احادیث اهل بیت نبوّت علیهم السلام ـ که از طریق شیعه دوازده امامى یا اسماعیلیّه یا زیدیّه روایت شده ـ بیانگر آن است که شروع اذان در معراج پیامبر صلى الله علیه وآله رخ داد ، بعضى ازاین احادیث چنین است :
امام على بن ابى طالب علیه السلام (م۴۰ ه )
امام رضا علیه السلام به نقل از پدرانش مى گوید : «على بن ابى طالب فرمود : چون بر پیامبرتعلیم اذان آشکار شد ، جبرئیل بُراق را آورد ، براق سر بر نمى تافت ، جبرئیل به نرمى (در گوش او) گفت : آرام گیر ، احدى گرامى تر از او ـ نزد خدا ـ بر تو سوار نخواهدشد ، پس آرام گرفت . پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود : سوار بُراق شدم [ و او به پرواز درآمد و به پیش تاخت ] تا به حجابى رسیدم که در پى آن (عرش) خداى رحمان است . فرشته اى از پشت حجاب درآمد ، گفت : اللّه اکبر ، اللّه اکبر ؛ پیامبر صلى الله علیه وآله به جبرئیل فرمود : این فرشته کیست ؟
پاسخ داد : سوگند به آن که تو را به نبوّت گرامى داشت ، پیش از این لحظه آن را ندیده ام . فرشته گفت : اللّه اکبر ، اللّه اکبر ، پس از وراى حجاب ندا آمد :بنده ام راست گفت ، من بزرگترم ، من بزرگترم .آن فرشته گفت : أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ؛ از آن حجاب صدا آمد :بنده ام راست گفت : (منم ، اللّه) خدایى جز من وجود ندارد . باز فرشته گفت : أشهد أنّمحمّداً رسول اللّه ، أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه ، از وراى حجاب ندا آمد : بنده ام راست گفت ، من محمّد را به رسالت فرستادم . فرشته گفت : حَیّ على الصلاة ، حَیّ على الصلاة ، ندا آمد : بندهام راست گفت ، و به عبادتم فرا خواند . فرشته گفت : حَیّ على الفلاح ، حَیّ على الفلاح ، از پس حجاب ندا آمد ، بنده ام راست گفت و به عبادتم فرا خواند . فرشته گفت : به راستى رستگار است کسى که بر آن مواظبت کند .پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود : در آن هنگام ، خداى بزرگ شرفم را بر اوّلین و آخرین کامل کرد[۱] .
امام حسن بن على علیه السلام (م۵۰ ه )
سُفیان بن لیل مى گوید : چون امر حسن بن على و معاویه شد ، آنچه که شد ، به مدینه نزد او آمدم در حالى که میان اصحابش نشسته بود . آنگاه وى حدیث پیشین رااز آن حضرت نقل مى کند و مى گوید : پس نزد او درباره اذان مذاکره مى کردیم ، بعضى از ما گفت : شروع اذان با خواب عبداللّه بن زید بود !حسن بن على به او گفت : «شأن اذان فراتر از این است ، جبرئیل در آسمان ، دو دو ،اذان گفت و به پیامبر آموخت و ، یک یک ، اقامه گفت و پیامبر را یاد داد» ، پس حسن تاولایت داشت به آن اذان مى داد[۲] .
امام حسین بن على علیه السلام (م۶۱ ه )
در کتاب جعفریات آمده است : به ما خبر داد محمّد ، [ گفت ] موسى برایم حدیث کرد ، گفت : پدرم برایم حدیث کرد از پدرش ، از جدش ـ جعفر بن محمّد از پدرش ،از جدّش ـ على بن الحسین ـ از حسین بن على علیه السلام که از آن حضرت از اذان و سخنان مردم در اینباره پرسیدند ، فرمود :«وحى بر پیامبرتان نازل مى شد ، و شما مى پندارید که پیامبر اذان را از عبداللّه بن زید دریافت ؟! بلکه من از پدرم ـ على بن ابى طالب ـ شنیدم که مى گفت : خداى بزرگ آنگاه که پیامبر به معراج برده شد ، فرشته اى را فرود آورد ، پس هریک از جمله هاى اذان و اقامه را دوبار گفت ، سپس جبرئیل به او فرمود : اى محمّد ، اذان نماز چنین است[۳] .در دعائم الاسلام ـ که از کتابهاى اسماعیلیّه است ـ از جعفر بن محمّد ، ازپدرش ، از جدّش ، از حسین بن على روایت شده است که از آن حضرت از سخن مردم درباره اذان سؤال شد که مى گویند : سبب اذان رؤیایى بود که عبداللّه بن زید دید ،و پیامبر را از آن آگاه ساخت ، پس پیامبر دستور اذان داد !امام حسین علیه السلام فرمود : «وحى بر پیامبر شما فرود مى آمد ، و شما گمان مى کنید کهاو اذان را از عبداللّه بن زید فراگرفت ؟ اذان وجه دینتان است !» امام علیه السلام خشمگین شدو سپس گفت : بلکه از پدرم ـ على بن ابى طالب ـ شنیدم که مى گفت : «خداى بزرگ زمانى که پیامبر به معراج برده شد ، فرشتهاى فرود آورد …» ، و حدیث اسراء را بیان کرد و فرمود : «و فرشته اى را برانگیخت که مانند آن پیش از آن زمان و بعد از آن زمان ،در آسمان دیده نشد ؛ پس هریک از جملات اذان و اقامه را دوبار گفت» ، آنگاه امام چگونگى اذان را بیان کرد و فرمود : جبرئیل به پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود : «اى محمّد ، اینگونهبراى نماز اذان بگو»[۴] .
محمّد بن على بن ابى طالب (ابن حَنَفیّه ، م۷۳ ـ ۹۳ ه )
ابى علا مى گوید : به محمّد بن حنفیّه گفتم : ما چنین حدیث مى کنیم که شروع این اذان از رؤیایى بود که مردى از انصار در خوابش دید .[ ابى علا ] مى گوید : محمّد بن حنفیّه از این سخن به شدّت تکان خورد و گفت : به آنچه در شریعت اسلام اصل است و رکن دینتان مى باشد روى آوردید و گمان کردیدکه آن تنها رؤیایى بوده که مردى از انصار در خوابش دیده ، و ممکن است راست یادروغ و یا خوابى آشفته باشد !راوى مى گوید : گفتم : این حدیث میان مردم شایع است ! گفت : به خدا سوگند ،این سخن باطل است ، پدرم خبر داد که جبرئیل در شب معراج ، در بیت المقدس اذان و اقامه گفت ، سپس هنگامى که پیامبر به آسمان برده شد ، اذان را اعاده کرد …[۵]در معانى الأخبار از على بن عبداللّه وَرّاق و از على بن محمّد بن حسن قزوینى روایت شده که گفتند : سعد بن عبداللّه برایمان حدیث کرد از عبّاس بن سعید اَزْرَق که گفت : براى ما حدیث کرد ابو نصر ، از عیسى بن مهران ، از یحیى بن حسن بن فرات ،از حمّاد بن یَعلى ، از على بن خرور ، از اَصْبَغ بن نُباتَه ، از محمّد بن حنفیّه که ، نزد او ازاذان سخن به میان آمد ، گفت :چون پیامبر به آسمان سَیْر داده شد (و) به آسمان ششم رسید ، فرشتهاى از آسمان هفتم فرود آمد که پیش از آن روز هرگز فرود نیامده بود ، پس گفت : اللّهُ اکبر ، اللّهُ اکبر ، خداى بزرگ فرمود : من چنینم . گفت : أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، خداى بزرگ فرمود :همینگونه است ، خدایى جز من نیست ، گفت : أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه ، خداى بلند مرتبه فرمود : محمّد بنده و امین من بر خلقم مى باشد ، براى رسالاتم او را بر بندگانم برگزیدم .سپس فرشته گفت : حَیّ على الصلاة ، خدا فرمود : نماز را بر بندگانم واجب کردم و دین خود قرار دادم . گفت : حَیّ على الفلاح ، خدا فرمود : هرکه به سوى نماز رود وبراى رضاى من بر آن مواظبت کند ، رستگار است . سپس فرشته گفت : حَیّ على خیرالعمل ، خدا فرمود : نماز برترین اعمال است ، و پاکیزه ترین آنها نزد من .فرشته گفت : قد قامت الصلاة ، پس پیامبر پیش افتاد و امام اهل آسمان شد ، و ازاین زمان ، شرف نبى تمام و کامل گشت[۶] .نظیر این حدیث از طُرُق زیدیّه روایت شده است ، و حافظ علوى در «الأذان بحیّ على خیر العمل» مى گوید :قرائت کرد بر ما ابوالقاسم ، حَفْص بن محمّد بن ابى عابد ، [ گفت : ] حدیث کردبراى ما زید بن محمّد بن جعفر عامرى ، [ و گفت : ] براى ما حدیث کرد جعفر بن محمّد بن مروان [ گفت : ] براى ما حدیث کرد پدرم [ گفت : ] براى ما حدیث کرد نَصْربن مُزاحِم مِنْقَرِى ، [ و او گفت : ] براى ما حدیث کرد ایوب بن سلیمان فَزارِى از على بن جَرْوَل ، از محمّد بن بِشْر که گفت : مردى نزد محمّد بن حنفیّه آمد و به او گفت : ماچنین دریافتیم که به راستى اذان ، رؤیایى بوده که مردى از انصار آن را دید ، بر پیامبرحکایت کرد ، پیامبر به بلال دستور داد (اذان دهد) ، پس این رؤیا اذان شد !محمّد بن حنفیّه به آن مرد گفت : این قصّه را مردمان نادان مى گویند ، امر اذانبزرگتر از این است … چون پیامبر صلى الله علیه وآله به معراج بُرده شد ، به آسمان ششم رسید ،خدا آنچه از انبیاء و ملائکه خواست گرد آورد ، پس فرشتهاى نازل شد که پیش از آن روز فرود نیامده بود ، ملائکه دانستند که او جز براى کارى بزرگ فرود نیاید ، پس نخستین سخنى که هنگام نزول گفت ، این بود : اللّه اکبر ، اللّه اکبر ، خداى بزرگ و متعال فرمود : چنین هستم ، من بزرگترم چیزى بزرگتر از من نیست . آنگاه فرشته گفت :أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، خدا فرمود : اینگونه ام ، خدایى جز من نیست . گفت : أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه ، خدا فرمود : بلى ، او فرستاده من است ، به رسالتم او را برانگیختم وامین وحى خود قرار دادم . گفت : حَیّ على الصلاة ، خدا فرمود : نماز را بر بندگانم واجب کردم و رضاى خود را در آن قرار دادم . پس فرشته گفت : حَیّ على الفلاح ،خدا فرمود : رستگار است هرکه به سوى نماز برود و براى رسیدن به وجه من بر آنمواظبت کند . سپس فرشته گفت : حَیّ على خیر العمل ، خدا فرمود : نماز نزد من پاکیزه ترین و پسندیده ترین کارهاست .آنگاه فرشته گفت : قد قامت الصلاة ، پس رسول خدا و کسانى از پیامبران وفرشتگان که نزد او بودند برخاستند ، و آن فرشته اذان گفت و هریک از جملات آن رادوبار اَدا مى کرد ، و پایان اذان و اقامهاش «لا إله إلاّ اللّه» بود .و این همان ذکرى است که خدا در کتابش فرموده : « وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ » ؛ و ذکر تو رابرافراشتیم .و در آن روز شرف و بزرگى پیامبر صلى الله علیه وآله بر خلق تمام شد . پس [ به زمین ] فرود آمدو امر کرد که به آن ، اذان گفته شود[۷]
امام محمّد بن على ، باقر العلوم علیه السلام (م۱۱۴ ه )
شیخ طوسى به اسناد خود ، از محمّد بن على بن محبوب ، از على بن السِنْدى ، ازابن ابى عُمَیْر ، از ابن اُذَیْنَه ، از زُراره و فُضیل بن یسار آورده است که ابو جعفر (امام باقر علیه السلام) فرمود : چون رسول خدا صلى الله علیه وآله به معراج بُرده شد و به بیت المعمور رسید ،وقت نماز شد ، جبرئیل اذان و اقامه گفت ، پس پیامبر پیش ایستاد و فرشتگان و انبیاءپشت سر آن حضرت صف بستند .(زراره و فضیل گویند : پرسیدیم : چگونه اذان گفت ؟فرمود : اللّه اکبر ، اللّه اکبر ؛ أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ؛ أشهد أنَّمحمّداً رسول اللّه ، أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه ؛ حَیّ على الصلاة ، حَیّ على الصلاة ؛ حَیّ على الفلاح ، حَیّ على الفلاح ؛ حَیّ على خیر العمل ، حَیّ على خیر العمل ؛ اللّه اکبر ، اللّه اکبر ؛ لا إله إلاّ اللّه ، لا إله إلاّ اللّه .و اقامه مثل این است ، جز اینکه در آن «قد قامت الصلاة ، قد قامت الصلاة» ، بین «حَیّ على خیر العمل ، حَیّ على خیر العمل» و بین «اللّه اکبر ، اللّه اکبر» مى باشد ؛ پس پیامبر بلال را به این اذان امر کرد ، و تا زمانى که پیامبر از دنیا رفت ، بلال پیوسته همین گونه اذان مى داد[۸] .در کافى به اسنادش از ابى حمزه ثُمالى و ابى منصور ، از ابى الربیع آمده است که گفت : با ابى جعفر (امام باقر علیه السلام) در سالى که هِشام بن عبدالمَلِک به حج آمده بود حج مى گزاردیم ، نافع غلام عبداللّه بن عمر بن خطاب با هِشام بود . نگاه نافع به ابى جعفر علیه السلام در رکن خانه کعبه افتاد ، در حالى که مردم بر او گرد آمده بودند ؛ به هِشام گفت : اى امیرمؤمنان ، آن که مردم دور او ازدحام کرده اند کیست ؟!هِشام گفت : این محمّد بن على ، پیامبر اهل کوفه است ؛ نافع گفت : گواه باش که نزدش مى روم و مسائلى را از او مى پرسم که پاسخش را به من ندهد مگر پیامبر یافرزند پیامبر یا وصى او . هشام گفت : برو و بپرس ، شاید او را شرمنده کنى ! پس نافع آمد ، از میان مردم خود را به ابو جعفر رساند و پرسید : اى محمّد بن على ، من تورات و انجیل و زبور و فرقان را خوانده ام ، حلال و حرام آنها را مى دانم ، آمده ام مسائلى رااز تو بپرسم …(از جمله پرسید : با آنکه بین محمّد و عیسى پانصد سال فاصله بود ، آن که محمّداز او سؤال کرد[۹] چه کسى بود ؟ امام علیه السلام این آیه را خواند : «منزّه و پاک است خدایى که شبى بنده خود را از مسجدالحرام به مسجد الأقصى ـ که پیرامونش را مبارک کردیم ـ بُرد تا آیاتش را به اوبنمایاند»[۱۰] ؛ از آیاتى که خداى متعال ـ هنگامى که محمّد را به بیت المقدس سیر داد ـ به او نمایاند این بود که ، پیامبران و انبیاء اول و آخر را گرد آورد ، آنگاه به جبرئیل فرمان(اذان) داد ، پس جبرئیل به صورت زوج و دوبار ، اذان و اقامه گفت ، و در اذانش «حَیّ على خیر العمل» گفت ، سپس محمّد مقدّم شد و با گروه پیامبران نماز گزارد[۱۱] . و در کتاب «الأذان بِحَیّ على خیر العمل» اثر حافظ علوى آمده است : به ما خبر دادعبداللّه بن مُخالد[۱۲] ، [ گفت : ] به ما خبر داد احمد بن محمّد بن سعید ، [ گفت : ] براى ماحدیث کرد محمّد بن عمرو بن عثمان ، [ گفت : ] براى ما حدیث کرد محمّد بن سِنان ،[ گفت : ] براى ما حدیث کرد عمّار بن مروان از منتخل[۱۳] از جابر که گفت : از ابو جعفردرباره چگونگى شروع اذان پرسیدم ، فرمود : چون پیامبر صلى الله علیه وآله به آسمان بالا برده شد ،جبرئیل بر او نازل گشت و با او محملى از محملهاى پروردگار بزرگ بود ؛ و با آنپیامبر صلى الله علیه وآله را سوى آسمان برد ، پس جبرئیل اینگونه اذان گفت :اللّه اکبر ، اللّه اکبر ، اللّه اکبر ، اللّه اکبر ؛ أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ؛ أشهدأنّ محمّداً رسول اللّه ، (أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه) ؛ حَیّ على الصلاة ، (حَیّ على الصلاة) ؛ حَیّ على الفلاح ، (حَیّ على الفلاح) ؛ حَیّ على خیر العمل ، حَیّ على خیرالعمل ؛ و حدیث را ذکر کرده است[۱۴] . در کتاب الاعتصام بحبل اللّه آمده است : … محمّد به اسنادش از ابى جعفر علیه السلامروایت کرده که فرمود : از نادانى این امّت است که مى پندارند رسول خدا اذان را ازرؤیایى آموخت که مردى دید ، به خدا سوگند ، دروغ گفتند ! چون خدا خواست پیامبرش را اذان آموزد ، جبرئیل براى او بُراق را آورد . وى آنگاه تمام حدیث را ذکرمى کند [۱۵] ، و پس از آن مى گوید : و در کتاب «الشفا» اثر امیر حسن ، روایت کرده است باقر ، محمّد بن على سجّاد ، بن حسین ـ سبط شهید و فرزند على وصى [ پیامبر ] ـ وقاسم بن ابراهیم ، و هادى الى الحق ـ یحیى بن حسین الحافظ ـ و ناصر للحق حسن بن على علیه السلام که : اذان را خدا به پیامبر صلى الله علیه وآله آموخت ، در آن شبى که از مسجد الحرام به مسجد الاقصى برده شد ؛ خدافرشته اى از فرشتگان را مأمور ساخت ، آن فرشته اذانرا به پیامبر آموزاند[۱۶] .
زید بن على (م۱۲۱ ه )
زید بن على از پدرانش ، از على علیه السلام روایت مى کند که : «در شب معراج اذان به پیامبر آموخته شد ، و بر او واجب گشت»[۱۷] .امام هادى باللّه ـ از امامان زیدیه ـ در کتاب «الأحکام» مى گوید : یحیى بن على بن حسین رضى الله عنه گفت : اصل اذان در شب مَسْرى به پیامبر آموخته شد ، خدا فرشته اى را به سویش فرستاد ، آن فرشته اذان را به پیامبر آموزاند .اما آنچه جاهلان مى گویند ـ که اذان رؤیاى بعضى از انصار بود که به پیامبر گفت ، وپیامبر از او خواست به بلال آموزد ـ سخن محالى است که خردمندان آن رانمى پذیرند ؛ زیرا اذان از اصول دین است و پیامبر اصول دین را از زبان انسانى ـ ازجهانیان ـ نمى آموزد[۱۸] .
امام جعفر بن محمّد الصادق علیه السلام (م۱۴۸ ه )
کلینى به سند خودش از على بن ابراهیم ، از پدرش ، از ابن ابى عُمَیر ، از حمّاد ، ازمنصور بن حازم ، از ابى عبداللّه ، (الصادق علیه السلام) روایت کرده که فرمود : چون جبرئیل با اذان بر پیامبر صلى الله علیه وآله هبوط کرد ، سر پیامبر صلى الله علیه وآله در خانه على بود . جبرئیل اذان و اقامهگفت ، پس چون پیامبر آن را دریافت ، فرمود : یا على ، شنیدى ؟ گفت : بلى ، فرمود :حفظ کردى ؟ گفت : بلى ، فرمود : بلال را بخوان و او را بیاموز ، پس على بلال رافرا خواند و اذان را به او یاد داد[۱۹] .و در تفسیر عیاشى از عبدالصمد بشیر آمده است که گفت : نزد امام صادق علیه السلام ذکرآغاز اذان به میان آمد که ، مردى از انصار اذان را در خواب دید و آن را براى پیامبر صلى الله علیه وآله حکایت کرد ، پس پیامبر از او خواست که اذان را به بلال بیاموزد .امام صادق علیه السلام فرمود : دروغ گفتند ، همانا پیامبر در سایه کعبه خواب بود که جبرئیل با جامى از آب بهشت آمد و او را بیدار کرد ، و از آن حضرت خواست که با آن غسل کند ، آنگاه او را در محملى آکنده از هزار هزار نور رنگارنگ گذاشت و به آسمان بالا بُرد تا اینکه به درهاى آسمان [ اول ] رسید . پس چون فرشتگان او را [ با آن شکوه ] دیدند ، از درهاى آسمان رمیدند و [ با شگفتى ] گفتند : دو خدا ! خدایى درزمین و خدایى در آسمان !خدا جبرئیل را فرمان داد ، پس گفت : اللّه اکبر ، اللّه اکبر ، فرشتگان به درهاى آسمان بازگشتند ، و درهاى آسمان باز شد ، پیامبر به آن درآمد تا به آسمان دوم رسید ،فرشتگان (آن آسمان نیز) از درهاى آسمان دور شدند ، (و چون جبرئیل) گفت : أشهدأن لا إله إلاّ اللّه ، أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، فرشتگان برگشتند و دانستند که آن حضر ت مخلوق (و آفریده خدا) است ، پس درهاى آن آسمان نیز باز شد . پیامبر وارد آنآسمان شد و از آن گذشت تا به آسمان سوم رسید ؛ فرشتگان آن آسمان نیز از ترس بهکنار رفتند (تا اینکه) جبرئیل ندا داد : أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه ، أشهد أنّ محمّداًرسول اللّه ؛ پس فرشتگان باز آمدند ، و درها گشوده شد ، پیامبر از آن آسمان نیزگذشت تا به آسمان چهارم رسید …پس چون پیامبر صلى الله علیه وآله با پروردگار مناجات کرد ، به بیت المعمور ـ که جایگاهى است به موازات خانه کعبه در آسمان هفتم ـ بازگردانده شد ؛ انبیاء و پیامبران وفرشتگان بر او گرد آمدند ، آنگاه جبرئیل امر شد [ که اذان و اقامه گوید ] ؛ او اذان واقامه را تمام کرد ، وپیامبر صلى الله علیه وآله جلو ایستاد و با آنها نماز گزارد .چون نماز پایان یافت ، رو به آنان کرد ، خدا به او فرمود : «از کسانى که پیش از توکتاب را خواندند ، سؤال کن . حق از جانب پروردگارت تو را آمد ، پس از شک داران مباش»[۲۰] . آنگاه پیامبر صلى الله علیه وآله از آنها پرسش کرد ؛ سپس با دو صحیفه فرود آمد و آن دو را به امیرالمؤمنین سپرد .امام صادق علیه السلام فرمود : این [ جریان ] آغاز اذان بود[۲۱] . صدوق به اسنادش از صباح مُزَنِى ّ و سَدِیر صَیْرَفى و محمّد بن نُعمان اَحْوَل و عمربن اُذَیْنَه نقل کرده است که ، آنان نزد امام صادق علیه السلام بودند ، امام علیه السلام فرمود : اى عمر بن اُذَیْنَه ، این ناصبى ها را در اذان و اقامه چگونه مى بینى ؟ گفتم : فدایت شوم ، آنهامى گویند : اُبى ّ بن کعب انصارى آن را در خواب دید .امام علیه السلام فرمود : به خدا سوگند ، دروغ مى گویند ، دین خداى متعال گرامى تر از آناست که در خواب دیده شود ؛ خداى بزرگ پیامبرش را به آسمان عروج داد ، آنگاه امام قصّه معراج را بیان کرد[۲۲] . در روایت دیگرى آن حضرت فرمود : وحى بر پیامبرتان نازل مى شد ، و شمامى پندارید که او [ تعالیم دین را ] از عبداللّه بن زید ستاند ؟![۲۳] و على بن ابراهیم از پدرش ، از ابن ابى عُمَیر ، از ابن اُذَیْنَه ، روایت کرده که امامصادق علیه السلام فرمود : این ناصبى ها چه روایت مى کنند ؟ گفتم : فدایت شوم ، در کدام زمینه ؟ فرمود : درباره اذان و رکوع و سجودشان . گفتم مى گویند : اُبَى ّ بن کَعب آن رادر خواب دید . امام علیه السلام فرمود : دروغ گفتند ، دین خداى بزرگ ، عزیزتر از آن است که در خواب دیده شود .سَدِیر صَیْرَفى مى گوید : به امام علیه السلام گفتم : فدایت شوم ، در اینباره برایمان سخنى بگویید ، آن حضرت فرمود :خداى ـ عزّ وجلّ ـ چون پیامبرش را به آسمانهاى هفتگانه عروج داد ، آسمان اول [ این مقام را ] به او تبریک گفت ، آسمان دوم تعالیم لازم را به او آموزاند ، پس خدامحملى از نور فرستاد که چهل نوع نور از نورهاى حلقه عرش خدا در آن بود ، و[ شدت درخشش آن ] دیدهها را فرو مى بست …[۲۴]پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود : آنگاه پروردگارم چهل نوع نور دیگر بر من افزود که به نورهاى پیشین شباهت نداشت ، سپس مرا به آسمان سوم برد ، فرشتگان پراکنده شدند و به سجده افتادند و گفتند : «سُبّوح قُدّوس ، ربُّ الملائکة والروح» ، این چه نورى است کهبه نور پروردگارمان مى ماند ؟!پس جبرئیل گفت : أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه ، أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه ؛فرشتگان گرد آمدند و گفتند : آفرین بر [ آن که در رتبه تعالى و پیامبرى ] اول و [ درمقام بعثت ] آخر [ است ] ، آفرین به گرد آورنده و نشر دهنده ، محمّد بهترین پیامبرانو على بهترین اوصیا .پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود : آنگاه آنان بر من سلام کردند و از برادرم [ على ] پرسیدند ،پاسخ دادم : او در زمین است ، آیا او را مى شناسید ؟ گفتند : چگونه او را نشناسیم ، باآنکه هر سال که بیت المعمور را حج مى کنیم ، بر آن پوست نوشته سفیدى است کهنمایانگر اسم محمّد و نام على و حسن و حسین (ائمه علیه السلام) و شیعیان شان تا روزقیامت مى باشد ، و ما بر آنها در هر روز و شب پنج بار کرامت و بزرگى را خواستارمى شویم ـ مقصود پنج وقت نماز است ـ … .سپس پروردگارم چهل نوع نور دیگر بر من افزود که با نورهاى نخست همانندنبود ، و آنگاه مرا بالا بُرد تا به آسمان چهارم رسیدم ، فرشتگان چیزى نگفتند ، وشنیدم صدایى را که گویا در سینه ها انعکاس یافت ، پس فرشتگان جمع شدند ،درهاى آسمان باز شد و [ همه ] مانند اسبان نیک سوى من آمدند ، در این هنگام جبرئیل گفت : حَیّ على الصلاة ، حَیّ على الصلاة ، حَیّ على الفلاح ، حیّ على الفلاح .ملائکه گفتند : دو صداى همتاى هم و معروف .جبرئیل گفت : قد قامت الصلاة ، قد قامت الصلاة …پس خدا به من وحى کرد : اى محمّد ، نزدیک صاد آى ، جاهاى سجده ات را بشوى و پاکیزه کن و براى پروردگارت نماز گزار .پیامبر صلى الله علیه وآله به صاد[۲۵] نزدیک شد ـ و آن آبى است که از راست ساق عرش مى ریزد ـآب را به دست راست گرفت ، از اینرو وضو با دست راست شد . سپس خدا وحى کرد ، صورتت را بشوى …[۲۶]در تفسیر على بن ابراهیم قمى ـ سوره بنى اسرائیل ـ از پدرش ، از محمّد بن ابى عُمَیر ، از هِشام بن سالم ، از امام صادق علیه السلام ـ در حدیثى طولانى ـ آمده است :در این هنگام فرشته اى اذان داد که پیش از آن شب در آسمان دیده نشده بود ، پس گفت : اللّه اکبر ، اللّه اکبر ، خدا فرمود : بندهام راست گفت ، من بزرگترم .گفت : أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ؛ خداى متعال فرمود : بندهام راست گفت ، منم اللّه ، جز من خدایى نیست . گفت : أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه ، أشهدأنّ محمّداً رسول اللّه ؛ خدا فرمود : بندهام راست گفت ، محمّد بنده وفرستاده مناست ، او را [ به رسالت ] برانگیختم و برگزیدم .فرشته ندا داد : حَیّ على الصلاة ، حَیّ على الصلاة ، خدا فرمود : بنده ام راست گفت : به فریضه ام فرا خواند ، هرکه با رغبت به سوى آن رود [ و نماز را به جا آورد ] آن نماز کفّاره گناهان گذشته اوست . فرشته گفت : حَیّ على الفلاح (حَیّ على الفلاح) ،خدا فرمود : آن [ فریضه نماز ] صلاح و ظفرمندى و رستگارى است .پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود : آنگاه بر فرشتگان آسمان امامت کردم ؛ چنانچه در بیت المقدس بر انبیاء امامت کردم [ و در نماز امام جماعت آنها شدم [۲۷]] .حافظ علوى در کتابش ـ الأذان بحیّ على خیر العمل ـ مى نویسد : براى ما حدیث کرد حسین بن محمّد بن حسن ، [ گفت : ] براى ما حدیث کرد على بن حسین بنیعقوب ، [ گفت : ] به ما خبر داد احمد بن عیسى عِجْلى ، [ گفت : ] براى ما حدیث کردجعفر بن عَنْبَسَه یَشْکُرى ، [ گفت : ] براى ما حدیث کرد احمد بن عمر بَجَلى ،[ گفت : ]براى ما حدیث کرد سلام بن عبداللّه هاشمى ، از سُفیان بن سَمْط ، از جعفر بن محمّد ، از پدرش ، از جدّش که فرمود :نخستین کسى که در آسمان اذان گفت جبرئیل بود ، او زمانى که پیامبر صلى الله علیه وآله به آسمان برده شد ، گفت : اللّه اکبر ، اللّه اکبر ؛ فرشتگان گفتند : خدا بزرگتر از خلقشاست . گفت : أشهد أن لا إله إلاّ اللّه ، فرشتگان گفتند : ما هم شهادت مى دهیم که خدایى جز خداى یکتا نیست ، گفت : أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه ، أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه ،فرشتگان گفتند : بنده اى است [ که به رسالت ] مبعوث شده است .جبرئیل گفت : حَیّ على الصلاة ، حَیّ على الصلاة ، فرشتگان گفتند : مردمان به نمازفرا خوانده شدند . گفت : حَیّ على الفلاح ، حَیّ على الفلاح ؛ فرشتگان گفتند : قوم [ انسانهاى با ایمان ] رستگار شدند ؛ گفت : حیّ على خیر العمل ، حیّ على خیرالعمل ؛ فرشتگان گفتند : قوم [ مردمان مؤمن ] به بهترین عمل امر شدند .نماز اقامه شد ، پیامبر فرمود : اى جبرئیل ، پیش بایست و با ما نمازگزار .جبرئیل گفت : اى محمّد ، خداى بزرگ ما را امر کرده که براى پدرت آدم سجده کنیم ، ما بر فرزند او مقدم نمى شویم ، پس پیامبر صلى الله علیه وآله جلو افتاد و با ملائکه نمازگزارد[۲۸] . محمّد بن مکّى ـ شهید اول ـ در کتاب «ذکرى الشیعة» سخن ابن أبى عُقَیْل را نقل مى کند که گفت : شیعه اجماع دارند بر اینکه صادق علیه السلام لعنت کرد [ و نفرین فرستاد ]بر کسانى که مى پندارند پیامبر اذان را از عبداللّه بن زید گرفت ، آن حضرت فرمود :«وحى بر پیامبر شما نازل مى شد آنگاه شما گمان مى کنید که او اذان را از عبداللّه بن زیدگرفت ؟!»[۲۹]
امام على بن موسى الرضا علیه السلام (م۲۰۴ ه )
صدوق ـ در عیون اخبار الرضا علیه السلام و علل الشرائع ـ به سند خود از امام رضا علیه السلامروایت مى کند که آن حضرت به نقل از پدرانش گفت : «پیامبر فرمود : چون به آسمانعروج داده شدم ، جبرئیل دو دو ، اذان و اقامه گفت»[۳۰] .در کتاب «الاعتصام بحبل اللّه» ، به نقل از صحیفه على بن موسى الرضا علیه السلام آمدهاست : … پدرم موسى بن جعفر برایم حدیث کرد ، گفت : پدرم جعفر بن محمّد برایم حدیث کرد ، گفت : پدرم محمّد بن على برایم حدیث کرد ، گفت : پدرم على بن حسین بن على برایم حدیث کرد ، گفت : پدرم حسین بن على برایم حدیث کرد ،گفت : پدرم على بن ابى طالب برایم حدیث کرد ، گفت :پیامبر فرمود : چون زمان تعلیم اذان فرا رسید ، جبرئیل بُراق را آورد او سرکشى کرد ؛ پس جاندارى را برایم آورد که «بُرْقَه» گفته مى شد … جبرئیل به آن گفت : اى بُرقه ، آرام باش … پس فرشته ا ى از وراى حجاب بیرون آمد ، ندا داد : اللّه اکبر ، اللّه اکبر .پرسیدم : اى جبرئیل ، این فرشته کیست ؟ گفت : سوگند به کسى که تو را به نبوّتگرامى داشت ، پیش از این ساعت ، او را ندیده ام . پس فرشته گفت : اللّه اکبر ، اللّه اکبر …از پشت حجاب ندا آمد که ، بندهام راست گفت ، من بزرگترم من بزرگترم . فرشته گفت : أشهد أن لا إله إلاّ اللّه …[۳۱]
اذان در نظر بعضى از بزرگان
شیخ طوسى مى گوید : «اذان از وحى نازل بر پیامبر گرفته شده نه رؤیا و خواب»[۳۲] . سیّد محمّد عاملى ـ صاحب مدارک ـ مى گوید : «اصحاب [ امامیه ] اجماع دارند که اذان و اقامه ـ مانند دیگر عبادات ـ وحى از سوى خداى متعال است بر زبان جبرئیل ، واحادیثشان به آن گویا است»[۳۳] . شهید در «الذکرى » مى گوید : «اذان و اقامه وحى از سوى خداست ـ مانند سایرعبادات ـ بر زبان جبرئیل»[۳۴] . این نظر برآمده از احادیث ـ که بر قداست اذان دلالت دارد و آن را وحى آسمانى مى داند ـ ویژه مدرسه اهل البیت نیست ، داودى از ابن اسحاق حکایت مى کند کههشت روز پیش از آنکه عبداللّه بن زید و عمر اذان را خواب ببینند ، جبرئیل آن رابراى پیامبر آورد[۳۵] . مؤیّد این سخن روایت عمر است که در پى خرید ناقوس بود ، دریافت که اذان درخواب به ابن زید نمایانده شده است ، برگشت که پیامبر را با خبر کند ، پیامبر به اوفرمود : «وحى بر تو سبقت جست» [۳۶] . عبدالرزّاق از ابن جُرَیْج از عطاء روایت مى کند که ، عُبَید بن عُمَیر مى گفت : همانا ،اذان وحى از جانب خداست[۳۷] . سیّد بن طاووس ـ از عالمان شیعه امامیّه ـ به اسناد خود به عبدالرزّاق ، از مَعْمَر ، ازابن حمّاد ، از پدرش ، از جدّش ، از پیامبر ـ در حدیث معراج ـ روایت مى کند که ،فرمود : «آنگاه جبرئیل برخاست ، انگشت سبابه راست را در گوش گذاشت ، پس دودو ، اذان گفت» … و در آخر آن مى گوید : «حَیّ على خیر العمل ، و تا اذان پایان یافت براى نماز دو دو ، اقامه گفت»[۳۸] .و در کنز العمّال ـ مسند رافع بن خَدِیج ـ آمده است ، چون پیامبر به آسمان برده شد ، اذان به او وحى شد ، پس با آن فرود آمد پس جبرئیل او را آموزاند (طبرانى ، درالأوسط ، این روایت را از ابن عمر آورده است)[۳۹] .از این رو ، قَسْطلانى شافعى ـ در ارشاد السارى ـ در راستاى رهایى از اشکالِ تشریع اذان به رؤیا ، ادّعا کرده است که تشریع کننده اذان نصّ [ و حدیثى ] است که خواب را استوار ساخته است نه خود خواب ؛ خداى متعال مى فرماید : «و زمانى که بهنماز ندا شوید ، آن را به مسخره و بازى مى گیرند ، این بدان جهت است که آنانگروهى هستند که درنمى یابند»[۴۰] معانى عبادت خدا و شرایع او را . [ آنگاه قَسْطلانى مى گوید : ]بر مشروعیّت اذان به نصّ استدلال شده ، نه خواب فقط[۴۱] .لیکن پیداست که اشکال به حال خود باقى است ؛ زیرا خواب در این حالت معناندارد .سرخسى ـ از بزرگان حنفى ـ در «المبسوط» مى نویسد : روایت شده که هفت نفر ازصحابه (رض) در یک شب اذان را خواب دیدند ، ابو حفص ، محمّد بن على این حدیث را انکار مى کند و مى گوید : به چیزى که از معالم دین است روى مى آورند و باوجود این ، مى گویند : به رؤیا پدید آمده است ! هرگز چنین نیست ، بلکه پیامبر صلى الله علیه وآلهزمانى که به مسجد الأقصى برده شد و انبیا در نزدش گرد آمدند ، فرشته اى اذان و اقامه گفت ، پس پیامبر با آنان نماز خواند .و گفته اند : جبرئیل اذان را براى آن حضرت آورد ، حتى کثیر بن مُرَّه مى گوید :جبرئیل در آسمان اذان گفت ، عمر آن را شنید[۴۲] .
[۱] . صحیفة الرضا علیه السلام : ۶۵ ـ ۶۶ ، حدیث ۱۱۵ ؛ و به نقل از آن ، بحار الأنوار ۸۱ : ۱۵۱ ؛ نگاه کنید به الإیضاح ،للقاضى نعمان ، صفحه ۱۰۶ ، چاپ شده در میراث حدیث شیعه ، دفتر دهم ؛ و نیز «رأب الصدع ۱ : ۱۹۶» . چند صفحه پیش ، روایت بَزّار [ در این زمینه ] گذشت . نگاه کنید به ، نصب الرایة ۱ : ۲۶۰ .
[۲] . نصب الرایة ۱ : ۲۶۱ ؛ به نقل از المستدرک حاکم ۳ : ۱۷۱ ، کتاب معرفة الصحابة (با اندکى اختلاف) .
[۳] . الجعفریّات : ۴۲ ؛ مستدرک الوسایل ۴ : ۱۷ ؛ و در الإیضاح ، للقاضى نعمان چاپ میراث حدیث شیعه ،دفتر دهم ، صفحه ۱۰۵ آمده است : در کُتُب جعفریه آمده است : از روایت ابى على محمّدى اشعث کوفى ، از ابى الحسن موسى بن اسماعیل بن موسى بن جعفر ، از پدرش ، از جدّش ابى عبداللّه جعفر بن محمّد از جدّش على بن حسین … .
[۵] . السیرة الحلبیّة ۲ : ۳۰۰ ـ ۳۰۱ ؛ أمالی أحمد بن عیسى بن زید ۱ : ۹۰ و نیز به نقل از این کتاب ، الاعتصام بحبل اللّه ۱ : ۲۷۷ ؛ الایضاح ، للقاضى نعمان م۳۶۳ ه ، چاپ میراث حدیث شیعه ، دفتر دهم ، صفحه ۱۰۶ .
[۶] . معانی الأخبار ، للصدوق : ۴۲ ، حدیث ۴ ؛ و به نقل از آن ، بحارالأنوار ۸۱ : ۱۴۱ .
[۷] . الأذان بحیّ على خیر العمل ، للحافظ العلوی : ۱۸ ـ ۱۹ ؛ و با تحقیق عزان ، صفحه ۵۸ ؛ الایضاح ، للقاضى نعمان : ۱۰۷ .
[۸] . التهذیب ۲ : ۶۰/۲۱۰ ؛ الاستبصار ۱ : ۳۰۵ ، باب عدد فصول الأذان ، حدیث ۳ ؛ و نیز صدر و آغاز این حدیث در کافى آمده است : الکافی ۳ : ۳۰۲/۱ .
[۹] . درباره این آیه که : « وَسْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنَا » ؛ از پیامبرانى که پیش از تو فرستادیم بپرس !سوره زخرف : ۴۵ .
[۱۱] . الکافی ۸ : ۱۲۰/۹۳ ؛ بحارالأنوار ۸۱ : ۱۳۶ به نقل از کافى ؛ وسائل الشیعة ۵ : ۴۱۴ ؛ الاحتجاج ۲ : ۶۰ .
[۱۲] . در تحقیق عزان و نیز در الاعتصام ۱ : ۳۰۶ ، «مجالد البجلى » ضبط شده است .
[۱۳] . در تحقیق عزان «المُنَخّل» و در الاعتصام ۱ : ۳۰۶ ، «المنتحل» ثبت شده است .
[۱۴] . الأذان بحیّ على خیر العمل ، للحافظ العلوی : ۸۲ ، به تحقیق فضیل ؛ و نیز نگاه کنید به : ص۲۱ و۲۸ این کتاب ؛ و ص۶۰ به تحقیق عزّان ، و نیز به ، الاعتصام بحبل اللّه : ۲۸۶ ؛ عبارتهاى داخل پرانتز از «الاعتصام بحبل اللّه ۱ : ۳۰۶» مى باشد .
[۱۵] . الاعتصام بحبل اللّه ۱ : ۲۷۷ .
[۱۶] . الاعتصام بحبل اللّه ۱ : ۲۷۸ .
[۱۷] . کنز العمّال ۱۲ : ۳۵۰/۳۵۳۵۴ ، از ابن مردویه .
[۱۹] . الکافى ۳ : ۳۰۲/۲ ؛ مانند این روایت در التهذیب ۲ : ۲۷۷/۱۰۹۹ ، آمده است ؛ و صدوق در «من لایحضره الفقیه ۱ : ۱۸۳/۸۶۵» به اسنادش از منصور بن حازم ، این روایت را مى آورد .پوشیده نماند که این نصّ با آنچه نزد اهل بیت علیهم السلام و بعضى از اهل سنّت ثابت است ـ که تشریع اذان در اسراء و معراج رخ داد ـ مخالف و ناسازگار نمى باشد ؛ زیرا [ تشریع ] اذان در معراج در مرحله ثبوت بود ، و [ تشریع ] اذان در زمین در مرحله اثبات . توضیح بیشتر در این باره در باب سوم ـ أشهد أنّ علیّاً ولیّ اللّه میان شرعیّت و بدعت ـ خواهد آمد .
[۲۱] . تفسیر العیّاشی ۱ : ۱۵۷ ، حدیث ۵۳۰ ؛ مستدرک الوسائل ۴ : ۴۲ ـ ۴۳ ؛ در این زمینه نگاه کنید به ، بیانمجلسى در بحارالأنوار ۸۱ : ۱۲۱ .شایان ذکر است که در متن کتاب ، حدیث ناقص آمده است ، از اینرو ترجمه با توجه به مأخذ صورت گرفت م .
[۲۲] . علل الشرائع ۳۱۲/۱ ؛ بحارالأنوار ۸ : ۳۵۴ (به نقل از علل الشرائع) .
[۲۳] . وسائل الشیعة ۵ : ۳۷۰/۶۸۱۶ .
[۲۴] . حدیث طولانى است ، بخش هایى از آن را در اینجا آوردهایم .
[۲۵] . آیة اللّه جوادى آملى در کتاب «اسرار الصلاة» در این زمینه بیانى دارند ؛ ر ک ، اسرار الصلاة : ۸۶ و۲۲ .
[۲۶] . الکافی (کتاب الصلاة ، باب النوادر) ۳ : ۴۸۲ ـ ۴۸۶/۱ ، براى آگاهى بیشتر در این زمینه ، ر ک ؛ تفسیرالقمى ۲ : ۱۱ .
[۲۷] . تفسیر القمی ۲ : ۳ ـ ۱۲ ؛ مستدرک الوسائل ۴ : ۴۰ ؛ تفسیر عیّاشى ۱ : ۱۵۷ ، حدیث ۵۳۰ ، از عبدالصمد بن بِشْر .
[۲۸] . الأذان بحیّ على خیر العمل للحافظ العلوی : ۲۰ به تحقیق فضیل ، و به تحقیق عزّان ، ص۵۹ .
[۲۹] . ذکرى الشیعة ۳ : ۱۹۵ ؛ وسائل الشیعة ۵ : ۳۷۰ به نقل از ذکرى الشیعة .
[۳۰] . عیون اخبار الرضا علیه السلام ۱ : ۲۰۴ ، باب ما جاء عن الرضا فى زید بن على ، حدیث ۲۲ ؛ علل الشرایع ۱ : ۶ ؛بحارالأنوار ۸۱ : ۱۰۸ به نقل از علل .
[۳۱] . الاعتصام بحبل اللّه ۱ : ۲۷۸ [ حدیث طولانى است ؛ بخش هایى از آن در اینجا آمده است ] .
[۳۲] . المبسوط ۱/۹۵ .
[۳۳] . مدارک الأحکام ۳ : ۲۵۵ ، المقدّمة السابعة من الأذان .
[۳۴] . ذکرى الشیعة ۳ : ۱۹۵ .
[۳۵] . سبل الهدى والرشاد ۳ : ۳۶۱ ؛ نیز نگاه کنید به ، تنویر الحوالک : ۸۶ ، فتح الباری ۲ : ۶۵ .
[۳۶] . تاریخ الخمیس ۱ : ۳۶۰ ؛ نگاه کنید به ، السیرة الحلبیّة ۲ : ۳۰۱ ـ ۳۰۲ .
[۳۷] . المصنَّف لعبد الرزّاق ۱ : ۴۵۶/۱۷۷۵ ، کتاب الصلاة ، باب بدء الأذان .
[۳۸] . سعد السعود : ۱۰۰ ؛ و در متن بحار آمده است «جبرئیل انگشت سبابه راست خود را در گوش راستش نهاد … حَیّ على خیر العمل را دو دو گفت …» ، بحار الأنوار ۸۱ : ۱۰۷ .
[۳۹] . کنز العمّال ۸ : ۳۲۹ ، کتاب الصلاة ، فصل من الأذان ، حدیث ۲۳۱۳۸ ؛ و نگاه کنید به ، مجمع الزوائد ۱ :۳۲۹ .