باب چهارم-نقدوهّابیان درباره زیارت

باب چهارم-نقدوهّابیان درباره زیارت

سخنان علمادر استحباب زیارتِ قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله

قاضى  عِیاض مى ‏نگارد :زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله میان مسلمان یک سنّتِ همگانى است و فضیلتى  دارد که همه بر آن ترغیب شده ‏اند .[۱]قاضى  ابو طَیّب مى ‏نویسد :بعد از آنکه شخص حج و عُمْرَه را گزارْد ، مستحب است پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله را زیارت کند .مَحاملى  در التجرید مى ‏گوید :هنگامى  که حاجى  از مکّه (اعمال حج) فارغ شد ،مستحب است قبرپیامبر را زیارت کند .حسین بن حسن حلیمى  در المنهاج فى  شعب الإیمان بزرگداشت پیامبر را در این روزگار ، به زیارتِ آن حضرت مى ‏داند .ماوِرْدى  در الحاوى  زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله را کارى  مى ‏داند که بدان امر شده و مستحب است ودراحکام السلطانیه مى ‏نویسد :

زمان بازگشت از حج ، سرپرست حاجیان آنان را سوى مدینه حرکت مى ‏دهد تا حجّ خانه خدا با زیارت قبرپیامبر توأمان شود (از باب رعایتِ حرمتِ پیامبر و اَداى حقّ فرمان‏برى ‏اش) این کار ، گرچه از واجبات حج نیست ، لیکن از مندوباتِ مستحب شریعت به شمارمى ‏رود و از رسم‏هاى  پسندیده حج‏گزاران است .[۲]صاحب المهذّب و رُویانى  نیز زیارت قبر پیامبر را مستحب مى ‏دانند .قاضى  حسین مى ‏گوید :هنگامى  که حاجى  از حج فارغ شد ، سنّت این است که متعهّدانه بایستد و دعا بخواند ، سپس از آب زمزم بیاشامد و آن گاه به مدینه برود و قبر پیامبر را زیارت کند .با علم به اجماع اصحاب و اتفاق نظر دیگر علما بر استحباب زیارت پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله نیازى  نیست که تک تک سخن هریک از آنان را وارسى  کنیم

[ متون حنفى ‏ها ]

حنفى ‏ها قائل‏ اند که زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله از برترین مندوبات ومستحبّات است ، بلکه به درجه واجبات نزدیک مى ‏شود .محمّد بن مکرم کرمانى  در مناسک و عبداللّه‏ بن محمود بن بَلْدَحى  در شرح المختار بر این مطلب ، تصریح دارند .[۳]
در کتاب فتاوى  أبى  اللیث السَمَرْقَنْدى  حسن بن زیاد از ابوحنیفه
روایت مى ‏کند که گفت :بهتر این است که حاجى  نخست به مکّه رود و آن گاه که اعمال حج را به جا آورد ، به مدینه در آید (و اگر در سفرحج ، ابتدا به مدینه رود جایز است) نزدیک قبر پیامبربیاید ، میان قبر و قبله ـ رو به قبله ـ بایستد و بر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله و ابوبکر و عُمَر (که خداى  از آن دو خشنود باد و رحمتشان کناد)درود فرستد .ابو العبّاس سَرُوجى  در الغایة مى ‏نویسد :وقتى  حاجیان و عمره‏گزاران از مکّه بازگشتند ، سوى «طیِّبه» (مدینه رسول اللّه‏  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله) و زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله روى  مى ‏آورند ؛ چراکه این کار ، از کامیاب‏ ترین کوشش‏ هاست .

[ متون حنبلى ‏ها ]

کَلْواذانى  حنبلى  در الهدایة مى ‏نگارد :آن گاه که شخص از حج فارغ شد ، زیارت قبر پیامبر وقبرِ دو یار آن حضرت ، براى  او مستحب است .محمّد بن عبداللّه‏ سامرى  در المستوعب مى ‏نگارد :هنگامى  که شخص راهى  مدینه شد ، مستحب است براى ورود به این شهر ، غسل کند ، سپس به مسجد پیامبر(صلوات و سلام خدا بر او باد) درآید و نخست پاى  راستش رابگذارد ، سپس در ناحیه دیوار قبر بیاید و رویاروى  قبرـ  پشت به قبله ـ به گونه ‏اى  که منبر در طرف چپ او قرارگیرد ، بایستد و بگوید : …بار خدایا … من آمرزش خواهانه نزد پیامبرت آمدم ، از تومى ‏خواهم مغفرت را نصیبم گردانى  (چنان که در زمان حیات پیامبر ، مغفرت را بر کسى  که نزد او مى ‏آمد ،واجب مى ‏ساختى ) . پروردگارا ، من به [ آبروى  ] پیامبرت ، روى  سوى  توآوردم …و آن گاه که مى ‏خواست از مسجد بیرون آید ، نزد قبررسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله بازگردد و خداحافظى  کند .به این فقیه حنبلى  (که ابن تَیْمِیَه خود را پیرو این مذهب مى ‏داند)بنگرید که چگونه بر روى  آوردن به پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله به صراحت سخن مى ‏گوید !نجم الدین بن حَمْدان حنبلى  در الرعایة الکبرى  مى ‏نگارد :براى  کسى  که از اعمال حج فارغ مى ‏شود ، سنّت است که قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله و قبر دو یار او را زیارت کند ، اگربخواهد ، مى ‏تواند پیش از حج این کار را بکند .
ابن جوزى  در مثیر العزم الساکن إلى  أشرف الأماکن بابى  را در
زیارتِ قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله منعقد مى ‏سازد و در آن ، حدیث ابن عُمَر وحدیث اَنس را مى ‏آورد .ابن قُدامه مَقْدِسى  در المغنى  (که از بزرگ‏ترین کتاب‏هاى  مورداعتماد حنبلى ‏هاست) فصلى  را درباره زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مى ‏آورد ودر آن ، حدیث ابن عُمَر و حدیث ابى  هُریره را مى ‏آورد که پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله فرمود : «هیچ کس نزد قبرم بر من سلام نمى ‏کند …» .[۴]و همچنین مالکى ‏ها بر این مطلب ، آشکارا اذعان کرده ‏اند ، پیش ازاین ، اجماع حکایت شده ازقاضى عیاض ، گذشت .در تهذیب المطالب (اثر عبدالحقّ صَقَلى ) از ابو عمرانِ مالکى روایت شده که گفت : «زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله واجب است» عبدالحق مى ‏گوید : یعنى  از سنّت‏هاى  واجب است .نیز عبدالحق مى ‏نگارد :در بعضى  از پرسش‏ها از ابو محمّد بن اَبى  زید ، دیدم که از او درباره شخصى  سؤال کرده بودند که اجیر شده به حج برود و بر وى  زیارتِ پیامبر را شرط کرده ‏اند ، وى  به جهت عذرى  در آن سال نتوانسته به زیارتِ آن حضرت برود ، چه کند ؟ابو محمّد گفته بود : به اندازه مسافت زیارت ، اُجرت رابرگرداند .حکایت گر این سخن از او گفته بود : نظر دیگر بزرگانِ مااین است که اجیر باید بازگردد تا زیارت را به جا آورد .عبدالحق مى ‏گوید : به این شخص که اجیر شده در سال معینى  حج گزارد ، نیک بنگر ! به اندازه‏ اى  که اُجرت به زیارت اختصاص دارد ، کسر مى ‏گردد ؛ و اگر در ذمّه ،اجیر شده که حج گزارد ، در این صورت باید برگردد وپیامبر را زیارت کند . این دو نقل با هم متفق‏ اند .دیدگاه اصحاب ما این است که اجیر شدن براى  زیارت [ به تنهایى  ]صحیح نمى ‏باشد ؛ زیرا این کار ، حد و اندازه شرعى  ندارد و اگر جُعاله ،به ایستادن در آنجا باشد نیز صحیح نیست ؛ چراکه ایستادن به نیابت ازدیگرى  ، صحیح نمى ‏باشد [ آرى  ] اگر جُعاله بر خواندن دعا نزد پیامبرباشد ، صحیح است ؛ زیرا در دعا نیابت صحیح مى ‏باشد و جهل به[ اندازه ] دعا آن را باطل نمى ‏سازد .اجاره و جُعاله بر رساندنِ سلام نیز جایز است ؛ چنان که عُمَر بن عبد العزیز این کار را کرد .به نظر مى ‏رسد مقصود مالکى ‏ها همین باشد وگرنه ایستادن اجیرنزد قبر پیامبر ، براى  مُوجِر ثمرى  ندارد . متن سخن مالک گویاست به اینکه شخص نزد قبر پیامبر بایستد و دعا بخواند ؛ چنان که هنگامِ وداع با کعبه ، این کار را مى ‏کند .ابو زید ، در کتاب النوادر پس از آنکه سخنِ ابن حبیب را درباره زیارتِ قبور حکایت مى ‏کند ، مى ‏گوید : آن گاه شخص ، نزد قبورشهداى  اُحُد مى ‏رود و بر آنان سلام مى ‏فرستد (چنان که بر قبر پیامبر ودو یارش سلام مى ‏داد) .در این کتاب مى خوانیم که ابن حبیب بیان مى ‏دارد : سلام بر اهل قبور رواست ؛ چراکه سلام بر پیامبر و بر ابوبکر وعُمَر (که در کنارِ آن حضرت در گورند) سنّت مى ‏باشد .ابو الولید ، محمّد بن رُشد مالکى  در شرح العینیّه (که البیان والتحصیل نامیده مى ‏شود) مى ‏نگارد :پرسیده ‏اند: آیا کسى  که بر قبر پیامبر مى ‏گذرد ، مى ‏تواند براو سلام کند ؟پاسخ این است که : هنگام مرور ، مى ‏تواند سلام دهد ، امّا زمانى  که بر آن عبور نمى ‏کند ، سلام بر آن حضرت راکارى  درست نمى ‏دانم ؛ چراکه فرمود : خدایا قبرم را بتى که پرستش شود ، قرار ده ! خدا سخت خشمگین شد برقومى  که قبرهاى  پیامبرانشان را مسجد ساختند [ و آن قبرها را سجده و عبادت کردند ] .مردم ، فراوان به این کار دست مى ‏یازند ، و هرگاه شخص بر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله نگذرد ، نسبت به این امر ، در سعه است …مرور فراوان بر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله و سلامِ هر روزه به آن حضرت ، کراهت دارد ؛ زیرا قبر نباید چون مسجدى درآید، که هر روز براى  نماز در آن، رهسپارش مى ‏شوند .بارى  ، حضور فراوان نزد قبر ، کراهت دارد وگرنه در اصل استحباب این کار ، علما متفق ‏اند [ به ویژه ] براى  وداع با آن حضرت وسلام بر او .

[ مناظره امام مالک و ابو جعفر منصور ]

قاضى  عِیاض در الشفاء مى ‏گوید :مالک در مسجد پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله به منصور گفت : اى  امیرمؤمنان ، در این مسجد صدایت را بالا میاور ؛ چراکه خداى  متعال ، گروهى  را اَدب کرد و فرمود:«صداهاتان را فوق صداى پیامبر بالا نبرید» و گروهى  را ستود که«نزد رسول خدا صداهاشان را پایین مى ‏آورند» و کسانى را سرزنش کرد که «از پشت دیوار خانه ‏ها پیامبر را صدامى ‏زنند» و حرمتِ مرده آن حضرت ، مانند حرمتِ حیاتِ اوست !منصور ، در برابر قبر پیامبر کرنش کرد و گفت : اى  ابوعبد اللّه‏ ، رو به قبله دعا بخوانم یا رو به پیامبر ؟مالک گفت : چرا از پیامبر روى  بگردانى  ؟! آن حضرت ـ  روز قیامت ـ دستْ گیر تو و دستْ گیر پدرت آدم است !رو به او باش و از آن حضرت شفاعت بخواه ! چراکه خدااو را شفیع مى ‏گرداند…[۵]
قاضى  عِیاض از ابن حبیب نقل مى ‏کند که گفت : پس از ورود به مسجد و سلام بر پیامبر و درخواستِ صلوات خدا و فرشتگان بر او ،سوى  روضه پیامبر مى ‏روى  که میان قبر و منبر قرار دارد ، در آنجا (درحالى  که قبر بالا سرت هست) دو رکعت نماز مى ‏گزارى  ، سپس باتواضع و احترام ، کنار قبر مى ‏ایستى  و بر پیامبر صلوات مى ‏فرستى  وآنچه ثنا در خاطر دارى  نثارش مى ‏کنى  ، و بر ابوبکر و عُمَر (که خداى  از آن دو خشنود باد) سلام مى ‏فرستى  و بر ایشان دعا مى ‏کنى  .رفتن به مسجد قبا و قبور شهدا را [ نیز ] از یاد مبر .مالک در کتاب محمّد مى ‏گوید :
هرگاه انسان وارد مدینه مى ‏شود یا از آن بیرون مى ‏آید ودر این میان [ بایسته است ] بر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله سلام دهد .خلاصه مذهب مالک این است که زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله موجب قرب به خداست، لیکن زیاده ‏روى در آن، درصورتى  که به محذورى بینجامد ، کراهت دارد . امّا مذاهب سه‏ گانه دیگر ، قائل به استحباب‏ اند وکثرتِ این کار را [ نیز ] مستحب مى ‏شمارند ؛ چراکه کارِ خیرِ بیشتر ،خودش خیر است .محمّد عبد الکریم مالکى  در المناسک مى ‏گوید :قول مشهور در مذهب مالک این است که : شخص پس از انجام حج و عمره ، براى  سلام بر پیامبر و دعا نزد او ، به مسجد آن حضرت درآید … و به بقیع برود و قبور صحابه و تابعین را در آنجا زیارت کند و در مسجد پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله نماز گزارد ؛ کسى  که مى ‏تواند نباید این کار را واگذارد .عبدى  در شرح الرساله مى ‏نگارد :اینکه شخص نذر کند پاى پیاده به مسجد الحرام یا مکّه برود،درشریعت ، اَصل [ و خاست گاهى  ] دارد که همان حج و عمره ‏اند ؛ و نیز اینکه نذر کند پاى  پیاده براى زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله رهسپار مدینه شود [ چراکه ] مدینه از کعبه و بیت المقدس ، برتر است … هرگاه انسان نذرکند پیاده سوى  یکى  از این سه مکان برود ،اَداى  نذر بر اولازم است ؛ کعبه مورد اتفاق علماست و در آن دو مسجددیگر ، اختلاف است .مى ‏گویم : اختلاف ، در انعقادِ نذرى  است که براى  رفتن سوى  مسجد النبى  و بیت المقدس ، شخص بر عهده مى ‏گیرد ، نه در زیارت .

[ عمل صحابه و تابعین ]

از چند طریق درباره عبداللّه‏ بن عُمَر نقل شده که نزد قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مى ‏آمد و بر آن حضرت سلام مى ‏داد .قاضى  عِیاض در الشفاء از بعضى  نقل مى ‏کند که گفت :اَنس بن مالک را دیدم که نزد قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله آمد ، ایستاد ودو دستش را بلند کرد ، گمان بردم مى ‏خواهد نماز بخواند[ امّا دیدم که ] بر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله سلام داد و بازگشت .[۶]

[ رو به قبر پیامبر  ص هنگام سلام ]

از ابو حنیفه نقل شده که گفت : اَیّوب سَخْتِیانى  به مدینه آمد ، به قبرپیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله نزدیک شد ، پشت به قبله و رو به قبر پیامبر کرد و زارگریست .ابراهیم حَرْبى  در مناسک خود مى ‏نویسد : پشت به قبله مى ‏کنى  و درمیانه قبر رو به پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مى ‏گویى  : السلام علیک أیّها النبیّ ورحمة اللّه‏ وبرکاته ؛ سلام بر تو اى  پیامبر ، و رحمت و برکاتِ خدا بر تو باد .ابن بَطّال در شرح البخارى  (بعد از نقل دو قول مشهور) سخن پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله را مى ‏آورد که فرمود : «میان خانه و منبرم ، باغى  ازبوستان‏هاى  بهشت است» و آن گاه مى ‏گوید : براى  قول دوّم به این سخن استدلال شده است که : «در بوستان‏هاى  بهشت گردش کنید» ؛یعنى  حلقه ‏هاى  ذکر و عِلم تشکیل دهید که معناى  آن ، تشویق بر زیارت پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله و نماز در مسجد آن حضرت است .

[ کراهتِ ذکرِ لفظ زیارت ! ]

مالک خوش نداشت کسى  بگوید : قبر پیامبر را زیارت کردیم .قاضى  عِیاض درباره این دیدگاه مالک ، مى ‏گوید :اگر این کراهت ، به جهت این روایت باشد که : «خدازائرانِ قبرها را لعن کرده است» با اَحادیثى  رد مى ‏شود که در آنها پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله فرمود : «پیش از این شما را از زیارت قبرها نهى  کردم [ از این پس ] آنها را زیارت کنید» ، «هرکه قبر مرا زیارت کند …» مى ‏بینیم که در این احادیث ، لفظ «زیارت» به کار رفته است .و اگر این کراهت ، بدان جهت باشد که «زائر» برتر از«مزور» مى ‏باشد ، پاسخ این است که هر زائرى  این ویژگى  را ندارد و این سخن عام نیست . در حدیث بهشتیان مى ‏خوانیم : «لِزیارتهم لربّهم» (براى  زیارتِ پروردگارشان» . در اینجا با اینکه زائر برتر از مزور نیست ، باعث نشده که لفظ «زیارت» در حقّ مزور ، به کارنرود .به نظر مى ‏رسد منع و کراهت مالک از استعمال لفظ زیارت ، به جهت اضافه این لفظ به قبر پیامبر باشد ، اگرشخص مى ‏گفت : «پیامبر را زیارت کردیم» مالک آن رامکروه نمى ‏شمارد . کراهت مالک از آن روست که پیامبرفرمود : «خدایا قبرم را بتى  قرار مده که پرستش شود»«خدا سخت به خشم مى ‏آید بر کسانى  که قبر پیامبرانشان را مساجد ساختند» مالک از این کار باز داشت تا ازشباهت به عملکرد این گونه کسان ، جلوگیرى  کند و راه سوء استفاده را ببندد .[۷]این سخن قاضى  عیاض ، با این اشکال رو به روست که خود پیامبرفرمود : «هرکه قبر مرا زیارت کند» و زیارت را به قبر اضافه کرد مگراینکه قائل شویم این حدیث ، به دست مالک نرسید .و شاید مقصود مالک این باشد که این استعمال از سوى  پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله اشکالى  ندارد ، دیگران نباید این حرف را بر زبان آورند .عبدالحق صَقَلى  ، از ابو عمران مالکى  نقل مى ‏کند که گفت :کراهت مالک از آن روست که گویند : «قبر پیامبر رازیارت کردیم» ؛ چراکه زیارت ، فعلى  است که هرکه خواهد آن را انجام مى ‏دهد و هرکه خواهد آن را ترک مى ‏کند ، در حالى  که زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله واجب مى ‏باشد [ اختیارى  نیست که هرکه خواهد زیارت کند و هرکه خواست نکند ] .عبدالحق مى ‏گوید : یعنى  زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله از سنّت‏هاى  واجب است ، شایسته نیست درباره آن ، لفظِ زیارت (آن گونه که در زیارت آدمیان از یکدیگر رایج است) به کار رود ، پیامبرصلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله والاتر از آن است که بگوییم او زیارت مى ‏شود .دو تفاوت اساسى  در این دو جواب هست :
الف) جواب عبدالحق ، بر نسبت معناى  زیارت به قبر ، تأکید دارد ـ هرچند از به کارگیرى  لفظِ زیارت پرهیز شود ـ و جواب قاضى  ، عدم نسبتِ لفظ زیارت را به قبر اقتضا مى ‏کند .
ب) عبدالحق در کراهتِ لفظ زیارت ، میان «قبر را زیارت کردم » و«پیامبر را زیارت کردم» فرقى  نمى ‏بیند و هر دو را ـ از این نظر یکسان مى ‏انگارد ـ امّا جواب قاضى  ، فرق میان آن دو را اقتضا دارد .محمّد بن رشد در البیان والتحصیل مى ‏نویسد :مالک مى ‏گوید : مکروه مى ‏دانم که براى  زیارتِ خانه خدا ، لفظِ زیارت به کار رود ، و نمى ‏پسندم این سخن مردم را که گویند : «پیامبر را زیارت کردم» و سنگین‏تر ازاین ، آن است که بگویند پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله زیارت مى ‏شود .مى ‏گویم : از آنجا که «زیارت» در مرده‏ها به کار مى ‏رود (وزیارت مرده ‏ها کراهت دارد) مالک بر نمى ‏تابد که چنین عبارتى  درباره پیامبر استعمال شود …همچنین در «طواف زیارت» مالک مستحب مى ‏دانست که «افاضه» نامیده شود ؛ چنان که خدا مى ‏فرماید : « فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ » ؛[۸] هرگاه از عرفات روانه شدید .. .و گفته‏ اند : مالک بدان جهت در «طواف خانه خدا» و در«رفتن سوى  قبر پیامبر» لفظِ «زیارت» را خوش نداشت که این کار براى  آن نیست که شخص به پیامبر صله ‏اى  دهد یا او را سودى  بخشد (طواف کعبه نیز چنین است)بلکه شخص از باب تکلیفى  که بر عهده دارد و رغبت به دریافت پاداش از خدا ، این کار را انجام مى ‏دهد .. . نظر درست در تأویل سخن مالک ، دیدگاه ابن رشد است (نه قاضى  عیاض) زیرا ابن مَوّاز در الموازیة مى ‏نگارد :
اَشهب مى ‏گوید ، از مالک پرسیدند : کسى  که از عمره مى ‏آید و سپس مى ‏خواهد سوى  «رباط» برود ، آیا باید[ طواف ] وداع کند ؟مالک گفت : مى ‏تواند این کار را انجام دهد یا ندهد . در شگفتم از اینکه لفظ «وداع» به کار مى ‏رود ، این استعمال ،درست نمى ‏باشد ، بلکه نامِ آن «طواف» است ، خدامى ‏فرماید : « وَلْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ » ؛[۹] باید دور خانه خدا طواف کنند …واین را نمى ‏پسندم که کسى  بگوید پیامبر را زیارت کردم …
پرسیدم : آیا باید به طواف وداع ملتزم بود ؟گفت : طواف [ نه طواف وداع ] عُمَر در این زمینه مى ‏گوید :پایانِ اعمال حج ، طواف بیت [ کعبه ] است .پرسیدم : کسى  که به این کار ملتزم است ، آیا هنگام وداع ،مى ‏تواند به پرده کعبه دستاویز شود ؟گفت : نه ، مى ‏ایستد و دعا مى ‏کند .به او گفتند : نزد قبر پیامبر هم چنین است ؟گفت : آرى  .کتاب الموازیة از مهم‏ترین کتاب‏هاى  داراى  قدمت مالکى ‏هاست که بر آن اعتماد دارند . سیاق حکایت اَشهب ، رهنمون است به اینکه مالک به کار بردن لفظِ «زیارت» را مکروه مى ‏شمارد ؛ چنان که در طواف وداع ، واژه «وداع» را ناصواب مى ‏دانست .آیا هیچ مسلمان یا عاقلى  ، این توهُّم را مى ‏کند که مالک ، طواف وداع را نمى ‏پسندید ؟!کدام دلیل روشن ‏تر از اینکه رفتن سوى  قبر پیامبر و ایستادن و دعادر آنجا ، از امور معلومى  است که قبل و بعد از مالک ، جریان داشته است ؟!اگر مالک مى ‏دانست که از این لفظ ، کسى  به اشتباه مى ‏افتد ، به آن لب نمى ‏گشود . بر مالک سرزنشى  نیست ، سخنِ او ابهامى  ندارد ، تنها براشخاص نادان ـ و کسانى  که خود را به نادانى  مى ‏زنند ـ این لفظ غلط ‏انداز مى ‏نماید .به نظر ما اطلاقِ لفظ «زیارت» نیز اشکالى  ندارد ؛ زیرا پیامبر فرمود :«هرکه قبر مرا زیارت کند» (و عذر مالک ، پیش از این گذشت) واین اشکال بر آن وارد نیست که فرمود : «قبرها را زیارت کنید» ؛ چراکه زیارتِ قبور غیر انبیا ، براى  آن است که به آنان صله ‏اى ارزانى  دارد و بادعا و استغفار ، آنان را سود بخشد .از این روست که شارِمْساحى  در کتاب تلخیص محصول (ملقّب به نظم الدرّ) مى ‏گوید : قصد بهره‏ مند شدن از مُرده ، بدعت است مگر در زیارت قبر پیامبرو قبور انبیاى مُرسل .این سخن شارِ مْساحى ، که انسان از زیارت قبور پیامبران مرسل (ونیز دیگر انبیا) بهره‏مند مى ‏شود ، مطلب درستى  است ، امّا درباره زیارت قبور غیر انبیا ، در آینده ، سخن خواهیم گفت .و امّا درباره زیارتِ خداى  متعال ، از سوى  اهل بهشت (در صورتِ درستى  این سخن) هیچ‏یک ازاشکالات عبدالحق وابن رشد، بر آن وارد نیست؛ چراکه آخرت، جاى  تکلیف نیست تا سخن از «وجوب» به میان آید و زیارتِ مردگان ـ در آن سراى  ـ معنا ندارد تا توهم کراهت شود .بارى ، مقصود از زیارت ، معناى  آن است نه لفظ «زیارت» . از این روهرکه از مالک نقل کرده است که :«حضور نزد قبر پیامبر و سلام بر آن حضرت و دعا در آنجا ، مایه تقرّب [ به خدا ] نیست» بر مالک دروغ بسته است ؛ و هرکه از سخن مالک این معنا را فهمیده ، خطا کرده و دچار گمراهى  شده است . حاشا از مالک و دیگر علماى  اسلام (بلکه عوام آنها که ایمان قلبى  دارند) که چنین عقیده ‏اى  داشته باشند

[ نسبت منع از زیارت به اهل بیت ]

 عبدالرزاق در المصنَّف به اسناد از حسن بن على   علیه ‏السلام نقل مى ‏کندکه آن حضرت گروهى  را نزد قبر پیامبر دید و آنان را از این کار نهى  کردو فرمود که پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله فرموده است : «قبر مرا عید مگیرید و خانه‏ هاتان را گورستان نسازید، هرجا هستید بر من‏صلوات بفرستید ، درود شما به من مى ‏رسد»[۱۰].قاضى  اسماعیل در کتاب فضل الصلاة على  النبی  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله به اسناد از زین العابدین  علیه ‏السلام روایت مى ‏کند که : مردى  هر صبح زود به زیارت پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مى ‏آمد و بر آن حضرت درود مى ‏فرستاد … على  بن حسین ازاو پرسید : چرا این کار را مى ‏کنى  ؟ گفت : دوست دارم بر پیامبر سلام دهم . على  بن حسین فرمود : مى ‏خواهى  حدیثى  از پدرم برایت بازگویم ؟گفت : آرى  .آن حضرت ، از پدرش ، از جدّش روایت کرد که فرمود :رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله فرمود : «قبرم را عید مسازید و خانه ‏هاتان را گورستان نکنید ، هرجا که هستید بر من سلام بفرستید ، سلام و صلوات شما به من خواهد رسید»[۱۱] .این حدیث ، بیان مى ‏دارد که آن مرد ، از حدّ متعارف گذشت و ازسنّت ، پا فراتر نهاد .از این رو ، سخن على  بن حسین ، با آنچه از مالک گذشت همسوست و انکار اصلِ زیارت نمى ‏باشد یا اینکه آن حضرت دید آن شخص با حضور هر روزه ، خود را به زحمت مى ‏اندازد ، خواست به او تعلیم دهد که از دور نیز سلام به پیامبر مى ‏رسد .
این اثر ، براى  احتجاج نیامده است ، بلکه براى  اُنس یافتن با امرى  است که در این اثر مطلق احتمال مى ‏رود و نمایاندنِ وجهى  از وجوه تأویل .چگونه مى ‏توان تصوّر کرد که کسى  از سَلَف از زیارت پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله منع کند با اینکه همه بر زیارتِ مردگان ، اتفاق نظر دارند . در حقّ پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله و دیگر انبیا (که بر اساس اَحادیث زنده اند، نه مرده) چه جاى  این سخن است ؟

[ حدیث خانه ‏ام را عید مسازید ]

از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله روایت شده که فرمود : «لا تَجْعَلُوا بَیْتی عیداً» ؛[۱۲]خانه ‏ام را عید قرار مدهید .بخارى  ، احمد بن حنبل و ابو حاتم و … در «عبداللّه‏ بن نافع صائغ»که در سند این حدیث هست ، خدشه کرده‏اند . اگر این حدیث ثابت شود ، به نظر زکى  الدین مُنْذِرى  ، احتمال مى ‏رود که مقصود ، تشویق به
کثرت زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله باشد و اینکه آن قدر مورد بى ‏مهرى  قرارنگیرد که اشخاص جز در اوقاتِ خاص (مانند زمان عید که در هر سال دو بار رخ مى ‏دهد) آن حضرت را زیارت نکنند .مؤیّد این تأویل ، جمله دیگرى  است که در همین حدیث هست :«لا  تَجْعَلُوا بُیُوتکم قُبُوراً» (خانه ‏هاتان را گورستان نسازید) یعنى  نمازدر خانه‏ تان را آن قدر ترک نکنید که چون گورستان شود که کسى  در آن نماز نمى ‏گزارد .مى ‏گویم : احتمال مى ‏رود که مقصود این باشد که وقتِ خاصى  رابراى  زیارت پیامبر در نظر نگیرد که در روز معینى  (مانند ایام عید) به زیارتش بروید ، زیارتِ پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله روز خاصى ندارد، هرروزى مى ‏توان او را زیارت کرد .و نیز احتمال مى ‏رود مراد این باشد که قبر مرا محل گرد هم آیى  و درآنجا ماندن و جشن و سرور و خود آرایى  ، نسازید ، بلکه تنها براى زیارت و سلام و دعا بیایید و سپس بازگردید .

[۱] .  الشفاء ۲ : ۱۹۴ و در چاپى  ، ص۷۴ .
[۲] .  الأحکام السلطانیه : ۱۰۸ ـ ۱۰۹ .
[۳] .  بنگرید به ، ردّ المحتار على  شرح المختار ۲ : ۲۵۷ .
[۴] .  المغنى  ابن قدامه ۳ : ۵۸۸ .
[۵] .  الشفاء ۲ : ۲۰۱ ـ ۲۰۶ ، فصل ۹ .
[۶] .  الشفاء ۲ : ۱۹۸ ، فصل ۹ .
[۷] .  الشفاء ۲ : ۱۹۵ ـ ۱۹۷ ، فصل ۹ .
[۸] .  سوره بقره ۲ آیه ۱۹۸ .
[۹] .  سوره حج ۲۲ آیه ۲۹ .
[۱۰] .  المصنّف ۳ : ۵۷۷ ، حدیث ۶۷۲۷ ؛ المصنّف ابن اَبى  شیبه ۳ : ۲۲۶ ، باب ۱۴۶ ،حدیث ۵ .
[۱۱] .  فضل الصلاة على  النبى   صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله : ۳۳ .
[۱۲] .  سنن ابى  داود ۱ : ۴۵۳ ، حدیث ۲۰۴۲ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


شش − 2 =

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>