادى   عَمّاراً عاداه اللّه‏ُ ، ومَن أَبْغَضَ عمّاراً أَبْغَضَهُ اللّه‏ُ ؛[۱۱]هرکه با عمّار دشمنى   ورزد ، خدا با او درمى  ‏افتد ؛ و هرکه با عمّار کینه بتوزد ، خدا از او نفرت دارد .و آن‏گاه که حَنْظَلَه نداى   پیامبر را در جنگ اُحُد لبّیک گفت و در صبح دم شبِ زفاف ، با حالت جنابت ، روانه جنگ شد و شهید گشت ، پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله درباره‏ اش فرمود :همرزمتان را فرشتگان غسل مى  ‏دهند ، ماجرا را از همسرش بپرسید ! همسر حنظله گفت : آن گاه که آواى   جنگ را شنید ، با اینکه جُنُب بود سوى   آن شتافت .پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  فرمود : به همین جهت است که ملائکه او را غسل مى  ‏دهند[۱۲] .

اجتهاد و مجتهدان

جریانِ تعبّد ، همان مسیر صحیحى   است که خدا براى   بندگانِ مؤمنش خواست که به خدا و رسولش ایمان آورند و در پى  پیامبر راه بپیمایند واَوامرِ او را گردن نهند و به امر و نهى  ِپیامبر تن دهند نه اینکه آراى  شخصى  ‏شان را اعمال کنند یا تحت تأثیر آراى   موروثى   قرار گیرند .تاریخ از وجود صحابه ‏اى   خبر مى  ‏دهد که به خود اجازه مى  ‏دادند پیامبر راتخطئه کنند و در برابر اَقوال و اَفعالِ او بایستند ، و این رفتارى   تازه نبود ؛چراکه قرآن و سنّت ، این پدیده را به عنوان یک سنّتِ تاریخى   در ادیان گذشته ، مطرح مى  ‏سازد .در آیین‏ه اى   سابق ، مردم به پیامبران ایمان مى  ‏آوردند ، در میانِ آنان همان‏گونه که تکذیب کنندگان بودند ، مؤمنان ویژه و مقرّب و حواریان نیزوجود داشتند ؛ و در این میان ، دسته ‏اى   یافت مى  شدند که با وجود ایمان به انبیا به اختلاف افتادند و آنچه را انبیا آوردند به درستى   درنیافتند یا فهمیدندامّا آن را خواهانیهاى نفسانى   خود تفسیر کردند و درآمیختند و به خطارفتند .قرآن مجید ، از وجود صحابه‏ اى   پرده برمى  ‏دارد که مسلمان شدند و به خداو رسول [ در ظاهر ] ایمان آوردند ، امّا قداستِ پیامبر و دائره وجوب اِطاعت او را درک نمى  ‏کردند ؛ زیرا گاه مانند کمترین مردمان با او برخوردداشتند ، با آن حضرت مى  ستیزیدند و بر او اعتراض مى  ‏کردند و صداشان رابر سرِ آن حضرت بالا مى  ‏بردند و …قرآن کریم ، بسیارى   از این حالات نامسئولانه را روشن مى  ‏سازد و به عِلاج آنها مى  ‏پردازد ، خداى   سبحان مى  ‏فرماید :« وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى   اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً مُّبِیناً » ؛[۱۳]مرد و زنِ مؤمنى   را نسزد که هنگام حکم خدا و رسول درباره اَمرى ،براى   خویش حق اختیار قائل شوند ؛ هرکه خدا و رسولش را عصیان ورزد ، در گمراهى  ‏اى   آشکارى   است .« فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّى   یُحَکِّمُوکَ فِیَمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُوافِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیماً » ؛[۱۴]نه چنین است ! سوگند به پروردگارت ، آنان ایمان [ راستین ] ندارند مگراینکه تو در مشاجراتشان حکم کنى   و آنها در دل ـ از قضاوتت ـ احساس ناراحتى   و تردید نکنند و تسلیم محض باشند .« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَتَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنتُمْ لاَتَشْعُرُونَ » ؛[۱۵]اى   کسانى   که ایمان آوردید ، صداهاتان را بلندتر از صداى   پیامبر مکنید وبا او درشت‏گویى   نکنید ـ آن گونه که بعضتان با بعضِ دیگر به درشتى  سخن مى  ‏گویید ـ مبادا که نا آگاهانه اعمالتان تباه شود .در این آیات ، تصریح شده به اینکه مخاطبان مؤمنانى   بودند که شهادتین را بر زبان مى  ‏آوردند و اهل زنا یا قتل یا دیگر گناهان نبودند ، بلکه به صداى  بلند ، پیامبر را صدا مى  ‏زدند یعنى   به آنچه شأن نبوت اقتضا دارد ، پایبند نیستند و پیامبر را یک شخص عادى   ـ مانند خودشان ـ مى  ‏شمارند .بنابراین ، نیازى   نمى  ‏دیدند که به سخنِ پیامبر متعبّد باشند . همین امر باعث شد که خدا آنان را به اِحباط (از بین رفتن) اعمالشان تهدید کند .مانند این سخن خداى   متعال :« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى   الأَرْضِ » ؛[۱۶]اى   کسانى   که ایمان آوردید ، چرا هنگامى   که به شما گویند براى   جهاد درراه خدا بروید ، به زمین [ خانه و اموالتان ] مى  ‏چسبید ؟!« إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ » ؛[۱۷]کسانى   که خدا و رسولش را مى  ‏آزارند ، خدا آنها را لعن مى  ‏کند .« أَلَمْ تَرَ إِلَى   الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى   ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَ یَتَنَاجَوْنَ بِالإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیَةِ الرَّسُولِ » ؛[۱۸]آیا ندیدى   کسانى   را که از نجوا نهى   شدند و سپس مر تکب آن شدند ؟!به گناه و عدوان و معصیتِ پیامبر ، با هم نجوا مى  ‏کنند !شیخ طبرسى   درباره این آیه که : « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرسُولِهِ »[۱۹] نقل مى  ‏کند که ابن جِنّى   تصریح دارد که معناى   آن چنین است :این گونه نباشید که خود گزیده‏ تان را انجام دهید و آنچه را خداو رسولش امر مى  ‏کند واگذارید ، معناى   قرائت مشهور همین است ؛ یعنى   امرى   را بر امرِ خدا مقدّم ندارید[۲۰] .و آیاتِ دیگرى   که به طور تردید ناپذیر اشاره یا تصریح به وجود این گروه در جامعه صدر اسلام دارد . هرگاه این آیات و اسباب نزولِ آنها ملاحظه شود ، مى  ‏توان دریافت که این گروه ، اندک نبودند و این خط‏مشى   از نظرکمّى   و کیفى   حوزه گسترده ‏اى   از تفکّر مسلمانان را در بر مى  ‏گرفت .و این دلالت‏ها ـ تنها ـ به قرآن منحصر نیست ، بلکه سنّت قولى   و عملى  پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  نیز وجودِ این خطّ مشى   را مى  ‏نمایاند و با شدّت تمام ، به انتقاد ازآن مى  ‏پردازد و آن را مردود مى  ‏شمارد ؛ چراکه عمل و اجتهاد این گروه ، به سخن پیامبر محدود نگشت ، بلکه دامن قرآن را نیز گرفت .از این روست که پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  خطاب به بعضى   از اصحاب مى  ‏فرماید :ما لکم تَضْرِبُون کتابَ اللّه‏ بعضَهُ ببعض؟ بهذا هَلَکَ مَن کان قبلکم؛[۲۱]چه‏ تان شده که بعضى   از کتاب خدا را به بعضِ دیگر رد مى  ‏کنید ؟ کسانِ پیش از شما به همین شیوه ، هلاک شدند .و در حدیث دیگر ، مى  ‏فرماید :أَیُتَلَعَّبُ بکتاب اللّه‏ وأنا بین أظهرکم ؛[۲۲]آیا در حالى   که من میانتان هستم ، کتاب خدا بازیچه شود ؟!و در روایت دیگر ، مى  ‏فرماید :أبهذا أُمِرْتم أو لهذا خُلِقتم أن تَضْرِبوا کتابَ اللّه‏ بعضاً ببعض ؟!انظروا ما أُمِرتُم به فَاتَّبِعُوه ، وما نُهِیْتُم عنه فَانْتَهُوا ؛[۲۳]آیا به این امر شدید (یا براى   این خلق شدید) که بعضى   از کتاب خدا را به ببعض دیگر بزنید ؟! نیک بنگرید به چه امر شدید ، آن را بپیروید و از چه نهى   شدید تا به آن دست نیازید .رسول خدا  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  اصحابش را در تعامل با قرآن و حدیث ، از این رویکردِزشت برحذر مى  ‏داشت ؛ چراکه ایمان به خدا و رسول اقتضا مى  ‏کرد آنان به آنچه خدا مى  ‏گوید و پیامبر فرمان مى  ‏دهد ، تسلیم باشند . عدم تسلیم به عصمت پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  و گفته ‏ها و کارهاى   آن حضرت ، با ایمان مطلق به خدا ورسول ، ناسازگارى   داشت .خدا از عواقب این نوع اندیشه ، مؤمنان را بیم مى  ‏دهد و خبر مى  ‏دهد که این کار ، به فتنه مى  ‏انجامد .در تفسیر این سخنِ خداى   متعال که : « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ »[۲۴] (اى   ایمان آورندگان ، خدا و رسول را اجابت کنید) تا آنجا که مى  ‏فرماید : « وَاتَّقُوا فِتْنَةً لاَ تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنکُمْ خَاصَّةً »[۲۵] (از فتنه‏ اى  بترسید که تنها به ستمگرانِ شما اصابت نمى  ‏کند) از زُبیر بن عَوام رسیده که گفت :ما زمانى   این آیه را مى  ‏خواندیم و گمان نمى  ‏کردیم که روزى  خودمان مصداق آن باشیم ! اما به یک‏باره دیدیم که مقصود ازآن ما هستیم ![۲۶]سُدِّى   مى  ‏گوید :این آیه اختصاص به اهل بدر داشت [ ولى   ] روز جنگ جَمَل بروز یافت[۲۷] .از آنجا که پیدایى   این فکر در جامعه تازه مسلمان ، امرى   سازگار با تاریخ واِخبار قرآن از سنّت‏هاى امّت‏هاى گذشته بود ، شارع مقدّس به موازنه میان دو گروه دست یازید و فرقه حق و جریان صحیح را روشن ساخت و بیان داشت که راه نجات ، و مقصود خداى   متعال ، همان شیوه «تعبّد محض» است نه اجتهاد و رأى   و تفسیر امور بر اساسِ ذوق‏ ها و گرایش‏ها و باورهاى  موروثى   .خداى   متعال مى  ‏فرماید :« إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَى   أَمْرٍجَامِعٍ لَّمْ یَذْهَبُوا حَتَّى   یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ » ؛[۲۸]همانا مؤمنان [ راستین ] کسانى  ‏اند که به خدا و رسولش ایمان آورند و آنگاه که بر کارى   همگانى   با او گرد آیند ، بى  ‏اجازه پیامبر بیرون نروند [ اى  پیامبر ] البته آنان که از تو اذن مى  ‏طلبند ، کسانى  ‏اند که ایمان به خدادارند .قرآن در این آیه ، اجازه خواستن از پیامبر را مساوى   ایمان به خدابرمى  ‏شمارد ؛ زیرا آنان که از پیامبر اجازه مى  ‏خواستند داراى   عقیده استوارو فهم صحیح بودند ، برخلافِ دیگرانى  که این نگرش را نداشتند ودرجهتِ مخالف آن گرویدند یا طبق آرا و اجتهاداتشان آن را تفسیر مى  ‏کردند .
[۱] .  سوره نساء ۴ آیه ۸۰ .
[۲] .  سوره نور ۲۴ آیه ۵۲ .
[۳] .  سوره محمّد  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  ۴۷ آیه ۳۳ .
[۴] .  سوره نور ۲۴ آیه ۵۱ .
[۵] .  سوره احزاب ۳۳ آیه ۳۶ .
[۶] .  سوره نجم ۵۳ آیات ۳ و۴ .
[۷] .  سوره نور ۲۴ آیه ۶۲ .
[۸] .  مسند احمد ۴ : ۱۳۲ ؛ سنن ابن ماجه ۱ : ۶ ، حدیث ۱۲ ؛ سنن اَبى   داود ۴ : ۲۰۰ ، حدیث ۲۶۰۴ ؛المستدرک على   الصحیحین ۱ : ۱۰۸ ؛ سنن بیهقى   ۹ : ۳۳۱
[۹] .  کنز العمّال ۱۳ : ۱۰۷ و۱۱۵ و۱۷۳ .
[۱۰] .  شرح نهج البلاغه ۱۰ : ۱۰۳ وجلد ۲۰ ، ص۳۸ ؛ وقعة الصفین : ۳۲۳ .
[۱۱] .  الإصابة ۲ : ۵۱۲ .
[۱۲] .  الإصابة ۱ : ۳۶۱ .
[۱۳] .  سوره احزاب ۳۳ آیه ۳۶ .
[۱۴] .  سوره نساء ۴ آیه ۶۵ .
[۱۵] .  سوره حجرات ۴۹ آیه ۲ .
[۱۶] .  سوره توبه ۹ آیه ۳۸ .
[۱۷] .  سوره احزاب ۳۳ آیه ۵۷ .
[۱۸] .  سوره مجادله ۵۸ آیه ۸ .
[۱۹] .  سوره حجرات ۴۹ آیه ۱ .
[۲۰] .  مجمع البیان ۵ : ۱۲۹ .
[۲۱] .  کنز العمّال ۱ : ۱۹۳ ، حدیث ۹۷۷ .
[۲۲] .  کنز العمّال ۱ : ۱۷۵ .
[۲۳] .  مسند احمد ۲: ۱۹۶؛ مسند اَبى   یعلى   ۵ : ۴۲۹ ، حدیث ۳۱۲۱ ؛ کنز العمّال ۱ : ۳۸۳ ، حدیث ۱۶۶۱٫در «سنن نسائى   ۶ : ۱۴۲ ، حدیث ۳۴۰۱» به اسناد از محمود بن لَبید آمده است که گفت :رسول خدا  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  آگاه شد که مردى   در یک مجلس سه بار زنش را طلاق داده است ، خشمناک برخاست و گفت : آیا در حالى   که من در میان تان هستم با کتاب خدا بازى   مى  ‏شود ؟! تا اینکه مردى   بلند شد و گفت : اى   رسول خدا ، آیا او را به قتل نرسانم ؟!
[۲۴] .  سوره انفال ۸ آیه ۲۴ .
[۲۵] .  سوره انفال ۸ آیه ۲۵ .
[۲۶] .  تفسیر ابن کثیر ۲ : ۴۸۸ ـ ۴۸۹ .
[۲۷] .  همان .
[۲۸] .  سوره نور ۲۴ آیه ۶۲ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


چهار × = 12

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>